تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گزارشی از اعتصاب در شهرهای مختلف کردستان

کردستان در سوگ

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

دیروز بازارها و مغازه‌ها در بسیاری از شهرهای کردستان، تعطیل بود. اعدام پنج نفر از شهروندان کرد ایرانی، نه تنها در کردستان بلکه در سراسر ایران و حتی در میان فعالان سیاسی خارج از کشور، تأثیر گسترده و بیش از انتظاری را برانگیخته است.

Download it Here!

رفتار حکومت گذشته از اجرای ناگهانی حکم اعدام برای این زندانیان، در برخورد با جنازه‌ها و خانواده‌های آن‌ها نیز مسئله‌ برانگیز شده است. خانواده‌ها نتوانسته‌اند اجساد فرزندان خود را تحویل بگیرند و اغلب خسته و تهدیدشده به شهرهای خود برگشته‌اند.

آقای حیدریان، برادر علی حیدریان از این جمله هستند:

هنوز جنازه‌ی برادرم را تحویل نداده‌اند.

شما موفق نشدید پیکر برادرتان را تحویل بگیرید؟

نخیر متأسفانه هیچ کاری انجام نشد. ما هم برگشتیم سنندج.


برادر علی حیدریان می‌گوید که جنازه برادرش را تحویل نداده‌اند

در این‌جا مراسمی برگزار می‌کنید؟

مراسمی هم برگزار نمی‌شود، نخیر.

برای برگزاری مراسم مشکلی دارید؟

نخیر، هیچ مشکلی نداریم.

آخرین صحبتی که در مورد تحویل جنازه با شما کردند چه بود، جنازه را به شما تحویل خواهند داد؟

این بعداً مشخص می‌شود. فعلا نمی توانم هیچ چیزی بگویم.

سنندج، شهر غم‌زده

در مورد فضای عمومی شهر سنندج آقای مختار زارعی روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی در سنندج می‌گوید: «من مسافرت بودم. تازه امروز به سنندج رسیدم. من هم دیدم که مغازه‌ها اکثراً تعطیل‌اند. یعنی مغازه‌های باز آن قدر کم است که به ‌چشم نمی‌آید و بیشتر مغازه‌ها و بازار سنندج تعطیل شدند. چون این چیزی است که می‌توانی ببینی، یعنی به محض این که کسی وارد بازار و خیابان‌های سنندج شود، می‌بیند که تقریبا بازار سنندج به حالت تعطیل درآمده.»


اعتصاب در سنندج

با توجه به این که اهل و ساکن سنندج هم هستید، فضا را الان به‌طور عمومی چه گونه می‌بینید، نسبت به سال‌هایی که در سنندج زندگی کرده‌اید؟

مسئله این است که شرایط سیاسی هرچه باشد، در این مسائل بُعد عاطفی و هم‌دردی مردم نقش دارد تا این که مثلاً بگوییم این کسانی که اعدام شدند با جریان‌های سیاسی مرتبط هستند. اصلاً چنین نیست. یعنی خیلی از این مغازه‌داران سیاسی نیستند یا طرفدار جریان خاصی نیستند، ولی نفس مسئله این‌جا بیش‌تر یک مسئله‌ی انسانی است تا یک مسئله‌ی سیاسی یا مثلاً حمایت از یک گروه خاص. فکر می‌کنم که حتی بحث مخالفت یا اعتراض به نظام هم نیست، بلکه یک همدلی با این افراد متوفی هست. احساسات مردم جریحه‌دار شده است.

یعنی فضای عمومی شهر را شما صرفا در سوگ و در عزا می‌بینید، یا...؟

وقتی می‌گویم که احساسات مردم جریحه‌دار شده است، با نشانه‌ها حرف می‌زنم. چیزی نیست که ادعا کنم. چون جوان‌های سنندج معمولا صدای پخش ماشین‌های‌شان را خیلی بلند می‌کنند و موزیک‌های تند می‌گذارند، ولی بعد از روز اعدام این چند نفر، من تاکنون یک مورد هم ندیدم که جوان‌ها با صدای بلند پخش‌‌هایش را روشن کنند و موسیقی تند بگذارند. واقعاً این‌طور نبوده است.

یعنی فضای شادی از بین رفته!

بله. بازار و مغازه‌ها که تعطیل شده است. این‌ها نشانه‌هایی است اما به طور موردی هم مثلاً مادرم حدود ۸۰ سال سن دارد و شخصی کاملاً مذهبی و اهل نماز و روزه است. چندبار حج رفته و هیچ شم سیاسی هم ندارد، بی‌سواد هم هست، ولی از این که پنج جوان با هم اعدام شدند، خیلی ناراحت است.

چند بار روی سجاده گریه کرده، دعای خیر و فاتحه برایشان خوانده و نگران است که چرا این طوری شده یا چرا چنین اتفاقی افتاده. این هم‌دردی عمومی را نشان می‌دهد. یعنی نمی‌توانم بگویم حالا با یک گروه خاص موافقت کرده‌اند یا با نظام سیاسی موجود مخالفت کرده‌اند. من چنین تحلیلی ندارم. بلکه می‌گویم یک هم‌دردی عمومی پیش آمده است. فکر می‌کنم بحث اعدام و مرگ احساسات هر کسی را جریحه‌‌دار می‌کند.

در هر حال فکر می‌کنید یا انتظار دارید اتفاقی که افتاده و تأثیراتی که در مردم ایجاد شده، چه نتیجه‌ای داشته باشد؟

اگرچه این رویداد باعث نگرانی مردم و غمگین‌شدن جامعه و عموم مردم شده، ولی امیدوارم این به نوعی پیغامی باشد برای مسئولان و کسانی که می‌توانند در تدوین و اجرای قوانین کارساز باشند که در حکم اشد مجازات که همان اعدام است، خصوصاً در مواردی که شاکی خصوصی نیست، بلکه دادستان به نمایندگی از افکار عمومی چنین احکامی را از دادگاه درخواست می‌کند، تجدیدنظری داشته باشند.


اعتصاب در سقز

در قانون برای مجازات محارب، چهار مجازات را لحاظ کرده‌اند که اشد آن همین اعدام است. یعنی تبعید هم می‌تواند باشد. در هرحال امیدوارم واکنش مردم کردستان باعث شود که اولاً در کل مجازات‌های سنگین مثل اعدام و خصوصاً در مورد مجازات اعدام برای مخالف‌ یا معترض سیاسی یا افراد دگراندیش تجدیدنظری بکنند.

وقتی دادستان می‌تواند تصمیم گیرد، ممکن است دریافتش این باشد که افکار عمومی چنین خواستی را از آن‌ها دارد و چنین مجازاتی را طلب می‌کند.

آقای دادستان در هر شهری از ایران وقتی به نمایندگی از افکارعمومی درخواست حکم اعدام می‌کند، از آن طرف ما واکنش افکارعمومی را در برابر این حکم می‌بینیم. در این‌جا کاملاً محرز است که آقای دادستان واقعاً به نمایندگی افکارعمومی چنین درخواستی را نکرده، وگرنه می‌بایست افکارعمومی از این حکم استقبال کنند، آن را تایید کنند و خوشحال باشند. در حالی که افکار عمومی با آن نشانه‌هایی که گفتم، با چنین حکمی موافق نیستند. این خود نشان از آن دارد که تصمیم و درخواست آقای دادستان برای اجرای اشد مجازات با افکار عمومی یک‌سان نیست.

عزاداری در مهاباد

برای اطلاع از وضعیت از شهرستان مهاباد، به مادر یکی از زندانیان سیاسی کرد، زینب بایزیدی، زنگ می‌زنم. او به‌سختی به زبان فارسی صحبت می‌کند، اما سعی می‌کند بگوید که مهاباد همه عزادارند و مغازه‌ها و بازار بسته است و این تنها کاری بوده که از دستشان برمی‌آمده است.

والا من فارسی ندانم، چیزی خبر ندارم، من خانه هستم.

کردی بگویید. شما مهاباد هستید؟

بله.

در مهاباد چه خبر است؟

در مهاباد همه عزادارند. تمام مغازه‌ها بسته‌اند و تمام بازار تعطیل است. چه‌کار دیگری می‌توانستند انجام بدهند.

می‌دانید که مغازه‌ها تعطیل‌اند؟

بله، به خاطر این بچه‌ها همه تعطیل‌اند. شما من را می‌شناسید؟

بله، شما مادر زینب بایزیدی هستید که ایشان هم در زندان هستند.

بله، شما از طرف دولت با من حرف می‌زنید؟

نه من از طرف دولت زنگ نمی‌زنم. از رادیو زمانه زنگ می‌زنم. پارسال هم با شما صحبت کردم، یادتان هست؟

آهان. بله یادم هست.

دخترتان حالش خوب است، ملاقاتش می‌کنید؟

دخترم بد نیست. ملاقات کردن با او خیلی سخت است. راهش دور است. خیلی آزارش می‌دهند و ناراحت‌اش می‌کنند. هیچ امکانی در اختیار ندارد. الان دختر دیگرم دو روز است در راه است که بتواند به ملاقات‌اش برود. برای هر ملاقات باید دو روز در راه باشیم. وقتی هم به آنجا می‌رسیم، فقط ۲۰ دقیقه اجازه‌ی ملاقات داریم. راستش وضع دخترم خوب نیست.


زینب بایزیدی، زندانی سیاسی کرد

کدام زندان هست که راه‌تان دور است؟

در زندان زنجان. هفته‌ای دو بار هم اجازه‌ی تلفن کردن دارد. هربار پنج دقیقه می‌تواند صحبت کند. در آن پنج دقیقه هم چندین بار صدایش می‌کنند و از او می‌خواهند که تلفن را قطع کند.

مردم کردستان در شوک

آقای دکتر رحیم فرهمند، سخنگوی جبهه­‌ی متحد کُرد در تهران می‌گوید: «متاسفانه با این اقدامی که انجام داده‌اند، حقیقت این است که مردم منطقه‌ی کردستان شوکه شده­‌اند. یعنی مردم با یک حالت بهت به این قضیه نگاه می­‌کنند. می­‌توانم بگویم که یک تحقیر بسیار غیراخلاقی بود.

مردم بعد از انتخابات ریاست جمهوری انتظار چنین حوادثی را نداشتند. مردم سعی ­کردند با احتیاط با مسائل برخورد کنند و در واقع منطقه بسیار آرام بود و مخصوصاً در این چندماه اخیر نباید اتفاق خاصی آن‌جا می­‌افتاد، ولی علی­‌رغم تمام این مسائل، نمی­‌دانم چرا آن منطقه به‌عنوان نقطه­‌ی ضعف ایران و نقطه­‌ای که باید همیشه فشارها به آن منطقه وارد شود، انتخاب شده است.

تاثیر چنین وضعیتی را در روندهای آتی چگونه می­‌بینید؟

فکر می­‌کنم که این حادثه تنش­‌ها را افزایش خواهد داد، دشمنی­‌ها را تشدید خواهد کرد و زمینه­‌ی این که کمی از مشکلات داخلی ایران به‌طریق منطقی حل شود را کلاً منتفی می­‌کند. مردم منطقه کردستان همانند دیگر مردم ایران سعی داشتند از طریق قانونی و مسالمت­‌آمیز، دیالوگ­‌ها را به سمت گفتمان پیش ببرند و درگیری‌ها را کم­تر کنند. حتی احزاب و سازمان­‌های سیاسی هم اگر دقت کرده باشید، آن‌هایی که در خارج از ایران هستند نیز در چند ماه اخیر، مخصوصاً در یکی دو سال اخیر، این‌گونه بوده‌اند. متاسفانه این حرکات پاسخ بسیار ناهنجاری به این تمایلات مردم و سازمان­‌های سیاسی آن منطقه است.

شما به‌عنوان یک سازمان سیاسی و حقوق بشری کرد در ایران چه راه حلی برای این مشکل دارید؟

البته ما به عنوان جبهه­‌ی متحد کرد که در ایران هستیم، اطلاعیه­‌ای داده­‌ایم. متن اطلاعیه­‌مان این بوده که «چه کسی از مرگ فرزندان ایران دل­شاد است؟» به عنوان جبهه­‌ی متحد کرد، برخلاف دیدگاه‌های بعضی احزاب و سازمان­‌های دیگر که فقط به اعلامیه­‌هایی بسنده می­‌کنند و متوسل می­‌شوند که در آن سبعیت‌ها مورد اشاره قرار می‌گیرد، موافق این هستیم که اساساً در مقابل این اقدام عملی باید یک راهکار عملی پیدا شود. این که ما یا دیگران صرفاً بیانیه‌ای صادر کنیم ، اصلاً تأثیری در قضیه نخواهد گذاشت. باید دنبال ساز و کار بگردیم.

آن ساز و کار چیست؟

تصورم براین است که اگر نیروهای سیاسی و فعالان اجتماعی در ایران و در خارج به‌طور کلی با هم بیش‌تر توافق کنند و این تفرقه­‌ی دائم و تضاد ازلی و ابدی که در بین سازمان­‌ها و نیروهای سیاسی وجود دارد و عامل اصلی تمامی مشکلات آن­ها هم هست، مقداری کاهش یابد و در عوض به عقلانیت و به‌دوستی بین خودشان روی بیاورند، طبیعتا آن ساز و کار پیدا خواهد شد.

فکر می­‌کنید در این اتحاد، احزاب و سازمان­‌های سیاسی چه سیاستی را در کردستان باید پیش ببرند؟

احساس تنهایی در منطقه کردستان وجود داشته است. علت این که منطقه‌ی کردستان با حوادث بعد از انتخابات هماهنگی زیادی نداشتند همین بود. مردم کرد در طول تاریخ سی و شصت و صد ساله­‌ی گذشته احساس می­‌کنند که انگار نگاه دیگری به آن­ها هست. صدایشان بازتاب و پژواک ندارد. اگر مثلاً برای مردم تبریز یا مردم شمال حادثه­‌ای پیش می­‌آید، در مناطق کردستان پژواک دارد.

مردم واکنش نشان می­‌دهند و ابراز ‌همدردی می­‌کنند. برای حوادثی این­چنین تلخ و ناگوار که برای این پنج نفر اتفاق افتاده است - که یک نفرشان شیرازی است - مردم کرد انتظار داشتند که دیگر مناطق ایران هم حداقل هم‌دردی کنند و به نحوی سازمان‌های سیاسی بیانش کنند.

این روزها و آن روزهای کردستان

واقعیت این است که کردستان در تاریخ سیاسی ایران به­‌ویژه بعد از انقلاب بهمن، همواره محل چالش­‌ها و درگیری­‌هایی بوده است که بعضی از آن­ها بسیار سنگین و فراموش‌نشدنی هستند. این مقایسه می‌تواند نگرانی­‌هایی را ایجاد کند. آن­ها را با پروین میرکی، فعال سیاسی کرد که در سال­‌های شصت در کردستان و در فعالیت سیاسی حضور داشته است، درمیان گذاشته­‌ام. آیا شرایط امروز با آن روزها در کردستان قابل مقایسه است؟‌

از یک نظر قابل مقایسه است و از یک نظر نیست. من وقتی خبر این اعدام­‌ها و اصرار به اعدام این بچه‌ها را شنیدم، خیلی یاد آن روزها افتادم. از این نظر قابل مقایسه نیست که حداقل در وقایعی که بعد از انتخابات اتفاق افتاد، شاید کردستان یکی از آرام‌ترین جاهای ایران بود و از این بابت هم خیلی بحث بود که چرا کردستان حرکتی در حمایت از جنبش اعتراضی مردم ایران نمی­‌کند.

ولی وقتی احکام اعدام این جوانان تایید شد، بیش‌تر به این نتیجه رسیدم که انگار نیرویی می­‌خواهد مردم را به حرکت وا دارد. منتهی نه حرکت در جهت حمایت از جنبش سبز و جنبش سراسری مردم ایران، بلکه نیرویی می­‌خواهد دوباره مردم کرد و شرایط کردستان را به سال ۵۹ برگرداند. از این نظر، شرایط امروز و اعدام‌های صورت گرفته، مرا خیلی یاد آن دوران و وقایعی که اتفاق افتاد، می‌اندازد.

منظورتان این است که حکومت چنین تلاشی را می­‌کند؟ به‌نظر درست نمی­‌آید! چون در این صورت باید حرکتی را علیه خودش سامان بدهد.

درست در آستانه‌­ی ۲۲ خرداد پنج کرد را اعدام کردند. معلوم است که چنین حرکتی عکس­‌العمل مردم را در کردستان برمی‌انگیزد. مسئله هم این نیست که بخواهند جنبش سبز را به انحراف بکشانند، بلکه به دنبال محملی هستند که بتوانند سرکوب را بیش‌تر و جو را مستبدتر کنند و از این طریق از حرکت اعتراضی مردم در سراسر ایران جلوگیری کنند.

من این خطر را حس می­‌کنم که در جهت رسیدن به این هدفشان، بخواهند در کردستان شرایطی را به‌وجود بیاورند و نیروهایی را دوباره فعال کنند که شاید مردم کردستان سال­‌هاست با آن­ها کاری ندارند. فرزاد کمانگر در یکی از مصاحبه­‌هایش از داخل زندان با تیزهوشی زیاد به این نکته اشاره کرد و خطاب به حکومت گفت که «شما پژاک را در مقابل مجاهدین به‌وجود آوردید و خودتان فعالش کردید.»

اگر نیرویی مثل پژاک نبود، حکومت نمی‌توانست هیچ بهانه‌ی دیگری برای اعدام پنج جوان بی­‌گناه پیدا کند. الان هم این خطر وجود دارد که بخواهند نیروهایی را دوباره فعال کنند و به آن بهانه دوباره در کردستان سرکوب راه بیندازند.

در سال ۵۹ با جنگی که در کردستان پیش آمد، توانستند در تمام ایران جو استبداد و خشونت را حاکم کنند. من احساس می­‌کنم امروز که نه با عراق در حال جنگ هستیم و نه در کردستان جنگی وجود دارد، دستی در کار است که بخواهد آن طرف را شلوغ کند تا به این بهانه بتواند تمام ایران را خفه کند.

شما با توجه به تجربیات سیاسی­‌تان، فکر می­‌کنید چه راهی برای این­که چنین خطری تحقق پیدا نکند، وجود دارد؟

شاید بهترین راه این باشد که اعتصاب‌هایی که در کردستان صورت گرفته، فقط به کردستان ختم نشود و یک حمایت سراسری از این اعتصاب­‌ها اتفاق بیفتد. همان حمایت سراسری‌ای که الان در محکوم کردن این اعدام­‌ها در جریان است، در اعتصاب­‌ها و حرکت اعتراضی مردم کردستان هم تداوم پیدا کند تا این حالت نباشد که فقط در کردستان حرکتی شده است.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)