خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و ادبیات | |
فرهنگ و ادبیاتآیا انتقاد از جایزههای ادبی اعتبار آنها را زیر سوال میبرد؟سیاوش میلانی: اگر جوایز ادبی میخواهند معتبر باشند، باید استقلال داشته باشند، اگر استقلال میخواهند باید هزینههایشان را از جایی خارج از نظام حاکم بر چرخهی تولید و عرضهی آثار ادبی تامین کنند. اگر اینگونه شد و برگزیدگانشان را بر مبنای ارزش واقعی کتابها معرفی کردند و نه اعمال فشارهای برونمتنی و یا رفیقبازیهای محفلی، آنوقت خود به خود دارای اعتباری میشوند که با یک نقد و بررسی ساده اعتبارشان به خطر نخواهد افتاد. پیرامون درگذشتِ رستم الهمرادی، شاعری از مسجدسلیمان و از شاعران موج ناب تا ظهر این ایوان خاک میشودفرهنگ زمانه: قاسم آهنینجان به مناسبت درگذشت رستم الهمرادی گفت: اصلا مهم نیست که او چگونه شعر میگفت و سبک و سیاقش چه بود. مهم این است که شاعر بود و مهمتر آنکه درد شاعری داشت. الهمرادی برای شاعریاش هزینه کرد؛ از همه چیزش، خاصه از عمرش. او ادامه داد: میدانم کتابی از او چاپ شده و روز قبل از مرگش به من گفت شعرهای زیادی از او به جا مانده که امیدوارم شعرهایش به سامان برسند و روزی به دست مخاطب برسند. ادبیات معناباختگی (ابسورد)ویدا وفایی: ابسوردیسم و تئاتر ابسورد به آثار گروهی از نمایشنامهنویسان اروپایی و آمریکایی اشاره دارد که در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی مینوشتند و کارهایشان را به روی صحنه میبردند. از مهمترین ویژگیهای ادبیات ابسورد فاصله گرفتن از فضاها و شخصیتهای رئالیستی است. نمایش در زمان و مکانی نامعلوم رخ میدهد و شخصیتها اغلب بینام هستند و هیچ هویت مشخصی ندارند. آنها مدام درگیر گفتوگوها و یا وقایع کاملاً بیمنطق و آشفته هستند. ما همه بار بهدوشان همایممحمود فلکی: اصولاً برپایی ِهر نهاد مستقل، چه ادبی برای ارایهی جایزه چه غیر آن، در یک جامعه، میتواند آموزهای باشد برای خودبسندگی ِمدنی تا شاید راهی برای اندیشیدن به چگونگی ِ برخورد دموکراتیک باشد؛ زیرا نهادینه شدن ِهر پدیدهی اجتماعی میتواند از رهگذرِ ایجاد نهادهای مستقل در درون جامعه امکانپذیر باشد؛ وگرنه چیزی که از بالا، از دولت یا قدرت دیکته شود، حتا اگر نام ِ آن «چیز»، دموکراسی هم باشد، تا زمانی که از درون جامعه برنیامده یا در درون جامعه نهادینه نشده باشد، راه به جایی نخواهد برد. چگونه میتوان کلاغ را جای طوطی قالب کردسیاوش میلانی: نفوذ شبکههای ادبی تنها به حوزهی فعالیت انتشاراتیها محدود نمیشود، بلکه اهرمهای دیگری برای اعمال نفوذ و البته اعمال فشار وجود دارد که دم دستترین آنها همین فضای مجازی و زنجیرهای وبسایتهایی است که یکدیگر را حمایت میکنند و البته صفحات ادبی نشریات که در اختیار برخی وابستگان این شبکههاست. فضای رسانهای همانقدر که میتواند ابزار مؤثری باشد برای تبلیغ اعضای شبکه، ابزار موثری نیز هست برای تخریب نویسندگانی که تن به اینگونه روابط نمیدهند. روزی روزگاری چهارم به پایان رسیدزینب کاظمیخواه: مراسم پایانی چهارمین دورهی جایزهی ادبی روزی روزگاری برگزار شد. امیر احمدی آریان گفت: رمان فارسی در سال ۸۸ هیچ اتفاقی نداشت. در واقع در یک جمله میخواهم بگویم اتفاق مهمی در مجموع نیفتاد. وضع عجیب و غریب ممیزی در حوزهی رمان طی سالهای اخیر به این مسأله دامن زده است و همچنین برای تألیف رمان شرایط فیزیکی خاصی لازم است. استمرار بر کار نوشتن و امکانهای حداقلی برای تألیف رمان از ضرورتهای اصلی است. گزارش مراسم پایانی این جایزهی ادبی را میخوانیم. به مناسبت درگذشت شمس آل احمد زیر سایهی برادرروزبه اکبرینسب: شمس آل احمد در طول زندگی به تمام معنا و از هر نظر زیر سایهی برادرش بود. در قلمرو ادبیات خلاق اثر قابل تأملی از او به یاد نمانده است. شمس نتوانست مانند سیمین دانشور خود را از زیر سایهی جلال آل احمد بهعنوان یک نویسندهی معیار بیرون بیاورد. پس از انقلاب شمس آل احمد اما به حکومت نزدیک شد . بر اساس تصوری که حکومت از جلال آلاحمد ارائه کرده بود، «از چشم برادر» را نوشت. سیمین دانشور اما این کتاب را نپسندید. ادبیات یک کار اعتراضیستسعید سبزیان: مکانیسم جایزهدهی در ایران یک فرایند سرکوب است، چرا که وقتی اثر خاصی را برنده اعلام میکند تلویحاً به نویسندگان نوپا شیوههای نوشتن را القاء میکند. آثار متعدد تقلیدی از این برندگان حاکی از وجه تخریبی این جایزههاست. مسأله در این بنیادها سلیقههای کارگزاران یکی دو نشر مشخص است که میخواهند آیندهی ادبی این کشور را تحت تأثیر خود قرار دهند. همهی جایزهها آلوده به یک عیب مشخص هستند و آن هم فقدان یک هیئت بررسی با ویژگیهای لازم و بیطرفانه است. جوایزی که به خودیها داده میشود!سیاوش میلانی: این جوایز ادبی با یکدیگر همقد هستند که بیاغماض هیچیک به تنهایی حتی از چنان اعتباری برخوردار نیستند که لااقل نویسنده را چنان سر شوق آوردند و به او اعتماد به نفس بدهد که به خود بگوید: خب امسال اثر من بهدلیل بردن فلان جایزه، بهترین اثر منتشر شده در ایران بوده است. و جالب این است که گاهی اثری در یک جایزه بهعنوان برگزیده مفتخرشده، در جایزهی مشابه دیگری حتی در میان لیست کتابهایی که به مرحله اول وارد شدهاند، دیده نمیشود! ضرورت نقدرسول عبدالمحمدی: شاید اولین کاری که باید برای پیشبرد ادبیات خلاقهی کشورمان بکنیم، این است که ساختار حاکم بر فضای ادبیمان را اصلاح کنیم. جایگاه مخاطب عادی، منتقد حرفهای، شارح و نویسنده را مشخص کنیم و از روحیهی محفلی و باندبازیهایمان به شکلی دست بکشیم که استعدادهای واقعی و ذهنهای ساختمند بتوانند خود را نشان دهند. جایزههای ادبی در هجوم مخالفتهای بیبنیانایلیا فرنوش: این روزها دوباره بازار حاشیه داغ است.حاشیههایی که هر از چندگاهی رونق میگیرد و میگذرد. البته پاییز برای ادبیات ایران حداقل طی این ده سال اخیر، به طور کل حاشیهخیز بوده و شاید عمدهترین دلیل آن، برگزاری اغلب جوایز ادبی در این فصل بوده است. از دریچهی دیگری میتوان چنین گفت که عمده موضوع حاشیهساز ادبیات ایران، جوایز ادبی است. زادهی آسیاناصر غیاثی: بحثهایی که پیرامون جایزهی امسال بنیاد گلشیری درگرفت، بار دیگر به سانسور و نقش آن به عنوان عاملی بازدارنده در رشد و شکوفایی ادبیات داستانی برجستگی بخشید. آنچه میخوانید، جمعبندیِ ساده و مختصری است از روزگار امروز نویسندهی ایرانی در قلمرو چاپ و نشر. از نوشتن زیر تیغ تا نخستین کتاب و کتابهای بعدی یک نویسندهی ایرانی - یکی زادهی آسیا. نگاهی به دنیای شعری بیژن جلالی به مناسبت هشتاد و سومین زادروز شاعر در حال و هوای اندوهمحمد جواد اعتمادی: زمانی که بیژن جلالی از مرگ میسراید، با مرگ گفت و گویی عاشقانه دارد. وقتی تنهاییِ خود را توصیف میکند، مثل این است که تنهایی همچون دوستی مهربان، همدم لحظهها و شعرهای اوست. عاشقانههایش هم هیچ نشانی از شکوه و شکایت ندارند. وقتی از ناامیدی شعر میگوید ناامیدیاش تلخ و تیره و تاریک نیست، بلکه روشن و زیباست. نامههای جمالزاده در بخارافروغ.ن.تمیمی: ماهنامهی معتبر هنری و اجتماعی «بخارا» در تابستان گذشته بیستساله شد.«بخارا» به گفتهی سردبیر آن «علی دهباشی»، درواقع تداوم مجلهی «کلک» است که در سال ۱۳۶۹منتشر و به نود و چهار شماره رسید.اولین «بخارا» در شهریور ۱۳۷۷در آمد و تاکنون هفتاد و شش شمارهی این ماهنامهی وزین و پربار منتشر شده است. باور کردنی نیست که مدیر و سردبیر سختکوش «بخارا»، علی دهباشی یک تنه بار تمام مسئولیتهای مجله را بر دوش دارد. اردشیر محصص تشریحکنندهی تاریخ استپانتهآ بهرامی: اردشیر محصص از یک سو به دلیل اینکه حاکی توانایی این هنرمند در هنر طراحی هستند و از سویی دیگر به دلیل اینکه روابط ظالمانهی قدرت در یک جامعه را ترسیم کردهاند. دوستان اردشیر محصص به مناسبت سالگرد خاموشی وی که در نهم اکتبر در نیویورک اتفاق افتاد، نمایشگاهی از آثار این هنرمند همراه با یک همایش دوروزه برگزار کردند. به این بهانه با نیکی نجومی به گفتوگو نشستهام. به مناسبت درگذشت هری مولیش، نویسندهی شهیر هلندی «من جنگ دوم جهانی هستم»فروغ.ن.تمیمی: مولیش مردی با نگاهی نافذ، خوشبین، شیکپوش، سرشار از اعتماد به نفس و به قول بعضی از منتقدان خودشیفته و مغرور بود، تا آنجا که خود را نابغه مینامید. دوستان مولیش اما خودستایی نویسنده را بخشی از شگردهای طنزآلود او برای مقابله با حملات منتقدان و رقیبان ادبی مینامند. مولیش بارها نامزد دریافت جایزهی نوبل شد اما با وجود نوشتن رمانهای مشهوری مانند «سوء قصد»، «دو زن»، «کشف آسمان»، نوبل ادبیات را به او ندادهاند. به بهانهی دهمین سالروز درگذشت فریدون مشیری، شاعر معاصر شاعر دلاویزترین شعر جهانکیارش پارسا عالیپور: به جرئت میگویم که مشیری بیشترین هواخواه و مخاطب را در میان تودههای وسیع فارسیزبان و بیشترین مخالف را در میان قشر فشردهی داعیهداران توضیح و تشریح مبانی شعر نو دارد. تا جایی که برخی از منتقدان، منکر نو بودن کلام او میشوند و آن را نوعی از شعر قدیم با وزن نیمایی بهحساب میآورند. باشد، اما گمان دارم هیچ قاعدهای به اندازهی قبول خاطر و لطف سخن بر قواعد دیگر شعر مقدم نباشد. بخش نخست روانکاوی داستانهای «شهر باریک»ونداد زمانی: از دید نقد روانکاوانهی فرویدی، گردآوری شخصیتهای معلق در بین زمین و هوا، قهرمانانی که یا در حال جان کندن هستند و یا تهدیدِ مرگ بالای سرشان است و یا به طرز دلخراشی تکه تکه میشوند، به داستانهای «شهر باریک» فرصت میدهد برای رسیدن به نتایج التیامبخش، از تکرار مبالغهآمیز واقعیت استفاده کند. امیدوارم به کمک برگردان حرفهای متن، شاهد استقبال خوانندگان ادبیات جدی انگلیسیزبان از داستانهای جذاب «شهر باریک» باشیم. باغ سرسبز توقیفهاحسین نوشآذر: در خبرها آمده بود که رمان «مردگان باغ سبز» نوشتهی محمد رضا بایرامی، از اسلامینویسان دولتی به خاطر شباهتش به روزگار ما توقیف شده است. اگر این خبر حقیقت داشته باشد و خبرسازی تبلیغاتی از روی مصلحت و بهقصد به فروش رساندن نسخههای باقیماندهی کتاب نباشد، نشاندهندهی این است که حلقهی کسانی که ادعا میکنند میتوانند راست را از دروغ و حق را از باطل تشخیص دهند بستهتر شده است. تنفر خدایان از زنهاترجمهی ونداد زمانی: اوفیلیا بنسون و جرمی استنگروم، در کتاب «آیا خدایان از زنان متنفرند؟» انواع واکنشها و رفتارهای خدایان مذاهب مختلف را با زنان جوامع مختلف بررسی کردهاند. آنها با ارائهی یک تصویر سراسری از زنستیزی موجود در جهان تلاش دارند تا ریشههای آن را در خشم خدایان نسبت به زنان بیابند. این کتاب به کالبدشکافی ادعاهای خودخواهانهی مردان زنستیز میپردازد که از هر دلیل و خرافاتی برای توجیه اذیت و آزار زنان استفاده میکنند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|