تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‏وگو با منصور فرهنگ، استاد حقوق بین‏الملل و نماینده‏ی سابق ایران در سازمان ملل

تشابه احمدی نژاد و صدام حسین

مریم محمدی

روز سه‏شنبه نهم نوامبر، رسانه‏های خبری در امریکا و دیگر نقاط جهان، از انتشار کتاب خاطرات جرج بوش، رئیس جمهور سابق امریکا، با عنوان «نقاط تصمیم» خبر دادند.

Download it Here!

هم‏زمان جرج بوش در تلویزیون ان‏بی‏سی امریکا ظاهر شد و ضمن گفت‏وگو در باره‏ی این کتاب، از بسیاری از تصمیم‌های زمان ریاست جمهوری خود، از جمله حمله به عراق دفاع کرد.در گفت‏وگو با منصور فرهنگ، استاد حقوق بین‏الملل و نماینده‏ی سابق ایران در سازمان ملل، جوانب مختلف مسائلی که در این کتاب طرح شده‏اند، بررسی شده است.

منصور فرهنگ: به‏طور معمول، رؤسای جمهور امریکا بعد از ترک کاخ سفید، خاطرات خود را منتشر می‏کنند.در این خاطرات، معمولاً اطلاعاتی وجود دارد که در گذشته در اختیار مردم و یا روزنامه‏نگاران و صاحب‏نظران نبوده و یا درباره‏ی تصمیم‏گیری‌ها و نگاه به گذشته سئوالاتی وجود داشته است که می‏تواند نوعی حس کنجکاوی در جامعه ایجاد کند. این کنجکاوی خصوصاً برای فروش کتاب نقش مهمی ایفا می‌کند. منتشرکنندگان این نوع کتاب‏ها هم تبلیغات زیادی می‏کنند چرا که این کارها می‏تواند در فروش کتاب مؤثر باشد.

کدام نکات در این کتاب بیشتر مورد توجه جامعه‏ی امریکا قرار گرفته است؟

یکی از نکات موضوعی است که همیشه در امریکا بحث‏انگیز بوده و آن استفاده از تکنیک القای حس غرق شدن است. آن موقع آقای بوش، به‏طور صریح نگفته بود که خود او این تصمیم را گرفته و به بازجویان منتقل کرده بود که با استفاده از این تاکتیک، می‌توانند اطلاعات مورد نظر خود را از متهمین بگیرند.

این به زندانیان گوانتانامو یا احتمالاً ابوقریب برمی‏گردد یا در سطح وسیع‏تری اجرا شده است؟

در گوانتانامو بوده است. البته او به‏طور مشخص اشاره نکرده که در کجا بوده است. نکته‏ای را که آقای بوش مطرح کرده این است که او دستور اجرای این کار را داده و از نظر او القای حس غرق شدن، شکنجه نیست. در حالی که سازمان ملل متحد، استفاده از این روش را شکنجه می‏داند.


منصور فرهنگ، استاد حقوق بین‏الملل و نماینده‏ی سابق ایران در سازمان ملل

بعد او برای توجیه این تصمیم‏گیری گفته است: «ما از این راه توانسته‏ایم اطلاعاتی از این افراد کسب کنیم که برای امنیت جامعه‏ی امریکا، مأمورین ما و برخی مردمی که در خطر بودند، تأثیرات مثبتی داشته است.» ولی باز در این‏جا، حداقل تا آن‏جا که درباره‏ی کتاب نوشته شده، هیچ مثال و نمونه‏ی خاصی نیاورده که به چه طریقی، این کار به امنیت امریکا کمک کرده است.

یکی از نکاتی که در این کتاب مطرح شده، ظاهراً طرح حمله به ایران است. آیا این یک طرح نظامی برای اجرا بوده یا فقط یک فکر در تیم آقای بوش؟

همیشه وقتی امریکا به‏طور کلی، با کشورهای دیگر در تضاد و تقابل است، تهدید نظامی وجود دارد و گزینه‏ی نظامی حداقل مورد بررسی قرار می‏گیرد و وزارت دفاع امریکا معمولاً طرحی در دست اجرای دستور رئیس جمهور تهیه می‏کند.جورج بوش هم در خاطرات خود گفته است که تقابل ایران و امریکا به حدی رسیده بوده که از وزارت دفاع امریکا خواسته شده طرحی برای حمله به ایران تهیه کنند.

البته نه به معنای تسخیر ایران. آنها تأسیسات هسته‏ای و پایگاه‏های نظامی ایران را برای بمباران در نظر گرفته بودند و برنامه‏‌ریزی کرده و تدارکات لازم را از نظر نظامی دیده بودند تا اگر روزی استفاده از این گزینه ضروری شود، آمادگی انجام آن در وزارت دفاع امریکا وجود داشته باشد.

این واقعیتی است که در گذشته هم گفته بودند و نکته‏ی جدیدی در این مورد وجود ندارد. نکته‏ی جدیدی که در این‏‏مورد هست، این است که می‏گوید: اسراییل از جورج بوش خواسته بوده که تأسیسات هسته‏ای سوریه را بمباران کند. بوش می‏گوید در آن موقع، این پیشنهاد اسراییل را رد می‏کند و بعد معلوم می‌شود اسراییلی‏ها خودشان به‏طور مستقیم این کار را انجام داده‌اند.

نکاتی که در این کتاب مطرح شده‏اند، دفاع از حمله به عراق، طرح حمله به ایران و طرح حمله به سوریه، وجهه‏ی خیلی خشن و جنگ‏طلبانه‏ای از جورج بوش ارائه می‏دهند. آیا چنین تصویری در میان رؤسای جمهور امریکا سابقه داشته است؟ یا این وجهه‏ی عمومی‏ای که جورج بوش بعد از پایان دوره‏ی ریاست جمهوری خود بروز می‏دهد، کمی غیرعادی است؟

به‏هیچ‏وجه غیر عادی نیست. برای اینکه او به‏هرحال مسئول آغاز دو جنگ بوده است و این دو جنگ هزینه‏های وسیع انسانی و مادی برای امریکا و هزینه‏های وسیع و فاجعه‏بار برای مردم عراق و افغانستان داشته است. هیچ رئیس‏جمهور امریکایی در این شرایط، نمی‏گوید من اشتباه کرده‏ام. خصوصاً که امریکا هنوز در هردو کشور آلودگی وسیع نظامی دارد.

در آن زمان دلیل اصلی حمله به عراق این بود که عراق یا دارای تسلیحات کشتار جمعی است و یا در حال ساختن آنهاست و این خطری برای امریکا محسوب می‏شد. با اینکه این فرضیه صددرصد غلط بود و هیچ نوع اطلاعاتی در آن‏جا کسب نشد که عراق در این جهت حرکت می‏کرده است. آقای بوش هنوز از این تصمیم اظهار تأسف نمی‏کند و به‏طور صریح می‏گوید: «دنیا بدون صدام حسین، دنیای امن‏تری است.» بنابراین تمام کشتار و هزینه‏ی مادی‏ای که در آن‏جا شده است، از نظر او قابل توجیه است.

او به صراحت گفته است که وظیفه‏ی حفظ جان مردم امریکا را بر عهده داشته‏ و آن را انجام داده‏ است. آیا همان زمان برای مردم امریکا توجیهی در این زمینه وجود داشت، مبنی بر اینکه صدام حسین چطور می‌تواند جان مردم امریکا را تهدید کند؟

در آن زمان، کاخ سفید و به‏طور کلی طرفداران جنگ، محافظه‏کاران نو و طرفداران اسراییل در امریکا، اکثریت مردم امریکا را متقاعد کرده بودند که عراق دارای تسلیحات هسته‏ای است و صدام حسین آدمی است که می‏تواند از چنین تسلیحاتی علیه اسراییل یا امریکا استفاده کند. این فرض را همه‏ی مردم قبول کرده بودند. حتی در سنای امریکا، فقط ۲۲ سناتور از ۱۰۰ سناتور مخالف دادن اجازه برای استفاده از گزینه‏ی نظامی بودند.

نکته‏ی بسیار مهم این است که وقتی امریکا جایی وارد جنگ می‏شود، حضور نیروهای نظامی امریکا در آن‏جا برای جامعه‏ی امریکا و برای کنگره‏ی امریکا مهم می‏شود. این است که اگر بر فرض، آن تصمیم اولیه اشتباه بوده، خروج نیروهای امریکایی از آن‏جاها نباید به شکلی باشد که به بی‏اعتباری و شکست سیاسی امریکا تشبیه بشود.در ویتنام هم همین‏طور بود.

ما امروز خاطرات و اسناد و مدارک غیر قابل انکاری را می‏خوانیم که بعد از دو سه سال اول، سیاستمداران امریکا به این واقعیت پی برده بودند که جنگ ویتنام اشتباه بزرگی بوده است. حتی هنری کیسینجر در تابستان ۱۹۶۸ مقاله‏ای نوشت و در آن حضور نیروهای نظامی امریکا در ویتنام را اشتباهی بزرگ توصیف کرد. بعد گفت چون ما در آن‏جا هستیم، بدون در نظر گرفتن اشتباه اولیه، باید این جنگ را طوری خاتمه بدهیم که به اعتبار امنیتی ما، به وضع ما در جهان، لطمه نخورد.

این امر در افکار عمومی امریکا هم جا می‏افتد. امروز وقتی از مردم درباره‌ی حضور نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان و عراق می‏پرسند و اینکه آیا با این حضور موافق هستند یا خیر، اکثر آنها می‏گویند که موافق نیستند. در پاسخ به سئوال بعدی مبنی بر اینکه آیا فکر می‏کنید باید این نیروهای نظامی از عراق و افغانستان بیرون بیایند؟ اکثریت مردم به خروج بدون قیدوشرط امریکا از این کشورها رأی نمی‏دهند.

به این ترتیب، امری را که به آن شفافیت در سیاست می‏گویند، نمی‏شود در سیاستمدارهای امریکایی هم دید تا وقتی ادعایی را مطرح می‏کنند، بر پایه‏ی همان هم عمل کنند.

در سیاست خارجی به‏طور کلی، خصوصاً وقتی کار به خشونت کشیده شود، چیزی به نام شفافیت وجود ندارد. اتفاقی که در جهان ما افتاده، این است که‏ به‏خصوص در کشورهای باز و دمکراتیک، مردم باید از اقدام به‏جنگ و استفاده از گزینه‏ی نظامی حمایت کنند. بنابراین، تبلیغات وسیعی صورت می‏گیرد و اغراق‏گویی‏های وحشتناکی راجع به خطرات دیگران می‏شود.

امروز هم همین واقعیت، متأسفانه در رابطه با ایران دارد اتفاق می‏افتد. ایران دارد به عنوان یک کشور خطرناک در ذهنیت امریکایی‏ها جا می‏افتد. به عنوان کشوری که می‏تواند دارای تسلیحات هسته‏ای بشود و امنیت امریکا یا متحدان او را مورد حمله قرار بدهد و یا حداقل تهدید کند. در این‏جا هم کسی مانند احمدی‏نژاد بهترین یار و یاور دست‏راستی‏هایی است که جنگ‏طلبند. برای اینکه او هم با ادعاهای خود، با حرف‏های جنون‏آمیز خود، دقیقاً این چهره‏ی دور از عقلانیت و خردورزی ایران را تقویت می‏کند.

مواضع و حرف‏های صدام دائم مورد استفاده‏ی جنگ‏طلبان قرار می‏گرفت تا او را موجود خطرناکی معرفی کنند و جنگ علیه او را مشروع بدانند. خیلی جالب است که درباره‌ی ایران نیز عین همان اتفاق دارد می‏افتد و احمدی‏نژاد از صدام حسین هم پیشی گرفته است.

با انتخابات اخیر ریاست جمهوری در امریکا، این تصور به‏وجود آمده بود که مجموعه‏ی سیاست‏های منتسب به جورج بوش و تیم او، به نوعی شکست خورده و حداقل تا مدت‏ها شاهد طرح دوباره‏ی آنها نخواهیم بود. با این بحث‏هایی که با انتشار کتاب جورج بوش مجدداً طرح می‏شود، آیا تسلط دوباره‏ی چنین نگاهی به سیاست خارجی امریکا، امکان‏پذیر است؟

این سئوال بسیار جالبی است. هنوز نقد این کتاب در مطبوعات امریکا و رسانه‏های گروهی منتشر نشده است. فقط بر مبنای مصاحبه‏هایی که آقای بوش در امریکا و انگلستان با خبرنگاران داشته است، جزییات بحث‏انگیز این کتاب مطرح شده‏اند.

من فکر می‏کنم، خصوصاً با انتخابات اخیر امریکا که جمهوری‏خواهان توانستند اکثریت را در کنگره به‏دست بیاورند، در بین کسانی که انتخاب شده‏اند، افراد زیادی هستند که از این تفکر حمایت می‏کنند. ولی صددرصد انتقاد بسیار زیاد است. حتی در نظرسنجی‏هایی که در امریکا می‏شود، اکثریت بزرگ حتی با ادامه‏ی جنگ در افغانستان مخالف‏ هستند و می‏گویند اگر می‏دانستیم که عراق دارای تسلیحات کشتار جمعی نیست، هرگز از آن جنگ حمایت نمی‏کردیم.

اگر در آینده باز وضعی پیش بیاید که کشوری یا رهبری در خارج، در زمینه‏‏سازی برای استفاده از گزینه‏ی نظامی، به طور دیپلماتیک عمل نکند، این اتفاق‌ها می‏افتد. این‏طور نیست که جامعه‏ی امریکا ۱۸۰درجه تغییر کرده باشد.
توجه داشته باشیم که آقای اوباما هم ادامه‏دهند‏ی سیاست بوش در عراق و افغانستان است. در رابطه با ایران هم بعد از اینکه در آغاز کار خود از ایران دعوت به مذاکره کرد، ایران نه تنها پاسخ مثبتی نداد، بلکه این امر را به عنوان ضعف امریکا تلقی کرد و به تبلیغات خشم‏آمیز خود ادامه داد. امروز هم روش اوباما نسبت به ایران با روش بوش تفاوت اساسی ندارد.

حال آنکه تصور عمومی در مورد باراک اوباما این بوده یا هنوز هم هست که در پی تغییر رفتار امریکا در جهان بوده است.

دقیقاً حرف شما درست است. یعنی در رابطه با ایران، اوباما تلاش کرد که این را تغییر بدهد. اگر اول که آمد و از ایران دعوت به مذاکر‏ه‏ی بدون قیدوشرط کرد، ایران یک هیئت نمایندگی فرستاده بود که بیایید بنشینیم دور میز مذاکره و تمام مسائل مورد اختلاف و مطالبات خودمان را مورد گفت‏وگو قرار بدهیم، به‏طور کلی، سیاست امریکا می‏توانست تغییر پیدا کند.

ولی وقتی این پاسخ از ایران نیامد و گزارش‌های آژانس بین‏المللی هم ادامه دهنده‏ی شک و تردید راجع به نیت و برنامه‏ی هسته‏ای ایران بود، دیگر اوباما نمی‏تواند به تلاش خود برای گفت‏وگو و مذاکره ادامه بدهد.
حل و فصل این نوع مسائل و اختلافات، نیاز به همکاری طرفین دارد. در رابطه با اوباما، ایران از روش اوباما به‏هیچ‏وجه استقبال نکرد، بنابراین او را در همان راهی انداخت که بخواهند بگویند ایران حداقل بالقوه می‏تواند خطری برای امنیت امریکا باشد و ادامه دهنده‏ی راه گذشته است.

در افغانستان هم آقای اوباما چاره‏ای نداشت جز ادامه؛ در واقع، او همان‏ کاری را در افغانستان داشت می‏کرد که بوش در عراق کرد. یعنی گسترش دادن حضور نیروهای نظامی.بعد از این‏که امریکا آلوده‏ی این نوع جنگ‏ها می‏شود، خروج از آن کار ساده‏ای نیست؛ حتی اگر رییس جمهور با دلیل آغاز جنگ مخالف باشد.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)