خانه > گزارش ويژه > ایران > تاثیر تحریمها بر زندگی روزمرهی مردم | |||
تاثیر تحریمها بر زندگی روزمرهی مردممریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comعلیرغم تصویب نهایی چهارمین مرحلهی تحریمهای اقتصادی و تصویب تحریمهای یکجانبهی آمریکا، هنوز بحث در مورد حوزهی تاثیر این تحریمها، نه تنها در زمینهی مورد نظر آمریکا و غرب، یعنی بحران هستهای، بلکه در تمامی عرصههای حیات سیاسی و اجتماعی ایران، بحثی فعال و پایان نیافته است.
روز یکشنبه، بیستم تیرماه، مهدی کروبی، یکی از رهبران جنبش سبز گفت که بخشی از حاکمیت و سپاه پاسداران دنبال تحریم هستند؛ زیرا در تحریم به سودهای کلان و نجومی دست پیدا میکنند. در این زمینه، به گفتوگو با دو کارشناس اقتصادی و سیاسی، آقایان دکتر فریدون خاوند در فرانسه و دکتر حبیبالله پیمان در ایران پرداختهام و سپس پای صحبت یکی از مغازداران مواد غذایی در تهران نشستهام. دکتر فریدون خاوند، شکی در این زمینه ندارد که تحریمهای اقتصادی بر زندگی روزمرهی مردم تاثیر خواهد گذاشت: البته در قطعنامههای بینالمللی، چه قطعنامهی شورای امنیت و چه قطعنامهی کشورهای بزرگ از اتحادیهی اروپا تا آمریکا، تلاش کردهاند تا این تحریمها را هدفمند کنند. ولی بههرحال تاثیر این تحریمها بر اقتصاد ایران و زندگی روزمرهی مردم ایران غیر قابل انکار است. چون اگر دستگاههای تولیدی ایران در نتیجهی این تحریم آسیب ببینند و آسیب هم دیدهاند، بهطوریکه کارخانههای ایران الان با یکچهارم ظرفیت خودشان کار میکنند- که البته بخشی از آن بهخاطر سیاستهای نادرست اقتصادی و بخشی هم حاصل تحریمها است- و اگر بازرگانان ایرانی در صدور و واردات کالا با دشواری روبهرو میشوند، طبعاً همهی اینها بر نرخ بیکاری و نرخ تورم در ایران تاثیر میگذارد و در نتیجه تاثیر خود را بر زندگی روزمرهی مردم ایران نیز خواهد گذاشت. در این هیچ تردیدی نیست.
در این میان، آن تاثیری که قدرتهای حاکم در تحریمها جستوجو میکنند، چه میشود؟ قدرتهای غربی، همانطور که خود شما نیز گفتید، معتقدند برای جلوگیری از پیشروی برنامهی هستهای ایران، دو راه بیشتر وجود ندارد: یک راه آن جنگ است که مستلزم و دربردارندهی خطرهای بسیار زیاد، هم برای ایران و هم برای خاورمیانه و امنیت جهانی است. آلترناتیو یا بدیل جنگ هم تحریمهای اقتصادی است. در نتیجه آنها چه بخواهند و چه نخواهند، بدون اینکه حتی محاسبه کنند که این تحریمها چقدر بر زندگی مردم ایران تاثیر میگذارد، خواهناخواه به این سمت میروند. از سوی دیگر، این نکته نیز قابل انکار نیست که بخشها و گروههایی در درون حاکمیت ایران هستند که از زندگی غیر عادی بهرهمند میشوند و بیم دارند از این که مبادا ایران به یک زندگی عادی، چه در عرصهی سیاسی و اجتماعی و چه در عرصهی اقتصادی برگردد. آنها از وضعیت غیر عادی ایران بهرهبرداری میکنند. اگر این تحریمها باعث شود که مبادلات بازرگانی و اقتصادی ایران با خارج قطع شود، سرمایهگذاران بخش خصوصی آسیب ببینند و سرمایهگذاران خارجی به ایران نیایند، طبعاً زمینهی مساعدتری باز میشود تا انحصار در دست سپاه پاسداران و قدرتهای اقتصادیای قرار بگیرد که پیوند تنگاتنگ با نظام سیاسی ایران دارند. این بخشها طبعاً از تحریم استفاده میکنند؛ همانطور که نظامیان برمه از تحریم استفاده میکنند؛ همانطور که دستگاه رهبری کرهی شمالی از وضعیت استثنایی استفاده میبرد و همانطور که در نظام صدامحسین، گروهها، نیروها و مافیاهایی در عراق بودند که از این نوع تحریمها بهره میبردند. در جمهوری اسلامی نیز طبعاً وضع به همین صورت خواهد بود. تسلیم آب و نان به این ترتیب، در وجه اقتصادی مسئله، دکتر خاوند ادعای آقای کروبی را تایید میکند. در گفتوگو با دکتر حبیبالله پیمان، مسئله را از این زاویه بررسی میکنیم که تاثیر گسترش این روند بر مبارزهی دمکراسیخواهی جاری مردم ایران چه خواهد شد: حبیبالله پیمان: با توجه به وابستگی اقتصادی، معیشتی و اجتماعی جامعه به حکومت و حکومتی که عمدتاً در کنترل نظامیان است، هر تحریمی علیه آنها بهطور مستقیم به جامعه برمیگردد. وقتی این فشار به جامعه میآید، واکنش جامعه به دو دلیل در جهت تسریع روند کوششها و تغییرات دمکراتیک نخواهد بود: اول به این دلیل که سوءظنی بهنظر من برحق و مبتنی بر تجربیات گذشته و کنونی، نسبت به اغراض قدرتهای بزرگ در اعمال تحریمها وجود دارد. یعنی اکثر مردم ایران قائل به این نیستند که این قدرتها بهخاطر پیشبرد دمکراسی یا جلوگیری از نقض حقوق بشر و تعدیل رفتار حکومت، صرفاً به این نوع فشارها دست زدهاند، بلکه اهداف مربوط به خودشان را دارند. چه فشارها و محدودیتهایی که در گذشته علیه جنبشها یا حکومتهای ملی اعمال شده و به زیان دمکراسی بوده، چه سیاستهای دوگانهی قدرتهای بزرگ در همین حال حاضر در قبال حکومتهای سرکوبگر و ناقض حقوق بشر، مانند رژیم حاکم بر مصر یا شدیدتر از آن در اسراییل، زمینهساز این بیاعتمادی است. همه شاهدند که هیچ نوع محدودیت و فشار اقتصادی، سیاسی و یا نظامی به این کشورها وارد نمیشود.
آقای پیمان، ولی عدهای استدلال میکنند نارضایتیای که در اثر این تحریمها در مردم ایجاد میشود، در برخوردشان با حاکمیت انعکاس پیدا میکند. محدودیتها و محرومیتهای اقتصادی و معیشتی قطعاً نارضایتی جامعه را افزایش میدهد و این نارضایتی بعد روی مردم و مخالفتشان با سیاستهای حکومت تاثیر مستقیم دارد. من این را قائل هستم. اما اگر به زمینههای فرهنگی و تجربیات پیشین برگردیم، میبینیم که واکنشها در هر ملت و فرهنگی نسبت به ملت و فرهنگ دیگر متفاوت است. یعنی این واکنشها یکسان نیست. هر فرهنگی و هر ملتی بهگونهای در برابر اینها از خود دفاع میکند. واکنشها در فرهنگ و ملت ایران چگونه است؟ برداشت من از مطالعه روی تاریخ و جنبشهای ایران در طول تاریخ این است که چه هنگام تهاجمهای بزرگ نظامی، مانند حملهی یونانیها، مغولها و عربها و چه در برابر فشارهای سخت حکومتهای محلی بهصورت کشتارها و خشونتهای گسترده و سیستماتیک، وقتی شرایط بهشدت ناامن و حیات مادی، روانی و اجتماعی مردم ناپایدار و متزلزل میشود، آنها در مدلی از دفاع برای حفظ آنچه در زندگیشان مهم است و باقی مانده قرار میگیرند. این کنشها که به سه شکل عمده بروز میکنند، معمولاً هم برای خود فرد مخرب و خودویرانگر است و برای جامعه، محیط زندگی و وطنشان مخرب است. ممکن است روشنتر توضیح بدهید؟ وقتی شرایط ناامن میشود، یعنی تواناییهای مردم برای کنش محدود میشود، فرد برای حفظ خود- خود فیزیکی- سه حالت به خود میگیرد: یا در برابر فشار و تجاوز خشونت بهخرج میدهد و به ستیز برمیخیزد تا عامل مخرب را دور کند و امنیت خود را تأمین کند. همین الان هم میتوان گفت که گستردگی رفتار ستیزجویانه و خشونت، در بخش بزرگی از جامعه، ناشی از احساس شدید ناامنی و افتادن در کنش دفاع غریزی است که در ما بهطور نهفته از گذشتهی دور وجود دارد. اگر نتواند این حالت را انجام بدهد، حالت انفعال و فرار بهخود میگیرد و از محیط ناامن و از برابر تجاوز، دور میشود. به عزلت، به انزوا، به اشکال مختلف رفتاری، از اعتیاد تا فرار از کشور به معنای هجرت گرفته تا صوفیگری و خلاصه هرنوع کنشهای دفاعی و گریز را دربرمیگیرد. حالت سوم این است که به وابسته شدن به قدرت مسلط روی میآورد. یعنی به همان عامل تجاوز، همان عامل ناامنکننده وابسته میشود که نمیتواند در برابرش مقاومت کند و یا او را خنثی کند. چون در وابستگی و پناه، امنیت و رفاه بهدست میآورد. در حال حاضر، هرسه حالت کنش در بخش مهمی از جامعه وجود دارد. جنبش سبز یا جنبشهای دیگر که کنش دفاع خلاق را دارند، معمولاً در شرایطی بروز میکنند که شدت ناامنی خیلی بالاتر از ظرفیت تحمل جامعه نیست. منظورتان از سختی شرایط، هم شرایط سرکوب است و هم سختیهای اقتصادی. همینطور است؟ همینطور است. وقتی شما از طریق روابط سالم و قانونمند نمیتوانید کسب معیشت و خانوادهتان را تامین کنید و به گرانفروشی، رشوهخواری و اختلاس روی میآورید، نوعی خشونت است. یا میروید دلالی میکنید که باز نوعی انفعال و گریز از تولید است. فشار اقتصادی محدود به عرصهی فیزیکی نمیماند. به حیات روانی، عاطفی و حیات اجتماعی تسری پیدا میکند. در چنین شرایطی روابط درون جامعه و بین مردم، دیگر مبتنی بر مدارا، صلح، صداقت و مهربانی نیست. بلکه فریب، سلطه و انواع رفتارهای دوگانه بر جامعه حاکم میشوند. از مشروطه به اینسو، وقتی شرایط کمی بازتر میشده، ناامنی کمتر میشده و مردم فرصت پیدا میکردند به توانایی خودشان در یک دفاع خلاق آگاه بشوند، میبینیم که جنبشهای پرقدرت مدنی و عمدتاً مقاومتهای فرهنگی تاثیرگذار بهوجود میآید. ولی وقتی شرایط بهشدت خشونتبار میشود، همبستگیها متلاشی میشوند، امکان باهم بودن از بین میرود و جامعه به طرف فردگرایی سوق میکند. دلیل آن هم از لحاظ هستیشناسی این است که وقتی فشار زیاد است، هرکس به فکر خود فردی یا خود حداکثر خانوادهاش است. مانند وضعیتی که الان اکثر مردم پیدا کردهاند. شما معتقد هستید که تحریمهای اخیر، به جنبش دمکراتیک در ایران کمک نمیکند ... بله. من معتقدم بهطور غیرمستقیم بازدارنده است. حتماً بازدارنده است. در شرایطی که فشار اقتصادی یکذره کم میشود و جامعه بهخصوص به اتکای کار خودش، یکذره احساس امنیت اقتصادی میکند، آنوقت میتواند نهادهای اجتماعی فراوان ایجاد کند. پیش از انقلاب، در زمان شاه، در دوران مشروطه و یا پیش از آن، در فرصتهایی که شرایط کمی امن شده است، میبینیم که نهادهای مدنی فراوان در عرصهی سیاست، فرهنگ و اقتصاد بهوجود میآیند. ولی الان حتی کار تولید اقتصادی، به صورت مستقل هم در عمل دشوار شده، چون همهچیز دولتی شده است و مردم باید وابسته به نهادهای حکومتی- نظامی کسب معیشت کنند. وقتی استقلال اقتصادی ندارند، نمیتوانند آزادانه و مستقل بین خودشان همبستگی خلاقی برای پیشبرد اهداف جمعی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بهوجود بیاورند. هنرمندان ما در شرایط بسیار ناامن، یا باید فرار کنند و یا برای یک لقمه نان تسلیم برنامههایی بشوند که حکومت و نهادهایی که پشتوانهی مالی دارند، تعیین میکنند. نویسندگان، دانشگاهیان، استادان مجبورند به دلالی تن بدهند و یا کارمند دولت بشوند و برای یک لقمه نان بروند در هر نهادی ثبتنام کنند. در این صورت استقلال اراده و وجدان را نیز در عمل از دست میدهند. شرایط اگر بهشدت سخت باشد، ما نمیتوانیم در دفاع از موجودیت خودمان، کنش جمعی خلاق و سازنده داشته باشیم. عادت به عذاب در بحث مربوط به واکنش مردم در برابر گسترش ناامنیهای اقتصادی، از جمله گرانفروشی، با یک مغازهدار در غرب تهران صحبت کردم که معتقد بود تحریمها از همین حالا، اثر خود را بر گرانی کالاها نشان دادهاند: تمام کالاهایی که الان میرسند، قیمتشان تغییر کرده است. الان ما کالایی داریم که به همان قیمت قدیم میفروشیم، خود مشتریان میگویند که قیمت آن بالا رفته است. هرجنسی که میرسد، میبینیم قیمتهایشان فرق کرده است. چه کالاهایی اینروزها بیشتر گران شدهاند؟ تمام جنسها. خیلی کم جنسی پیدا میشود که قیمتش گران نشده باشد. الان در فصل تابستان، شربتها، آبمیوهها و در کل نوشابه گران شده است. تنها چیزی که میتوان گفت در این مدت گران نشده، ماکارونی است. قیمت همهی جنسها بالا رفته است. هر فاکتوری که میآید، میبینی قیمتها فرق کرده است. مردم موقع خرید کالاها به شما اعتراض نمیکنند؟ گران شدن قیمتها بهتدریج است. همه یکباره گران نمیشوند. هربار فاکتوری میرسد، میبینی که قیمت دو سه قلم از جنسها بالا رفته است. مردم دیگر عادت کردهاند. آنقدر قیمتها بالا رفته که عادت کردهاند. اعتراض نمیکنند؟ نه؛ خیلی کم. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|