خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و ادبیات > جایزههای ادبی در هجوم مخالفتهای بیبنیان | |||
جایزههای ادبی در هجوم مخالفتهای بیبنیانایلیا فرنوشاین روزها دوباره بازار حاشیه داغ است. حاشیههایی که هر از چندگاهی رونق میگیرد و میگذرد. البته پاییز برای ادبیات ایران حداقل طی این ده سال اخیر، به طور کل حاشیهخیز بوده و شاید عمدهترین دلیل آن، برگزاری اغلب جوایز ادبی در این فصل بوده است. از دریچهی دیگری میتوان چنین گفت که عمده موضوع حاشیهساز ادبیات ایران، جوایز ادبی است. نشر کتاب، نوع فعالیت ناشران، سانسور و ممیزی کتاب و... رتبههای زیرینتر را به خود اختصاص میدهند. از میان همهی جوایز ایران نیز، چهار جایزه است که مورد توجه جدیتر مخاطبان قرار میگیرند و در نتیجه حاشیهخیزترند: روزی روزگاری، مهرگان، گلشیری و منتقدان مطبوعات، چهار جایزهی خصوصی کتاب سال در حوزه ادبیات داستانی هستند که اضلاع این مربع را تشکیل میدهند. جوایز دولتی یا شبهدولتی که طی چند سال اخیر رشد قارچگونهای نیز داشته چندان مورد توجه نویسندگان مستقل و همچنین عمده مخاطبان ادبیات در ایران نیستند. حاشیههای این نوع جایزهها بیشتر به عملکردهای شعبدهبازانهی مدیران دولتی محدود میشود و چون لیست نویسندگانی که میتوانند این جوایز را از منظر ارزشهای نظام دریافت کنند کوتاه است، پس رقابتی محدود میان آنانی است که هنوز «خودی» ماندهاند و در نتیجه چندان نیز حاشیهساز نیست. جوایز محلیتر نیز تکلیفشان روشن است. در حوزه همان شهر، شهرستان و یا استان خود میتوانند حاشیهساز شوند و نه بیشتر. میماند جوایز کتاب سال شعر که البته باید بنا به عرف ایرانِ شعرخیز، بسیار هیاهو داشته باشند اما بیثباتی این جوایز، بیثباتی بازار شعر، عدم تعریف یکپارچه از شعر در میان گروههای مختلف که حاصلش چنددستهای است و نبود جایزهای معتبر و با قدمت و با پشتوانه، این جوایز را حاشیهساز نکرده و اغلب حاشیهنشین کرده است. هر چند امسال یکی از همین جوایز که به نظر میرسد عملکرد بهتری نسبت به دیگر جوایز این حوزه دارد به این دلیل که برگزیدهی اولش یعنی سیدعلی صالحی جایزه را نپذیرفت بسیار حاشیهساز شد، بهخصوص آن که او پس از نپذیرفتن جایزه، برگزاری هر جایزهای را مخالفت با آرمانهای مردم ایران و در نظر نگرفتن شرایط زیستی دشوار آنان دانست. حرفی که با پاسخهای اندکی روبهرو شد و بعد فراموش شد، اما با اعلام نتایج اولیهی جایزهی گلشیری دوباره از طرف دیگر مخالفان جوایز ادبی به شکلی دیگر طرح شد. اینبار شرایط زیستی دشوار مردم ایران یا آرمانهای آنها نبود که بهانه مخالفت با جوایز قرار گرفت بلکه اینبار وجود سانسور و ممیزی در کشور بود که به عنوان ادله مخالفان با عدم برگزاری هرگونه جایزه یا پویایی ادبی مطرح شد. مخالفان برگزاری جوایز به جز این دو علت جدید، مانند هر سال، باندبازیهای موجود در فضای ادبیات، گرفتن جایزه توسط کتابهای منتشره از سوی چند ناشر محدود و قرار نگرفتن کتابهای مورد تأیید خود در لیست برگزیدگان جایزهها را از دیگر ادلههای خود محسوب میکنند. حتی گاهی نیز پیش میآید که فردی که مخالف برگزاری جوایز ادبی است، این صداقت را به طور پنهان یا آشکار نشان میدهد و نگرفتن جایزه توسط کتاب خود را- که البته با دشواری فراوان آن را نوشته و به آن دلبستگی دارد- علت مخالفت میشمارد. (نمونهاش همین آقای گوران است که در همین زمانه خودمان یادداشتی منتشر کرده و به این نکته البته به طریق نفی، اشاراتی داشته است و یادم است که حدود دو سال یا سه سال پیش بود که نه تنها از جوایز بدش نمیآمد که برای شرکت در جایزهی صادق هدایت، داستان کوتاه ارسال نیز کرده بود و گمانم، نامزد این جایزه نیز شد! یا سهیلا بسکی که در یادداشتی اعتراضش آن است که چرا برای سبک و سیاق نویسندگی من، جایزه اختصاصی وجود ندارد! و...) هرچند من در این نوشتهی کوتاه قصد ندارم از جوایز ادبی دفاع کنم اما برایم جالب است که عمده ادله مخالفت با این جوایز نیز ادلهی محکمهناپسندی است. حتماً ضروری است که این حاشیهسازترین رکن ادبیات، آسیبشناسی شود و حتماً ضروری است که مخاطبان به نقد جوایز بپردازند اما یکسره زیر سؤال بردن جوایز ادبی بیمعنا است، آن هم به استناد ادله برگفته. برای نمونه مثال میآورم: در لیست سال گذشته جایزه گلشیری، که دو سالانهی داستان کوتاه بود، مجموعه داستان بههم پیوستهی «آویشن قشنگ نیست» نوشتهی حامد اسماعیلیون مقام نخست «مجموعه داستان اول» را کسب کرد. امسال در دو سالانهی رمان همین جایزه، مجموعه داستان بههم پیوستهی «شاخ» نوشتهی پیمان هوشمندزاده نامزد بخش «رمان» است. در سال ۱۳۸۷ نیز، مجموعه داستان بههم پیوستهی «ها کردن» نوشتهی همین نویسنده در همین جایزه، نامزد بخش «مجموعه داستان» بود. علت این تغییر تا آنجا که من خوانده و شنیدهام از سوی بنیاد گلشیری اعلام نشده و مخالف یا منتقدی نیز به آن اشاره نکرده است. در صورتی که این انتقاد، نقد کارسازی است و بینظمی در برگزاری جایزه گلشیری را نشان میدهد؛ جایزهای که هنوز پس از ده سال راه خود را نیافته و هر از چندی تغییر مسیر میدهد. دو سالانه میشود، روش انتخابش را تغییر میدهد و... اما به راستی نمیشود به این علت در مخالفت با برگزاری آن سخن گفت یا این اتهام را وارد کرد که داورانش کتابها را نمیخوانند. در ضمن اگر راه جایزه گلشیری صحیح نباشد دلیل ندارد که چوبش را جوایز منظم و با انضباطی چون روزیروزگاری و منتقدان مطبوعات بخورند؛ جوایزی که از شفافیت کافی برخوردار هستند و در راه گسترش دموکراسی ادبی نیز کوشیدهاند. به نظر من در این شرایط سخت، باید از جوایزی که رفتاری قابل قبولدارند دفاع کرد و با نقد سازنده به سراغ دیگر جوایز رفت. حتی جوایز دولتی هم نیاز به نقد و آسیبشناسی نیاز دارند. شاید گسترش گفتمان نقد دقیق و سازنده بتواند کمی از خمودگی فضای ادبی کم کند. از سوی دیگر توقع جامعهی ایران از جوایز ادبی بسیار زیاد است. نویسندگان، منتقدان و مخاطبان ادبیات تصور میکنند که همه وظایف بر روی دوش این چند جایزه است و فراموش میکنند که مطبوعات، رسانههای صوتی، تصویری، اینترنتی و ناشران و خود آنها نیز در قبال گسترش ادبیات و معرفی کتابهای خوب و خواندنی نقشهایی دارند و باید به آن عمل کنند. جایزه اتمام حجتی بر کیفیت کتابهای سال نمیتواند باشد، جایزه سلیقه گروهی صاحبنظر با دیدگاههای خاص است و صرفا پیشنهادی برای مطالعه و تقدیری از فعالیت نویسندگی است. و به نظر من پیشنهادی که باید در کنار پیشنهادهای دیگر طرح شود و تقدیری در کنار تقدیرهای دیگر. به جای محکوم کردن جایزهها، شاید بهتر باشد مفرهای رشد و پویایی ادبیات را گسترش دهیم و البته هر مفری نیز برای خود حاشیهای خواهد داشت. حاشیه داشتن امتیاز منفی نیست، حتی میتواند امتیاز مثبت تلقی شود. تا چیزی جذابیت نداشته باشد مخاطبی نمییابد. بخشی از جذابیت هر مقولهای را نیز حاشیه میسازد. پس نباید نگران حاشیههای جوایز معتبرتر باشیم بلکه باید به فکر گسترش دیگر راههای معرفی ادبیات و غنای جوایز کم مخاطبتر باشیم. بحث و نظر دربارهی جایزهی بنیاد گلشیری در رادیو زمانه: • زادهی آسیا، ناصر غیاثی • از ارزیابی تا داوری ادبی، گفت و گو با یونس تراکمه • از شور و شر نوشتن و عشق به جایزه • همراهی جوایز ادبی با دستگاه سانسور، فرهاد حیدری گوران
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
جوک ماه: "هرچند من در این نوشتهی کوتاه قصد ندارم از جوایز ادبی دفاع کنم"!
-- جمال ، Nov 25, 2010خانم یا آقای فرنوش عزیز
-- بنیاد گلشیری ، Nov 26, 2010نکته ای در مطلبتان بود که به نظر ما شایان توجه و پاسخگویی است. در مورد مجموعه داستان و مجموعه داستان پیوسته اگر به سایت بنیاد مراجعه فرمایید توضیحات لازم داده شده. اقای هوشمندزاده در تماس با بنیاد در آن دوره که اشاره کرده اید اصرار ورزیدند که کتابشان مجموعه داستان به هم پیوسته نیست و نباید در آن بخش قرار گیرد. در مورد شاخ باید به خود کتاب مراجعه بفرمایید که عنوانِ مجموعه داستان پیوسته در شناسنامه کتاب قید شده است. آقای رضایی زاده هم کتاب خود را مجموعه داستان می دانستند نه مجموعه ی به هم پیوسته. شاید چون بنیاد اول بار چنین تفکیکی را در مقوله های جایزه خود مطرح کرد توجه نویسندگان هم به درج این عنوان در شناسنامه ی کتاب جلب شده است. در هر حال، علاوه بر شناسنامه ی کتاب در صورتی که خود نویسنده رسما اعلام کند که مجموعه اش را در کدام مقوله جای می دهد برای ما ملاک است و بحث بی نظمی در کار نیست.
با تشکر
بنیاد گلشیری
براي منهم جاي سوال بود که چرا امسال شاخ کانديد رمان شده و آويشن قشنگ نيست دوره قبل برگزيده مجموعه داستان شده؟ واقعا چه چيزي چارچوبهاي تغيير ناپذير اين جايزه را روشن مي کند. آيا رواست که جايزه به اين اعتبار چارچوب درست و تعريف شده اي نداشته باشد؟ دليل اين بي نظمي ها چيست؟
-- مهرانه ، Nov 26, 2010به نظر می رسد وقتی قرار باشد که فرافکنی کنیم و از هر دری سخنی در تایید گفتار و استدلال مغشوش خود بیاوریم نتیجه همین بادداشتی می شود که نه پرسشی مطرح می کند و نه پاسخی روشن به پرسش دیگران می دهد.اینکه کار من دو بار نامزد جایزه هدایت شده چه ربطی به پرسش هایی دارد که در آن نامه مطرح شد؟ آن زمان فکر می کردم این جایزه در فضای وب برگزار می شود و از این نظر یک اتفاق ضد سانسور است که داستان های رسیده را به دور از ممیزی و ارزیابی شخصی می بینند و می خوانند...اگر هم داستان فرستادم دقیقا با انگیزه ی پیوستن به یک جریان غیر رسمی در ادبیات بود. حالا آسمان ریسمان به هم می بافید که چه چیزی را توجیه کنید؟ فضای موجود را؟ استمرار داوری بی عیار را؟ من نوشتم " نام " نفس تنگی" در فهرست 106 کتاب نیست و پیشاپیش حذف شده است. آمدند گفتند زنگ می زدید و شخصا پیگیری می کردید و قس علیهذا! این نه تنها پاسخ به آن پرسش ها نبود که حواله دادن و ارجاع سخن منتقد به مناسبت های شخصی و موردی است . سرپوش نهادن بر اصل اتفاق است؛ همان اتفاقی که شما هم- آقا یا خانم ایلیا فرنوش- در این یادداشت تلاش کرده اید آن را از بنیاد نادیده بگیرید.
-- فرهاد حیدری گوران ، Nov 26, 2010نوشته اید... اما برایم جالب است که عمده ادله مخالفت با این جوایز نیز ادلهی محکمهناپسندی است. . ادله محکمه ناپسند هم شکل دبگه این جور دفاعیاته؟ نکنه منظورتون محاکم قضایی همین ایران خودمونه؟
-- نفیسه ، Nov 26, 2010دوستان بنياد، من هم سال آينده مجموعه شعرهايم را برای بنياد گلشيری می فرستم و می گويم آن را در مقوله رمان ارزيابی کنيد! نظرتان چيست؟
-- دوميدانی ، Nov 26, 2010آقا یا خانم دومیدانی
-- lind ، Nov 27, 2010شما بهتره بری دومیدانی رو ادامه بدی وقتی نمیتوانی بین داستان حالا چه رمان چه داستان کوتاه با شعر فرق بذاری
ازون حرفا زدی که مرغ پخته خنده اش میگیره
.......در ضمن اگر راه جایزه گلشیری صحیح نباشد دلیل ندارد که چوبش را جوایز منظم و با انضباطی چون روزیروزگاری و منتقدان مطبوعات بخورند؛ جوایزی که از شفافیت کافی برخوردار هستند و در راه گسترش دموکراسی ادبی نیز کوشیدهاند..... واقعن اين طوريه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
-- هاسميک ، Nov 27, 2010...اول اينكه عنوان "جایزههای ادبی در هجوم مخالفتهای بیبنیان"!خود حكايت از رد و تكفير آراي ديگران دارد.بار معنايي اش نيز خود بگونه اي است كه نشان مي دهد اين دوست عزيز نه در جهت توضيح بلكه براي توجيح اشتباهات و كوبيدن منتقدين جايزه گلشيري قلم زده است !! نوع ادبيات را نگاه كنيد:
-- خواننده ، Nov 28, 2010"به نظر من در این شرایط سخت، باید از جوایزی که رفتاری قابل قبولدارند دفاع کرد و با نقد سازنده به سراغ دیگر جوایز رفت. .." !!
بحث اين است كه عملكرد گروهي، سياسي و حتي مافيايي! اين جوايز (گلشيري،منتقدين و روزي روزگاري- خدايش بيامرزد-)جاي دفاع ندارد. براي نمونه نگاه كنيد به همين جوابي كه در بالا داده اند چقدر ناپخته و غير تخصصي است:
" علاوه بر شناسنامه ی کتاب در صورتی که خود نویسنده رسما اعلام کند که مجموعه اش را در کدام مقوله جای می دهد برای ما ملاک است ..."
كافي است كمي به شناسه هاي كتاب ها نگاهي بيندازيد .كم نيست شناسه هايي كه اشتباه آورده مي شوند حالا به هر دليلي ! آيا بعد اين همه سال داوران گلشيري نمي دانند اين را ؟! يا اينكه آيا بايد نويسنده تعيين نمايد كه كارش در كدام دسته قرار بگيدر يا آن بررس يا داور يا منتقد بايد بر اساس معيارهاي موجود و دانش نظري ... تشخيص دهد!...
... اينكه بر دوسالانه شدن جايزه خرده و ايراد است !مخالفت هاي بي بنيان است!؟
اينكه داوري ها هيچ معيار و مقياس قابل استنادي ندارند و بيشتر بر اساس اطاق فرمان مديريت مي شوند يا عده اي خاص! و
اين را همه اهل داستان و داستان نويسان... مي دانند! مخالفت هاي بي بنيان است ؟! ...مروري داشته باشيد به آثار برگزيده اين جوايز...
غير ادبي نگاه كردن و داوري نمودن آثار ادبي همان طور كه در جوايز دولتي بد است در جايزه گلشيري يا هر جايزه خصوصي ديگر هم بد است ..
اين جوايز اگر دغدغه شان ادبيات است و براي ترويج و تبليغ آثار برتر ادبي فعاليت مي نمايند كه سياسي كاري و باند بازي و فراماسيون كاري چرا؟
... منتقدين مطبوعات كه بقول دوستمان كه اعتقاد دارد منظم است و شفاف !
"در ضمن اگر راه جایزه گلشیری صحیح نباشد دلیل ندارد که چوبش را جوایز منظم و با انضباطی چون روزیروزگاری و منتقدان مطبوعات بخورند؛ جوایزی که از شفافیت کافی برخوردار هستند و در راه گسترش دموکراسی ادبی نیز کوشیدهاند..."
اين هم از آن حرفهاست كه نشان مي دهد نويسنده عزيز "جایزههای ادبی در هجوم مخالفتهای بیبنیان" يا چيزي نوشته براي ديده شدن و شيرين گشتن!و يا سوابق اين دو جايزه نمي داند و صرفا چيزي نوشته براي دفاع كه بقول اهل كوچه "توي باغ نيست " ...
جايزه اي كه هيئت ي داوري مي كند و بده بستاني جايزه مي دهد، به دوست و آشنا(هركه از ماست كارش خوب است و هر نمي شناسيم و نخوانده ايم حذف است و بد!...) ... چه ...؟!
روزي روزگاري هم كه در اين عمر كوتاهش (هر چند عده اي آن دنبال رو يلدا مي دانند كه ايكاش بود. لااقل مديريت درست داشت...) خودش هم نمي داند چه مي خواهد ،چكار مي كند... بماند ...كه جوايز ادبي ايران هم حكايتي دارن براي خودشان!!