تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
محمد مصطفایی وکیل مدافع پرونده‌های نوجوانان و زنان محکوم به اعدام

«اعدام شهلا جاهد سیاسی بود»

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

شهلا جاهد اعدام شد؛ زنی که نزدیک به ۹ سال پیش، به اتهام قتل همسر ناصر محمدخانی، فوتبالیست مشهور ایرانی، به مجازات مرگ محکوم شده بود و در این سال‏ها در زندان به‏سر می‏برد.

Download it Here!

او بامداد چهارشنبه، دهم آذرماه (اول دسامبر) در حضور خانواده‏ی مقتول، لاله‏ سحرخیزان و نیز خود ناصر محمدخانی در زندان اوین اعدام شد.

شهلا جاهد، به گفته‏ی خود وی، همسر موقت یا صیغه‏ی ناصر محمدخانی بود و متهم به قتل لاله‏ سحرخیزان، در تیرماه ۱۳۸۱ شده بود.

او ابتدا در سال ۲۰۰۴، از سوی دادگاهی به اعدام محکوم شد، اما بعد‏ها اعتراف خود به قتل را پس گرفت و گفت که تحت فشار روانی دست به چنین اعترافی زده است، اما این نکته در حکم اعدام او تأثیری نگذاشت.

حکم اعدام این زن سه بار متوقف شد. بازجوی نخست او گفته بود که در پرونده‏اش ابهام‏هایی وجود دارد.

آیت‏الله شاهرودی، رئیس وقت قوه‏ی قضاییه، در سال ۱۳۸۶ اعلام کرد که پرونده‏ی شهلا دارای ایرادهایی است و باید تحقیقات از نو شروع شود و قاضی دیگری برای پرونده انتخاب شد.

در سال‏های اخیر، سازمان عفو بین‏الملل و مخالفان حکم اعدام، بارها خواستار جلوگیری از اعدام شهلا جاهد شده بودند.

ناصر محمدخانی که بامداد چهارشنبه در صحنه‏ی اعدام حضور داشت، بعد از این رویداد، به قطر رفت.
درباره‏ی اعدام شهلا جاهد، با محمد مصطفایی، وکیل دعاوی گفت‏وگو کرده‏ام.

او وکیل پرونده‏ی چند نوجوانان نیز بوده که در ایران به اعدام محکوم شده‏اند و نیز وکیل پرونده‏ی سکینه‏ محمدی آشتیانی بود. او در پیوند با این پرونده مجبور به ترک ایران شد‏. محمد مصطفایی در حال حاضر ساکن نروژ است.


محمد مصطفایی

صبح زود که بلند شدم، به سمت کامپیوتر و اینترنت رفتم. واقعاً از خدا می‏خواستم که شهلا اعدام نشده باشد. ولی متأسفانه برعکس این خواسته اتفاق افتاده بود. وقتی خبرها را نگاه کردم، متوجه شدم که شهلا جاهد اعدام شده‏ است.

خانم شهلا جاهد در حالی اعدام شده‏اند که آقای ناصر محمدخانی که اولیای دم محسوب نمی‏شوند و حق این را نداشتند که وارد زندان بشوند، داخل زندان بودند و صحنه‏ی اعدام را هم دیدند. خانواده‏ی اولیای دم هم بوده‏اند. این خیلی برای من عجیب بود و خیلی متأثر شدم از این‏که شنیدم فرد بی‏گناهی به پای چوبه‏ی دار رفت و اعدام شد.

برای اولین بار نیست که چنین افرادی اعدام می‏شوند. بهنود شجاعی هم به همین نحو اعدام شد. دلارا دارابی هم به همین نحو اعدام شد. هزاران نفر از ایرانی‏ها، به همین شکل، بی‏گناه، به پای چوبه‏ی دار می‏روند و اعدام می‏شوند.

تا زمانی که این حکومت بخواهد از قدرت خود استفاده کند و از اعدام افراد به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده کند، ما باید شاهد اعدام‏ها باشیم. این‏طور نیست که این اعدام‏ها قطع شود، در حالی که این آقایان دارند حکومت می‏کنند.

دیدگاه خود شما به پرونده‏ی شهلا جاهد چیست؟

من دید دیگری نسبت به این پرونده دارم و آن این است که اعدام شهلا جاهد، یک اعدام سیاسی بوده است. من بعید می‏دانم که این اعدام یک رویه‏ی عادی را در دستگاه قضایی طی کرده باشد.

دلیلم هم این است که بعد از این‏که آقای لاریجانی به ریاست قوه‏ی قضاییه انتخاب شدند، دستور احکام قصاص و تنفیذ اجازه‏ی اجرای احکام را باید از رهبری می‏گرفتند. در ماه‏های گذشته، ما مجازات اعدام برای قاچاقچیان و کسانی را داشتیم که تجاوز به عنف می‏کردند و یا مجرم سیاسی بودند. در پرونده‏های قتل و قصاص هم، اجرای حکم اعدام را در مورد پرونده‏هایی که تنفیذ آن از قبل گرفته شده بود داشتیم، ولی در مورد اجرای پرونده‏های قصاصی که بعد از ریاست آقای لاریجانی بر قوه‏ی قضاییه مطرح بود، رهبری هیچ‏وقت تنفیذ نکرده بود.

گمان من این است و شنیده‏هایم حاکی از آن است که دستور اعدام شهلا جاهد به‏صورت مستقیم از سوی رهبری صورت گرفته و اولیای دم هم تحت تأثیر دستور رهبری این کار را انجام دادند.

چراکه از زمان قتل، حدود ۹ سال می‏گذرد و تجربه به من ثابت کرده که اولیای دم پرونده‏هایی که نه سال را سپری می‏کنند، آن تب و تاب انتقامجویی را دیگر ندارند. تب و تاب انتقامجویی طی این زمان از بین می‏رود. به‏خصوص برای افراد خاصی مانند شهلا جاهد.

با توجه به این‏که عده‏ی بسیار زیادی از افراد خیر، هنرمندان، بازیگران صدا و سیما، نویسندگان، خبرنگاران و رسانه‏ها به اولیای دم مراجعه و با آنها صحبت کردند، اگر چنین شرایطی برای یک فرد عادی رخ می‏داد، احتمال گرفتن رضایت وجود داشت. آن هم با توجه به گذشت این مدت طولانی، ولی دستوری که آقای خامنه‏ای برای اجرای حکم شهلا جاهد صادر کردند، راه را برای همه‏ی آنها بست.
من فکر می‏کنم در پرونده‏ی شهلا جاهد، همان‏‏طوری که آقای ابهریان، افسر پرونده عنوان کردند، دست مأمورین امنیتی دخیل بوده است و دخالت دست مأمورین امنیتی از سوی بیت رهبری صورت گرفته است.


شهلا جاهد

نتیجه گیری شما چیست؟

باید بیاییم ریشه‏یابی کنیم و از این طریق سرنخ‏ها را پیدا کنیم. نام آقای ابهریان در سال ۱۳۸۵ در پرونده‌ی خانم جاهد مطرح شد. خانم جاهد اعلام کردند: «شخصی به نام ابهریان که مسئول پرونده بود، در حال رسیدن به نتایجی برای اثبات بی‏گناهی من بود که بعد از مدتی این پرونده از ایشان گرفته شد.»

آقای ابهریان اخیراً در اظهارات خود عنوان کردند که این قتل با انگیزه‏ی سیاسی و امنیتی بوده است. دلایلی را هم مطرح می‏کنند که جای تأمل دارد.

از طرفی هم، رهبری سریعاً و بدون این‏که تنفیذی نسبت به احکام قصاص در پرونده‏های دیگری داده باشد، در این پرونده دخالت می‏کند و حکم حکومتی برای اجرای حکم قصاص شهلا جاهد صادر می‏کند.

همان‏طور که شما اشاره کردید، بازجوی نخست شهلا جاهد نامه‏ای نوشته‏ و گفته‏ است ابهاماتی در این پرونده وجود دارد. آیت‏الله شاهرودی، رئیس پیشین قوه‏ی قضاییه، در بهمن ماه سال ۱۳۸۶ اعلام کرد که پرونده‏ی شهلا جاهد دارای ایرادهایی است و باید تحقیقات از ابتدا آغاز شود. قاضی دیگری را هم مأمور تحقیق کردند. اشاره‏ی شما به این نکته هم هست؟

آقای شاهرودی یک‏بار نبود که مرقوم فرمودند: «این حکم برخلاف شرع و قانون است.» ایشان چندین بار که پرونده را هم به طور شخصی مطالعه کرده بودند و هم از طریق بازرس‏های ویژه‏ای که داشتند به آن رسیدگی کرده بودند، به صراحت ابهاماتی را در این پرونده اعلام کرده بودند.

این ابهاماتی که به آن اشاره می‏‏کنید، بیشتر در چه مواردی بوده است؟

خانم شهلا جاهد زمانی که بازداشت شد، در ادار‏ه‏ی آگاهی مورد بازجویی قرار گرفت. در اداره‏ی آگاهی تهران، به‏خصوص در دایره‏ی ۱۰ که به پرونده‏های قتل مربوط می‏شود، با شکنجه و زور و با بدترین شیوه‏های تحقیقات فنی از افراد اقرار می‏گیرند. خانم شهلا جاهد ۱۱ ماه در اداره‏ی آگاهی بود و هیچ‏گونه اقراری بر ارتکاب جرم نداشت. به‏دلیل این‏که ایشان مرتکب جرم نشده بود. اگر خانم جاهد مرتکب جرم می‏شد، در همان بدو امر از او اقرار می‏گرفتند.

بعد از ۱۱ ماه، چون تحقیقات مقدماتی به اتمام رسیده بوده، خانم جاهد را به زندان بردند. ولی آقای ناصر محمدخانی در این پرونده دخالت کردند و به قاضی پرونده گفتند که می‏خواهند با خانم شهلا جاهد، به صورت محرمانه ملاقات داشته باشند. آقای ناصر محمدخانی مدتی را با خانم جاهد، به‏صورت دونفره درحیاط اداره‏ی آگاهی قدم می‏زنند و در آن‏جا خانم جاهد تحت تأثیر مسائل عاطفی و عشقی خود در گذشته قرار می‏گیرد و اقرار می‏کند که این جرم را انجام داده است. اما بعد‏ باز منکر آن می‏شود.

در یکی از همین مصاحبه‏ها، شهلا جاهد گفته بود که ناصر محمدخانی از او خواسته این قتل را بر عهده بگیرد تا بتواند زمینه‌ی آزادی او را فراهم کند. شما به همین نکته اشاره می‏کنید؟

دقیقاً همین‏طور است. ناصر محمدخانی، به نظر من، یک قاتل است. به دلیل این‏که از عاطفه‏ی یک زن، از روحیات یک زن سوء استفاده کرد تا از وی اقرار بگیرد. بدتر از همه، این‏که در جلسه‏ی اجرای حکم هم حضور داشتند و به عینه‏ اعدام شهلا جاهد را دیدند. این دور از انسانیت و دور از مردانگی است. من از شنیدن این برخورد واقعاً متأثر شدم.

بله؛ آقای محمدخانی نباید دخالت می‏کردند (اگر ایشان در این پرونده دخالت نمی‏کردند، سرنوشت این پرونده به این صورت درنمی‏آمد). حال که دخالت کردند باید تا آخر می‏ایستادند برای این‏که شهلا جاهد را نجات بدهند. حتی اگر شهلا جاهد گناهکار بود.

آخرین پرسش‏ام درباره‌ی اعدام‏ها در ایران است. الان شما نگران جان سکینه‏ محمدی آشتیانی هم هستید؟

هرچند که با اعدام خانم شهلا جاهد، طبیعتاً مقداری ترس و واهمه ایجاد می‏شود، ولی خوشبختانه شنیده‏ها حاکی از آن است که قرار است به خانم سکینه محمدی آشتیانی ارفاقی بکنند و از مجازات مرگ نجات پیدا کند. این چیزی بود که ما شنیدیم و وزیر امور خارجه هم آن را تایید کردند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آقای مصطفایی به عنوان یک وکیل بهتر است دقت بیشتری در اظهارات خودشان داشته باشند و با مسائل حقوقی و حقوق بشر برخورد عاطفی کمتری و برخورد حرفه ای بیشتری داشته باشند.

آقای محمدخانی به وکالت از فرزندان مقتول در مراسم اعدام حضور یافته اند حال اینکه وکیل فرزند صغیر ولی دم محسوب میشود یا خیر را آقای مصطفایی بهتر باید بدانند من اطلاعی ندارم.

دادیار اجرای احکام به نکته ی در خور توجهی اشاره دارد وی میگوید:
مطبوعات هيچ گاه به‌ويژه در مورد پرونده‌هاي قضايي نبايد فقط به يک طرف دعوا توجه کنند و طرف ديگر را به دست فراموشي بسپارند. متاسفانه شاهد اين اتفاق در مورد پرونده شهلا بوديم.
http://www.khorasannews.com/PrintNews.aspx?type=1&year=1389&month=9&day=11&id=122059

نقص ساختار حقوقی قصاص به جای خود ولی در پرونده هایی مانند سکینه ی آشتیانی شاید فشار بین المللی در کوتاه مدت جواب بدهد ولی در دراز مدت آقای جواد لاریجانی ادعا خواهند کرد که قصاص حقی خصوصی است کما اینکه چنین نیز کردند و سپس کافی است خانواده ی مقتول تحت فشار قرار بگیرند یا ترغیب به انتقام جویی شوند و به نوعی مخالفتشان را از افکار عمومی و نظرات غالب جامعه ابراز نمایند از این جنبه جناب مصطفایی به درستی میفرمانید که این مراسم نتیجه ی تصمصمی سیاسی بود ولی چنین اظهار نظری از وکیلی حقوق و قانون خوانده شایسته نیست و کمکی هم نمیکند غیر از آنکه بحثی حقوقی را سیاسی میکند.

پرسش این است که جان یک انسان ارزش این را ندارد که به جای ابراز بیگناهی متهم و بررسی اشکالات حقوقی روند رسیدگی بر علیه اولیای دم از منظر حقوق بشر اعلام جرم کرد و به جای خواهش و التماس که به ولی دم امکان لج بازی و حتی قدرت نمایی یا خونخواهی بیشتری میدهد اولیای دم را به چالش حقوقی و اخلاقی کشید.

در مورد بهنود شجاعی نیز علیرغم گذشت اولیای دم باز هم او قصاص شد با نواقص بیشتر و مشهودتری در پرونده.

جمهوری اسلامی از چنین پرونده هایی برای بهره بردایهای سیاسیش بهره میبرد. به جا است که جناب مصطفایی خانم صدر و خانم عبادی و وکلای برجسته ی داخل کشور و جناب آقای عبدالکریم لاهیجی با توان بیشتری و با راهکارهای هدفمندتری به جای اعتراض به شکل دادن اعتراض عمومی و توجه جهانیان را به این ظلمهای فاحش جلب کنند و برای اقدام حقوقی هم پیگیری لازم را بنمایند هر چند شاید به نظر نشدنی بیاید ولی میتوان راهکارهایی یافت و تلاش بیشتری کرد نه فقط از باب نظر بلکه بیشتر عملی و معطوف به نتیجه.

زمان آن رسیده است که نظام قضایی و روند سیاسی گروکشی های سیاسی و شکنجه و اعدام و حبس های طویل المدت و اعدام ها برای جمهوری اسلامی هزینه ی بیشتری داشته باشد.

به گمان حقیر بهتر است تفسیر سیاسی بودن اعدام بر دوش سیاسیون و مفسرین و تحلیلگران باشد و آقای مصطفایی و و دیگر وکلای محترم از ورود به جنبه های غیر حقوقی قضیه بپرهیزند و با ذکر اینکه تحلیلهای سیاسی را از تحلیلگران سیاسی بپرسید کمی به تخصصی کردن مباحث مطرح شده و کسب اعتبار بیشتری برای خودشان و غنای بحث پراخته و قانون و روند را به چالش بکشند .

مشکل فرهنگی ما ایرانیان این است که در مقوله های مختلفی اظهار نظر میکنیم بدون اینکه ضرورتی داشته باشد.

من نوعی به عنوان یک نظریه و کامنت میتوانم نظرم را بگویم ولی وقتی با نام خودم و در حوزه ی تخصصم بناست صحبتی کنم باید از ورود به حوزه های غیر تخصصی خود اجتناب کنم در یک جمع دوستانه اشکالی ندارد از هر دری سخن گفت ولی در مصاحبه ای با عنوان یک کارشناس بهتر از متخصص فلان و غیره نباشیم و در حوزه ی تخصص خود باقی بمانیم وگرنه ره به جایی نخواهیم برد.

جناب مصطفایی عزیز میدانم دلتان به درد آمده است ولی گفتن اینکه کار آقای محمدخانی از انسانیت و مردانگی به دور است اظهار نظر حقوقی نیست عاطفی است. ذکر اینکه من فکر میکنم مامورین امنیتی دستی در پرونده داشته اند اظهار نظر حقوقی نیست و نمیشود با همان ادله ای که رفتار قضایی جمهوری اسلامی را نقد میکنیم با همان ادبیات و ابزار ما نیز چون آنان شویم.

آقای مصطفایی عزیز اگر اندکی دقت بیشتری نکنید دیر یا زود شما نیز تحلیگری سیاسی یا جامعه شناس و جرم شناس خواهید شد نه وکیل مدافع و نه فعال حقوق بشری آنگاه مصاحبه هایتان را میشود در صفحه ی احتماعی و حقوقی و سیاسی و شایعات کوچه و هر گروه دیگری جای داد.

پرسش من این است که وکیلی که دغدغه ی حقوق بشر دارد هنگامی که بدین گونه به آسانی برچسب میزند یا به نوعی اعلام جرم میکند و بدون مدرک سخن میگوید و ادعاهای غیر قابل اثبات بیان میکند چه توقعی از دادستان یا قاضی جمهوری اسلامی میتوان داشت کمی هم درس بازگشت به قانون بدهیم آنگاه میتوان قانون را هم نقد کرد و قانون بهتری نوشت.

رویه ای که هشدارش را میدهم رویه ی امنیتی حاکم بر جمهوری اسلامی است ابتدا میگیرند چون خوششان نمیاد سپس به متهم دیکته میکنند چه بگوید و برایش چرمی میتراشند گاه مانند سعیدی سیرجانی سر به سلامت به در نمیبرد و گاه مانند سرکوهی و گنجی و نبوی سر به سلامت به در میبرد حال چه با کوتاه آمدن چه با نجنگیدن چه مردانه تر چه هوشمندانه تر و اگر مانند سردار فتحی باشد سخت است باور کنیم که راست میگوید و به دیده ی شک و تردید مینگریمش مشکل او و ادعایش نیست بدبینیهایی است که در جان و دلمان در فضای امنیتی جمهوری اسلامی ریشه دوانده و ادبیات دشمن انگاری مان است که با آن خو گرفته ایم.

ترسم از آن است که در جنگ با اهریمن خود اهریمن دیگری شویم یا اهریمن خویی شویم بنا به مصلحت و همان راهی را برویم که جمهوری اسلامی رفته و ادامه میدهد.

-- بدون نام ، Dec 2, 2010

در خبرها خواندم که به خانم سحرخیزان تجاوز شده .این احتمال در ذهنم ایجاد شد که ایشان در
اثر خیانت ناصر تصمیم به مقابله به مثل گرفته و با شخص نابابی دوست شده و از جانب ایشان به قتل رسیده

-- بدون نام ، Dec 2, 2010

من دیشب اخبار ۲۰:۳۰ را دیدم که متاسفانه به صورت یکطرفه علیه شهلا قضاوت می کرد و حرفهای شهلا را سانسور شده پخش میکرد.مثلا شهلا توی دادگاه گفته بود اگه دوباره منو بفرستید آگاهی بازم می گم من کشتم من کشتم من کشتم اما بیست و سی فقط من کشتم من کشتم شهلا را پخش کرد! و ابتدای این حرفشو خیر!!!
یه جوری بیست وسی تلاش کرد اعدام شهلا رو موجه جلوه بده و همین طور تلاش کرد تا حدی وجهه آقای ناصر محمدخانی را تطهیر کنه!
به هر حال من فکر می کنم ۱۰ آذر روز آغاز آرامش شهلا و روز آغاز عذاب وجدان ناصر محمدخانی بود ،البته اگر این به اصطلاح ورزشکار وجدانی هم برایش مانده باشد.
ناصر محمدخانی به قطر رفته و امیدوارم هیچ وقت به ایران برنگردد.اگر ناصر محمدخانی روزی در خارج مرد نباید اجازه دهیم جنازه اش به ایران برگردد چون خاک پاک ایران نباید امثال ناصر محمدخانی را در آغوش بگیرد.

-- پارسا ، Dec 2, 2010

به نظر من این زن قربانی جامعه ی ماست. اقای محمدخانی به واقع کثیف ترین کار رو انجام دادند.

-- chavosh ، Dec 3, 2010

حقیقتا متاسف شدم من فیلم های بازجویی شهلا را دیدم و صحبت دادستانی را که پرونده را ورق می زد و اینکه ازمایشات مثبت از روابط جنسی لاله داده شده بود در حالی که ناصر محمد خانی در زمان قتل در المان بسر می بردند. لعنت خداوند بر شما که زنی را تحقیر و کشتید به جرم عاشق بودن

-- maryam ، Dec 3, 2010

آقای مصطفائی
شما یک وکیل هستید
اما به عنوان یک انسان فکر نمی‌کنید چنین غیر منطقی یک موضوع کاملا عمومی را سیاسی می‌کنید در واقع درستی ادعاهای سایر مخالفین رژیم را زیر سئوال می‌برید؟

-- انسان سکولار ، Dec 3, 2010

این حکومت دستش به خون بسیاری اغشته است. شرم بر ناصر محمدخانی هرزه و خیانتکار به همسرش.
شهلا و لاله را بازیچه کرد. شرم بر اینچنین مردان.

-- بدون نام ، Dec 3, 2010

من نفهمیدم!
مگه محمدخانی کی بوده یا کی هست که بخواد دخالت کنه؟ مگه بیشتر از یه فویبالیسته؟
تازه چرا میگید اگه شهلا فرد عادی بود؟ مگه نبوده؟ مگه صیغه و همخواب یه فوبیالیست بودن برا آدم استثنا میاره؟

-- بدون نام ، Dec 3, 2010

اینطور بدون سند حرف زدن اعتبار گوینده و از آن بدتر رسانه را ازبین می‌برد. این تفاوتی با کیهان ولایت فقیه ندارد، او هم دقیقا همین کار را می‌کند. ممکن است شهلا بیگناه بوده است اما بایستی مستند حرف زد. آقای مصطفایی هم بهتر است درباره آن قسمت از موضوع که قطعیت دارد و در تخصص ایشان است صحبت کند، و آن کلا حذف قانون اعدام یا محدود کردن آن است. و الا نمی‌شود همینطوری گفت که شهلا با دستور خامنه‌ای اعدام شده است. اگر این کار را بکنیم و موضوع لوث شود، زمانی که واقعا کاری با دستور خامنه‌ای انجام می‌شود (مثل برخورد با سبزها) کمتر کسی باور باور می‌کند.

-- محسن ، Dec 3, 2010

رژیم با این کارش خواست که به جهانهان ثابت کند که ما تشنه خونیم و کار خودمان را میکنیم، ما زن ستیزیم،جان و زندگی یک زن برای ما هیچ ارزشی ندارد.
از طرفی رژیم با این اعدامها که انجام آنها را به اولیای دم میسپارد ، کاری کرده که همه از همدیگر بدشان بیاد، فکر نکنم مردم ایران مثل گذشته همدیگر را دوست داشته باشند، کینه و تنفر را در چهره خیلی ها را میشه دید و این خیلی خوبه برای بقای این رژیم قرون وسطائی.
روح شهلا شاد. واقعأ متأسفم.

-- شاهین ، Dec 3, 2010

حرف های آقای مصطفائی واقعا بی پایه است. یه جا میگه ایشون بی گناه اعدام شد. شما از کجا میدونید بی گناه بوده. اصلا پرونده های عمومی چه ربطی به پرونده های سیاسی داره. واقعا حرفاتون از پایه نادرسته به قول یکی از کامنت ها با کیهان هیچ فرقی نکرده گفته هاتون.

-- حسین ، Dec 3, 2010

واقعا از آقای مصطفائی بعید بود که اینطوری مثل تلویزیون های سلطنت طلب لس آنجلسی حرف بزنند! انگیزه سیاسی داشته قتل!؟ چه انگیزه ای آخه؟ اگه سند و مدرک داری رو کن، اگه نداری هم که...

-- دلارام ، Dec 3, 2010

چقدر این کامنت‌ها که با مراجعه به تجربه میتوان رد پای یک «بازیگر اطلاعاتی» با عناوین متعدد را در آنها دید حاوی نفرت اند. درست همان کسی که «یکه تاز همه میدان‌ها»ست، جلو دویده و مثلن زرنگی میکند و گوشه ناچیزی از خود را بر سر آقای مصطفایی میزند.
از همه جالب ‌تر روایت از زبان "بی‌نام" است که "شنیده"اش را به "انتقامجویی" لاله نسبت میدهد. تخیل بیمارگونه شخصی از "ناباب"ی چون خودش. اگر با منطق خودش او را ارزیابی کنیم به کجا میرسیم؟

-- بدون نام ، Dec 3, 2010

در مورد دلارا صحبت شد.به یاد دارم برخی فعالان حقوق بشر نمایشگاهی از نقاشی های ایشان برای تحریک احساسات عمومی برگزار کردند که در نهایت باعث رنجیدگی خاطر شدید خانواده مقتول شد.ایا هنر مند نمیتواند قاتل باشد.من با قانون قصاص مخالفم ولی باور کنید یا نه مظلوم نشان دادن متهم به قتل نه تنها کمکی به او نمیکند بلکه در نهایت به ضرر او تمام میشود.کاری که متاسفانه توسط عده ای از افراد غیر کارشناس وشاید در جهت کسب شهرت و مسایل دیگر در مورد دلارا انجام شد.

-- بدون نام ، Dec 3, 2010

آقای مصطفایی نه وکیل شهلا جاهد بوده و نه در حال حاضر وکیل دادگستری در ایران میباشد که نتواند و نباید احساساتش را در این مورد نشان دهد. ایشان یک پناهنده ایرانی ساکن نروژ بوه و حق دارد نظر خود را ابراز کند. آقا یا خانم بدون نام که پند نامه ات از مطلب اصلی طولانیترست ، شما چه اصراری داری که ایشان وارد سیاست ویا جامعه شناسی نشود. گویا نفست از جای گرم بر میخیزد که عقیده داری باید فرشته وار بجنگ اهریمن رفت - آنهم چنین اهریمنانی!

انسان سکولار، واقعأ فکر میکنی که در ایران درب و داغون امروزی مرز آشکاری بین امور عمومی و سیاسی باقی مانده؟ از خود پرسیده ای که چرا این اعدام باید چند روز پیش از ١٦ آذر انجام گیرد؟
آقایان محسن و حسین خشمگین از نظر آقای مصطفایی که هردو نفر گفته ایشان را نامنصفانه با مطالب کیهان مقایسه کرده اید، نگران این نباشید که نظر آقای مصطفایی باعث شود که روزی مردم جنایات خامنه ای را باور نکنند. مطمئن باشید که امروزه هیچ کسی در جانی بودن این شخص شکی ندارد حال چه وی دستور اعدام شهلای بدبخت را شخصأ صادر کرده باشد یا نه.

-- واکنش ، Dec 4, 2010

زحمات اقای مصطفائی در دفاع از زندانیان قابل تقدیر است ولی در مورد این پرونده بهتر است بگوید نمی دانم و بیخودی اظهار نظر سیاسی در حوزه قضائی نکنند .
ایشان در حوزه های دیگر ی صاحب نظر هستند بهتر است از ان زمینه ها استفاده کنند
سعید سلطانپور
روزنامه نگار تورنتو

-- بدون نام ، Dec 5, 2010

امثال محمدخانی کم نیستند فریبکار و فاسد اما یک بار دیگه ثابت شد که رژیم اسلامی طرفدار فریب و نیرنگه و تو محمد خانی یک کارت قرمز به خودت بده و برای همیشه از زمین ایران بیرون برو!
ننگ بر تو! روحت شاد شهلا!

-- ziba ، Dec 5, 2010

با چه توجيح و انگيزه اي اين قتل رو بايد سياسي فرض کرد مگه ناصر محمد خاني چه اهميت سياسي داشته و يا دارن؟

-- حسين ، Dec 5, 2010

ملت احساساتی ایران، زندگیشان شده شعار دادن، جنگیدن باهم پشت صفحهٔ کامپوترشون، امروز حقوق بشر مد شده، فردا خلیج فارس، دفاع و مرثیه سرائی در سوگ آدمهائی که اصلا یک خط دربارشون مطالعه نکردند، اسمش رو هم میگذارند تمرین دموکراسی‌! خنده داره واقعا! به هرکدومشون هم الان یه ویزای دقوزستان بدهند با سر از ایران فرار میکنند.

-- سیمین ، Dec 5, 2010

در همه جای دنیا کسی که با نقشه قبلی مرتکب قتل بشود، به اشد مجازات محکوم می شود. من یک نویسنده ام ولی با صراحت اعلام می کنم، بر این موجی که به راه افتاده سوار نمی شوم. شهلا را مستحق کیفری می دانم که در موردش اجرا شد. البته این مردک معتاد هم بی گناه نیست. داستان شوهرقاپی زنان و دخترانی که از قماش شهلا بوده اند و هستند، داستانی به قدمت تاریخ است. حتی میان این زنان شوهرقاپ شاعر و نویسنده هم دیده شده. هرزگی و خیانت و بندتنبان شلی هم منحصر به آدم های بیسوادی مثل ناصر محمدخانی نمی شود. در این راستا هم مردهایی را دیده ایم که لولهنگشان خیلی آب برمی داشته و لی مثل او بوده اند.

-- ناشناس ، Dec 5, 2010

شهلا اگر حرفی برای گفتن داشت حتما میگفت.بعد از نه سال خودش از قوه قضایی خواست تا تکلیفش روشن شود.همه کسانی که شهلا را از نزدیک دیدند می دانند حالتهای رویایی داشت.یکروز صبح از خواب که بیدار شد فهمید که دیگر فایده ندارد.چطور ممکن است آدمی دم مرگ لب فرو ببندد وقتی وکیلش قاضی پرونده اش از او میپرسند چیزی نداری بگویی یا نامه ای بر جای نگذاشتی؟
اینکه مجازات اعدام حقش بود یا جریان دیگری است؟
ماجرای اسپرم هم چیز چندان پیچیده ای نیست تهیه کردن اسپرم یک مرد توسط یک زن و ریختنش داخل رحم یک زن دیگر فرستادن آپولو به هوا که نیست.لاله سحرخیزان مذهبی تر از این بود که با کسی رابطه داشته باشد.
حالا یکنفر از اینور دنیا بگوید رهبر حکم داده و مسئله امنیتی بوده دیگر یک کلاغ چهل کلاغ ما ایرانیهاست.رهبر فعلا دردسرهای بزرگتر از شهلا جاهد دارد.

-- zahra ، Dec 6, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)