خانه > گزارش ويژه > تحولات ایران > «مسئله غرب با ایران، حقوق بشر و دموکراسی نیست» | |||
«مسئله غرب با ایران، حقوق بشر و دموکراسی نیست»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comشاید هیچیک از دولتهای پس از انقلاب در ایران، به اندازهی دولت آقای احمدینژاد مورد اعتراض و انتقاد جامعهی غربی نبودهاند و در عین حال، هیچ دولتی به اندازهی دولت او برای برقراری رابطه با غرب و بهویژه امریکا، تلاش نکرده باشد.
این پرسش اما همیشه و امروز بهویژه، در جامعهی فعالان سیاسی مطرح بوده است که آیا نزدیکی ایران به غرب موجب بهبود فضای دمکراتیک در ایران میشود یا بهعکس، دولت ایران خواهد توانست دولتهای غربی را بهازای منافع مشخص مورد نظر آنها، به چشمپوشی بر وضعیت حقوق بشر در ایران وادارد و از این راه سرکوب جنبش دمکراسیخواهی در ایران را شدیدتر و آسانتر کند؟ این پرسش بهویژه در شرایط فعلی که جنبش سبز در ایران حضور دارد و اخبار هرروزه از زندانها، بازداشتها و اعدامهای سیاسی در ایران منتشر میشود، میتواند بار دیگر مطرح شود.
آقای سعید رضویفقیه، تحلیلگر و فعال سیاسی که قریب دو سال است در ایران در حالت ممنوعالخروجی بهسر میبرد و همچنین آقای حسن شریعتمداری، فعال و تحلیلگر سیاسی در آلمان، به این پرسش پاسخ میدهند. آقای رضویفقیه میگوید که قبل از پاسخ دادن به این پرسش، باید پیشفرضی را مطرح کند: این پیشفرض آن است که مسئلهی رژیمهایی مانند رژیم جمهوری اسلامی ایران و کشورهای قدرتمند در غرب، نظیر ایالات متحدهی امریکا و یا کشورهای اروپای غربی، اساساً مستقل از مقولههایی نظیر دمکراسی یا حقوق بشر است. بارها و بارها در جاهای مختلف گفتهام و نوشتهام که برخورد غرب نسبت به اتفاقاتی که در ایران در زمینهی نقض حقوق بشر یا نقض اصول دمکراتیک حکومتگری میافتد، با برخوردی که آنها در کشورهای استبدادی و دیکتاتوری مانند عربستان سعودی، مصر، تونس و… دارند، کاملاً متفاوت است و از منطق دوگانهای پیروی میکند. بنابراین بههیچوجه قبول ندارم که طرح مقولههایی نظیر حقوق بشر یا دمکراسی از جانب قدرتهای غربی، چه در اروپا و چه در خود ایالات متحدهی امریکا، امری جدی، ذاتی و اساسی باشد. گمان میکنم از این دو مقوله بیشتر برای فشار آوردن روی جمهوری اسلامی جهت عقبنشینی از مواضعش، استفاده میشود. حتی چنانچه یک دولت مستقل مردمی با شیوههای دمکراتیک در ایران روی کار بیاید و تلاش کند برای حفظ منافع و امنیت مردم و کشور ایران در برابر برخی از زیادهطلبیهای اقتصادی و یا سیاسی کشورهای قدرتمند غربی ایستادگی کند، با او هم همان معاملهای خواهد شد که الان با جمهوری اسلامی یا بعضی حکومتهای دیگر میشود. بنابراین، فکر میکنم که غربیها در روابط خودشان با جمهوری اسلامی، بیشتر دنبال حل کردن مسائلی مانند بحث انرژی هستهای، نفوذ ایران در کشورهایی نظیر افغانستان و عراق، بحث رابطهی ایران با جنبشهایی نظیر حماس یا حزبالله و امثال اینها هستند. باز در حوزهی دیگری، بحث آنها بهطور استراتژیک و راهبردی، در زمینهی نفوذ و گسترش احتمالی اقتصاد ایران، به عنوان کشوری قدرتمند در منطقه خواهد بود و همچنین مسائل نظامی و امنیتیای است که در خلیج فارس، قفقاز، آسیای مرکزی و شبهقارهی هند مطرح است. پرسش همینجاست. اگر مواردی که شما برشمردید، از جانب دولت ایران رعایت شود، آیا جامعهی غربی، چشم خود را بر نقض حقوق بشر در ایران خواهد بست و از این راه، جنبش دمکراسیخواهی در ایران، زیر فشار و سرکوب بیشتری قرار خواهد گرفت؟ این کاملاً به شرایط بستگی دارد. یعنی به موازنهی قدرت در داخل کشور، وجود جنبشهای قدرتمند اجتماعی و یا نوع رابطهای که قرار است بین جمهوری اسلامی و کشورهای غربی برقرار شود، بستگی دارد. اگر بهنفع قدرتهای غربی باشد که ایران حقوق بشر را در ایران رعایت کند یا برای جلوگیری از انفجارهای سیاسی احتمالی، فضای باز سیاسی ایجاد کند، طبیعتاً چنین فشاری خواهند آورد. اگر چنین چیزی را ضروری ندانند، احتمالاً با گرفتن امتیازاتی در زمینهی مسائل هستهای یا بههرحال معاملات تجاری- اقتصادی ممکن است حتی چشم خودشان را بر روی فجایعی مانند اعدامهایی که اخیراً اتفاق افتاد، ببندند. گمان میکنم که مثلاً آزادی یک تبعهی خارجی در ایران، برای دولتهای متبوعشان، خیلی مهمتر از اعدام ظالمانهی شهروندان ایرانی خواهد بود. عملاً هم شاهد چنین مسئلهای بودهایم. بنابراین، فکر میکنم برای قضاوت در مورد آنچه شما پرسیدید، باید در شرایط خاص و وضعیت مشخص هر دوره صحبت کنیم. بهنظر میرسد که الان هم در دورهی مشخصی هستیم. همانطور که میدانید پیشنهادهایی هست که حتی در مخالفت با تحریم اقتصادی، به تحریم سیاسی توجه دارد. مثلاً این که از حضور دولتمردان ایرانی در مجامع غربی جلوگیری شود. ارزیابی شما برای این دوره چیست؟ منزوی کردن ایران و حتی حملهی نظامی، میتواند سبب بستن فضای سیاسی کشور از سوی قدرتمندان حاکم و جمع کردن تمام رقابتهای سیاسی، حتی در درون حاکمیت و بین جناحهای حاکم بشود. میتواند موجب شود که فضای نظامی و فضای سرکوب در داخل کشور ایجاد شود. این برخورد به نفع جامعهی مدنی در ایران نخواهد بود و حفظ ارتباطات جهان خارج و کشورهای غربی با ایران، حتی در وضعیت فعلی، رویهمرفته و بهطور غیرمستقیم، به نفع جامعهی ایرانی و مردم ایران خواهد بود. کلاف سردرگم آقای حسن شریعتمداری از زاویهی دیگری این مسائل را تحلیل میکند. وی میگوید: این موضوع به نوع نزدیکی دولت ایران با غرب، بستگی دارد. این نزدیکی میتواند معانی مختلفی پیدا کند. بههرصورت، نزدیکی ایران با غرب، علیالاصول و در میانمدت به نفع جنبش دمکراسیخواهی است. هرچند که در کوتاهمدت شاید حل بحران اتمی، مسئلهی حل حقوق بشر در ایران را تحتالشعاع قرار بدهد.
بنابراین نگاه کوتاهمدت و میانمدت به این قضیه، میتواند به نتایج مختلفی برای حامیان جنبش سبز منجر شود. بهنظر نمیآید که در شرایط کنونی در ایران، با توجه به وضعیتی که جنبش سبز دارد و فشارهایی که روی آن است، باید تأثیر کوتاهمدت را ارزیابی کند. بستگی به نوع نزدیکی دولت ایران به غرب دارد. مسئلهی دولت آقای احمدینژاد با غرب، فقط مسئلهی غنیسازی و تحویل ۱۲۰۰ کیلو اورانیوم کمتر غنیشده و تحویل ۱۶۰ کیلو اورانیوم ۲۰درصدی برای لابراتوار اتمی تهران نیست. مسئله بسیار فراتر از اینها است. مسئله، چالش موقعیت ژئوپلیتیکی ایران پس از فروپاشی شوروی سابق، نقش ایران در منطقه و در حقیقت، تعیین آن در استراتژی نوین منطقه است. بنابراین فکر نمیکنم که فقط با حل این مسئله، این اختلاف بهقدری حل شود که غرب بهخاطر نزدیکی با احمدینژاد همهی نُرمهای اخلاقی خود را فراموش کند و یکسر و چشم بر تضییق حقوق بشر در ایران ببندد و در نتیجه ما با وضعیت بسیار دشواری روبهرو شویم. من چنین گمانی ندارم. این چالش و اختلافات ادامه دارد و اگر ترس طرفداران جنبش سبز آن است که این نزدیکی ممکن است منجر به سرکوبهای فراگیرتری شود، فکر میکنم این ترس بیمورد است. ما باید به نگاه میانمدت بیشتر اهمیت دهیم و یقین داشته باشیم که اختلافات بهقدری زیاد است که تا به نتیجه رسیدن نسبی فعالیتهای طرفداران جنبش سبز، نمیتواند فاجعهی بسیار بزرگی در راه باشد. آقای شریعتمداری، به نگرانیهای هواداران و فعالان جنبش سبز اشاره کردید. پیش از شما، با آقای سعید رضویفقیه صحبت میکردم. ایشان نیز علاوه بر تایید موارد مورد اشارهی شما، یعنی وجود اختلافات متفاوت بین غرب و ایران، معتقد بودند که غرب مسئلهی حقوق بشر را در رابطه با اختلافهای سیاسیاش با ایران، برجسته و مطرح میکند. به این ترتیب، از نظر شما، چقدر میتوان به این چالش بها داد و یا اساساً چرا میشود بر آن تکیه کرد؟ اختلافی که ممکن است در هر زمانی در صورت تأمین خواستههای دیگر کشورهای غربی، بهزیان جنبش دمکراسیخواهی در ایران تمام شود. این واقعیتی است، ولی در عین حال باید به این قضیه اهمیت داد که اختلاف منافع غرب با ایران، میتواند به برجسته شدن نقض حقوق بشر در ایران هم منجر شود. با نگاهی که آقای رضویفقیه به مسئله دارند هم میتوان به این نتیجه رسید. برای این که در صورت داشتن اختلافات بزرگ، از نقض حقوق بشر به عنوان اهرمی در جهت تضعیف موقعیت دولت ایران استفاده میکنند و این مآلاً میتواند به سود جنبش دمکراسیخواهی تمام شود. باز به این ترتیب، اینطور نیست که در صورت عدم رابطهی مناسب بین ایران و غرب است که آنها در مورد مسئلهی نقض حقوق بشر به ایران فشار خواهند آورد؟ من نکتهی دیگری را مطرح کردم. گفتم که کلاف سردرگم اختلافات ایران با غرب، منحصر به این توافق کوچک نیست و اختلافات بسیار گستردهتر از این است که میبینیم. این اختلافات به نقشی که ایران برای خودش در منطقه قائل است برمیگردد و این که غرب این نقش را برای جمهوری اسلامی قائل نیست. اگر جمهوری اسلامی به مشکل غرب در این زمینه تن بدهد و از نقش خود در منطقه - حداقل در حد کنونی که مورد اعتراض غرب است - عقبنشینی کند، در این صورت با تایید نکتهی مورد نظر شما، غرب نسبت به نقض حقوق بشر در ایران چشمپوشی خواهد کرد. پس چرا باید خواهان گسترش روابط غرب و ایران بود؟ بله کاملاً واضح است. شما عربستان سعودی و دیگر کشورهای بسیار نزدیک به غرب را ببینید که در آنها حقوق بشر شبانهروز سرکوب میشود و کمتر در رسانههای عمومی غرب روی این مسائل تاکید میشود. این راز پنهانی نیست. ولی میخواهم بگویم ما هنوز از آن مرحله بسیار دور هستیم و دلیلی ندارد که به پیشباز آن برویم. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|