خانه > گزارش ويژه > ایران > «جنبش زنده است و مردم امیدوار» | |||
«جنبش زنده است و مردم امیدوار»پانتهآ بهرامی«در داخل ایران بهخاطر خشونت و سبعیت زیاد رژیم مردم نمیتوانند به خیابان بروند نمیتوانند آنچیزی را که میخواهند فریاد بزنند، این وظیفه گروههای خارج از ایران است که این پیام را اولا به جهانیان و دوما به خود ایران برسانند که جنبش سبز زنده است و مردم به آن امید دارند. این جنبش جزوی از مردم است و آنها همچنان دارند ادامه میدهند…»
این گفتههای صدرا شهاب، از جوانان گروه «رأی من کجاست» در نیویورک است. یکی از صدها جوان ایرانی که گروههای پشتیبانی در چهارگوشهی این کرهی خاکی را بنیان نهادهاند تا بگویند جنبش آزادیخواهی مردم ایران زنده و امیدوار است؛ اگرچه مردم نتوانستهاند حضور پررنگ خود را در خیابانهای ایران، بهخاطر جو پلیسی، امنیتی و حضور پادگانی نیروهای انتظامی، نشان بدهند. بههمین دلیل ساده، یعنی تولد یکسالگی جنبش اعتراضی، میرحسین موسوی، بهتازگی منشور اهداف، راهکارهای بنیادین و هویت سبز را منتشر کرده است.
هویت سبز در این منشور دربرگیرندهی گنجینهی ایرانی اسلامی و حق حاکمیت مردم است. علاوه بر این، ارزشهای جنبش سبز در این منشور، عدالت، آزادی و برابری، اخلاقمداری، احترام به خلاقیتهای فردی و اجتماعی و بالاخره قانونگرایی و مذاکره عنوان شدهاند. قبل از پرداختن به این منشور از دیدگاه دو کارشناس، نگاهی کوتاه به فراز و فرودهای جنبش اعتراضی مردم ایران میاندازیم. علی افشاری، تحلیلگر سیاسی، در یک جمعبندی کلی، دستاوردهای یکسالهی جنبش اعتراضی مردم ایران را در اضمحلال مشروعیت حاکمیت در داخل و خارج از کشور و باور و تکیهی مردم به توان خود برای دگرگونی میداند و میگوید: دستاورد یکسالهی جنبش سبز را در وهلهی اول اضمحلال و نابودسازی کامل مشروعیت حاکمیت و از بین بردن وجهه و اعتبار کاذبی میدانم که در عرصهی بینالمللی پیدا کرده بود.
دستاورد بعدی پی بردن مردم به قدرت خود بود. بههرحال جنبش سبز بزرگترین حرکت اعتراضی در طول تاریخ حیات جمهوری اسلامی بوده است. برای اولینبار این تصور در جامعه بهطور جدی ایجاد شد که میشود ساختار سیاسی موجود را تغییر داد. از این لحاظ، فکر میکنم جامعهی ایران وارد مرحلهی جدیدی شده که حال جنبش سبز هر فراز و فرودی پیدا کند، این حرکت توقفپذیر نیست. یعنی این تصور دوباره بهوجود آمد که میشود در صحنهی اعتراضات خیابانی، حاکمیت موجود و بهخصوص بخشهای انتصابی و حاکمیت پادگانی- امنیتیای که آقای خامنهای و احمدینژاد و مهرههای نظامی، سه ضلع مثلث آن را تشکیل میدهند، پایین آورد و تغییر داد. دیگر دستاورد آن، استفاده از فنآوریهای جدید اطلاعاتی برای سازمان بخشیدن است. جنبش سبز نشان داد که میشود گروههای کوچک و هستههای کوچک در قالب شبکه بههم متصل بشوند و نیرویی عظیم را بهوجود بیاورند.
این را نیز نباید فراموش کرد که شبکه، جایگزین رهبری نمیشود. این تصور که جنبش سبز میتواند خود رهبر باشد، تصور درستی نیست. این جنبش برای این که بتواند خود را قدرتمندتر بسازد و از وضعیت کنونی که بههرصورت اسیر قدرت سرکوب حکومت شده خارج شود، نیازمند آن است که رهبری متناسب خود را نیز پیدا کند. قطعاً این رهبری از نوع رهبریهای کاریزماتیک نخواهد بود. یا رهبریای نیست که یکطرفه از بالا به پایین دستور بدهد. بلکه رهبریای است که در رابطهی دوطرفه بین بدنه و رأس بهوجود میآید. خودی و غیر خودی تکثرگرایی در جامعهی ایران، واقعیتی است که انعکاس آن در جنبش آزادیخواهی بسیار پررنگ است. در منشور میرحسین موسوی، بر حرکت ضد تمامیتخواهانه تاکید شده است. پرسش اما این است: چگونه حرکت ضد تمامیتخواه و تکثرگرا میتواند در ورای چهارچوب خودیها تعریف شود؟ دکتر عطا هودشتیان، استاد علوم سیاسی در کانادا میگوید: آقای موسوی معتقد است که جنبش سبز باید از طریق یک حرکت ضد تمامیتخواهانه پیشروی خود را تضمین کند. این حرکت ضد تمامیتخواهانه در عین حال میخواهد خود را در ادامهی نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی و در این چهارچوب تعریف کند. اما این عدالت، آن قانون اساسی و جمهوری اسلامی اندکی باهم در تناقض قرار میگیرند. همچنین این منشور، تکثرگرایی را در بدنهی اجتماعی میبیند و نه در رأس جنبش سبز. آیا این تکثرگرایی مختص به خودیها است، همانطور که در ادامهی انقلاب شاهد آن بودیم یا این که غیرخودیها و در واقع سکولارها را هم در بر میگیرد؟
تکثرگرایی باید مخالفین آقای موسوی را نیز دربر بگیرد. باید همهی اقشار، از همهی گرایشها بتوانند به گفتوگوی صلحجویانهی خود در درون جنبش سبز تاکید کنند. آقای موسوی از یکسو جنبش سبز را یک حرکت ایرانی- اسلامی مینامد و از سوی دیگر آن را همانا آیینهی جامعهی مدنی میداند. با علم به این که جامعهی مدنی یک جامعهی تکثرگرا است. در این جامعه همهی اقشار، گروهها، ایدهها و ایدئولوژیها وجود دارد. آقای موسوی باید این تناقض را اندکی بیشتر باز کند. چرا که تکثرگرایی در تمامی این جنبش سیساله و حتی در خود نظام هم وجود داشته است، اما آنچه ما میخواهیم تکثرگرایی در حوزه گفتمان و حتی در حوزهی رهبری است و نه فقط در بدنهی اجتماعی. ما نیازمند آن هستیم که بدانیم تکلیف آنهایی که در چهارچوبهی این همزیستی و همگرایی ارزشهای دینی قرار نمیگیرند و فقط در چهارچوب ارزشهای ملی و حتی ارزشهای غیر دینی جای میگیرند، چیست. آقای موسوی جنبش سبز را بهدقت و بهروشنی جنبش اسلامی میداند، اما در موارد معینی چون ۱. حاکمیت مردم، ۲. مشروعیت قدرت سیاسی، ۳. مسئلهی آزادی و عدالت و ۴. قانونگذاری، در هیچکدام از این موارد آقای موسوی، مسئلهی دین و اسلام را دخالت نمیدهد. اگرچه تاکید میکنم که ایشان این جنبش را از دیدگاه خود، جنبشی اسلامی- ایرانی میدانند، که در خود تناقضی را همراه دارد. در این بیانیه، در بند گنجینههای ایرانی- اسلامی، تاکید شده که «مبارزه با استفادهی ابزاری از دین و حفظ استقلال نهادهای دینی و روحانی از حکومت، تنها راه حفظ جایگاه والای دین و تداوم نقش برجستهی آن در جامعهی ایران است.» یعنی در واقع بهنوعی به لزوم جدایی دین از سیاست و یا دین از حکومت هم اشاره شده است.
من هم این را میبینم، اما همواره با تناقض بسیار. از یکسو در این بیانیه این نکتهی جدید، یعنی تلاش برای جدایی کارکرد دین از نهادهای حکومتی آمده است. از سوی دیگر، نویسنده مجدداً اشاره میکند که بر قانون اساسی تاکید دارد. در حالی که یکی از ویژگیهای قانون اساسی ممزوج کردن دین با قدرت سیاسی و حکومت است. و از سوی دیگر مسئله ولایت فقیه را دوباره در این قانون اساسی میآورد. شما نمیتوانید هم خواستار جدایی نهادهای دینی و حکومتی از یکدیگر باشید و هم بر قانون اساسیای که این نهادها را به همدیگر وصل میکند، مجدداً تاکید کنید. این تناقضی است که من در این بیانیه میبینم. جا دارد که آقای موسوی گام بیشتری بردارد و تاکید کند که کدام قانون و چه نوع جداییای را میخواهد. در این بیانیه روشن نیست که ارتباط این جدایی با قانون اساسی چیست؛ قانون اساسیای که این جدایی را کاملاً نفی میکند و به صراحت تاکید میکند که سرآمد تمام قوانین، قانون شخص روحانی حاکم بر ایران و آن ولیفقیه است. دین و حکومت اما علی افشاری، تحلیلگر سیاسی، نگاه دیگری دارد. وی استقلال نهادهای دینی و روحانی از حکومت را در منشور میر حسین موسوی، به معنای جدایی دین از حکومت تلقی نمیکند. وی توضیح میدهد:
در این بیانیه البته از واژهی استقلال استفاده شده است. من فکر میکنم بین این مفهوم و مفهوم سکولاریسم لزوماً تطابق و همنوایی وجود ندارد. سابقهی حمایت از استقلال حوزههای علمیه یا نهادهای روحانی از حکومت، به دوران اصلاحات برمیگردد. این شعار در آن دوران طرح و از آن حمایت شد. یعنی در اصل، دولت و حکومت نباید در حوزههای علمیه دخالت کند، تعیین کند که چه کسی مرجع است و چه کسی نیست، یا این که تعیین کند که حوزهها چگونه باید مدیریت شوند و یا در امور مالی حوزهها دخالت کند. اما بههرحال همین مسئله هم اگر نگوییم از ضروریات سکولاریسم است، از دستاوردهای سکولاریسم است و چه بسا از این طریق نهادهای دینی و روحانی با محدودیتها و مشکلات کمتری مواجه باشند. تناقض بزرگی که در کل منشور وجود دارد، این است که اهداف در نظرگرفته شده برای جنبش با خواست پایبندی به قانون اساسی و جمهوری اسلامی همخوانی ندارد. ارزیابی شما در اینباره چیست؟ شما نیز این تناقض را میبینید؟ جنبش سبز، البته آن بخشی از جنبش که رهبران سمبلیکش آن را نمایندگی میکنند، از ابتدای فعالیت خود با این چالش مواجه بوده است. این بخش که تاکنون هم دست بالا را داشته، معتقد است در اجرای بیتنازل قانون اساسی موجود، میشود همهی مشکلات را برطرف کرد. منتها آقای موسوی از چندی پیش نکتهی دیگری هم مطرح کرده است و در این منشور هم بهشکل پررنگی آمده است و آن این که اعلام میکند قانون اساسی امر و اصل تغییرناپذیری نیست. تحت شرایط خاصی و وقتی گفتوگوهای کافی در جامعه صورت گرفت، قانون اساسی جدید نیز میتواند مطرح شود. به نظر من، این میتواند نقطهی شروع خوبی باشد.
سیر تحولات دو دههی اخیر و بهطور مشخص یکسالهی جنبش سبز، نشان داده که مطالبات و خواستههای مردم و اساساً هرنوع حرکت تحولخواهانه و تغییر کلی، به یک تغییر عمیق و اساسی در ساختار سیاسی کشور منوط شده و با آن پیوند خورده است. لذا اگر این حرکت بخواهد به جایگاه مناسب خود برسد، لازمهی آن دست کم تغییر قانون اساسی خواهد بود. یکی دیگر از نقاط ضعف عمدهی این منشور که در کل حرکتهای سیاسی یکسالهی اخیر آقای موسوی هم بهچشم میخورد، نبود یک برنامهی مبارزاتی و استراتژی سیاسی کارآمد است. بهنظر میرسد که ایشان بیشتر سیاست صبر و انتظار را درپیش گرفته است، اما سیاست صبر و انتظار اساساً یک استراتژی نیست و از سوی دیگر هیچ تضمینی وجود ندارد که این سیاست صبر و انتظار بتواند به موفقیت برسد یا قدرت مناسب را برای کنشگری در عرصهی سیاسی پیدا کند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|