خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و ادبیات > شاعر دلاویزترین شعر جهان | |||
شاعر دلاویزترین شعر جهانکیارش پارسا عالیپورkiaa@radiozamaneh.comسوم آبان ماه، سالروز درگذشت شاعری معاصر است که ریشه در خاک ایران داشت. او به دنبال «دلاویزترین»* شعر جهان «لحظهها و احساس»* را درآغوش کشید و «مهتاب شبی»* از «ابر و کوچه»* گذشت. از «دریچهی ماه»* با ما سخن گفت و «با تمام اشکهایش»* و با «آه باران»،* «آواز آن پرندهی غمگین»* را روایت کرد که از دوری «دیار آشتی»* میخواند.
او «پرواز با خورشید»* را نایافته نیافت و «از خاموشی»* نهراسید. « تشنهی توفان»* مهر بود و در پایان با «مروارید مهر»* در دست و با باور بهار بر لب، «بازتاب نفس صبحدمان»* شد «تا صبح تابناک اهورایی»* را پژواک دهد. پس فریاد زد: «تفنگت را زمین بگذار!» از فریدون مشیری میگویم؛ کسی که شفیعی کدکنی، شاعر بهنام ایران، دربارهی او میگوید: «فریدون مشیری در نظر من در صف شاعرانی است که من با آنها گریستهام. شاعری که مستقیماً با عواطف آدمی سروکار دارد.» نادر نادرپور، دیگر شاعر مشهور ایرانی نیز دربارهی او میگوید: «اگر تعریفی دربارهی یکی از خواص هنر جایز باشد، جز این نمیتواند بود که هنر یعنی ساده کردن مفاهیم دشوار و نه برعکس. برای فریدون مشیری این افتخار بس، که دارای موهبت سادهگویی است. به زبان سادهی مردم سخن میگوید و قدرت آن را دارد که مفاهیم بغرنج را در الفاظ آسان بگنجاند.»
سیمین بهبهانی نیز سادهگویی را ارزش افزودهی شعر مشیری میداند و در این باره میگوید: «گفتن این که شعر باید در فضایی مبهم و رازآمیز بشکفد و همهی داشتههای خود را به سادگی و در برخورد اول عرضه نکند، حرفی است. شاید هم درست، اما باید دانست که در هنر و بهخصوص در شعر، هیچ قاعدهای نمیتواند کلیت و الزام داشته باشد و شعر فریدون مشیری شاهدی است برای نقض قاعدهی لزوم ابهام در گسترهی شعر. به جرئت میگویم که مشیری بیشترین هواخواه و مخاطب را در میان تودههای وسیع فارسیزبان و بیشترین مخالف را در میان قشر فشردهی داعیهداران توضیح و تشریح مبانی شعر نو دارد. تا جایی که برخی از منتقدان، منکر نو بودن کلام او میشوند و آن را نوعی از شعر قدیم با وزن نیمایی بهحساب میآورند. باشد، اما گمان دارم هیچ قاعدهای به اندازهی قبول خاطر و لطف سخن بر قواعد دیگر شعر مقدم نباشد. وقتی رانندهی تاکسی، شعر مشیری را زمزمه میکند، وقتی استاد دانشگاه آن را در حافظه دارد، وقتی جوانها در نامهها یا در مکالمات خود از آن بهره میجویند، وقتی خرد و کلان و عارف و عامی چیزی از او بهیاد دارند، چگونه میشود او را نفی کرد؟!» فریدون مشیری در سیام شهریور ۱۳۰۵ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. جد پدری او به دلیل مأموریت اداری به همدان منتقل شده بود و پدرش ابراهیم مشیری افشار در سال ۱۲۷۵ خورشیدی در همدان متولد شد و در روزگار جوانی به تهران آمد. پدر او از سال ۱۲۹۸ در وزارت پست مشغول خدمت شد. فریدون مشیری سالهای اول و دوم تحصیلات ابتدایی را در تهران گذراند و سپس به علت مأموریت اداری پدرش به مشهد رفت و بعد از چند سال دوباره به تهران بازگشت. او سه سال اول دبیرستان را در دارالفنون گذراند. پس از آن به دبیرستان ادیب رفت.
به گفتهی خودش: «در سال ۱۳۲۰ که ایران دچار آشفتگیهایی بود و نیروهای متفقین از شمال و جنوب به کشور حمله کرده و در ایران بودند، ما دوباره به تهران آمدیم و من به ادامهی تحصیل مشغول شدم. دبیرستان و بعد به دانشگاه رفتم. با اینکه در همهی دوران کودکی از استخدام در ادارات و زندگی کارمندی پرهیز داشتم، ولی در سن ۱۸ سالگی در وزارت پست و تلگراف مشغول بهکار شدم و این کار ۳۳ سال ادامه یافت.» مشیری همزمان با تحصیل در سال آخر دبیرستان در ادارهی پست و تلگراف مشغول بهکار شد. در همان سال مادرش در سن ۳۹ سالگی درگذشت. این رخداد اثر عمیقی در او برجای گذاشت. پس از چندی در آموزشگاه فنی وزارت پست و تلگراف مشغول تحصیل شد. روزها به کار میپرداخت و شبها به تحصیل ادامه میداد. از همان زمان به مطبوعات روی آورد و در روزنامهها و مجلات به خبرنگاری و نویسندگی پرداخت. بعدها در رشتهی ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد، اما کار اداری از یکسو و کارهای مطبوعاتی از سوی دیگر در ادامهی تحصیلش مشکلاتی ایجاد میکرد. سرانجام تحصیل را رها کرد، اما کار در مطبوعات را ادامه داد. از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ خورشیدی مسئول صفحهی شعر و ادب مجلهی «روشنفکر» بود. این صفحات به تمام زمینههای ادبی و فرهنگی، ازجمله نقد کتاب، فیلم، تئاتر، نقاشی و شعر میپرداختند. بسیاری از شاعران مشهور معاصر اولینبار با چاپ شعرهایشان در این صفحات معرفی شدند. مشیری در سالهای پس از آن نیز تنظیم صفحهی شعر و ادبی مجلهی «سپید و سیاه» را برعهده داشت. در همان سالها با مجلهی «سخن» به سردبیری دکتر پرویز ناتل خانلری همکاری داشت. وی در سال ۱۳۵۰ به شرکت مخابرات ایران انتقال یافت و در سال ۱۳۵۷ خورشیدی از خدمت دولتی بازنشسته شد. به نوشتهی تارنمای مشیری، او سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از ۱۵ سالگی آغاز کرد. اولین مجموعهی شعرش با نام «تشنهی توفان» در ۲۸ سالگی او، با مقدمهی محمدحسین شهریار و علی دشتی در سال ۱۳۳۴ خورشیدی به چاپ رسید. خود او دربارهی این مجموعه میگوید: «چهارپارههایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعهی کوتاه داشت و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا. آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر میگفتند و همه شاعران نامدار شدند. زیرا به شعر گذشته بیاعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطهی کامل داشتیم. یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم. در مورد آنها بحث میکردیم و برآن تکیه میکردیم.»
فریدون مشیری توجه ویژهای نیز به موسیقی ایرانی داشت و در پی همین دلبستگی، طی سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو را پذیرفت و در کنار هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و عماد خراسانی سهمی بهسزا در پیوند دادن شعر با موسیقی و غنی ساختن برنامهی «گلهای تازه» در رادیو ایران در آن سالها داشت. علاقه به موسیقی در مشیری به گونهای بوده است که هربار سازی نواخته میشده، مایهی آن را میگفته است. درواقع مایهشناسیاش را میدانسته و میگفته از چه ردیفی است و چه گوشهای. فریدون مشیری در سال ۱۳۷۷ به آلمان و آمریکا سفر کرد و مراسم شعرخوانی او در شهرهای کلن، لیمبورگ و فرانکفورت و همچنین در ۲۴ ایالت آمریکا ازجمله در دانشگاههای برکلی و نیوجرسی بهطور بیسابقهای مورد توجه دوستداران ادبیات ایران قرار گرفت. در سال ۱۳۷۸ نیز او طی سفری به سوئد در مراسم شعرخوانی در چندین شهر ازجمله استکهلم، مالمو و گوتنبرگ شرکت کرد. مشیری سالها از بیماری رنج میبرد و در بامداد روز جمعه، ۳ آبانماه ۱۳۷۹ خورشیدی، در سن ۷۴ سالگی در تهران در گذشت. از او ۱۸ دفتر شعر به یادگار مانده است. مشیری دلاویزترین شعر جهان را دوست داشتن یافت. شعرهای او پر است از ستایش مهرورزیدن و نکوهش خشونت. او میگوید: شرمنده از خود نیستم * نام کتاب شعری از فریدون مشیری
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
روحش شاد و نامش جاودان باد،انسانی بزرگ و فرهيخته درفکر و روح و عمل بود.
-- nad ، Oct 28, 2010مشیری را نه تنها اهل کتاب و ادبیات و شعر، بلکه مردم عام نیز می شناسند و بیشتر با شعر کوچه ی او که چندی پیش پنجاه ساله شد
http://www.parand.se/tr-moshiri-kocheh.htm
روحش شاد و یادش زنده باد
-- محسن ، Oct 29, 2010پش اینجا هم نظارت استصوابی هست. کامنت من راجع به کپی از ویکیپیدیا چی شد؟
-- رضا ، Oct 30, 2010صفحه فریدون مشیری در ویکیپدیا بخش زیادی از مطالب تارنمای مشیری را کپی کرده است (که البته این شیوه کار در فضای ویکیپدیا است و اشکالی هم ندارد). در همین مطلب هم آمده " به نوشتهی تارنمای مشیری، او سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از ۱۵ سالگی آغاز کرد... ." پس رضای عزیز فکر میکنم به این ترتیب، در اینجا به منبع اصلی اشاره شده است.
-- کوروش ، Oct 31, 2010مشیری شاعر وطن پرست وآزاده ای بود که فقط برای مردم شعر میگفت.شعر "ریشه در خاک "اوبیان عشق عمیقش به وطن واعتراض شدیدش به خفقان واستبداد است.روحش شاد ویادش تاابدگرامی باد.
-- حسین مهدوی ، Oct 31, 2010