تاریخ انتشار: ۵ آذر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با محبوبه عباسقلی‌زاده در روز جهانی رفع خشونت علیه زنان

چرخه‌ی خشونت علیه زنان

سراج‌الدین میردامادی
seraj.mirdamadi@radiozamaneh.com

۲۵ نوامبر (چهارم آذرماه)، مصادف با روز جهانی رفع خشونت علیه زنان است. زهرا رهنورد، پژوهشگر، رئیس سابق دانشگاه الزهرا، همسر میرحسین موسوی و از منتقدان حکومت، با نگارش نامه‌ای خطاب به آیت‌الله صادق لاریجانی، رئیس قوه‌ی قضاییه‌ی ایران، از اعمال خشونت علیه زنان شکایت کرد.

Download it Here!

از محبوبه‌ عباسقلی‌زاده، فعال حقوق زنان در آمستردام پرسیده‌ام: اعمال خشونت در جامعه‌ی ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید و این خشونت دارای چه وجوهی است؟

اصولاً مفهوم خشونت علیه زنان، اکنون مفهومی بسیار گسترده در حوزه‌های اجتماعی‌، سیاسی و فرهنگی است. روز جهانی رفع خشونت علیه زنان که هرساله در ۲۵ نوامبر در سطح جهان و طی مراسم‌ مختلف از سوی مدافعین حقوق زنان برگزار می‌شود، ناظر بر انواع خشونت‌هایی است که چه در حوزه‌ی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و فردی بر زنان اعمال می‌شود. اصولاً تحلیلی‌ هست در مورد این‌که چرا ما خشونت را مردانه و زنانه می‌کنیم؟ این است که هر نوع خشونتی که به دلیل زن بودن زنان و به دلیل ویژگی‌‌های اجتماعی و اجتماعی‌شدن زنان بر آنها اعمال می‌شود، جنبه‌ی خشونت علیه زنان را پیدا می‌کند. خیلی هم گسترده است.


محبوبه عباسقلی‌زاده

مثلاً دستمزد پایینی که به زنان در مراکز شغلی می‌دهند، یک نوع خشونت محسوب می‌شود. جداسازی زنان از مردان در استفاده از وسایل نقلیه‌‌ی عمومی یا فضاهای شهری، نوعی خشونت محسوب می‌شود. این‌که پدر و مادرها بهترین قسمت غذای روزانه را به پسربچه‌ها می‌دهند و دخترها از تغذیه‌ی نامناسب‌تری در مقایسه با پسرها برخوردارند، خشونت علیه زنان محسوب می‌شود.

بنابراین مفهوم خشونت علیه زنان یک مفهوم بسیار وسیع است و فقط شامل ضرب و شتم یا تجاوزهای جنسی و جسمی نمی‌شود. فقط شامل زندان و بازجویی نمی‌شود. معنای بسیار فراگیرتری دارد. ما هر نوع فعلی که باعث شود زنان آن‌چنان که هستند نتوانند خودشان را در فضای زندگی اجتماعی و فردی‌شان تبیین کنند و سانسور شوند، خشونت تلقی می‌کنیم.

در نامه‌ی زهرا رهنورد به خشونت‌های غیر مستقیم اشاره ‌شده است. ازجمله بر تنگناها و سختی‌هایی که خانواده‌های زندانیان سیاسی در پی فشار و سرکوب‌های اخیر متحمل شده‌اند تاکید شده است. همسران زندانیان سیاسی، علاوه بر این‌که مسئولیت خانه و خانواده را به تنهایی برعهده دارند، باید به وضعیت همسران در بند خود نیز رسیدگی کنند. این به نظر می‌رسد که مسئله‌ی جدیدی باشد. نظر شما در این زمینه چیست؟

اصولا کودتای انتخاباتی و عوارض آن در مورد سرکوب مردم، باعث شد پدیده‌های تازه‌ای به خشونت علیه زنان نسبت به گذشته اضافه شود. این پدیده‌ها ممکن است به صورت کلیشه‌ای چنین باشد که یک‌سری از زنان را به زندان انداختند یا اجازه‌ی فعالیت را از آنها گرفتند. ولی اگر کمی عمیق‌تر نگاه کنیم، می‌بینیم که جو سرکوب و دستگیری نه تنها باعث می‌شود که خود زندانی در آن مدتی که در زندان هست، تحت خشونت شدید سیاسی قرار گیرد، بلکه عوارض آن خشونت تا ماه‌ها و حتی سال‌ها روی آن زندانی و بر خانواده‌ی زندانی اعمال شود.

بنابراین آن‌چه خانم رهنورد به درستی از آن نام بردند، خشونت سیاسی است. خشونت سیاسی به این مفهوم است که در شرایطی که یک قدرت دیکتاتوری سر کار هست، از همه‌ی ابزار خود برای کنترل قدرت استفاده کند و برای این‌که بتواند به طور خودکامه این قدرت را کنترل کند، بر همه‌ی شهروندان خشونت‌های مختلفی را اعمال کند. به این خشونت‌ها می‌گویند خشونت سیاسی. یعنی خشونتی که برای کنترل قدرت اعمال می‌شود؛ خشونتی که برای کنترل قدرت از طریق اتوریته‌ی حاکم، از طریق نیروهای نظامی و سیاسی و امنیتی اعمال می‌شود.

آن‌چه در تظاهرات پارسال اتفاق افتاد، ضرب و شتم مردم، بازداشت تعداد زیادی از مردم شناخته‌شده و ناشناس، مصیبت‌هایی که دامنگیر خانواده‌ی این‌ افراد شد و حتی مشکلاتی که سر تهیه‌ی وثیقه دامنگیرشان شد خشونت سیاسی است.

افزون بر این آن‌چه خانم رهنورد به آن اشاره نکردند و متأسفانه کمتر در صحبت‌های فعالان سیاسی سبز به آن اشاره می‌شود، مسئله‌ی تبعیدی‌هاست و این‌که تعداد کثیری از فعالان شناخته‌شده و شناخته‌نشده‌ی سیاسی در سال اخیر و بعد از کودتای انتخاباتی مجبور به مهاجرت و کوچ اجباری شدند. اینها در مجموع بر زندگی خصوصی این افراد و خانواده‌ی آنها تاثیر گذاشته است. حتی بر گروه‌هایی تاثیر گذاشت که این افراد با آنها کار می‌کردند و در نتیجه بر محیط‌های کاری نیز تاثیر گذاشت. اگر ما به صورت تحلیلی به عوارض سرکوب، دستگیرشدن، کوچ اجباری و یا خانه‌نشین‌شدن فعالان اجتماعی و تأثیری که بر خانواد‌ه‌ها و زندگی خصوصی و گروهی این افراد گذاشت نگاه کنیم، همه‌ی اینها در مفهوم خشونت سیاسی می‌گنجد.

خانم رهنورد اشاره کردند به مشکلات خانواده‌های زندانیان سیاسی و حتی کودکان آنان و این‌که چگونه مصیبت‌هایی که یک زندانی دچار آن می‌شود، دقیقاً چند برابر آن روی خانواد‌های‌شان اعمال می‌شود. اینها دقیقاً مصادیق خشونت سیاسی هستند. من حتی می‌توانم بگویم که الان شما فرزندانی را می‌بینید که تقریباً ۲۷ سال دارند. این افراد فرزندان کشته‌شدگان دهه‌ی شصت‌ هستند. وقتی دقت کنید متوجه می‌شوید که هنوز نشانه‌های صدمه‌ی‌ آن اعدام ناگهانی و جبارانه‌ی تعداد زیادی از فعالان سیاسی دهه‌ی شصت، روی شخصیت و زندگی نسلی که از آنان برآمده مشاهده می‌شود.

همین اتفاق در موج دستگیری‌های دوره‌ی آقای خاتمی هم بود و یا وقتی روزنامه‌نگاران را دستگیر کردند و عده‌ی زیادی مجبور به مهاجرت شدند. فرزندان و همسران اینها از مصیبت‌‌های ناشی از این مهاجرت‌ها تأثیر گرفته‌اند. وقتی به زندگی این نسل‌هایی که برآمده از دهه‌ی شصت یا برآمده از تغییرات دهه‌ی هفتاد هستند نگاه می‌کنیم درمی‌یابیم که این خشونت‌های سیاسی درست مثل یک بمب اتمی هستند. انفجاری اتفاق می‌افتد و همه‌چیز نابود می‌شود ولی عوارض آن انفجار هسته‌ای تا سال‌ها و سال‌ها بر نسل‌های آینده باقی می‌ماند.

آیا به نظر شما حاکمیت توانسته است در مواردی خشونت زنان علیه زنان را هم سازماندهی کند؟ این پدیده‌ی جدیدی است که ما در دهه‌های شاید اول و دوم و سوم کمتر شاهد بودیم، ولی در برخی سرکوب‌های خیابانی از خود زنان علیه زنان استفاد شد.

نه من برای خشونت سیاسی اصلاً جنبه‌ی زنانه قائل نیستم. علت این است که اصولاً خشونت یک مفهوم کاملاً برخاسته از اقتدار است و به نظر من برخاسته از یک منشأ اقتدارگرایانه است. ما نمی‌توانیم برای آن مرد و زن قائل شویم. نمی‌توانم هم بگویم که این خشونتی که از سوی جنس زن اعمال می‌شود به الان برمی‌گردد. اگر یادتان باشد اول انقلاب بسیاری از زنان بودند که تحت فرماندهی نیروهای حزب‌اللهی می‌آمدند توی خیابان‌ها و زنان دیگر را می‌زدند که همان زمینه از آن موقع مانده و به این‌جا رسیده است. «فاطمه کماندو» به همان زنان اطلاق می‌شد. اصلاً این لغت از اول انقلاب آمده است. بعد از آن هم خیلی از شکنجه‌گرانی که در داخل زندان زنان را شکنجه می‌کردند، از بین خود زنان بودند و کسانی بودند که به اصطلاح به آنان سپاهی می‌گفتند. پس این که زنان‌ الان در خیابان سازماندهی شده‌اند و با لباس نظامی حضور دارند، نشان‌دهنده‌ی پدیده‌ی جدیدی نیست. نه این طور نیست و این از قبل در ساختار نظام امنیتی و نیروهای امنیتی بوده است.

شما بیشتر به خشونت‌های سیاسی اشاره کردید، اما ابعاد خشونت در جامعه‌ی ایران خیلی گسترده‌تر از این است. می‌شود خشونت‌هایی را در نظر داشت که در طبقات کم درآمد، با سواد کمتر و فرهنگ پایین‌تر علیه دختران جوان اعمال می‌شود؛ ازجمله اجبار به ازدواج، ختنه‌ی دختران و سایر مشکلاتی که در ابعاد اجتماعی وجود دارد و شاید کمتر به صورت مستقیم حکومت در آنها دخالتی داشته باشد. نظر شما چیست؟

ببینید ما مفهومی داریم در خشونت که به آن می‌گویند چرخه‌ی خشونت. یعنی چرخه‌ای که خشونت را تولید و بازتولید می‌کند. ما به لحاظ سنتی یک‌سری عادت‌های ناخوشایند در جامعه‌‌‌ی خود داریم که به‌خصوص در بخش‌های مرزی دیده می‌شوند. مثل ختنه‌ی زنان یا قتل ناموسی یا ازدواج‌هایی که براساس خون‌بهاست؛ و حتی این‌که زن‌ها از باغ و زمین ارث نمی‌برند و درواقع مشکلات تقسیم ارث در میان است. اینها یکسری عادت‌های عرفی است که جنبه‌ی خشونت دارد، ولی در مناطقی و در واقع در یک‌سری از قومیت‌ها با قدرت بیشتری اعمال می‌شود.

اگر حتی به این خشونت‌ها نگاه کنیم، می‌بینیم که با قدرت گرفتن یک نظام سیاسی بنیاد‌گرا که بنایش را روی کنترل زنان گذاشته و با یک نگاه جنسیتی به زنان می‌نگرد و مجموعه‌ی قوانینی را به رسمیت می‌شناسد که قدرت مردانه را در خانواده و در جامعه بازتولید می‌کند، میزان خشونت‌های موجود حتی در قومیت‌ها هم افزایش پیدا می‌کند.

به عنوان مثال تا قبل از دولت احمدی‌نژاد میزان قتل ناموسی و حتی میزان سنگسارهایی که توسط خود اقوام مختلف اجرا می‌شد و حتی ختنه‌ی زنان و تمام عادت‌هایی که جنبه‌ی سنتی و قومیتی دارد، به‌خصوص در منطقه‌ی سیستان و بلوچستان و منطقه‌ی کردستان و خوزستان خیلی کمتر بود. به خاطر این که سیاست‌های جنسیتی حکومت بعد از دوره‌ی احمدی‌نژاد با تقویت بیشتری جلو می‌رود و حتی در برابر قومیت‌ها می‌ایستد. همین موضوع باعث می‌شود قومیت‌ها چون از طریق دولت مرکزی به رسمیت شناخته نمی‌شوند، برای این‌که هویت‌شان را تقویت کنند، به عادت‌هایی متمسک ‌شوند که کاملاً جنبه‌ی ضد زن و خشونت علیه زنان دارد.

خشونتی که الان در جامعه‌ی ایران دیده می‌شود، خشونتی است که به خاطر تحریم زنان اعمال می‌شود و به خاطر بحث یارانه‌ها. به نظر من این را هم باید ببینیم که تحریم باعث می‌شود یک‌سری از داروها واقعاً به ایران نرسد و بسیاری از این داروها کاربردهایی برای بیماری‌های زنان دارد. بحث یارانه‌ها باعث می‌شود که قدرت اقتصادی مرد به خاطر این که یارانه را به عنوان رئیس خانواده می‌گیرد، نسبت به زن بالا برود و در سطح خانواده‌هایی که از سطح سواد کمتری برخوردارند، قدرت مردهای سنتی را بر زنان بیشتر کند.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)