خانه > گزارش ويژه > تحولات ایران > مقدمهای برای سازشهای پشت پرده | |||
مقدمهای برای سازشهای پشت پردهايرج اديب زادهadibzadeh@radiozamaneh.comتقریباً همهی روزنامههای تهران، خبر کوتاه امضای حکم آزادی علی وکیلیراد را چاپ کردهاند. بعد هم از قول وکلای ایشان گفتهاند که آقای وکیلیراد به اتهامی واهی دستگیر شده است.
آقای سیروس آموزگار، شما که از ابتدا در جریان این رویداد بودهاید، علی وکیلیراد، چقدر در ترور دکتر شاپور بختیار سهم داشته است؟ عمدهی مسائل مربوط به این ترور را تقریباً تمام ایرانیان میدانند. در آن زمان وقتی این اتفاق افتاد، آقای وکیلیراد را در سوییس دستگیر کردند. در سوییس ایشان به فرانسه تحویل داده شد و بالاخره بعد از سهسال بازجوییهای مختلف، آزمایشهای گوناگون، جلو و عقب رفتنها و مطالعات مختلف، او را به دادگاه بردند. در دادگاه او، هم ایرانیان شرکت کردند و هم خارجیها. همه نیز پذیرفتند که دادگاهی بسیار بیطرف و بسیار درست بود. تمام حقوق متهم محفوظ ماند. با سؤالات بیمورد هرگز او را اذیت نکردند. ولی بههرحال حاصل دادگاه این بود که آقای علی وکیلیراد، بهعنوان یکی از دو قاتل آقای دکتر بختیار شناخته شد.
مسائل مختلفی در این زمینه، جزو مدارک بهحساب میآیند که البته بعد از گذشت ۱۷-۱۸ سال بهخوبی در ذهن من نماندهاند، اما میتوان به آنها مراجعه کرد. چند نکته بودند. از جمله این که اولاً قاتلین هنگام بیرون آمدن از خانهی دکتر بختیار بارانیهای خونآلود خود را در کنار جنگل بولاگ رها کرده بودند. البته خود این دو نفر به پلیس مراجعه نکرده بودند و آقای بویراحمدی برای گرفتن لباسهایشان رفته بود. آزمایشهای دی.ان.ای نشان داد که خونی که روی لباسها بود، خون دکتر بختیار و دکتر کتیبه بوده. عرق تن مانده روی بارانیها هم نشان میداد که مربوط به وکیلیراد و فرد دوم بود که البته چون چیزی در اختیار نداشتند، قابل مقایسه نبود. به جز این، خود آقای وکیلیراد هم به این موضوع اعتراف کرده بود. منتها مانند تمام دادگاههای دیگر، وقتی یکی از دو متهم فرار میکند، متهم دیگر در اعترافات خود گناه اصلی را به گردن آن دیگری میاندازد. وکیلیراد هم در اعترافات خود در این که در آنجا حضور داشته، کمک کرده و شریک جرم بوده است حرفی نداشت. فقط میگفت که قتل را او انجام نداده است، بلکه آقای محمد آزادی این کار را کرده است.اما دادگاه با توجه به تمام مسائل، با توجه به دفاعیاتی که از او شد، رأی داد که ایشان هم جزو کسانی بوده که قتل را انجام داده است. بههمین دلیل هم بود که چون در فرانسه مجازات اعدام وجود ندارد، آقای وکیلیراد به حداکثر مجازات، یعنی حبس ابد، محکوم شد. این رأی به دادگاه تجدیدنظر و حتی بالاترین دادگاهها هم رفت، اما به هیچ نتیجهای نرسید و در همه جا، رأیی که دادگاه اول داده بود، ابرام شد. جمهوری اسلامی و سرانش تصور میکنند که دادگاههای کشورهای دیگر، بهخصوص کشورهای دمکراتیک دنیا مانند فرانسه، انگلستان و نظایر آنها، شبیه دادگاههای جمهوری اسلامی است که هر دستوری به آنها بدهند، فوری انجام میدهند. هروقت لازم باشد عدهای را میکشند و هروقت هم لازم باشد، عدهای را تبرئه میکنند و مقتضیات سیاسی دنیا حاکم مطلق است به رأیی که دادگاه صادر میکند. در حالی که در فرانسه اینطور نیست. در فرانسه تمام حقوق متهم رعایت میشود. دادگاه با بیطرفی تمام به ماجرا نگاه میکند. وکلا حق دارند، هرجور که دلشان میخواهد، آزمایش کنند، دلایل جمع کنند و ارائه بدهند، اما بعد از تمام این ماجراها، آقای وکیلیراد محکوم شد و بنابراین گفتن این که این اتهام واهی بوده است، حرف واقعاً جفنگی است. ببخشید من کلمهی دیگری برای تشریح این ماجرا نتوانستم پیدا کنم.
بر اساس قوانین فرانسه، محکومین خارجیای که به حبس ابد محکوم میشوند، پس از تحمل ۱۸ سال زندان، میتوانند به کشور متبوع خودشان برگردند تا بقیهی حکم خودشان را در آنجا سپری کنند. در مورد حکم اخراج علی وکیلیراد، چه چیزی شما را بیشتر شگفتزده کرد؟ ماجرا به این شکل نیست؛ آنها بعد از پایان محاکمه، اگر توافق کنند، میتوانند متهم را که محکوم شده به کشور خودش بفرستند تا در آنجا بقیهی زندان را بگذراند. این امر مرسومی است. مثلاً وقتی در ماجرای «گرینپیس» یک خانم فرانسوی در نیوزیلند محکوم شد، طبق توافقی که کردند، او را به فرانسه منتقل کردند و بقیهی مدت زندانش را در فرانسه گذراند. حتی افسر فرانسویای که در بوسنی محکوم شد، مدت محکومیتش را در فرانسه گذراند. البته هیچ کشور خارجیای به جمهوری اسلامی، دادگاهها و سیستم عدالتیاش اعتماد ندارد. اما آنچه در مورد آقای علی وکیلیراد میتوان گفت، این است که عملی که انجام گرفته است، غیر قانونی نیست. تنها چیزی که مردم را و نه تنها ایرانیها، بلکه فرانسویها را شوکه کرده است، همزمانی این ماجرا با آزادی خانم رایس است. برای این که در حکم صادره آمده است که آقای علی وکیلیراد تا ۱۷ سال نمیتواند از تخفیف پارول استفاده کند و از زندان بیرون بیاید. این هم موضوعی بسیار معمولی در فرانسه است که هرکس ثلث مدت زندانش را بگذراند، اگر رفتارش خوب باشد، میتواند آزاد شود. البته منظور این است که تحت نظر قوهی قضاییه میتواند از برخی مزایای آزادی استفاده کند و کارهایش را انجام بدهد. ولی همیشه هم زیر نظر است. در مورد وکیلیراد هم در دادگاه گفته شده که ایشان تا ۱۷ سال نمیتواند از تخفیف پارول استفاده کند. طبیعی است که بعد از گذشت ۱۷ سال میتواند این کار را بکند و الان هم ۱۷ سال گذشته است. بنابراین عمل غیرقانونیای انجام نشده است. اما چرا فرانسویها شوکه شدهاند و همه تا این حد عصبانی هستند؟! ما ایرانیها که حق داریم. برای این که حس میکنیم احتمالاً کارهایی بهنفع جمهوری اسلامی در حال انجام است، اما هم خود شما و هم من در فرانسه زندگی میکنیم و میبینیم که اصلاً مردم عصبانی هستند. در تلویزیون فرانسه حداقل دهبار ویدئوی مصاحبهی آقای سارکوزی که گفته بود به هیچوجه حاضر نیست آقای وکیلیراد قاتل را با یک دختر ۲۳ سالهی معصوم معاوضه کند، پخش کردهاند. اینها نشاندهندهی عصبانیت مردم است. حتی دیشب در کانال پنج فرانسه بحث بسیار جالبی در این زمینه، از نظر حقوقی، اجتماعی، فرهنگی، روابط بینالمللی و ... انجام شد. اتفاقاً آقای دکتر فریدون خاوند، اقتصاددان بسیار نامدار و خوشنام ایرانی هم از سوی ایرانیان در این بحث شرکت کرده بود. خیلی هم صحبتها درست بود. هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است. فقط آنچه مردم را عصبانی کرده، همزمانی این ماجرا است. اگر این اتفاق یک سال پیش میافتاد، تمام ایرانیها هم بدون هیچ بغض و عداوتی آماده بودند که این اتفاق بیفتد. بههرحال این که آقای وکیلیراد در زندان باشد، چیزی را عوض نمیکند. آنچه ما ایرانیها منتظرش بودیم، این بود که ایشان محاکمه شود، معلوم شود که جمهوری اسلامی در کشتن دکتر بختیار دست داشته است و این آدمها به مأموریت از سوی این حکومت دست به چنین اقدامی زده بودند. در این صورت حتی اگر در عرض دو روز بعد هم او را آزاد میکردند، اهمیتی نداشت. برای جامعهی ایرانی خارج چه اهمیتی دارد که فلانی شکنجه ببیند و در زندان بماند یا خیر. این مهم نیست. مهم نتیجهی اجتماعی و سیاسیای بود که همه بدانند ایرانیها زیر یوغ چگونه حکومتی زندگی میکنند؛ حکومتی که دست کشتارش آنقدر دراز است که از مرزهایش میگذرد و حتی به کشوری دمکراتیک هم میرود و کسی را که میخواهد، میکشد. آنهم فردی مانند دکتر بختیار؛ خوشنام، دوستداشتنی، بافرهنگ، بیاندازه وطنپرست، شجاع، پاک، پاکدامن. طبیعی است وقتی چنین آدمی را میکشند تمام ایرانیها ناراحت میشوند. حتی در داخل ایران هم همه ناراحت بودند. مهم این است که ثابت شده این کار را جمهوری اسلامی کرده است. بعد از آن، اینکه آزاد بشود یا نشود، مهم نیست. آنچه ایرانیها را عصبانی میکند، این است که ممکن است کاسهای زیر نیمکاسه باشد و این آغاز یکسری موافقتهای دیگری باشد که در موارد دیگر با جمهوری اسلامی صورت گرفته باشد؛ جمهوری اسلامیای که حقوق بشر ایرانیها را زیر پا میگذارد و مردم را ناراحت میکند. آقای دکتر آموزگار، چند سال پیش نیز یک بار دیگر همین اتفاق با آزادی انیس نقاش روی داد. او هم که برای سوءقصد به جان دکتر شاپور بختیار آمده بود، بعد از مدتی آزاد شد و از آن سو نیز چند گروگان فرانسوی آزاد شدند. بله؛ این رسمی معمولی در دنیای قضاوتهای بینالمللی و دادگاهها است. این کاری است که معمولاً انجام میدهند. آن موقع هم بدهبستانی بوده است. وقتی وزیر امور خارجه رسماً میگوید که فرانسه مذاکره میکرده، ولی هیچ نوع امتیازی نداده است، تا جایی که من میدانم، فرانسویها خیلی باور نمیکنند. چون مذاکره برای بدهبستان است دیگر. این کارها هم انجام شده و بسیار هم آشکار است. تصور شخصی من این است که فاش بودن این ماجرا تا این حد، عمدی است که فرانسویها بغضشان را نسبت به جمهوری اسلامی بیشتر کنند و نشان بدهند از نظر بینالمللی با چه حکومتی روبهرو هستند. یک خانم ۲۳ سالهی جوان معصوم، مثل هر جوانی رفته است دوتا فیلم گرفته و برای دوستانش فرستاده است. آن هم فیلمهایی که خبرگزاریها دهبرابر مهمتر و جالبتر از آن را تهیه کرده بودند و فرستاده بودند. این که جاسوسی نمیشود. جاسوس آدمی است که به جاهایی دسترسی داشته باشد. آدمی است که تجربهی این کار را داشته باشد. البته خانم رایس دختری است که خیلی به ایران علاقهمند است. از طریق یکی از دوستانش که همسایهشان بوده است، به ایران علاقهمند شده و گویا از کودکی هم در همسایگی یک ایرانی بوده است و به همین دلیل خیلی به ایران علاقه دارد. همین! با وجود همهی ادعاها، چنین فردی را با یک قاتل سیاسی معاوضه کردهاند. ولی امیدواریم که این مقدمهی سازشهای پشتپردهی دیگر نباشد. برای ما ایرانیها، مهم این است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|