خانه > گزارش ويژه > ایران > چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت؟ | |||
چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت؟بهزاد راددر چند هفتهی اخیر به صورت سازمانیافته از کسانی سخن به میان میآید که تحت نظر موسوی «جام زهر توقف جنگ» را به آیتالله خمینی نوشاندند.
بهعنوان مثال در سخنرانیها و مصاحبههای کسانی چون حسن عباسی، سردارسعید قاسمی و محسن رفیقدوست بر نقش منفی آقای موسوی در توقف جنگ انگشت گذاشته شده است؛بهطوری که آقای موسوی در سخنرانی اخیر خود سعی در مقابله با این حملهی سازمان یافته موضعگیری و تهدید کرده که «لب به سخن» خواهد گشود. این عملها و عکسالعملها از زاویههای مختلفی قابل بررسی هستند. این نوشتهی کوتاه تنها به برجسته کردن جنبههایی از پدیدهی همچنان مبهم «جنگ هشتساله» خواهد پرداخت. از «دفاع مقدس» تا تهاجم برای صدور انقلاب سئوال اساسیای که سالها ذهن نسل جدید را به خود مشغول کرده و تاکنون پاسخ قانعکنندهای برای آن دریافت نکرده این است که چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت و نه این که چرا جنگ ادامه نیافت، آنگونه که توسط کودتاچیان مطرح میشود! اصولاً فرار رو به جلو و وارونه جلوه دادن واقعیات یکیاز ویژگیهای اصلی و نخنماشدهی سران جمهوری اسلامی در ایران است. این که چرا پس از «دفاع مقدس» و بازپسگیری بخشهای متصرف شدهی خاک کشورمان نیروهای خاصی همچنان بر طبل جنگ کوبیدند و خواهان تجاوز به خاک دیگران بودند سئوال نسل جدید است: چرا پس از فتح خرمشهر و امکان بازپسگیری سایر بخشهای اشغال شده از طریق مذاکره، بازهم از سال ۱۳۶۱ این جنگ ادامه پیدا کرد؟1 چه نیروهایی خواهان این ادامه و تغییر جهت از «دفاع مقدس» به خواستههایی چون «فتح قدس از راه کربلا» و «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» بودند؟ چرا این نیروها بر چنین تغییر جهتی تاکید میکردند؟ آیا ادامهی جنگ و آنهمه کشته و ویرانی در دو کشور ایران و عراق آنگونه که سرلشگر حسن فیروزآبادی، رییس ستاد کل نیروهای مسلح ایران گفته است فقط برای «تنبیه صدام» بود؟2 آیا اعزام کودکان سیزده ساله به جبههها نه در جهت «دفاع مقدس» بلکه در خدمت «تهاجم مقدس» برای صدور انقلاب اسلامی به جهان بود؟ شفاف سازی و عدم پنهانکاری نسل جدید از آقای موسوی و سایر افرادی که در این دوران دستاندرکار امور سیاسی و نظامی بودند انتظار پاسخ شفاف به این سئوالها را دارد. مگر نه این که یکی از اهداف اصلی جنبش سبز «درخوداندیشی، خودکاوی و نگاه انتقادی به گذشتهی خویش» برای درافکندن طرحی نو است؟ مگر نه این که «ارتقاع سطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات» یکی دیگر از اهداف تعریف شده توسط آقای موسوی در جریان جنبش حقخواهانهی سبز است؟پس تنها درجریان شفافسازی و عدم پنهانکاری است که اعتماد نسل جدید به«سران جنبش سبز»بیشتر میشود. حتی اگر خود آقای موسوی نیز در ادامهی جنگ نقش بسیار موثری داشته است، اما میتواند با شفافسازی به نقش خود و سایر گروهها در ادامه جنگ به صراحت اشاره کند. بدون شک نگاه انتقادی آقای موسوی به گذشتهی سیاسیاش، اعتماد نسل جدید را که در الگوهای سیاه و سفید فکری نسلهای سابق نمیاندیشند به خود افزایش خواهد داد. بحث فقط اعتراف به خطاهای گذشته نیست. اصولاً اصطلاح اعتراف در این زمینه اصطلاح صحیحی نیست. اصطلاح «نگاه انتقادی به گذشته» در جهت «هضم» آن و درسگیری از آن برای حال و آینده اصطلاح به واقعیت نزدیکتری است. کسانی که در جریان جنگ هشتساله در مقامهای تصمیمگیری سیاسی و نظامی بودند میتوانند با روشن کردن دلایل تصمیماتشان از طریق «جریان آزاد اطلاعات» بدون توجیه آنها در راه روشنگری و به تبع آن تقویت جامعهی مدنی و حوزهی عمومی و طرد خشونت قدمهای تاریخیای بردارند و در تاریخ معاصر ایران پیشرو باشند. این فرصت تاریخی را جدی بگیریم. جنگ و نظامی شدن جامعهی ایران اگر چنین گذشتهای مخفی نگاه داشته نمیشد و در عرصهی عمومی به صورت آزاد به بحث گذاشته میشد، نیروهای سرکوبگر درون ایران وقیحانه به وارونهسازی واقعیات آشکار نمیپرداختند. اگر بحث انتقادی دربارهی دلایل کشته شدن صدها هزار انسان هموطن و غیر هموطن، آسیبهای اجتماعی، اقتصادی، روانی و سایر عواقب ادامهی این جنگ خانمانسوز از سال ۱۳۶۱به بعد به عرصهی عمومی کشیده میشد چنین نیروهایی به خود اجازهی اینگونه حملات وقیحانه را نمیدادند. نقد ادامهی جنگ، همزمان نقد نظامیسازی (میلیتاریزهسازی) جامعهی ایرانی توسط نیروهای خاصی است که در طول ادامهی جنگ به انحصار هرچه بیشتر قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی در داخل کشور پرداختند. در واقع برای این گروههای خاص و نه برای اکثریت ایرانیان ادامهی جنگ یک «نعمت الهی» بود. اصرار بر نفوذ فرهنگ نظامی در جامعه با عناوینی چون «فرهنگ دفاع» و «هنر شهادت» برای هرچه بیشتر نظامی کردن جامعه در راستای اهداف این نیروها بود. تشییع جنازههای متناوب و اصرار برای دفن اجساد کشتهشدگان در حوزه های عمومی مانند دانشگاهها، پارکها و حتی قلههای کوهها در جهت استفادهی ابزاری از این «سرمایههای سمبلیک» بود. این گروهها با چماق «خون شهدا» از جمله بسیاری از رقیبان داخلی خود را از عرصههای قدرت به کناری راندند و حذف کردند. الگوهای احساسی- رفتاری خشن این انسانها حتی بیستسال پس از جنگ نیز در عرصهی داخلی بر اساس «سیاست زهر چشمگیری» و «سر جای خود نشاندن و رو کم کردن» و در عرصهی سیاست خارجی بر اساس «سیاست مشت آهنین» و «درس عبرت دادن» حاکمیت میکنند. سیاست «ترور مقدس»3در این زمینه آنگونه که حسن عباسی میگوید بهمنظور کشیدن جبههی جنگ از داخل کشور به «دارالحرب» بر اساس آیهی «کتب علیکم القتال ...» است. زیرا به نظر ایشان بر اساس خطبهی ۲۷ نهجالبلاغه «جهاد دری است از درهای بهشت» و «سوگند به خدا ذلیل نشد مگر کسی که در خانهی خودش با دشمن جنگید.» نسخههایی که امثال آقای عباسی در زمینهی مقابله با «دشمن داخلی» آن هم با صفتهایی چون «فتنهگر» و «نفوذی دشمن» میپیچند، مسالمتآمیزتر از نسخههای آنها در زمینه با مقابله با «دشمن خارجی» نیست. خشونت و حذف حتی از نوع فیزیکیاش هستهی اصلی چنین نسخهپردازیهایی است. این نیروها بر اساس این نوع نسخهپردازی نه فقط امنیت داخلی بلکه امنیت منطقهای و جهانی را از طریق بحرانسازی و تقویت گروههای تروریستی به خطر میاندازند. ادبیات چنین گروههایی اصولاً ادبیاتی نظامی و جبههای بر مبنای «دشمنتراشی» و «تهدید» است و ادبیات متمدنانهی دیگری فرانگرفتهاند. چنین ادبیاتی به ذهن این انسانها شکل بخشیده است و رابطهی آنها را با خویشتن و دیگر انسانها جهت میدهد. چنین گروههایی سالیان درازی است که سعی دارند ادبیات جبههای خود را به جامعهی مدنی در ایران تحمیل کنند. بر اساس قدرت جهتدهی چنین اصطلاحاتی است که ازخواستههای مسالمتآمیز شهروندان معترض در جریان تقلب گسترده در انتخابات با اصطلاح «جنگ نرم» نام برده میشود. چنین نیروهایی ادامهی حیات خود را تنها در ایجاد و توسعهی بحران میبینند. برای مقابله با بحرانی که خود همواره سهم عظیمی در ایجاد آن دارند نیز این نیروهای بحرانزی فقط یک راه حل و نسخه میشناسند و آن راه حل و نسخهی خشونتآمیز است. در حال حاضر هم در عرصهی داخلی و هم در عرصهی بینالمللی چنین الگوی احساسی- رفتاریای در جمهوری اسلامی حاکم است. خطر شکلگیری یک جنگ جدید بر سر برنامهی هستهای ایران توسط هیئت حاکمهای که بر اساس چنین الگوهای احساسی- رفتاریای به زندگی خود جهت میدهند بسیار جدی است! منجیگرایی افراطی و هژمونیطلبی کسانی که با بضاعت کم علمیشان خواهان مدیریت بر جهان هستند یک منطق بیشتر نمیشناسد و آن هم منطق انتحارگران است: یا این که دنیا را آنگونه تغییر میدهیم که خود میخواهیم، یا مرگ را بر زندگی در چنین دنیای ذلتباری که در آن ما سرور و آقا نباشیم ترجیح میدهیم. این منطق را جدی بگیریم. جنگ و جنبش سبز از آنجا که جنبش سبز یک جنبش مدنی است تنها راه حیاتش در بلندمدت طرح بحثهای مدنی اینچنینی در عرصهی عمومی است. هرگونه پنهانکاری یادآور اندیشیدن و عمل در الگوهای فکری تمامیتخواه و خشونت محور پیشین است. تغییر جهت احساسی- رفتاری تنها در سایهی بالغ دیدن انسانهای جامعه و طرح مسائل جدی با آنهاست. تنها اینگونه است که جنبش سبز در یک جنگ فرسایشی هم طرح سیاسیاش برای آینده مشخصتر خواهد شد و هم ظرفیتهای روانی- اجتماعی یک دموکراسی سیاسی نهادی را در انسانهای عضو خود تقویت خواهد کرد.
چنین طرح نویی در گروی عدم استفادهی ابزاری و مصلحتگرایانه از جنبش برای رسیدن به قدرت سیاسی توسط گروههای مختلف به هر قیمتی است. با مشخصتر شدن اصول حداقلی اشتراکی بین گروههای مختلف درون جنبش در جهت «نیل به آزادی، عدالت اجتماعی، حقوق بشر و حاکمیت ملی» طرح چنین بحثهای انتقادیای نه به تضعیف جنبش و تشتت در آن بلکه به تقویت جنبش و همآمیزی (انتگریشن) شهروندان ایرانی بیشتر منجر خواهد شد. نقد جنگ، دموکراسی و جامعهی مدنی صحبت صادقانه و انتقادی در مورد جنگ در هر کشوری به سود دموکراسی در آن کشور بوده است. نقد سازمانیافتهی جنگ جهانی دوم و گروههای جنگ طلب در کشورهای مختلف بود که صلح پایدار شصت سالهای را در میان کشورهای متخاصم اروپای غربی به ارمغان آورده است. این نقد نه تنها در عرصهی سیاسی، بلکه در همهی بخشهای جامعهی مدنی قابل مشاهده است.در فیلم، تئاتر، رمان، عکس، موسیقی و غیره. نقد جنگ، نقد خشونت و ویرانی و آری گفتن به زندگی و عشق در سایهی صلح و آرامش است.در جامعهای که در آن نقد جنگ تابو باشد، همواره امکان تکرار تاریخ و جنگهای جدید وجود دارد. چراکه با نظامی دیدن راهحلهای مقابله با «دشمن»، اختلافات نه از طریق راه حلهای مسالمتآمیز بلکه تنها از طریق نظامی، قابل حل فهم میشوند. در واقع عدم نقد اساسی جنگ جهانی اول و گروههای جنگ طلب در این کشورها در اروپا بود که دو دهه بعد منجر به جنگ جهانی خانمانسوز دیگری شد. جامعهی مدنی جامعهای است که در آن الگوهای رفتاری بر مبنای گفتوگوی اقناعی بر الگوهای خشن رفتاری برتری دارند و تنشها، چالشها و اختلافها در منافع در آن نه از طریق نظامی بلکه از طریق مسالمتآمیز حل شوند. بدون تقویت چنین ظرفیتهایی در جامعهی مدنی تصور ایجاد یک دموکراسی نهادینه تصور عبث و خامی است. پانوشتها: ۱. برخی مانند بنی صدرمعتقداند که کشورهای عربی در سال 1361 حاضر به پرداخت غرامت به ایران و بازپس دهیِ سایر مناطقِ کوچک اشغال شده برای توقف جنگ بودند. وی همچنین حتی به خواهان میانجی بودن کشورهای «عدم تعهد» در سال 1360 اشاره می کند که فقط ازسوی ایران مورد اعتنا واقع نشد.در حالی که بنی صدر گفته های خود را همواره تکرار می کند، تاکنون هیچ پاسخ واضح و مشخصی از سوی سران جمهوری اسلامی شنیده نشده است. 2. http://www.ilna.ir/newsText.aspx?id=124825 |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
شعار «جنگ جنگ تا پیروزی»؟
-- بدون نام ، Aug 3, 2010بنی صدر به کتاب عبور از بحران رفسنجانی ارجاع می دهد. در آن کتاب به آمادگی پرداخت غرامت از سوی کشورهای عربی در سال 1361 سه بار اشاره شده است.
-- سعید ، Aug 3, 2010..................................
سران جنبش سبز هم «لب به سخن گشودن» را تهدید کرده اند. البته اگر از سوی جامعه مدنی فشاری وارد نشود لب مبارکشان به سخن گشوده نخواهد شد و این فرصت هم فراموش خواهد شد.
جنایتکاران باید پاسخگو باشند!
-- بدون نام ، Aug 3, 2010فراموش نشود که خمینی خواهان صدور انقلاب بود وآخوندی بنام دعایی و دارو دسته اش هر روز با نطق های آتشین شیعیان بصره را به خیزش بر علیه صدام تحریک میکردند.
-- بهنام ، Aug 4, 2010I AM 50 YEARS OLD AND I BEEN IN IRAN WHEN WAR START AND END. THIS NOTE WAS VERY COMPLATE, CLEAR AND FARE.
-- FARSHID ، Aug 4, 2010II NEVER THOUGHT ONE DAY FROM IRAN, SOMEBODY, SO BRAVEM TALKING ABOUT WAR LORDS...KHAMANEE, RAFSANJANY,.
اگر به آرشیو خبرهای آن موقع در رسانه های مختلف مراجعه کنید خواهید دید که کشورهای عربی (عمدتا عربستان، کویت و امارات) در اوایل سال 1360 پیشنهاد پرداخت خسارت به ایران، معادل 50 میلیارد دلار، داده بودند.
-- بدون نام ، Aug 4, 2010این بحران و جنگ را مقایسه کنید با بحران و جنگ ایران و عراق در سالهای ٧٠ میلادی، حاکمیت آنموقع ایران با قدرت و شایستگی هم جنگ محدود و منطقه ای (مناطق مرزی غرب کشور) را کنترل کرد و هم در نهایت مشکل مرزی را با مذاکرات الجزیره ١٩٧٥حل کرد. حاکمیت آنزمان هم از گسترش جنگ و بحران جلوگیری کرد و هم منافع ملی ایران را در اروند رود (شط العرب/ برای دوستداران عرپی) پاسداری کرد. نه یک میلیون کشته دادیم و نه این همه خسارت اقتصادی، تازه در ادبیات سیاسی آنزمان حاکمیت ایران آنموقع ، ژاندارم و سگ زنجیری جنگ طلب امپریالسیم آمریکا، نام داشت؟. درس های تاریخ عبرت انگیز هستند؟.
-- homayoun ، Aug 4, 2010lموسوی امروز گفت:
«ناگفته های زیادی از دوران دفاع مقدس وجود دارد
نخست وزیر دوران دفاع مقدس در ادامه به مباحث جدیدی که درباره ادامه جنگ مطرح شده اشاره کرد و گفت: من احساس کردم که این حرف ها در چارچوب یک پروژه است. در سالگرد انتخابات چند مجموعه مطبوعاتی اقدام به چاپ مطالب و ویژه نامه هایی کردند که درجهت قلب تاریخ بود. در سالگرد پذیرش قطعنامه ۵۹۸ هم همان مجموعه ها، شروع به درج مطلب درباره دفاع مقدس کردند. حتی شنیدم که کسی گفته اگر دولت در آن زمان امکانات خود را در اختیار ما می گذاشت، در سال پنجم جنگ بغداد را فتح می کردیم که به هیچ وجه چنین نبود. من اشاراتی داشتم که این مباحث کنترل شود و البته اگر ادامه پیدا کند، ما حرف های زیادی از آن دوران داریم.»
-- Alireza ، Aug 4, 2010این نوشته سوال های بسیار جالبی را مطرح می کند. به عنوان کسی که شاهد پیش انقلاب، انقلاب و جنگ از اواخر دهه 1340 بوده است باید بگویم متاسفانه انقدر ادعا های بی سند از همه جانب تا حالا ارائه شده که موضوع را به شدت پیچیده می کند. متاسفانه بعضی افراد یا گروه های سیاسی مختلفی که خود روزی در این ماجرا ها دست داشتند حالا می خواهند با ارائه داستان های خودساخته هم دست های خود را بشویند و هم از داستان های خود ساخته به عنوان سرمایه سیاسی برای شرابط فرضی در اینده استفاده کنند. شاید خدا خودش عاقبت ما را به خیر کند.
یا ان که ما بتوانیم به عنوان یک ملت نگرش های جدیدی را به میدان بیاوریم. باز هم به عنوان یک جوان قدیم باید بگویم که به نظرم نسل جدید از نسل قدیم (نسل بنده) بسیار هشیار تر به نظر می رسد.
ایا نسل جدید می تواند از اشتباه های نسل قبل درس بگیرد یا ان که دو باره ان ها را تکرار خواهد کرد؟ البته این نسل هم اشتباه های خودش را خواهد داشت.
از قدیم که گفته اند که در دراز مدت همه چیز رو به بهبود می رود و در درازمدت همه ما ها مرده ایم!
-- امیری ، Aug 4, 2010لطفا در اشتباهات نوشتاری خود بیشتر دقت نمایید. من در بالا یک بار نظر داده ام. نخستین پیشنهادات پرداخت خسارت به ایران در زمان ریاست جمهوری خود آقای بنی صدر آمده بود. من در آن زمان خدمت سربازی را میگذرانیده و اخبار مربوط به جنگ را به دقت دنبال میکردم. حال چگونه است که شما با نقل قول از ایشان این تاریخ را سال 1361 ذکر می نمایید؟. در این زمان بنی صدر یک سال بود از مقام خود خلع شده، در پاریس بسر میبرد و از مسائل درون حکومتی ایران اطلاع چندانی نداشت. اگر این نظر خود آقای بنی صدر است توصیه میکنم که ایشان قدری بیشتر به حافظه شان فشار بیاورند.
-- بدون نام ، Aug 5, 2010رفسنجانی در مصاحبه ای گفت که عربستان غرامت می پرداخت و... وما نپذیرفتیم . دنبال گرفتن کربلا وقدس و... بودند!
-- بابک ، Aug 5, 2010صدام جنگ را آغازکرد و اینها بخیالهای باطل ادامه دادند. به کسی هم اجازه مخالفت نمی دادند
-- بابک ، Aug 5, 2010همه بیادداریم . چرا خود را به آن راه میزنیم؟ جنگ جنگ تارفع فتنه از عالم و...! هشدارهای بازرگان و...
-- بابک ، Aug 5, 2010