خانه > گزارش ويژه > ایران > هدایت جنبش دانشجویی به فعالیت غیرعلنی | |||
هدایت جنبش دانشجویی به فعالیت غیرعلنیمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.com«حاکمان بایستی بدانند در همین فصل سخت و سرد سرزمینمان که لحظهها را به شمارش تعداد سالهای زندان دانشجویان دربند میگذرانیم، نسلی بالنده و متفکر در زندانهای مستبدان در حال شکلگرفتن است که آینده را خواهد ساخت.»
این بخشی از بیانیهای است که روز یکشنبه سوم مردادماه جاری، از طرف شورای تهران دفتر تحکیم وحدت صادر شد. علت صدور این بیانیه، تأیید احکام سنگین زندان برای فعالین دانشجویی است که روز شنبه دوم مردادماه اعلام شد: احکام طولانی حبس برای بهاره هدایت، میلاد اسدی و مهدیه گلرو از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و علی ملیحی، مسئول روابط عمومی سازمان دانشآموختگان تحکیم وحدت (سازمان ادوار تحکیم)؛ دانشجویان و دانشآموختگانی که بهاتفاق بسیاری دیگر از فعالان دانشجویی در جریان انتخابات دورهی دهم ریاست جمهوری و حوادث پس از آن دستگیر و برخی برای چندمینبار به زندان رفتند. بهراستی جنبش دانشجویی ایران که همواره یکی از پایههای مبارزهی مدنی بوده است، با آسیبهایی که طی یکسال اخیر دیده و همچنین زندانی بودن تعداد بیسابقهای از فعالان این عرصه، در چه موقعیتی قرار دارد و چشمانداز فعالیتهای آیندهی آن چه خواهد بود؟ این پرسش را در گفتوگویی با حسن اسدی زیدآبادی، عضو شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم وحدت، و همچنین نسیم سرآبندی، فعال دانشجویی و فعال زنان و همکار دفتر تحکیم وحدت، درمیان گذاشتهام. حکمی که در مورد خانم بهاره هدایت بهطور مشخص صادر شده است، یک حکم بیسابقه در تاریخ جنبش دانشجویی است. حکمی که در مورد آقای میلاد اسدی صادر شده است نیز همینطور. ما در تاریخ جنبش دانشجویی، چنین حکمی را تا بهحال نداشتیم. در مورد حکم آقای ملیحی، مسئول روابط عمومی سازمان ادوار تحکیم وحدت که روز گذشته صادر شده است، باید بگویم که این حکم در واقع پاسخی مشخص به فعالیتهای ایشان نیست، بلکه حکم و مجازاتی برای سازمان ادوار تحکیم است.
تلقی ما این است که آقایان ملیحی، مؤمنی و زیدآبادی در حال حاضر گروگانهایی هستند که حکومت تلاش میکند با سختتر کردن شرایط آنها در زندان و صدور احکام سنگین، فعالیتهای این مجموعه را به اصطلاح مهار کند. البته شاید به دلیل این که موج این برخوردها و صدور چنین احکامی گسترده بوده، این مسئله فعلاً آن طور که باید، مورد توجه قرار نمیگیرد و در میان سایر اخبار گم میشود. باید توجه کنیم که بدنهی جنبش دانشجویی نیز بهشدت مورد آسیب و حملهی نیروهای اقتدارگرا قرار گرفته است؛ هم از طریق کمیتههای انضباطی و هم از طریق نهادهای امنیتی و قضایی. به گونهای که ما در برخی از دانشگاهها احکام متعدد و متکثری را میبینیم. آنهم در دانشگاههایی که حتی در سالهای اوج دوران فعالیت دانشجویی هم هیچ حرکتی در آنها نبود. این نشاندهندهی پویایی بدنهی جنبش اعتراضی مردم ایران است. به این ترتیب فکر نمیکنید جنبش دانشجویی دچار آسیبهایی شده که ممکن است لطمههای تاریخی به روند آن وارد کند؛ لطمههایی که برای مدتی طولانی حرکت این جنبش را تضعیف کند؟ قطعاً همینطور است. وقتی چهرههای فعال و شناختهشدهی جنبش دانشجویی به این شکل در زندان یا به نوعی تحت تعقیب قضایی هستند، درواقع آسیب واقعی به این مجموعه وارد شده است. من تصور میکنم این احکامی که اخیراً صادر شده نه تنها در قیاس با دورهای که ما فعالیت کردهایم، بلکه در کل دورهی تاریخ دانشگاه ایران بینظیر است. البته ممکن است در مقاطعی از جمله در انقلاب هم برخی از دانشجویان احکامی گرفته باشند که سلبکنندهی حیاتشان هم بوده باشد. ولی بهطور مشخص و در مورد افرادی که فقط فعال دانشجویی هستند و هیچ فعالیت حزبی ندارند، این احکام قطعاً بیسابقه است. یکی از ویژگی جنبش دانشجویی، پیوند آن با آرمانخواهی ملت است؛ پیوند آن با بدنهی جامعه است. در واقع جنبش سبز باعث شده است که رویشها فوقالعاده زیاد باشد. با اعتمادی که به امر سیاسی پیش آمده است، قطعاً در دانشگاه نیز نیروها و رویشهای جدیدی به جنبش دانشجویی خواهند پیوست و بیش از پیش به فعالان دانشجویی در دانشگاهها افزوده خواهد شد. یعنی علیرغم سرکوب جنبش دانشجویی و حضور فعالان آن در زندان، بازهم به شکل گذشته انگیزهای برای پیوستن به این جنبش وجود دارد؟ من فکر میکنم که مسئلهی کلی جامعهی ما و آن آگاهی سیاسیای که در سطح مردم وجود دارد و جنبش سبز هم آن را منسجم و تشکیلاتی کرده، مهمترین عامل و انگیزهی دانشگاه برای فعالیت است. پیوند جنبش دانشجویی یا ارتباط آن با جنبش سبز چگونه است؟ در حال حاضر یک نوع همپوشی وجود دارد یا شاهد استقلال معینی از جنبش سبز هستیم؟ در اصل جنبش سبز مسئلهای اتفاقی نیست و سابقهای فقط یکساله ندارد. جنبش سبز نتیجهی تلاشها و فعالیتهای نیروهای دموکراسیخواه بهطور کلی و جبههی دموکراسیخواهی در ایران است که حالا در مقطع یکسال اخیر به این شکل و با رهبران خاص جلوه کرده است.
بههرحال فعالیتهایی که فعالان دانشجویی در کنار سایر خردهجنبشهای دموکراسیخواه در ایران داشتند، از سالها پیش و حتی میتوان گفت پیش از انقلاب آغاز شده است. مجموع و برایند این فعالیتها بود که در مقطع سال ۱۳۸۸ منجر به شکلگیری جبههی جدیدی شد، و خب، بههرحال آقایان موسوی و کروبی هم رهبری آن را قبول کردند که نکتهی خیلی مهمی بود. من رابطهی اینها را به این شکل میبینم. فعالیت نیمهعلنی نسیم سرابندی از شدت برخورد حاکمیت با جنبش دانشجویی در مقایسه با سایر نیروها میگوید. در سال ۱۳۸۸، ما بازداشت گستردهای از اعضای شورای عمومی در انجمنهای اسلامی دانشجویان و اعضای شورای مرکزی تحکیم را داشتیم که طی آن آقایان مهدی عربشاهی، خانم بهاره هدایت، آقای میلاد اسدی، آقای عباس حکیمزاده، آقای امین نظری و آقای مرتضی سیمیاری بازداشت شدند.
تعدادی از اعضای شورای مرکزی آزاد شدند، اما دو تن از اعضای شورای مرکزی (خانم بهاره هدایت و آقای اسدی) در زندان باقی ماندهاند. در نوع برخوردی که با آنها شده و همچنین در تجدیدنظری که بههیچ میزان از حکم آنها کاسته نشده است، میشود نوع برخوردی را دید که حاکمیت به تحکیم وحدت دارد. آن خواستهای که آنها از خانم هدایت و آقای اسدی داشتند، برای این که علیه تحکیم و علیه جنبش دانشجویی مصاحبه کنند و غیر قانونی بودن دفتر تحکیم وحدت را در زندان بپذیرند، بههیچ نتیجهای نرسید و به اینجا منجر شد که الان نه سالونیم حبس برای خانم هدایت و هفت سال برای آقای اسدی صادر شده است. موضوعی که خیلی اهمیت پیدا میکند، این حکم بیسابقه است. شما در مورد یک فعال دانشجویی حکمی قریب به دهسال زندان میبینید؛ اتفاقی که در این یک سال حتی در خصوص اعضایی که در احزاب فعالیت میکنند نیفتاده است. یعنی شما مثلاً حکم پنج یا شش سال زندان را میبینید، برای کسانی که برای قدرت رقابت میکردند، اما برای دانشجویی که چشمداشتی به قدرت ندارد، شاهد صدور احکام ده سال زندان برای آقای ضیا نبوی و یا نه سال و نیم برای خانم هدایت هستید و همچنین هفت سال زندان برای آقای اسدی و دو سال برای خانم گلرو. شما فکر میکنید علت این شدت برخورد چیست؟ مسئلهای که در دفتر تحکیم وحدت وجود دارد، این موضوع است که حاکمیت از موضعگیری دفتر تحکیم وحدت در انتخابات گذشته و مسائل بعد آن و تقلب گستردهای که دیدیم، بسیار ناراضی بود. در واقع عصبانی و خشمگین بود. غیر از شرکت در انتخابات، مسئلهای که وجود داشت مطالبهگرایی و قدرت بخشیدن به نهادهای مدنی بود. یعنی جنبش دانشجویی و دفتر تحکیم وحدت با اتخاذ یک موضع بنیادی که در واقع بحث مطالبه محوری بود، این موضوع را مطرح کردند که ما بهعنوان نهادهای مدنی در عین حال که در شرایط فعلی سکوت نمیکنیم، مطالبات خود را هم بهپیش میبریم. یعنی در واقع از نامزدها میخواهیم که در مقابل آنها پاسخگو باشند. مواضع مستقل نسیم سرابندی از زیانمندبودن سیاستی میگوید که حاکمیت در مقابل جنبش دانشجویی بهعنوان یک نهاد مدنی اتخاذ میکند: این موضع یک موضع کاملاً مدنی است. یعنی شما از یک نهاد مدنی انتظار دارید که در همهی شرایط به دلیل گسترده کردن فضاهای مدنی در جامعه، مواضع مستقلی داشته باشد. این استقلال بود که برای حاکمیت خیلی مسئلهساز بوده. در طی دهسال گذشته دفتر تحکیم را به انواع و شکلهای مختلف محدود و انجمنهای بسیار زیادی را با مشکلات متعدد روبهرو کردند؛ ازجمله تعلیقهای گستردهی انجمن، بازداشتها، حکمهای زندان، محرومیت از تحصیل، حتی اخراج و ستارهدارکردن دانشجویان. این مسائل را بهوجود آوردند، ولی بازهم تحکیم وحدت زنده است. به نظر شما با بازگشایی دانشگاهها شاهد چه نشانههایی از حیات جنبش دانشجویی خواهیم بود؛ آنهم بعد از این صدماتی که دیده است؟ من مثالی از گذشته بیان میکنم و بعد به این موضوع میپردازم. در تابستان سال ۱۳۸۸ بعد از اعتراضات گسترده و سرکوبهای بهوجودآمده، خیلی از اشخاصی که به تحلیل شرایط میپرداختند، انتظار داشتند که این سرکوبها تا حدودی سکوت را بر جامعه حاکم کند، اما اتفاقی که در دانشگاه از اول مهرماه افتاد، نشان داد آن چیزی که در جامعه اتفاق میافتد، اگر دیگر نتواند در خیابان ادامه پیدا کند، در دانشگاه ادامه پیدا میکند. این اتفاق را ما از مهرماه سال گذشته به صورت بسیار گسترده دیدیم. همچنین دفتر تحکیم در آن زمان اقدام به برگزاری جلسات و همچنین تلاش برای برگزاری انتخابات کرد. متاسفانه جلسهای که برگزار شد، با بازداشت ۱۸ تن از اعضای شورای تهران مواجه شد. این برخوردهای صورتگرفته، امکان دارد محدودیتها و معذوریتهای بسیار زیادی برای مجموعههای دانشجویی بهوجود آورد؛ مخصوصاً مجموعههای دانشجویی شناسنامهدار و مجموعههای دانشجویی که فعالیت مدنی و کاملاً شفاف انجام میدهند... منظورتان از جریانهای دانشجوییای که فعالیتهای شفاف انجام میدهند، چیست؟ چه نوع دیگری از تشکلهای دانشجویی ممکن است وجود داشته باشد؟ مسئلهی که ما در تمام بیانیههایمان تا به امروز، به آن بسیار اشاره کردهایم و هشدار هم دادهایم این است که مسائل این چنینی و برخوردهایی از این دست، در نهایت باعث میشود گروههای دانشجویی، گروههای فعال در جامعه، به سمت فعالیتهای غیرعلنی روی بیاورند. یعنی شما فکر میکنید در شرایط شکلگیری چنین نهادهای دانشجویی قرار داریم؟ مسئلهای که وجود دارد این است که در دانشگاهها همهی فضاها که دست حاکمیت نیست. از طرف دیگر همهی دانشجویان، دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت که نیستند. ما در دفتر تحکیم وحدت بارها اشاره کردیم که اگر شما فضا را به بسته نگه دارید، در نهایت چنین اتفاقی خواهد افتاد. یعنی این فعالیت علنی به یک فعالیت غیرعلنی منجر میشود. البته این اصلاً به معنای خشونتآمیز بودن ماجرا نیست. ببینید، من از فعالیت غیرعلنی نه به صورت کامل، بلکه به صورت نیمهعلنی میگویم. مثلا شما میبینید با آن که از تعداد بیانیههای یک مجموعهی دانشجویی و یا از تعداد انتشار جلسات آن کم میشود، اما بازهم آن جلسات برگزار میشود. یا مثلا میبینید که شبکههای اجتماعی مختلف به مدد اینترنت بهوجود میآید؛ یعنی همان چیزی که در بیانیههای متعدد تحکیم وحدت هم روی آن تأکید شده است. در واقع این شکل جدیدی از فعالیت نیمه علنی است. بله، دقیقاً. منظور من از فعالیت نیمهعلنی بیشتر چنین چیزی است، نه آن تجربهی تلخ تاریخی که وجود داشته و دارد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|