خانه > گزارش ويژه > میراث فرهنگی > داستان تمدن جیرفت | |||
داستان تمدن جیرفتایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.com«تمدن جیرفت»، نام یافتههای باستانشناسی تازهای است که در اطراف کرمان، در جنوب شرقی ایران کشف شده است.
یافتن چنین نقطهای که نشانههایی از شهری گمشده با تمدنی کهن را آشکار میکند، نگاه تازهای در یافتههای باستانشناسی، دربارهی تمدن خاورمیانه گشوده است. این تمدن به هفتهزار سال پیش از تمدن بینالنهرین برمیگردد و به این ترتیب، بهعنوان کهنترین تمدن شرق شناخته میشود. منطقهای که این تمدن در آن کشف شده است، در دشت خوش آبوهوا و حاصلخیز هلیلرود واقع شده است. تغییر مسیر طبیعی این رود و گذشتن آن از کنار تپهای که گورستانی کهن در آن قرار داشته، این تمدن را نمایان کرده است.
همین امر باعث پیدا شدن ظروف و چند لوحهی گِلی با خطوط هندسی شده که هنوز رمزگشایی نشدهاند. ولی در کل نشاندهندهی آن است که ساکنین این منطقه مخترع خط و زبان بودهاند. پیش از این پنداشته میشد که سومریها نخستین بهوجود آورندگان خط در ۳۶۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بودهاند و بعد ساکنین نواحی جنوبی میانرودان و تمدن ایلام در خوزستان. دکتر یوسف مجیدزاده، از باستانشناسان شناختهشدهی بینالمللی ایران، استاد بازنشستهی دانشگاه تهران که دکترای باستانشناسی خود را از مؤسسهی شرقشناسی دانشگاه شیکاگو دریافت کرده، یکی از کسانی بود که در حفاریهای علمی منطقهی هلیلرود جیرفت شرکت داشته است. دکتر مجیدزاده بهدعوت «انجمن توسعه و تجدد» در پاریس، در حضور گروهی از ایرانیان به یافتههای مهم تمدن جیرفت اشاره کرد و با نشان دادن اسلایدهایی از ظروف سفالی و سنگی آنجا و همچنین لوحههای کهن بهدست آمده، به ارزیابی این تمدن بسیار کهن و باارزش پرداخت که هنوز راه درازی تا کشف همهی آثار آن باقی است. پس از پایان این نشست، دکتر یوسف مجیدزاده در گفتوگویی ویژه با رادیو زمانه، از این تمدن شگرف و همچنین چگونگی پیدا شدن نخستین نشانههای آن گفت: من در آنموقع در نزدیکی تهران در مکانی به نام «تپه ازبکی» کار میکردم. خانمی در مقطع فوقلیسانس باستانشناسی از کرمان، جهت آموزش به آنجا آمده بود. وقتی ایشان به کرمان برگشتند، رییس میراث فرهنگی کرمان برای قدردانی از من دعوت کردند.
این سفر همزمان با روزی بود که یک قاچاقچی اشیای عتیقه را دستگیر کرده بودند و میرفتند تا از اشیای دزدیده شده عکسبرداری کنند. من نیز آنها را همراهی کردم. وقتی آن اشیا را دیدم، اصلاً دگرگون شدم. گفتم: یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم! تمدن اینجاست و ما از بینالنهرین میگوییم. این بود که خیلی علاقهمند به حفاری در منطقه شدم. البته باید سازمان میراث فرهنگی موافقت میکرد. به تهران برگشتم و با موافقت این سازمان به منطقه برگشتم تا کار را شروع کنم. البته شروع کار ۱۸ ماه بعد از آن زمانی بود که قاچاقچیها مشغول بردن اشیایی بودند که در آن منطقه پیدا کرده بودند. فصل اول کار ما بیشتر فقط شناسایی بود تا ببینیم چهکارهایم و کجا هستیم. ولی از فصل دوم خوب بود. فصل اول مردم هم اصلاً به ما اعتماد نداشتند و میگفتند که رییس دزدها آمده است و میخواهند اشیا را با خودشان ببرند، اما بعد بهتدریج بهما اعتماد پیدا کردند و رابطهمان خیلی خوب شد. این بود که شش فصل خیلی خوب را در آنجا کار کردم و اگر امکان ادامهی کار وجود داشته باشد، باز به کارم ادامه میدهم. ولی ظاهراً زیاد مایل نیستند که من در آنجا کار کنم.
بهگفتهی دکتر مجیدزاده، در پی یک بارش سیلآسای باران و عوض شدن مسیر هلیلرود، این تمدن پیدا شد: رود هلیل که از غرب تپه میگذشت، بعد از هزارهی سوم جایش عوض شد. رود از وسط قبرستانی میگذشت که کسی از آن اطلاعی نداشت، ولی یکسال در اثر سیل زیاد، یکی از قبرها شکافته میشود و ظرفی از آن بیرون میافتد. آنطور که برای ما گفتهاند، یک جوان روستایی این ظرف را در آب میبیند، با خود میبرد و میگوید: «گنج پیدا کردهام.» منطقه هفتهشت سالی میشد که با خشکسالی روبهرو بود و مردم دچار فقر مطلق و گرسنگی شده بودند. در نتیجه میریزند دیگر. حتی شنیدم (در روزنامهها نوشته بودند) که فردی مرده بود و کسی حاضر نبود برود او را به خاک بسپارد. همه ریخته بودند و داشتند اشیای یافته شده را با خود میبردند.
داستان تمدن جیرفت هنوز بهطور کامل نوشته نشده است. حفاریهای غیر قانونی و خروج برخی از یافتههای این تمدن به خارج از کشور، از بیش از دهسال پیش ادامه داشته و همین مشکلاتی را ایجاد کرده است: یکی از کارهای باستانشناسان این است که بروند بررسی کنند و جاهایی را که در آنها آثار قدیمی وجود دارد، یادداشت و گزارش کنند. به این شکل که مثلاً در این مکان تپههای باستانی وجود دارد. این منطقه را هم آنموقع بهعنوان یک تپهی باستانی مهم گزارش کرده بودند، اما فقط در همین حد بوده و نه بیشتر. اینجا گورستان بوده است؟ اول گورستان آن پیدا شد، ولی ما که رفتیم، شهر را پیدا کردیم و در شهر حفاری کردیم. البته آنجا هم چالههایی کنده بودند، منتها چون چیزی گیرشان نیامده بود، دوباره به قبرستان برگشته و در همانجا حفاری کرده بودند.
دکتر یوسف مجیدزاده برای جلوگیری از حفاریهای غیر قانونی و گردآوری آثار کشف شده، به مسائل فرهنگی و قومی مردم آنجا متوسل میشود: ما از دو طریق کار کردیم: یکی این که سازمانهای انتظامی دولت، نیروهایی را در آنجا مستقر کردند. خود سازمان میراث فرهنگی گروهی را برای حراست منطقه تشکیل داد و شروع کردند به فعالیت از طریق قانونی و دستگیری افرادی که قاچاق میکنند. من دیدم این حرکت زیاد مفید نیست. برای این که نمیتوان بهزور جلوی مردم را گرفت. بهمحض اینکه چشمت را ببندی، میروند شب حفاری میکنند. این بود که گفتم بهتر است فرهنگسازی کنیم. از قدمت چندهزارسالهی آن منطقه و اینگونه مسائل نمیگفتیم، مثلاً میگفتیم: مگر شما مرگ بر اسراییل یا مرگ بر امریکا نمیگویید؟ خُب این اشیا را اسراییلیها به خانههایشان میبرند. میگفتیم که این گذشتهی شماست. مگر شما ارثی را که از پدر و یا مادرتان به دستتان رسیده، به این زودی به یک خارجی میدهید که ببرد؟ در حقیقت آنها را از لحاظ سیاسی، فرهنگی و عاطفی با مسئله روبهرو میکردیم. همچنین بعد اقتصادی مسئله را برایشان توضیح میدادیم که اگر شما این اشیا را بفروشید، یکبار فروختهاید، ولی اگر در موزه بمانند، توریست به اینجا میآید، اقتصاد شهر خوب و درنتیجه وضع شما بهتر میشود.
با بچههای مدرسه صحبت میکردم. بهخصوص از دختر بچهها میخواستم که به پدرشان فشار بیاورند و از او بخواهند که این اشیا را برگردانند. به آنها جوایزی مانند خودکار و خودنویس میدادیم. خود جیرفتیها میگفتند که اگر پولی به اهالی بدهید، کسانی که یکی از این اشیا را در خانه پنهان کرده باشد، میآورد و تحویل میدهد، اما من مخالف این کار بودم. سازمان میراث فرهنگی هم مخالف بود. چون در این صورت روستاییان شبها میریختند و زمین را سوراخ میکردند و ظرفی پیدا میکردند. صبح آن را میآوردند و میگفتند در خانهام بوده. به این ترتیب ماجرا دیگر اصلاً قابل کنترل نمیشد. چون فروختن پنهانی به یک خارجی خیلی سخت است، اما تحویل دادن به دولت و در قبال آن گرفتن پول ساده است. اصلاً ایران ویران میشد. این بود که گفتیم حتی اگر آن اشیا از ایران خارج شوند، یکبار خارج شدهاند. البته عدهای آوردند و وسایلی را تحویل دادند. ما فکر کردیم اگر هم عدهای آنها را نیاورند، بقیهی آن درامان میماند. بههرحال سعی کردیم به شکلی فرهنگسازی کنیم که خیلی هم سودمند بود. چون واقعاً باید فرهنگ مردم را بالا برد. وگرنه خود نیروی انتظامی هم میتواند آلوده باشد. گاه به جاهایی برای بازدید میرفتیم و میدیدیم که چالهای کنار چالههای دیگر کنده شده و بغل آن مقداری آب ریخته شده که مثلاً این قدیمی است و باران خورده است. در حالی که ما باستانشناس هستیم و تفاوت خاکی که الان روی آن آب ریخته شده را با خاکی که قبلاً خیس بوده میشناسیم. میگفتند نه ما نکندهایم. همینطوری بوده است.
گفتید که کامیون کامیون اشیای عتیقه را از ایران برده بودند. بله... بله. این را همه در آنجا میدانند که در عرض آن یکسال و اندی با وانت به داخل روستا میآمدند و خانه به خانه این اشیا را خریداری میکردند و کامیون کامیون آنها را از مرز خارج میکردند. به کجا بیشتر فروخته میشد؟ این را نمیدانم، ولی از مرز خلیج فارس، به دُبی و آنطرفها میبردند. مثلا شنیدهام که همسر حاکم یکی از کشورهای آن منطقه (نام کشور را بهیاد ندارم) مجموعهی خیلی بزرگی از اشیای جیرفت را خریداری کرده است. از آنجا هم به اروپا میبردند. یک محموله را در لندن گرفتیم. البته انگلیسیها به ما خیلی کمک کردند. ۱۱۸ شیئی بود که من عکس همهی آنها را داشتم. از روی کتاب من، این اشیا شناسایی شدند و به ایران برگشتند. آنقدر حمل قاچاق این اشیا راحت شده بود که این ظرفها را در روزنامههای روز ایران و یا کویت و... میپیچیدند. دیگر نمیتوانستند بگویند که ما این اشیا را از ۱۰ یا ۲۰ سال پیش داریم. در همهجای اروپا و همچنین در فرانسه، قانونی هست که اگر شما ۴۰ سال پیش شیئیای را به کشور وارد کرده باشید و کسی مدعیاش نباشد، مال شماست. دیگر هیچکس نمیتواند آن را از شما بگیرد. به همین دلیل هستند کسانی که در گمرک فرانسه جاهایی را در دفتر خالی میگذارند، بعد وقتی شما جنسی را وارد میکنید، با تاریخ سالهای ۶۰ میلادی ورود آن را ثبت میکنند.
در تمدن جیرفت چند لوحهی گلی یافت شده که مطالبی به خط هندسی روی آن نوشته شده است. به گفتهی دکتر مجیدزاده هنوز این مطالب رمزگشایی نشدهاند، ولی آنچه مسلم است، روایتگر وجود نخستین خط و زبان در میان مردم این منطقه است: اگر ما ۱۰هزارتا از این الواح را هم داشته باشیم، نمیتوان خط روی آنها را خواند. برای این که ما اصلاً چیزی در اینباره نمیدانیم. تنها راهش این است که الواحی به دو زبان پیدا کنیم. من مطمئن هستم که چنین لوحهایی پیدا خواهند شد. چون میدانیم که از طریق سومریها و بینالنهرینیها در زمان سلسلهی «اور سوم»، پسر یا دختر یک پادشاه سومری به نام «شولگی» با پادشاه «ارته» ازدواج میکند و بههرحال آنها ارتباطات سیاسی داشتهاند. احتمالاً در این رفتوآمدها قراردادهایی نوشتهاند و باید در جایی پیدا بشوند. همانطور که روی تصویر هم نشان دادم، ما هنوز یکدهم در یکدرصد را هم حفاری نکردهایم. این شهر خیلی وسیع است. ما باید به کتابخانهای در جایی بربخوریم. همانطور که گفتم ۱۰۰ سال حفاری است و انشاالله اینها پیدا خواهند شد. باستانشناسان و شرقشناسان فرانسه به یافتههای تمدن جیرفت با شگفتی و اهمیت فراوان نگاه کردند. تا آنجا که نشریهی مشهور باستانشناسی فرانسه (آرکئولوژیا) ویژهنامهای را به «تمدن جیرفت» و آثار بهدست آمده از آنجا اختصاص داد که دکتر مجیدزاده نیز در انتشار آن نقش مهمی داشت: یک باستانشناس سرشناس فرانسوی بهنام ژانپرو که سالها پیش در ایران رییس هیئت حفریات شوش بوده و کتابی هم بهنام «کاخ داریوش» بهتازگی منتشر کرده را برای سمیناری به ایران دعوت کرده بودیم. ایشان که با من خیلی دوست هستند، پیشنهاد کردند که یکی از شمارهی اختصاصی مجلهی آرکئولوژیا را به تمدن جیرفت اختصاص بدهیم. این نشریه یک شمارهی مخصوص دارد که تمام مطالب مجله به یک موضوع اختصاص پیدا میکند و به آن «دوسیا آرکئولوژی» میگویند. در این شمارهی اختصاصی که ویژهی جیرفت است، حدود ۱۰-۱۲ مقاله گذاشتهایم. دو مقاله از من و یک مقاله از آقای پرو در آن به چاپ رسیده است و از دیگر باستانشناسان و زبانشناسان فرانسوی و امریکایی نیز مطالبی در آن دیده میشود. تمدن جیرفت، تمدنی باستانی است که دستکم پنجهزار سال قدمت تاریخی دارد و در ایران کنونی بوده است. دکتر یوسف مجیدزاده، سرپرست پیشین تیم کاوشگری در جیرفت، باور دارد که این تمدن بازماندهی پادشاهی «آراتا» است و مسلم این است که این سرزمین دارای صنعت کوزهگری بزرگی بوده و محل عبور کاروانهای تجاری. به عقیدهی دکتر مجیدزاده، در یک کاخ در این مکان، نوشتهای روی یک آجر شکسته پیدا شده که ۳۰۰ سال از قدیمیترین کتیبهی یافت شدهی ایلامی در شوش قدیمیتر است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
درود بر دکتر
-- بدون نام ، Jun 12, 2010ممنون از شما
-- بدون نام ، Jun 12, 2010