خانه > گزارش ويژه > دیپلماسی > جذابیت احمدینژاد برای رسانههای آمریکایی | |||
جذابیت احمدینژاد برای رسانههای آمریکاییمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comامروز سهشنبه ۱۵ تیرماه در رسانههای داخلی ایران اعلام شد که محمود احمدینژاد در شهریور ماه امسال راهی نیویورک خواهد شد تا در اجلاس سالانهی مجمع عمومی سازمان ملل متحد شرکت کند.
آقای احمدینژاد از زمان رسیدن به ریاست جمهوری در سال ۸۴ تاکنون، هرگز از حضور در اجلاس سالانهی مجمع عمومی سازمان ملل صرف نظر نکرده است. این ششمین اجلاس با شرکت محمود احمدینژاد خواهد بود و با توجه به سفری که او در نیمهی اردیبهشت ماه برای شرکت در کنفرانس معاهدهی بازنگری انپیتی (پیماننامهی محدود کردن سلاحهای هستهای) انجام داده بود، این هفتمین سفر محمود احمدینژاد به آمریکا و به سازمان ملل خواهد بود. سفرهای او به آمریکا، همواره با بحثها و چالشهای فراوان خبری و رسانهای همراه بوده است.
در مورد اهمیت عمومی حضور رؤسای جمهور در اجلاس سران سازمان ملل متحد، آقای منصور فرهنگ، استاد حقوق بینالملل در آمریکا و اولین نمایندهی ایران در سازمان ملل متحد در سال های پس از انقلاب، میگوید: سالی یکبار در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، جلساتی تشکیل میشود که در آنها رهبران کشورها، رییسجمهور آمریکا، نخستوزیران یا رؤسای جمهور کشورهای دیگر، زمان خاصی برای بیان مواضع خودشان راجع به مسائل مختلف پیدا میکنند. اینکه هر رییسجمهوری که در این ارتباط به آمریکا میآید، تا چه اندازه میتواند روی مواضع کشور خود و یا روابطش با دیگران تاثیرگذار باشد، بستگی به رابطهاش با دیگر کشورها دارد. در مواردی که دیپلماسی نقش مهمی بازی میکند، آنچه میتواند از این هم مهمتر باشد، این است که همهی رؤسای کشورها در اینجا جمعاند و گاهی اوقات در گردهماییهای خصوصی و یا رسمی میتوانند با هم وارد گفتوگو بشوند. یعنی امکان برقراری روابط دیپلماتیک در حاشیهی این اجلاس هم فراهم است و تنها محدود به متن کنفرانس نیست. راجع به این موضوع نمیتوان بهطور کلی صحبت کرد. به رییس کشور خاص و شرایط خاص برمیگردد. در اینجا برای رییسجمهور و یا رییس هر کشوری که بخواهند با دیگران وارد گفتوگوهای محرمانه بشوند، فرصت بسیار جالبی است و زیاد هم اتفاق میافتد. در دنیای دیپلماسی، گاهی اوقات ملاقاتهای جنبی و حاشیهای اهمیت خیلی بیشتری دارند تا سخنرانیهایی که از سکوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد ایراد میشود. مثلاً آقای احمدینژاد آیا درصدد استفاده از این فرصتها هست؟ متأسفانه در رابطه با ایران، وقتی آقای احمدینژاد به این اجلاس میآید، مواضعی میگیرد که بهطور کلی راه گفتمان متعارف دیپلماسی را میبندد و وقت و فرصت و زمینهای نمیماند که بخواهد با دیگر کشورها وارد گفتوگو بشود. از نظر ایران، اهمیت تبلیغاتی برای مردم و اهمیت رسانههای گروهی، بسیار بیشتر از ملاقاتهای خصوصی با سران کشورها است. ولی آقای احمدینژاد وقتی به داخل کشور برمیگردد، از طریق رسانههای حامی خود اعلام میکند که مهمترین حضور را در سازمان ملل داشته و بیشترین توجه را به خود و تیم همراهش جلب کرده است. آقای احمدینژاد وقتی به نیویورک میآید، حضور بسیار ویژهای دارد که واقعاً در رابطه با کشورهای دیگر خیلی کم دیده میشود. او به شکل بسیار وسیعی مورد توجه رسانههای گروهی قرار میگیرد. من بهطور قطع میدانم که در سال گذشته در نیویورک، بیش از هر رییسجمهور یا رییس کشور دیگری، تقاضای مصاحبهی مطبوعاتی با آقای احمدینژاد شد که وی چندتا از آنها را پذیرفت.
آقای احمدینژاد در توضیح علت این توجه همگانی رسانههای غربی به خود، معمولاً از مواضع حقطلبانه و اصولی دولت خود سخن میگوید... علتش این است که او برای رسانههای گروهی آمریکا سوژهای شده است که هم در آن ترس وجود دارد و هم نوعی مزاح و مسخرهگی که از هردوی اینها استفاده میکنند. آقای احمدینژاد در پاسخ به سئوالها، کوچکترین اطلاع و یا مسئلهی را مطرح نمیکند که هزاران هزاربار نگفته باشد. ولی با وجود این، من حداقل راجع به آمریکا میتوانم این را بگویم که در اینجا خود او بهعنوان یک موضوع جذاب برای بینندگان حرفهای جالبی میزند. مثلاً میگوید که در ایران همجنسگرایی وجود ندارد. میگوید که ایران آزادترین کشور دنیا است. تمامی مردم ایران، بدون استثنا عاشق و شیفتهی رژیم خود هستند. میگوید تمام زنان ایران آزادترین زنان دنیا هستند و ... خب این حرفها را که میزند، جنبهی فکاهی پیدا میکند. چون آنقدر از واقعیتها دور است که حتی برای کماطلاعترین بینندگان تلویزیون هم شنیدن و دیدن کسی که دارد این حرفها را میزند، جنبهی فکاهی و مسخره پیدا میکند. در آمریکا برنامههای فکاهی تلویزیون بیشتر آخر شب و بین ساعت ۱۱ تا ۱۲ شب پخش میشود. بسیار جالب است که وقتی احمدینژاد در آمریکا است، سوژهی دائمی تمام این شوهای آخر شب فکاهی تلویزیونی آمریکا است که حرفهای او را مرتب تکرار میکنند و مواضع و رفتار او باعث خنده و مسخرگی میشود. گفتید که جذابیت حضور آقای احمدینژاد یک وجه طنز و فکاهی دارد و یک وجه ترس و ناامنی. وجه ناامنی و ترس این حضور چیست؟ جنبهی ترس این حضور در آن است که آقای احمدینژاد رییس جمهور کشوری است که میخواهد بمب هستهای داشته باشد. در ضمن رییسجمهور کشوری است که گفته میخواهد اسراییل را نابود کند و هولوکاست را کتمان میکند. دست کم در بینش رسانهای و اجتماعی، این آدم موجودی میشود که برای بسیاری از بینندگان خطرناک است و این خطر از نظر جذب تماشاگر رسانهای، برای آمریکاییها بسیار جالب و مهم است. از سوی دیگر هم حامیان اسراییل قویاند و احمدینژاد را بهعنوان هیتلر زمان معرفی میکنند. اینکه این با واقعیت چه ارتباطی دارد، بحث دیگری است، ولی در ذهنیت مردم و در ذهنیت رسانههای گروهی آمریکا، این موضوعی است که توجه بسیار وسیعی به آن میشود. امکان دارد که آقای احمدینژاد با توجه به مشکلات موجود، از حضور خود در سازمان ملل، برای تلطیف فضایی که علیه ایران وجود دارد، استفاده کند؟ این امکان برای رهبر دیگری از خود جمهوری اسلامی، مثلاً برای آقای خاتمی، در زمان ریاست جمهوریاش، آنهم بهخاطر نوع برخوردش- چون بسیار مؤدب بود و دستکم به منطق و گفتمان توجه داشت- میتوانست وجود داشته باشد. اما آقای احمدینژاد در رابطه با این تحریمها مرتب گفته است: «ما خیلی خوشحالیم که این قطعنامه را علیه ایران تصویب کردهاند و این تحریمها کوچکترین تأثیری روی ایران ندارد.» بنابراین احمدینژاد بههیچوجه این توانایی را ندارد که تصویر ترسناک و نگرانکنندهی جمهوری اسلامی در جامعهی غرب را تخفیف بدهد. برای انجام این کار، به رهبر دیگری نیاز هست که با زبان و روی دیگری با مردم برخورد کند تا بلکه بتواند بسیاری از فرضیاتی را که راجع به ایران وجود دارد، زیر سؤال ببرد. احمدینژاد توانایی اینکار را ندارد. آقای فرهنگ، در اینجا این سئوال پیش میآید که در سیاستگزاری خارجی آمریکا، رابطه با کشوری مانند ایران چقدر از روی شخصیت فردی چون آقای احمدینژاد تعیین میشود؟ بهویژه که در رابطه با ایران، آمریکاییها لابد میدانند که تصمیمگیرندهی نهایی در واقع، ولیفقیه است. این سئوال بسیار مهمی است. در آمریکا، خصوصاً وقتی میخواهند کشوری را به عنوان یک کشور خطرناک برای امنیت و منافع آمریکا معرفی کنند، تودهی مردم آمریکا اطلاعات زیادی راجع به آن کشور و یا سیستم حاکم بر آن ندارند. برای اینکه تاکید روی فرد است. تا زمانی که آقای خمینی زنده بود، با توجه به گروگانگیری، مسئلهی سلمان رشدی و جنگ ایران و عراق، او چهرهی وحشتناک و خطرناک ایران بود که به رفتار و عملکردش ارتباط پیدا میکرد. امروز اکثریت مردم آمریکا اصلاً نمیدانند خامنهای کیست و نام او را نمیدانند، ولی احمدینژاد را همه میشناسند. احمدینژاد نامی شده است که کمتر کسی در آمریکا با او آشنایی ندارد. این وجه تبلیغاتی قضیه است. عملکرد سیاست خارجی آمریکا چگونه است؟ سیاست خارجی آمریکا، عملکرد و رفتار ایران است. تا آنجایی که عملکرد ایران را میخواهند عملکرد خطرناک و دور از منطقی معرفی کنند، آن را در چهارچوب زبان، چهره و بیان احمدینژاد میگذارند. برای اینکه برای مردم خیلی راحتتر است که از این جهت بتوانند احساسات منفی داشته باشند. ولی اگر فردا روزی آیتالله خامنهای تصمیم بگیرد که هیئت پنجنفرهای را تعیین کند و به ژنو، فرانسه و یا هرجای دیگری بفرستد و بگوید ما حاضریم با آمریکا بدون قیدوشرط و بدون هیچ پیششرطی وارد مذاکره بشویم و همهی مطالبات، خواستهها و سئوالاتی را هم که داریم روی میز مذاکره بگذاریم، تردیدی نیست که دولت آمریکا مقابله بهمثل میکند. وقتی اوباما سر کار آمد، اولین کاری که کرد، نامهای به ایران نوشت و از ایران دعوت به مذاکره کرد راجع به اختلافات گوناگونی که با همدیگر دارند. ولی در آن موقع ایران کوچکترین پاسخ مثبتی به آقای اوباما نداد و نرمنرم اوباما تغییر سیاست داد. بوش تعلیق غنیسازی اورانیوم را به عنوان پیششرط مذاکره با ایران قرار داده بود، در حالی که پرزیدنت اوباما هیچ پیششرطی نداشت. ایران اما به دعوت او جواب مثبت نداد و او نرمنرم به سمتی رفت که امروز موضع و سیاست پرزیدنت اوباما نسبت به ایران تفاوتی با موضع و سیاست جرج بوش ندارد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|