خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و ادبیات > تا ظهر این ایوان خاک میشود | |||
تا ظهر این ایوان خاک میشودفرهنگ زمانهزنده یاد رستم الهمرادی از شاعران موج ناب محسوب میشد كه از چند روز پیش در پی اختلال در سیستم گوارشی به بیمارستان آیتالله کرمی اهواز منتقل گردید و در روز یکشنبه ۲۱ آذر در پی ایست قلبی به بیمارستان بقایی اعزام شد. ایشان در ساعت ۱۳روز یکشنبه، ۲۱ آذر ۸۹ در بیمارستان بقایی اهواز از دنیا رفت. رستم الهمرادی در سال ۱۳۳۸در مسجدسلیمان به دنیا آمد. او بازنشسته آموزش و پرورش بود سالها به تدریس ادبیات فارسی پرداخت. از او مجموعه شعری با نام «به نفع رویاها» در سال ۱۳۸۸ توسط نشر تپش نو به چاپ رسید. مراسم خاکسپاری این شاعر در روز دوشنبه ۲۲ آذر ۸۹ در مسجدسلیمان از فرهنگسرای جوان به سمت بهشت زهرای چهاربیشه برگزار گردید. پیش از این قرار بود تا پیکر این شاعر را در قطعه هنرمندان دفن کنند که متأسفانه به علت كوتاهی مسؤلان با عدم تفکیک این قطعه خاکسپاری در گورستان عمومی انجام پذیرفت. دربارهی زندهیاد الهمردای دوستان و همکاران ما در مجلهی شعر گزارشی تهیه کردهاند که اکنون میخوانیم: هرمزعلیپور از دوستان این شاعر گفت: یکی از عوامل دیریافت رستم الهمرادی طرز و طریقه انزوای خودش بود.الهمرادی متعلق به نسلی است كه از نسل مرحوم سیروس رادمنش به لحاظ سنی دو ـ سه سال فاصله داشت. وی افزود: دوست شاعرِ من، رستم الهمرادی، از زمره شاعرانی با تمایل و تعلق به شعر ناب معرفی شده و بعد به شعر حجم. او در مجموع با تلفیقی از این دو نام در محافل شعری شناخته شد. از او کتابی با نام «به نفعِ رویاها» چاپ شده. است به گفتهی علیپور، الهمرادی دبیر ادبیات در دبیرستانهای مسجدسلیمان بود و شاعران جوان از تازهترین نسلها شاگرد او بودند.علیپور در گذشت الهمرادی را به جامعه شعر ایران ـ به ویژه جنوبیان ـ تسلیت گفت.
قاسم آهنینجان به مناسبت درگذشت رستم الهمرادی گفت: اصلا مهم نیست که او چگونه شعر میگفت و سبک و سیاقش چه بود. مهم این است که شاعر بود و مهمتر آنکه درد شاعری داشت. الهمرادی برای شاعریاش هزینه کرد؛ از همه چیزش، خاصه از عمرش. او ادامه داد: میدانم کتابی از او چاپ شده و روز قبل از مرگش به من گفت شعرهای زیادی از او به جا مانده که امیدوارم شعرهایش به سامان برسند و روزی به دست مخاطب برسند. آهنینجان بیان كرد: سالها بود که ندیده بودمش تا همین روزهای اخیر كه ساعاتی دیدمش و شاهد رنج و درد بسیارش بودم در بیمارستان. قرار بود به دیدارش بروم که دریغا او رفته بود. منصور خورشیدی از شاعران مطرح شعر حجم در مورد الهمرادی میگوید: او توانمندترین و پرکارترین شاعر شعر ناب در مسجد سلیمان بود. انتساب او به شعر حجم به دلیل مطالعهی بسیاراو در آثار شاعران حجم گرا بوده است. او میگفت تئوریهای یداله رویایی ذهن و شعر مرا متحول کرده است. تنها اثر چاپ شدهی الهمرادی «به نفع رویاها» گواه این مدعا است. نقدی که بر این اثر نوشتهام و در سایت «پیادهرو» منتشر شده است. بر این باور بودم که اثر او تلفیقی از شعر ناب و شعر حجم بوده است. باور ندارم که شعرهای منتخب این کتاب همهی آثار الهمرادی در دو دههی شصت و هفتاد باشد. در هر صورت شاعر سعی کرده است کارهای نزدیک به هم، با شکل و محتوای هماهنگ را برابر مخاطبان خود قرار دهد.
او تمام خلاقیتهای خود را عرضه کرده است. تجربهی سالها فعالیت در زمینهی شعر ناب که وارثان زندهیاد منوچهر آتشی بودند. کنار سرآمدان این حرکت، هرمز علیپور و سیروس رادمنش ، از «نرگس فردا» تا «جانب کلمات» و امروز «به نفع رویاها» برابر مخاطبان قرار گرفت. پرشهای ذهنی، کارکردهای کلامی، خلق تصویرهای سهبعدی، ایجاز در بیان و معماری واحدهای حجمگونه از ویژگیهای شعر او محسوب میشود. تأکیدی که شاعر به نقش واژگان در شعر دارد، تلاش او را برای ارائهی یک زبان آهنگین مضاعف میکند تا از همهی ظرفیتهای کلامی به نفع شعر بهره بگیرد. کوشش شاعر این بوده است تا از دریچهی تنگ مسجد سلیمان به اندیشهی جهان راه پیدا کند، و آثار ایشان به مطبوعات خارج از کشور راه پیدا کند . نگاهی به بیرون با تجربهی سالها ممارست در صدور شعر ایران به جهان تا شعاع حرکت خود را با تلاش انکارناپذیر با همهی دقت در انتخاب شعر گسترش دهد.
درست یک ماه قبل، یعنی ۲۰آبان ماه ۸۹ به مدت ۱۰ روز مهمان او و هرمز علیپور و دیگر شاعران شعر ناب خوزستان بودم. به تحقیق آثار چاپ نشدهی ایشان از پنج دفتر بیشتر است. وسواس بسیار در چاپ اثر و بضاعت اندک معلمی مانع از انتشار آثار او شده است؛ و دیگر آنکه: تأمل و سکوتی که سالها الهمرادی تحمل کرده است، سکوتی معنادار بود! تلنگری به ذهن ناشران که رغبتی به چاپ مجموعه شعر از خود نشان نمیدادند. در هر صورت حذف فاصله صورت عینی خود را نشان داد. برای شاعری که نمیدانست صدای شکسته بال در کدام گور میافتد، و چقدر ستاره میسوزد و چقدر لب از لب باز نمیشود. امروز شاعری که شاگردان بسیاری را به جامعهی شعری مسجد سلیمان سپرده است، دیگر در میانه نیست. اما شعرهای باقیمانده از او نام و یادش را تا همیشه زنده نگه میدارد. دانستم این نسترن دیوانهترین رنگ از سپیدیها مرز نمیشناسد؛ تولدش اینجهانی نیست؛ عیار زبان معیار مشخصی ندارد. غنای شعر سهمی در زبان و سهمی در زمان دارد. چون شاعر حضور انسان را در شعر جست و جو میکند. در این حرکت خود را میجوید و ربط خود را سامان رابطههایی میکند که مخاطب امروز را با این هنر زبانی دعوت به خوانش شعر خود کند. رابطهی شاعر با جهان پیرامون او همین صداست؛ صدایی که مفهوم فراخوان را در خود دارد. در همین زمینه • هفت تابلو از بوسه – مرگهای «یرما» ایرانی ، شعری از زندهیاد رستم الهمرادی
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|