تاریخ انتشار: ۲۷ تیر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

چرا تبلیغات حزبی، روزنامه‌نگاری نیست؟

امید حبیبی‌نیا

از پیدایش حرفه‌ی روزنامه‌نگاری در ایران، قریب به ١٧٠ سال می‌گذرد، اما به‌دلیل ساختار حکومت در ایران و لاجرم بهره‌برداری از روزنامه‌نگاری در جهت تبلیغ و تثبیت حکومت یا مرجع قدرت، روزنامه‌نگاران ایرانی جز در برخی دوران محدود، کمتر فرصت یا امکانی برای تجربه‌ی ‌روزنامه‌نگاری مستقل داشته‌اند؛ به‌عبارت دیگر روزنامه‌نگاران در ایران (و خارج از ایران) همواره تابعی از قدرت سیاسی بوده‌اند.1

گسترش رسانه‌های فارسی‌زبان در داخل و خارج از کشور و افزایش شمار روزنامه‌نگاران ایرانی در یک دهه‌ی گذشته اما هنوز منجر به جهش کیفی در ارتقای سطح روزنامه‌نگار از کارمند یک موسسه‌ی رسانه‌ای که حیطه‌ی ‌کاری‌اش گاه به روابط عمومی مراجع قدرت نزدیک است به آن‌چه امروزه در کشورهایی با نظام‌هایی پیشرفته‌تر «روزنامه‌نگاری حرفه‌ای» خوانده می‌شود، نشده است.

این امر می‌تواند چند دلیل عمده داشته باشد:

ساختار سیاسی حاکم بر جامعه: جامعه‌ی ایران بار سنگین قرن‌ها نظام‌های توتالیتر و دیکتاتوری را بردوش می‌کشد، دمکراسی در این جامعه نهادینه نشده و جز دوره‌های بسیار کوتاه‌مدت دیکتاتوری روشنفکران و دگراندیشان را به بند کشیده یا حذف کرده است. نظام‌های دیکتاتوری شاهنشاهی پس از کودتای ۲۸ مرداد و دیکتاتوری مذهبی پس از استقرار جمهوری اسلامی به رسانه و روزنامه‌نگاری به‌عنوان ابزاری برای تبلیغات حکومتی نگریسته و هیچ‌گونه استقلال یا انتقادی را تاب نیاورده‌اند.

نظام دروازه‌بانی: کارگزاران، مدیران و سردبیران اغلب رسانه‌ها از افراد معتمد و خودی نظام حاکم بوده‌اند و برای حفظ رسانه‌های خود مانع اصلی استقلال روزنامه‌نگاران بوده‌اند.

سطح نازل آموزش روزنامه‌نگاری: در یک دهه‌ی گذشته که با رونق رسانه‌ها در داخل و خارج از کشورٰ بسیاری به‌عنوان نیروهای تازه‌نفس به این رسانه‌ها پیوسته‌اند، کم‌تر دارای تحصیلات یا تجربه‌ی روزنامه‌نگاری بوده‌اند و بسیاری از آنها به آسانی در چهارچوب‌ سیاست‌های کارگزاران این رسانه‌ها شکل گرفته‌اند.

برخی از آنها دوره‌های آموزش کوتاه‌مدت را طی کرده‌اند. تعداد کسانی که فارغ‌التحصیل دانشکده‌ی خبر یا رشته‌های روزنامه‌نگاری در مقاطع مختلف هستند چندان زیاد نیست، اما همین دوره‌های دانشگاهی نیز اغلب توسط استادان غیر مرتبط تدریس می‌شوند، مواد درسی از رده خارج و سلطه‌ی تئوری‌های منسوخ شده به جای کار عملی و روزنامه‌نگاری چاپی به جای روزنامه‌نگاری نوین در عمل سبب نا کارآیی در کار عملی روزنامه‌نگاری می‌شوند.

تک‌ساحتی بودن رسانه‌ها: رسانه‌های فارسی‌زبان در داخل کشور و اغلب رسانه‌های فارسی‌زبان در خارج از کشور، رسانه‌هایی تک‌ساحتی هستند؛ یعنی یا به‌طور مستقیم و علنی وابسته به یک حزب یا گروه سیاسی مشخص هستند، یا غیر مستقیم بلندگوی یک جناح یا گروه سیاسی هستند. از همین رو از این رسانه‌ها جز تبلیغ مشی و روش سیاسی پایگاه مرجع خود انتظاری نمی‌رود.


سانسور درونی شده: روزنامه‌نگاران ایرانی چه در داخل و چه در خارج از کشور با نظامی از ناهنجاری‌های درونی شده، به‌عنوان خودسانسوری روبه‌رو هستند و اغلب با توجه به رسانه‌ی کارفرما خود اولین سانسورچی آثار خود می‌شوند. بنابراین عجیب نیست که مثلاً یک کارمند بخش فارسی بی‌بی‌سی، هیچ‌گاه به سردبیر خود پیشنهاد نمی‌دهد که برای طرح یک موضوع خبری به سراغ صاحب‌نظری برود که نامش در فهرست «کارشناسان همیشگی» نیست.

اما چرا بسیاری از روزنامه‌نگاران ایرانی حتی در خارج از کشور و بدون توجه به آن که در چه رسانه‌ی فارسی‌زبانی کار می‌کنند، گرایشات سیاسی متمایل به اصلاح‌طلبان را بازنمایان می‌سازند جای تعمق دارد. این امر صرف نظر از سیاست رسانه‌ای این رسانه‌ها که اغلب توسط اصلاح‌طلبان اداره شده و بالطبع از میان نیروهای متمایل به همین گرایش به گزینش نیرو می‌پردازند، ناشی از این دیدگاه سنتی نسبت به روزنامه‌نگاری است که موجودیت روزنامه‌نگار به عنوان نماینده‌ی افکار عمومی و رکن چهارم دمکراسی امری تابع رابطه‌ی ‌رسانه با مرجع قدرت است.

این موضوع نه تنها در میان رسانه‌های موسوم به اصلاح‌طلب که جریان اصلی رسانه‌های فارسی‌زبان در خارج از کشور را نمایندگی می‌کنند بلکه در میان رسانه‌های اپوزیسیون نیز به چشم می‌خورد (در اینجا عنوان «رسانه‌ها» برای ارگان‌های تبلیغاتی اپوزیسیون را با اغماض به کار برد‌ه‌ام، زیرا معتقدم سازوکار و محتوای این ارگان‌ها با آن‌چه در تعاریف متداول از رسانه‌های همگانی به کار م‌ رود، متفاوت است.)2

به‌عبارت دیگر میان موضع رسانه و مرجع قدرت یک رابطه‌ی یک‌سویه برقرار است. بنابراین نوع گرایش‌های موجود در فضای رسانه‌ای خارج از کشور هنوز و هم‌چنان در بسیاری موارد تک‌ساحتی و تک‌صدایی است. این امر در نوع دروازه‌بانی، برجسته‌سازی و پوشش خبری آنها کاملاً مشهود است.

رسانه‌های حزبی در یک جامعه توتالیتر همواره سعی می‌کنند تا بلندگویی برای مرجع قدرت و تثبیت آن باشند و به همان اندازه نیز صدای دیگران را محو سازند و با برجسته‌سازی‌های خود، گرایش‌ها و رفتار سیاسی مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند.3

به‌عنوان نمونه نگاهی گذرا به چند مورد عینی می‌اندازیم:

سایت فارسی بی‌بی‌سی: لغو راهپیمایی معترضان، نشانه قدرت یا ضعف؟

گزارشگر بی‌بی‌سی در این کولاژ به بهانه‌ی تصمیم موسوی و کروبی مبنی بر لغو راهپیمایی بیست‌ودوم خرداد نظر شش صاحب‌نظر را در این‌باره جویا شده است، اما نه در میان این صاحب‌نظران کسی که موضعی مخالف اصلاح‌طلبان (و هر دو جناح غالب و مغلوب جمهوری اسلامی) داشته باشد وجود دارد و نه در میان سخنان آنها مخالفتی علنی و آشکار با این تصمیم دیده می‌شود. این امر شاید برای رسانه‌ای که بخشی از بی‌بی‌سی تلقی می‌شود و لاجرم باید تابع موازین و استانداردهای مدون بی‌بی‌سی در رعایت بی‌طرفی، بالانس و عینی‌نگری باشد عجیب به نظر برسد ولی نگاهی به دروازه‌بانی خبری، عملکرد و چینش نیروها در دو سال گذشته در این بخش روشن می‌سازد که این شیوه‌ی برجسته‌سازی اتفاقی و نادر نبوده است.4

سایت روزآنلاین: مصاحبه با رهنورد: از انتقادات به جنبش سبز استقبال می‌کنیم


مصاحبه‌گر به‌جای طرح پرسش‌های چالشی و چندبعدی بیش‌تر در پی اقناع و تبلیغ غیر مستقیم شخصیت‌مدار برآمده است. در نتیجه حاصل مصاحبه چندان متفاوت از مقاله‌ای از زهرا رهنورد نیست؛ به عبارت دیگر حضور یک روزنامه‌نگار مستقل در این مصاحبه به چشم نمی‌آید، ضمن اینکه مصاحبه‌گر برخلاف قواعد معمول در روزنامه‌نگاری برای موسوی اسم جمع به کار می‌برد یعنی رویه‌ای که در رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی فقط برای خامنه‌ای به کار می‌رود.5

سایت جرس: کنفرانس خبری مشترک موسوی و کروبی

خبرنگاران حاضر در این کنفرانس خبری که همگی از سایت‌های مدافع دو کاندیدای پیشین ریاست جمهوری اسلامی بوده‌اند نه تنها سئوالی خارج از عرف سازوکار روابط عمومی در جمهوری اسلامی نکرده‌اند بلکه مصاحبه‌شوندگان را با القابی چون «بزرگوار» خطاب قرار داده‌اند.6

سه نمونه‌ی بالا که تقریباً در اغلب رسانه‌های فارسی‌زبان در داخل و خارج از کشور کم‌وبیش به چشم می‌خورد، نشانگر آن است که بین روابط عمومی، تبلیغات حزبی و حرفه‌ی روزنامه‌نگاری برای بسیاری از دروازه‌بان‌های رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران شاغل در این رسانه‌ها مرزبندی روشنی وجود ندارد. در واقع به‌دلیل فقدان «روزنامه‌نگاری مستقل» در ایران و خارج از ایران، اغلب روزنامه‌نگارانی که به کار در بسیاری از رسانه‌های فارسی‌زبان می‌پردازند خواه ناخواه ناچارند در برابر یکی از دو جناح حاکمیت سر تسلیم فرود آورند.

این امر نه تنها در میان روزنامه‌نگاران، بلکه تشکل‌های صنفی در ایران نیز ریشه دوانده است تا آنجا که انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایرانی در انحصار یک گروه خاص و یک دسته‌بندی سیاسی درآمده و در مقابل جناح مقابل نیز با ایجاد انجمن‌های رقیب سعی در مقابله به مثل داشت. البته در این میان تشکل‌های غیر حزبی و غیر وابسته به یکی از دو جناح، مانند کانون نویسندگان نه تنها حق هیچ‌گونه فعالیت علنی نداشتند بلکه اعضای آن آشکارا مورد تهدید قرار گرفتند، یا بازداشت، زندانی، محکوم و در مواردی ترور و مفقود شدند و یا توطئه‌ای برای قتل دستجمعی آنها از سوی وزارت اطلاعات تدارک دیده شد.

اما ببینیم تبلیغات حزبی یا پروپاگاندا چگونه با اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری متفاوت است؛

در تبلیغات حزبی:
هدف اصلی، شکل دادن به نگرش‌ها و رفتار سیاسی مخاطب برای دستیابی به منافع سیاسی/ جناحی خاص است.
اما در روزنامه‌نگاری حرفه‌ای:
هدف اصلی، اطلاع‌رسانی و روشنگری درباره‌ی موصوعات مختلف و افزایش تعامل و پویایی جامعه برای تامین منافع جامعه است.

در نمایه‌ی زیر کوشیده‌ام تا تفاوت‌های اصلی تبلیغات حزبی و روزنامه‌نگاری حزبی را روشن سازم. (نمایه‌ی ۱)


نمایه تفاوت کارکرد روزنامه‌نگاری حرفه‌ای و تبلیغات حزبی

آن‌چنان که در این نمایه آمده است، در تبلیغات حزبی از پروپاگاندا، اقناع، سلطه‌جویی، تثبیت مرجع قدرت و اغراق استفاده می‌شود تا مخاطب هدف را به سوی رفتار سیاسی معینی سوق دهد.

در این تقابل واقعیت و واقع‌گرایی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عناصر حرفه‌گرایی در روزنامه‌نگاری بدل به وانموده می‌شود و به جای منافع اجتماعی منافع حزبی مورد توجه قرار می‌گیرد.

از این روز نظام دروازه‌بانی رسانه‌ای و سیاست رسانه‌ای اغلب رسانه‌هایی که از یک دهه پیش در ایران و خارج از ایران برای تبلیغات حزبی دایر شده‌اند اساساً با چهارچوب‌ها و موازین حرفه‌ای روزنامه‌نگاری مغایر است و بسیاری از کسانی که در این رسانه‌ها به عنوان روزنامه‌نگار استخدام شده‌اندٰ در واقع کارمندان دستگاه تبلیغات حزبی این رسانه‌ها در داخل و خارج از کشور به شمار می‌روند.7

با نگاهی به وضعیت کنونی رسانه‌های داخل و خارج از کشور به نظر می‌رسد درک و تلقی موجود از روزنامه‌نگاری و رسانه با آن‌چه از نیمه‌ی دوم قرن بیستم به بعد درباره‌ی اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری و کارکرد اجتماعی رسانه‌ها پذیرفته شده است هم‌خوان نیست و یکی از دلایلی که برنامه‌ها و بخش‌های سیاسی و خبری رسانه‌های فارسی‌زبان در میان مخاطبان تاثیرات محدودی دارند همان فقدان یا کمبود حرفه‌ای‌گرایی و استقلال در روزنامه‌نگاری و سیاست‌های رسانه‌ای آنهاست.


پانویس‌ها:

۱. در طول تاریخ معاصر ارتباطات، همواره حکومت وقت سعی در ایجاد محدودیت علنی برای ورود رسانه‌های جدید یا بهره‌برداری از آنها به سود خود داشته است. قانون مجوز برای رادیو در دوران رضاشاه پهلوی، تعطیل کردن اولین شبکه‌ی تلویزیون مستقل ایران و تاسیس تلویزیون دولتی در دوران محمدرضاشاه پهلوی و ممنوعیت ویدئو، ماهواره و فیلترینگ گسترده‌ی اینترنت توسط جمهوری اسلامی نمونه‌هایی از این شیوه‌ی برخورد نظام توتالیتر با رسانه‌های جدید است؛ به‌علاوه وضع قوانین سخت‌گیرانه برای مطبوعات و رسانه‌ها توسط این حکومت‌ها، در کنار سانسور علنی و مخفیانه که از سوی نهادهای دولتی و امنیتی اعمال شده است، روزنامه‌نگاران ایرانی را از سویی همواره در پی چتری حفاظتی در میان بخشی از قدرت حاکم کشانده و از سوی دیگر به خودسانسوری دامن زده است.

۲. رسانه‌های خارج از کشور که بودجه‌ی آنها توسط یک نهاد دولتی تامین می‌شود، بنا به دلایل بسیار از جمله سیاست خارجی استراتژیک این کشورها اغلب توسط اصلاح‌طلبان اشغال شده است. به این ترتیب در حالی که در داخل کشور انحصار رسانه‌ای در دست جناح غالب جمهوری اسلامی است، در خارج از کشور انحصار رسانه‌ای در چنگال جناح مغلوب جمهوری اسلامی است. به این ترتیب با برجسته‌سازی این دو صف به مخاطب چنین وانمود می‌شود که هیچ آلترناتیو یا صدای دیگری نیست و چاره ای جز انتخاب میان «بد و بدتر» وجود ندارد.

۳. برای آشنایی با دیدگاه انتقادی چپ درباره‌ی ساختار رسانه‌های جریان مسلط و دمکراسی، نگاه کنید به:
McChesnesy, R (2000) Rich Media, Poor Democracy, New York, New Press.

۴. سایت فارسی بی‌بی‌سی، ۲۱ خرداد ۱۳۸۹

۵. روز آنلاین، ۲۱ تیر ۱۳۸۹

۶. جرس، ۲۱خرداد ۱۳۸۹

۷. حبیبی نیا، امید: روزنامه‌نگاری ایرانی، در هزارتوی تبلیغات سیاسی، گذار، ۱۳۸۹

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

با سلام
من نمی دانم که چرا باید در مثال های شما هنگامی که به نشریات حزبی می خواهید به اصطلاح توجه نشان دهید به سراغ بی.بی. سی می روید؟ تشکیلات حزبی چنانچه از نامش پیداست حزبی است و در آنجا هم تعدادی از روزنامه نگاران بصورت آزاد مواضع خود را انتشار می دهند. در آنجا هم مثل هر نشریه به اصطلاح مستقل مبنا و قواعدی وجود دارد که همه سعی می کنند در آن چارچوب نوشته های خود را انتشار دهند. من نمی دانم که چرا باید سبک روزنامه نگاری به اصطلاح حزبی تقبیح و سبک به اصطلاح مستقل تشویق شود؟ ما چگونه می توانیم چنین ادعایی را ارزشگذاری کنیم؟ کی گفته که روزنامه نگار یا خبرنگار یک نشریه حزبی از استقلال در عمل برخوردار نیست؟ اگر گذری به سایت نشریات احزاب ایرانی در خارج از کشور نگاهی بیاندازیم براحتی حرفهای شما مورد تائید واقع نمی شوند. مگر یک خبرنگار حزبی هنگامی که یک گزارش را انتشار می دهد می تواند خلاف واقعیت گزارش بنویسد. حتی منافع حزبی هم ایجاب نمی کند که چنین کنند و اگر چنین روشی معمول شود اعتماد به آن نشریه یا حرب و خبرنگارش از بین می رود.
متاسفانه ما عادت کرده ایم که حزبیت و تلاش هایی که برای اطلاع رسانی توسط نشریات و مسبوعات احزاب دمکرات و آزادیخواه صورت می گیرد را براحتی با چرخش یک قلم تخریب کنیم و فقط به تلاش های افراد به اصطلاح خبرنگار مستقل توجه نشان دهیم که البته تلاش آنها هم بجای خود با ارزش است. چنین روشی توسط هر نویسنده ای که صورت می گیرد نادرست است وبرای فهمیدن نادرستی نظریه خود لازم نیست کار سختی انجام دهد و فقط کافی است به سایت جریانات دمکرات مراجعه کند.
کمی رواداری برای شما
فریبرز عظیمی

-- علی صمد پوری ، Jul 18, 2010

اول اینکه در هیچ کجای دنیا رسانه ای پیدا نمی کنید که کاملا بی طرف باشد. رسانه ها بالاخره سو وجهت دارند حتی اگر خود منکر این امر شوند. به عنوان مثال در رسانه های انگلیسی زبان هیچگاه به هواداران اسامه بن لادن فرصت برابر داده نمی شود، شاید بگویید بن لادن تروریست است و این مثال با موضوع مورد اشاره شما تفاوت دارد، در آنصورت در باره رابرت موگابه چه میفرمایید؟ یا در باره عمر البشیر؟ آیا تا به حال دیده یا شنیده اید که بی بی سی و سی ان ان در هنگام پوشش خبری حوادث مربوط به زیمبابوه یا دارفور فرصت یکسانی به موافقین و مخالفین بدهند؟ و اساسا مگر مطلوب این است که یک رسانه همه جا مساوات کیلویی برقرار کند؟ اساسا چرا باید ناقضین حقوق بشر و پایمال کنندگان آزادی بیان با قربانیانشان در میزان دسترسی به رسانه برابر باشند؟

دوم آنکه همانطور که در سی ان ان آقای لاری کینگ راد اریم که زیاد به پر وپای آقای احمدی نژاد نمی پیچد در رسانه های فارسی هم روزنامه نگارانی هستند که مجال صحبت را بیشتر به مصاحبه شونده میدهند و زیاد علاقه ای به مچ گیری و چالش ندارند . به هر حال روزنامه نگاری سبک های متفاوتی دارد این هم یک سبکش است.

در آخر اینگونه به نظر میرسد که جنابعالی در تحلیل خود از رفتار رسانه های فارسی بسیار کلیشه ای عمل کرده و شرائط و دشواری های خاص رسانه های فارسی زبان خارج از کشور را در نظر نمی گیرید. مثلا آیا شما واقعا تصور می کنید در صورت تقاضای بی بی سی فارسی نمایندگان اصولگر ای مجلس به این تلویزیون مصاحبه می دهند؟ اگر جواب منفی است چه باید کرد؟

-- آریا ، Jul 19, 2010

متشکرم برای این مقاله ارزشمند، به نظرم تذکر این موضوع به همه رسانه های فارسی زبان به ویژه در خارج از کشور که با جهت گیریهای خود به سود اصلاح طلبان تبلیغ می کنند لازم بود که در واقع دارند یک کار حزبی انجام می دهند در حالی که در بی بی سی و اغلب رسانه های فارسی زبان تقریبا مخالفان جمهوری اسلامی به ندرت مجالی برای ظهور پیدا می کنند این نمونه آشکاری از حزب گرایی و جناح گرایی است اگر به ترکیب صدای آمریکا، بی بی سی و... هم نگاه کنیم اغلب کسانی که کارمند و سردبیر هستند از جناح اصلاح طلب هستند بنابراین عملکرد حزبی آنها خارج از انتظار نیست.

-- نازنین ، Jul 19, 2010

besyar maghale jalbi boud
makhsosan ka ba tejrobe rooznamenagari man dar 16 sale akhir kamlan motabeght dasht va didgahi dorost be nazaram reci
ba teshakor

-- sali ، Jul 20, 2010

کسانی که نویسنده این مقاله را می شناسند می دانند که ایشان مدتی در بی بی سی فارسی کار کرد/ حدود دو سال پیش. بعد به هر دلیلی همکاری ادامه پیدا نکرد. حالا بگردید در اینترنت ببینید در این یکی دو سال اخیر چقدر در نقد بی بی سی قلم زده است و اکثرا با بغضی آشکار. اشکالی ندارد. این هم نوعی «حزبی» نوشتن است. عاقلان دانند.

-- علی ایرانی ، Jul 20, 2010

جالب است که شما در باره اینکه چرا تبلیغات حزبی روزنامه نگاری نیست مطلب نوشته اید بعد آقایی با دو اسم مختلف آمده کامنت نوشته که سایت های دمکرات روزنامه نگاری می کنند، بعد نویسنده های این سایت ها را هم با ترفیع مقام به روزنامه نگار ارتقا داده است، این یعنی اینکه وقتی شما دارید در باره بی بی سی و روز آنلاین حرف می زنید که دارند حزبی عمل می کنند بعد یک نفر می آید می گوید در سایت حزب ما داریم کار روزنامه نگاری می کنیم سالها باید با این ها سروکله بزنید، چون هنوز تعریف روزنامه نگاری را هم نمی دانند، ممنون برای این مقاله خوب و ارزشمند مثل همیشه و ای کاش جایی بود که همه مقاله های قبلی شما را هم می شد دید

-- لیلا ، Jul 22, 2010

آقای علی ایرانی، نویسنده منتقد و پژوهشگر ارتباطات است اگر شما هم جستجویی در اینترنت بکنید خواهید دید که در باره همه رسانه ها نقد و تحلیل نوشته است نه با بغض که با ارائه فاکت های عینی، در باره بی بی سی هم نقد نوشته و هم مطلبی در تائید آن، حالا اگر وی قبلا در بی بی سی فارسی کار می کرد حق ندارد به تائید یا نقد آن بپردازد؟ در ضمن بهتر است از این پس از نام واقعی خود استفاده بفرمائید تا حمیت سازمانی شما روشن شود!

-- مهرداد فرهمندیان ، Jul 23, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)