خانه > گزارش ويژه > زنان > زنان رنگینپوست آمریکا و نابرابریهای تکاندهنده | |||
زنان رنگینپوست آمریکا و نابرابریهای تکاندهندهپانتهآ بهرامیدر ازای هر یک دلار ثروت که در دست خانوادههای سفیدپوست در آمریکاست، تنها شانزده سنت نصیب خانوادههای رنگینپوست این کشور میشود.
این آمار تکاندهنده، در پیوند با شکاف ثروت و دارایی نژادی، به تازگی در پژوهشی تحت عنوان «ارتقا در هنگام صعود، زنان رنگین پوست، ثروت و آیندهی آمریکا» منتشر شده است که مرکز ثقل آن نابرابریهای اجتماعی به ویژه در مورد زنان رنگین پوست است. این پژوهش توسط «این سایت»، مرکز توسعهی اقتصادی جامعه، انجام گرفته است. «این سایت» به معنی نگاهی از درون است. کانون ملی زنان رنگین پوست از یاوران این پژوهش، بیش از یک قرن پیش توسط رهبران زن سیاهپوست در آمریکا در پاسخ به فقر، تبعیض و جداسازی نژادی به وجود آمد. شعار آنها چند دهه پس از لغو بردهداری از بدو تشکیل کانون «ارتقا در هنگام صعود» بود. شعار فوق به این واقعیت اجتماعی اشاره دارد که هیچ زن سیاهپوستی به طور فردی نمیتواند موقعیت خود را بهبود دهد، مگر آن که وضعیت کل نژاد آنها در مجموع گسترش یابد. بنابراین ارتقای شخصی زنان سیاهپوست با صعود کل سیاهپوستان آمریکا پیوندی ارگانیک دارد. زنان رنگین پوست شامل زنان سیاهپوست و زنان اسپانیول اصل است که به آنها زنان لاتین نیز گفته میشود. از نظر تاریخی، زنان رنگین پوست بیش از زنان سفیدپوست نیروی کار خود را به بازار عرضه میکنند. علت آن این واقعیت اجتماعی است که خانوادههای رنگین پوست به درآمد زنان، بیش از خانوادههای سفیدپوست، وابسته هستند. دکتر بهمن آزاد، جامعهشناس و استاد کالج برکلی در نیویورک، با اشاره به این که سرشماری هر ده سال یکبار در آمریکا انجام میگیرد و امسال نیز این سرشماری در حال انجام است، جمعیت کل آمریکا در سال ۲۰۰۷ را حدود ۳۰۵ میلیون نفر ذکر میکند که از این میان ۱۳/۵ درصد سیاهپوست هستند، لاتینها ۱۵درصد جمعیت را تشکیل میدهند، پنج درصد جمعیت متعلق به نژادهای آسیایی است و اکنون جمعیت سفیدپوست آمریکا اکثریت این کشور را تشکیل میدهند، اما دکتر آزاد پیش بینی میکند: «طی چند دههی آینده درصد سفیدپوستها در مقایسه با رنگین پوستها به اقلیت برسد و رنگین پوستها شامل سیاه پوستها، لاتینها، آسیاییها و دیگران در مجموع فراتر از ۵۰ درصد جمعیت را تشکیل دهند. این مسئله بسیاری از لایههای بالای اجتماعی را هم نگران کرده است.» دکتر بهمن آزاد معتقد است: «نکتهی تازهی این پژوهش در این واقعیت نهفته که روند سنتی محاسبهی نابرابریهای اجتماعی در آن شکسته شده است.»
این تحقیق تمرکز خود را نه براساس درآمد افراد، بلکه بر اساس ثروت و دارایی آنها گذاشته است. منبع اطلاعات آماری این پژوهش، بر پایهی گزارش ۲۰۰۷ بانک مرکزی آمریکا تحت عنوان «آمار مالی مصرف کنندگان» است که سه سال یکبار منتشر میشود. تعریف ثروت یک فرد در این تحقیق، مجموعهی داراییهای وی پس از کسر همهی بدهیها است. در اینجاست که دکتر بهمن آزاد به آمارهای تکاندهندهی ثروت در میان افراد مجرد سفیدپوست و رنگین پوست اشاره میکند: «اگر ثروت سفیدپوستان را به صورت انسانهای مجرد در نظر بگیریم، درمیان مردانشان ثروت میانگین یک مرد سفیدپوست مجرد حدود ۴۳ هزار دلار است. در حالی که برای یک مرد سیاهپوست مجرد ۷ هزار و نهصد دلار است و برای یک مرد لاتین مجرد ۹ هزار و هفتصد دلار. جالبتر این است که اگر به آن از نظر زنان مجرد نگاه کنیم، میانگین ثروت یک زن مجرد سفیدپوست ۴۷ هزار و پانصد دلار است، یک زن سیاهپوست ۱۰۰ دلار است و یک زن لاتین ۱۲۰ دلار است. یعنی در مقابل ۴۷ هزار دلار، ۱۰۰دلار و ۱۲۰ دلار تفاوت اختلاف بسیار شدید است.اینها رقمهای تکاندهندهای است که کمتر در موردش صحبت میشود.» باید توجه داشت که آمار این پژوهش، متوسط ثروت را نشان نمیدهد، بلکه میانهی ثروت را در بر میگیرد، یعنی نقطهی وسط را در مد نظر دارد. مثلاً اگر یک جمعیت صدنفره را در نظر بگیرید، آمار فوق مربوط به نفر میانی، یعنی پنجاهمین نفر در ردهبندی است. دکتر بهمن آزاد علل شکاف اجتماعی در آمریکا را بسیار متعدد برمیشمرد. ارث بردن یکی از عوامل مستقیم انتقال ثروت و دارایی است. انتقال ثروت در مورد رنگین پوستان بسیار کمتر از سفیدپوستان است. وی علاوه بر آن بر مسئلهی آموزش، اشتغال و تأمینهای اجتماعی انگشت میگذارد: «این واقعیتی اثبات شده است که جامعهی آمریکا در میان جوامع سرمایهداری پیشرفتهی جهان نابرابرترین جامعه است. یعنی سطح نابرابریهای اجتماعی در آمریکا از همه کشورهای صنعتی پیشرفته بالاتر است. البته این موضو چندین دلیل دارد. اول آنکه، سیستم سرمایهداری که در آمریکا برپا شده است، خیلی حالت خالصتری دارد. مثلاً در تفاوت با کشورهای اروپایی، آن تور حفاظتی تأمینهای اجتماعی که بخشی از هزینههای زندگی افراد را در کشورهای اروپایی تأمین میکند، از نظر سیستمهای بهداشتی و آموزشی در آمریکا کمتر وجود ندارد و در واقع مردم به حسب درآمدشان مجبورند بسیاری از این چیزهایی را که ممکن است به صورت رایگان یا با هزینهی بسیار پایین در کشورهای اروپایی یا دیگر کشورهای صنعتی تأمین شود، با هزینهی خودشان تأمین کنند. خود این مسئله با توجه به نابرابریهای درآمدی که میتوان در موردش صحبت کرد، برای لایههای پایینتر اجتماعی هیچ ذخیرهای باقی نمیگذارد تا بتوانند آنها را تأمین کنند. اینها مجبورند یا به صورت وام و یا به صورت قرض گرفتن آنها را تأمین کنند. دوم، ما میدانیم که در کشورهای صنعتی پیشرفته مسئلهی آموزش، مهارت، تخصص یکی از منابع اصلی ارتقای وضعیت اجتماعی یک نفر است. در آمریکا برخلاف کشورهای اروپایی تأمین بودجهی سیستم آموزشی محلی است و نه سراسری. به این معنا که محلههای مختلف، شهرکهای مختلف هرکدام براساس درجهی مالیاتی که از مستغلات تأمین میشود، هزینهی آموزشیشان را تأمین میکنند. به این معنا که یک محلهی فقیرنشین طبیعتاً مالیات برمستغلاتش خیلی پایینتر است، در نتیجه مدارسش بسیار فقیرترند و بدینسان اصلاً میزان آموزش و تخصص و مهارت در همان بدو شروع به طور نابرابر تقسیم شده است. برایتان چند مثال میزنم. اینجا آمارهایی هست که البته از آن گزارش نیست، ولی من برای آنکه تکمیل تصویر روشنتری بیابید استفاده میکنم. به عنوان مثال از نظر فارغ التحصیلی دبیرستان حدود ۹۰ درصد سفیدپوستها مدرک دبیرستان دارند، در حالی که ۸۰ درصد سیاهپوستها و ۵۷ درصد لاتینها در آمریکا فارغ التحصیل دبیرستان هستند. خب این اختلاف رقم میان ۹۰ تا ۵۷ درصد خیلی بالاست. وقتی این موضوع را در مورد کالج و سطوح عالیتر آموزشی بررسی میکنیم ، یکباره افت بسیار شدیدی پیدا میکند. در میان سفیدپوستها ۳۳ درصد حداقل مدرک لیسانس دارند، در حالی که میان سیاه پوستها ۱۷ درصد و میان لاتینها ۱۲ درصد است. خب این تفاوت آموزشی و مهارتی و تخصصی که به این صورت ایجاد میشود، خود به خود زمینه را برای اشتغال نابرابر میآفریند و اشتغال نابرابر هم خود به انباشت ثروت نابرابر کشیده میشود. نکتهی جالبی که باید اینجا تأکید کنم، این است که علیرغم این که زنان لاتین و سیاهپوست فقیرترین لایههای اجتماعی آمریکا هستند، از نظر آموزشی هر دو این گروه زنان از مردان همتایشان در گروه خودشان تحصیلکردهتر هستند. یعنی برعکس سفیدپوستان که زنان کمتر باسواد یا تحصیلکرده هستند تا مردان، در میان لاتینها و سیاهپوستان زنان سطح بالاتری از آموزش دارند.با وجود این، درجه دارایی ، ثروت و شغلشان بسیار پایینتر است. نکتهی دیگری که باید مطرح کنم، شغلهایی است، مانند مستخدمین و نظافتچیهای خانگی، که حدود ۸۰ درصد و بالاتر در آن را زنان تشکیل میدهند؛ همینطور پرستاران کودکان، کارمندان دفتری و صندوقداران فروشگاه. خیلی جالب است در آمریکا ۴۰ درصد آشپزها زن هستند، ولی پایینترین حقوق اجتماعی را آنها میگیرند. یعنی به طور میانگین درهفته ۳۴۱ دلار درآمد دارند که از نظر درآمد پایینترین گروه درآمد شغلی است که زنان به آن اشتغال دارند.» برای روشنشدن تصویر شکاف طبقاتی در آمریکا، میتوان به عامل ثروت منفی اشاره کرد. ثروت منفی به معنای بیشتر بودن بدهیهای فرد نسبت به دارایی اوست. طبق این آمار که شامل افراد بین ۱۸ تا ۶۴ سال است، میزان ثروت منفی بین خانوادههای سفیدپوست پانزده درصد است. در حالی که این رقم برای خانوادههای سیاهپوست ۲۸ درصد است. دکتر بهمن آزاد ادامه میدهد: «در میان سیاهپوستان ۴۶ درصد زنان مجرد سیاهپوست ثروتشان صفر یا منفی است و ۳۳ درصد مردان سیاهپوست. در میان لاتینها ۳۱ درصد خانوادههایشان در سال ۲۰۰۷ ثروت صفر یا منفی داشتند. ۴۵ درصد زنان مجرد لاتین، ثروتی معادل صفر یا منفی دارند و در میان مردان لاتین درصدشان خیلی بیشتر از سیاهپوستان است، یعنی ۳۸ درصد مردان مجرد لاتین یا هیچ دارایی ندارند یا دارایی منفی دارند و درواقع فقط بدهی دارند. این آمار مربوط به قبل از این بحران مالی اخیر بوده که تصویر کنونی از این هم مهلکتر میتواند باشد.» در آمریکا از هر دو ازدواج یکی منجر به طلاق میشود. بنابراین پدیدهی بچههای با یک والدین، پدیدهای آشناست. برای روشن شدن شکاف طبقاتی که روز به روز بیشتر میشود، بد نیست به میزان ثروت میان گروههای قومی و نژادی که مجردند و کودکان زیر ۱۸ سال دارند نیز اشاره شود. میانگین ثروت زنان رنگین پوست که فرزندان زیر ۱۸ سال دارند صفر است و میانگین ثروت مردان سفیدپوست که بچههای زیر ۱۸ سال دارند ۵۶ هزار دلار است. دکتر بهمن آزاد استاد اقتصاد و جامعهشناسی میگوید: «در میان سفید پوستان به طور میانگین ثروث مردانی که بچههای زیر ۱۸ سال دارند ۵۶ هزار دلار است، در حالی که زنان سفیدپوستی که کودکان زیر۱۸ سال دارند، میانگین ثروتشان ۷ هزار و نهصد دلار است. در میان سیاهپوستها میانگین ثروت مردانی که کودکان زیر ۱۸ سال دارند ۱۰ هزار و نهصد دلار است. ولی ثروت زنانی که کودکان زیر ۱۸ سال دارند، صفر است! همین رقم برای لاتینها به نسبت ۲ هزار و چهارصد برای مردان است و باز صفر برای زنان که شما وقتی زنان لاتین را با مردان سفید مقایسه میکنید، که همهی اینها فرزندان زیر ۱۸ سال دارند، در واقع نسبت ۵۶ هزار دلار در مقابل صفر است که از این نظر بسیار شکاف عظیمی است و خب طبیعتاً هم میشود از آن نتیجه گرفت که در چنین شرایطی بچههایی که در چنین محرومیتی به سر میبرند، بالاخره شانسی که بتوانند در نسل بعدی این عقب ماندگی را جبران کنند، تقریباً صفر است. به همین دلیل هم هست که این شکافها روز به روز افزایش پیدا میکند.» |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|