تاریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با سیروس آموزگار تحلیل‌گر سیاسی در باره‌ی آزادی علی وکیلی‌راد

مقدمه‌ای برای سازش‌های پشت پرده

ايرج اديب زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

تقریباً همه‏‌ی روزنامه‏های تهران، خبر کوتاه امضای حکم آزادی علی وکیلی‏راد را چاپ کرده‏اند. بعد هم از قول وکلای ایشان گفته‌‏اند که آقای وکیلی‌راد به اتهامی واهی دست‌گیر شده است.

Download it Here!

آقای سیروس آموزگار، شما که از ابتدا در جریان این رویداد بوده‏اید، علی وکیلی‏راد، چقدر در ترور دکتر شاپور بختیار سهم داشته است؟

عمده‏‌ی مسائل مربوط به این ترور را تقریباً تمام ایرانیان می‏‌دانند. در آن زمان وقتی این اتفاق افتاد، آقای وکیلی‏‌راد را در سوییس دست‌گیر کردند. در سوییس ایشان به فرانسه تحویل داده شد و بالاخره بعد از سه‌سال بازجویی‏‏‌های مختلف، آزمایش‌های گوناگون، جلو و عقب رفتن‏‌ها و مطالعات مختلف، او را به دادگاه بردند.

در دادگاه او، هم ایرانیان شرکت کردند و هم خارجی‏‌ها. همه نیز پذیرفتند که دادگاهی بسیار بی‏‌طرف و بسیار درست بود. تمام حقوق متهم محفوظ ماند. با سؤالات بی‌مورد هرگز او را اذیت نکردند. ولی به‌هرحال حاصل دادگاه این بود که آقای علی وکیلی‏راد، به‌عنوان یکی از دو قاتل آقای دکتر بختیار شناخته شد.


آزادی علی وکیلی‌راد و ورودش به ایران

مسائل مختلفی در این زمینه، جزو مدارک به‏حساب می‏آیند که البته بعد از گذشت ۱۷-۱۸ سال به‌خوبی در ذهن من نمانده‏اند، اما می‏‌توان به آن‌ها مراجعه کرد. چند نکته بودند. از جمله‏ این که اولاً قاتلین هنگام بیرون آمدن از خانه‏ی دکتر بختیار بارانی‏‌های خون‏‏‌آلود خود را در کنار جنگل بولاگ رها کرده بودند.

البته خود این دو نفر به پلیس مراجعه نکرده بودند و آقای بویراحمدی برای گرفتن لباس‏‌های‏شان رفته بود. آزمایش‏های دی‏.ان.ای نشان داد که خونی که روی لباس‏ها بود، خون دکتر بختیار و دکتر کتیبه بوده. عرق تن مانده روی بارانی‏ها هم نشان می‏داد که مربوط به وکیلی‏راد و فرد دوم بود که البته چون چیزی در اختیار نداشتند‏، قابل مقایسه نبود.

به جز این، خود آقای وکیلی‏‌راد هم به این موضوع اعتراف کرده بود. منتها مانند تمام دادگاه‏های دیگر، وقتی یکی از دو متهم فرار می‏کند، متهم دیگر در اعترافات خود گناه اصلی را به گردن آن دیگری می‏اندازد. وکیلی‏راد هم در اعترافات خود در این که در آن‏جا حضور داشته، کمک کرده و شریک جرم بوده است حرفی نداشت. فقط می‏گفت که قتل را او انجام نداده است، بل‌که آقای محمد آزادی این کار را کرده است.اما دادگاه با توجه به تمام مسائل، با توجه به دفاعیاتی که از او شد، رأی داد که ایشان هم جزو کسانی بوده که قتل را انجام داده است.

به‌همین دلیل هم بود که چون در فرانسه مجازات اعدام وجود ندارد، آقای وکیلی‏‌راد به حداکثر مجازات، یعنی حبس ابد، محکوم شد. این رأی به دادگاه تجدید‏نظر و حتی بالاترین دادگاه‏ها هم رفت، اما به هیچ نتیجه‏ای نرسید و در همه جا، رأیی که دادگاه اول داده بود، ابرام شد.

جمهوری اسلامی و سرانش تصور می‏کنند که دادگاه‏های کشورهای دیگر، به‏خصوص کشورهای دمکراتیک دنیا مانند فرانسه، انگلستان و نظایر آن‏ها، شبیه دادگاه‏های جمهوری اسلامی است که هر دستوری به آن‏ها بدهند، فوری انجام می‏دهند. هروقت لازم باشد عده‏ای را می‏کشند و هروقت هم لازم باشد، عده‏ای را تبرئه می‏کنند و مقتضیات سیاسی دنیا حاکم مطلق است به رأیی که دادگاه صادر می‏کند.

در حالی که در فرانسه این‏طور نیست. در فرانسه تمام حقوق متهم رعایت می‏شود. دادگاه با بی‏طرفی تمام به ماجرا نگاه می‏کند. وکلا حق دارند، هرجور که دل‏شان می‏خواهد، آزمایش کنند، دلایل جمع کنند و ارائه بدهند، اما بعد از تمام این ماجراها، آقای وکیلی‏راد محکوم شد و بنابراین گفتن این که این اتهام واهی بوده است، حرف واقعاً جفنگی است. ببخشید من کلمه‏ی دیگری برای تشریح این ماجرا نتوانستم پیدا کنم.


سیروس آموزگار

بر اساس قوانین فرانسه، محکومین خارجی‏‌ای که به حبس ابد محکوم می‏شوند، پس از تحمل ۱۸ سال زندان، می‏توانند به ‌کشور متبوع خودشان برگردند تا بقیه‏ی حکم خودشان را در آن‏جا سپری کنند. در مورد حکم اخراج علی وکیلی‏راد، چه چیزی شما را بیش‌تر شگفت‏زده کرد؟

ماجرا به این شکل نیست؛ آن‏ها بعد از پایان محاکمه، اگر توافق کنند، می‏‌توانند متهم را که محکوم شده به کشور خودش بفرستند تا در آن‏جا بقیه‏ی زندان را بگذراند. این امر مرسومی است. مثلاً وقتی در ماجرای «گرین‏پیس» یک خانم فرانسوی در نیوزیلند محکوم شد، طبق توافقی که کردند، او را به فرانسه منتقل کردند و بقیه‏ی مدت زندانش را در فرانسه گذراند. حتی افسر فرانسوی‏ای که در بوسنی محکوم شد، مدت محکومیتش را در فرانسه گذراند. البته هیچ کشور خارجی‏ای به جمهوری اسلامی، دادگاه‏ها و سیستم عدالتی‏اش اعتماد ندارد.

اما آن‏چه در مورد آقای علی وکیلی‏‌راد می‏توان گفت، این است که عملی که انجام گرفته است، غیر قانونی نیست. تنها چیزی که مردم را و نه تنها ایرانی‏ها، بلکه فرانسوی‏ها را شوکه کرده است، هم‏زمانی این ماجرا با آزادی خانم رایس است. برای این که در حکم صادره آمده است که آقای علی وکیلی‏راد تا ۱۷ سال نمی‏‌تواند از تخفیف پارول استفاده کند و از زندان بیرون بیاید.

این هم موضوعی بسیار معمولی در فرانسه است که هرکس ثلث مدت زندانش را بگذراند، اگر رفتارش خوب باشد، می‏تواند آزاد شود. البته منظور این است که تحت نظر قوه‏‌ی قضاییه می‏تواند از برخی مزایای آزادی استفاده کند و کارهایش را انجام بدهد. ولی همیشه هم زیر نظر است.

در مورد وکیلی‏راد هم در دادگاه گفته شده که ایشان تا ۱۷ سال نمی‏‌تواند از تخفیف پارول استفاده کند. طبیعی است که بعد از گذشت ۱۷ سال می‏‌تواند این کار را بکند و الان هم ۱۷ سال گذشته است. بنابراین عمل غیرقانونی‏ای انجام نشده است. اما چرا فرانسوی‏ها شوکه شده‏اند و همه تا این حد عصبانی هستند؟! ما ایرانی‏ها که حق داریم. برای این که حس می‏‌کنیم احتمالاً کارهایی به‌نفع جمهوری اسلامی در حال انجام است، اما هم خود شما و هم من در فرانسه زندگی می‏‌کنیم و می‏بینیم که اصلاً مردم عصبانی هستند.

در تلویزیون فرانسه حداقل ده‌بار ویدئوی مصاحبه‏‌ی آقای سارکوزی که گفته بود به هیچ‏وجه حاضر نیست آقای وکیلی‏راد قاتل را با یک دختر ۲۳ ساله‏‏‌ی معصوم معاوضه کند، پخش کرده‏اند. این‏ها نشان‏دهنده‏ی عصبانیت مردم است. حتی دیشب در کانال پنج فرانسه بحث بسیار جالبی در این زمینه، از نظر حقوقی، اجتماعی، فرهنگی، روابط بین‏المللی و ... انجام شد. اتفاقاً آقای دکتر فریدون خاوند، اقتصاددان بسیار نام‏دار و خوش‏نام ایرانی هم از سوی ایرانیان در این بحث شرکت کرده بود. خیلی هم صحبت‏ها درست بود.

هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است. فقط آن‏چه مردم را عصبانی کرده، هم‏زمانی این ماجرا است. اگر این اتفاق یک سال پیش می‏افتاد، تمام ایرانی‏ها هم بدون هیچ بغض و عداوتی آماده بودند که این اتفاق بیفتد. به‏هرحال این که آقای وکیلی‏راد در زندان باشد، چیزی را عوض نمی‏کند. آن‏چه ما ایرانی‏‌ها منتظرش بودیم، این بود که ایشان محاکمه شود، معلوم شود که جمهوری اسلامی در کشتن دکتر بختیار دست داشته است و این آدم‏ها به مأموریت از سوی این حکومت دست به چنین اقدامی زده بودند. در این صورت حتی اگر در عرض دو روز بعد هم او را آزاد می‏‌کردند، اهمیتی نداشت. برای جامعه‏ی ایرانی خارج چه اهمیتی دارد که فلانی شکنجه ببیند و در زندان بماند یا خیر.

این مهم نیست. مهم نتیجه‏ی اجتماعی و سیاسی‏ای بود که همه بدانند ایرانی‏ها زیر یوغ چگونه حکومتی زندگی می‏کنند؛ حکومتی که دست کشتارش آن‏قدر دراز است که از مرزهایش می‏گذرد و حتی به کشوری دمکراتیک هم می‏رود و کسی را که می‏خواهد، می‏کشد. آن‏هم فردی مانند دکتر بختیار؛ خوش‏نام، دوست‏داشتنی، بافرهنگ، بی‏اندازه وطن‏پرست، شجاع، پاک، پاک‏دامن. طبیعی است وقتی چنین آدمی را می‏کشند تمام ایرانی‏ها ناراحت می‏شوند. حتی در داخل ایران هم همه ناراحت بودند.

مهم این است که ثابت شده این کار را جمهوری اسلامی کرده است. بعد از آن، این‌که آزاد بشود یا نشود، مهم نیست. آن‏چه ایرانی‏‌ها را عصبانی می‏کند، این است که ممکن است کاسه‏ای زیر نیم‏کاسه باشد و این آغاز یک‌سری موافقت‏های دیگری باشد که در موارد دیگر با جمهوری اسلامی صورت گرفته باشد؛ جمهوری اسلامی‌ای که حقوق بشر ایرانی‌ها را زیر پا می‌گذارد و مردم را ناراحت می‌کند.

آقای دکتر آموزگار، چند سال پیش نیز یک بار دیگر همین اتفاق با آزادی انیس نقاش روی داد. او هم که برای سوءقصد به جان دکتر شاپور بختیار آمده بود، بعد از مدتی آزاد شد و از آن سو نیز چند گروگان فرانسوی آزاد شدند.

بله؛ این رسمی معمولی در دنیای قضاوت‏های بین‏المللی و دادگاه‏ها است. این کاری است که معمولاً انجام می‏دهند. آن موقع هم بده‌‌بستانی بوده است. وقتی وزیر امور خارجه رسماً می‏گوید که فرانسه مذاکره می‏کرده، ولی هیچ نوع امتیازی نداده است، تا جایی که من می‏‌دانم، فرانسوی‏ها خیلی باور نمی‏کنند. چون مذاکره برای بده‌بستان است دیگر. این کارها هم انجام شده و بسیار هم آشکار است.

تصور شخصی من این است که فاش بودن این ماجرا تا این حد، عمدی است که فرانسوی‏ها بغض‏شان را نسبت به جمهوری اسلامی بیش‌تر کنند و نشان بدهند از نظر بین‏‌المللی با چه حکومتی روبه‌رو هستند. یک خانم ۲۳ ساله‏ی جوان معصوم، مثل هر جوانی رفته است دوتا فیلم گرفته و برای دوستانش فرستاده است. آن هم فیلم‏هایی که خبرگزاری‏ها ده‌برابر مهم‏تر و جالب‏تر از آن را تهیه کرده بودند و فرستاده بودند. این که جاسوسی نمی‏شود. جاسوس آدمی است که به جاهایی دسترسی داشته باشد. آدمی است که تجربه‏ی این کار را داشته باشد.

البته خانم رایس دختری است که خیلی به ایران علاقه‏مند است. از طریق یکی از دوستانش که همسایه‏شان بوده است، به ایران علاقه‏مند شده و گویا از کودکی هم در همسایگی یک ایرانی بوده است و به همین دلیل خیلی به ایران علاقه دارد. همین! با وجود همه‏ی ادعاها، چنین فردی را با یک قاتل سیاسی معاوضه کرده‏‌اند. ولی امیدواریم که این مقدمه‏ی سازش‏های پشت‌پرده‏ی دیگر نباشد. برای ما ایرانی‏ها، مهم این است.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)