تاریخ انتشار: ۱۳ تیر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
سفرنامه‌ی ارمنستان- بخش دوم

تازه عاشقان و بشقاب‌های پر از توت‌فرنگی

مانی پارسا

در بخش نخست آمد که بنا به آنچه از دانشجویان ایرانی در ایروان شنیدم، تعداد ایرانیان دانشجوی ساکن آن کشور در حدود ۵۰۰۰ نفر است. این دانشجوها زندگی بدی ندارند. دیسکوها و پاتوق‌های ایرانی مخصوص خودشان را دارند و فاصله نزدیک ایروان به ایران هم باعث می‌شود که بتوانند مرتب به خانواده‌هاشان سر بزنند.


جزکافه پوپلاووک

ایروان با این‌که از تهران آزادتر است ولی به خاطر وسعت کمتر آن نسبت به کلان‌شهر تهران، تنوع و جنب‌وجوش‌اش از تهران کم‌تر است. از خیلی از دانشجوها شنیدم که در کل دلشان برای تحرک و تنوع تهران تنگ می‌شود.

جَزکافه ارمنی، "دیسکوی" ایرانی
با این‌که پیش از حرکت از هلند یکی از دوستان لطف کرده و آدرس یکی از فامیل‌های دانشجویش در ایروان را به من داده‌ بود ولی تصمیم گرفتم تا پنج روز اول را خودم تنهایی بگردم و بعداً با او تماس بگیرم. گفتم پیش از این‌که یک‌راست در وسط جمع ایرانی و برنامه‌های آن‌ها قرار بگیرم، چیزی از خود ارمنستان و ارمنی‌ها ببینم و حس کنم.


کافه مِغِدی، پاتوق دانشجویان ایرانی

در یکی از همان شب‌های نخستین، کتابچه راهنمای مسافرتی «لونلی پلَنِت» مرا به یکی از محل‌های باصفای شب‌نشینی در ایروان رهنما شد. محلی بود به نام پوپلاووک، جایی مشابه دور دریاچه پارک ملت تهران ولی در مقیاس کوچک‌تر. گروه‌های موزیک جاز ارمنی و بعضی خواننده‌های معروف ارمنستان در آنجا می‌خواندند و مردم هم در کنار این آبگیر دلباز، دور میزها نشسته، در این مکان روباز، گوش به آواز دل‌نواز جاز، سپرده بودند.

چندتا جفتِ تازه‌عروسی‌کرده (یا تازه عاشق) هم در میزهای اطرافم دست‌دردست هم نشسته بودند و نمی‌دانم چرا فقط همین چندتا میز کوهی از توت فرنگی سفارش داده بودند! در کتابچه راهنمای لونلی پلَنت هم که معمولاً‌ در مورد همه جزئیات می‌نویسد در این یک مورد اطلاعاتی نوشته نشده بود.

ولی در راهنمای مسافرتی نوشته‌بود که رئیس جمهور ارمنستان هم این جَزکافه روباز را دوست دارد و گهگاه به اینجا می‌آید. از آنجا که موسیقی ارمنی را دوست دارم، وقتی یکی از خواننده‌های معروفی که او را قبلاً به‌خاطر تماشای کانال ماهواره‌ای ارمنستان می‌شناختم آمد آنجا و خواند کلی به من خوش گذشت.


قسمتی از میدان جمهوری ایروان

یک و دوی نیمه‌شب از آن محل که درآمدم در خیابان‌های نزدیک، صدای بلند موسیقی پاپ ایرانی از دور به گوشم رسید، «برو دیگه دوست ندارم» «اسمتو نمی‌خوام بیارم» و... . به سوی آن رفتم و چیزی نگذشت که خودم را در دیسکویی ایرانی به نام سافاری در حال اجرای حرکات «موزون» یافتم. دی‌جی دیسکو تیپ درستی داشت و از ایرانی‌های ارمنی بود. چیزی هم از ورودم نگذشته بود که طبق معمولِ دیسکوهای ایرانی دعوا و کتک‌کاری بین دو جوان شروع شد. مثل این‌که متن و پیام آواز موسیقی روی ایشان هم تأثیر گذاشته‌بود!
سرانجام، حبس یکی از طرف‌های دعوا (که بعداً معلوم شد همان فامیل دوست ما است!) در توالت دیسکو به خوابیدن غائله انجامید.

چهارراه زبان‌ها
صبح فردایش باز خیابان‌گردی را از سر گرفتم.

ارمنستان کشور اپرا، تئاتر، باله و موسیقی کلاسیک است. این را می‌شود از مرکز شهر ایروان فهمید. نقطه کانونی و اصلی شهر یک تالار بزرگ اجرای موسیقی و تئاتر است. مجسمه‌های آهنگسازان بزرگ ارمنی هم دورادور ساختمان دیده می‌شود.


میدانی که بر روی شهر ایرانی بنا شده

پاتوق دانشجوهای ایرانی هم یک کافه و غذاخوری به نام مِغِدی است که چسبیده به تالار نامبرده قرار دارد. گپی که با گروهی از دانشجوها زدم معلوم کرد که مغدی در ارمنی به معنی همان ملودی است و اطلاعات مختلفی هم از تعداد ایرانی‌های دانشجو در اینجا و چندوچون زندگی آن‌ها به‌دستم آمد. در ارمنستان وقتی یک نوشیدنی سفارش بدهی می‌توانی ساعت‌ها در یک محل اتراق کنی و گارسون‌ها هم مزاحمت نمی‌شوند. منوهای رستوران‌های اصلی هم معمولاً به سه زبان ارمنی، روسی و انگلیسی است. ویندوز کافی‌نت‌ها علاوه بر این سه زبان گزینه فارسی هم داشت.

با این‌که جوانان ارمنی چند سالی است که قرار است به یاد گرفتن انگلیسی روی بیاورند هنوز خیلی از مطبوعات و بیشتر کتاب‌های اصلی کتابفروشی‌ها به زبان روسی است.

دانشجوهای ایرانی هم درس‌های اصلی‌شان به روسی است و مدرکشان را هم در تنها در رشته‌های خاصی در اروپا قبول می‌کنند.

چیز دیگری که جالب بود اعتمادبنفس معاملات ملکی‌ها و دیگر کسبه ایرانی آنجا در نصب تابلوهای بزرگ تک‌زبانه فارسی به در و دیوار محل کسبشان بود. چنین چیزی در شهرهای اروپایی که من دیده‌ام کمتر پیش می‌آید.



کلاس‌های دانشگاه ایروان

«من که گدا نیستم»
برگشتم به خیابان‌ها. قدم زدن میان نوازندگان مدرن خیابانی و کافه‌نشین‌های خوش سر و وضع مرا یواش‌یواش به "پائین‌شهر" ایروان رساند. این محله‌ها مشابهت دقیقی با محله‌های کارگری و زورآبادهای حومه شهرهای ایران داشتند. البته یک فرقش این بود که ماشین‌های هامِر چندین میلیونی مافیا در اینجا گهگاه جولان می‌دهند و گرد و خاک می‌کنند. در مرکز شهر هم دیده بودم که چطور هامرهای شیشه‌دودی به سرعت از بغل صف پیرزن‌های درمانده تخمه‌فروش می‌گذرند. این پیرزن‌ها (و گاه زنانی میانسال) که در اطراف میدان اصلی شهر یعنی میدان جمهوری (هانراپـِتوتیون هِراپاراک) دستفروشی می‌کنند بیشترشان بیوه‌شدگان زمان جنگ‌اند. زن میانسالی را هم دیدم که با وسایل زیادی از جمله لحاف و تشک و یخچال خراب در خیابان زندگی می‌کرد.

موقع خریدن مقداری تخمه از یک زن افسرده، اصرار کردم که او بقیه پول را نگه دارد ولی او ناراحت شد و با اشاره فهماند که «من که گدا نیستم».

دسته‌ای از بیوه‌شدگان جوان‌تر هم که ظاهراً تخمه‌فروشی هیجان لازم را برایشان نداشته به تن‌فروشی روی آورده‌اند. البته گردشگران بین‌المللی و مافیای محلی و روسی هم باعث شده‌اند تا تعداد بیشتری بین فروش تخمه آفتاب‌گردان و تن، دومی را انتخاب کنند.


از آپارتمان‌های "نسبتاً بهتر" ایروان

شهری بر روی شهر دیگر
بالاخره با فامیل دوستمان تماس گرفتم و پس از گشتی در شهر به یک سالن بیلیارد رفتیم. مشغول بازی که بودیم خانم مسئول سالن از پشت پیشخوان پرسید: پارسکاکان*؟ گفتیم: پس چی! گفت بیایید یک چیزی نشانتان بدهم.

در وسط سالن یک روزنه چهارگوش بود که روی آن حبابی طلقی کار گذاشته‌بودند، گفت پایین را نگاه کنید، این زیر یک گرمابه ایرانی زمان قاجار است! نگاه که کردیم خزینه حمام و نقش‌های ایرانی دکور دیوارهایش پیدا بود.

می‌دانستم که ایروان در قدیم جزو ایران بوده ولی به هر حال از این خانم و بعداً در ادامه سفر از یک فرد متخصص در یک موزه چیزی شنیدم که تعجب کردم. به گفته ایشان کل مرکز اصلی شهر، یعنی همین میدان جمهوری و اطرافش روی هسته اصلی شهر ایرانی ایروان بنا شده. روس‌ها زمانی که آمدند مرکز اصلی این شهر قاجاری با معماری اصیل ایرانی را کاملاً با شن پوشاندند و روی آن را بعداً آسفالت کردند و همه این ساختمان‌های روسی‌مآب بر روی آن ایروان قدیم بنا شده. یعنی هر جای مرکز شهر را بکَنی می‌رسی به خانه‌ها و عمارت‌های ایرانی عهد قاجار!

بعداً که به موزه تاریخ ایروان رفتم (مثل این می‌ماند به یک موزه آثار ایرانی رفته‌ باشی) این موضوع را بیشتر برایم روشن کرد.

ادامه دارد ...

--------------------------------------------
*یعنی ایرانی

بخش نخست: ايروان؛ شهر دختران خوش‌پوش

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

اقای مانی پارسا: من نخواستم در زیر نوشته اولتان که نوشته بودید در ارمنستان از مواد مخدره خبری نیست پیامی به نویسم. من خواستم بگم که مگر در کشور هایی که میزان مواد مخدره بالاتره مردم در فروشگاه ها و یا یز چهار راه ها با پلاکارد و تابلو های نیون فروش مواد را اعلام میکنند.؟ همه و ار جمله خودتان در این گزارش خبر از قدرت مافیای ارمنی کرده اید. آیا این مافیا از فروش کناب های انیشتن و یا از راه روسپی گری و فروش مواد مخدر آن ماشین های چند میلیونی را تهیه کرده اند.؟
ضمنا: اگر لطف کنید در باره ترکیب جمعیتی ارمنستان و اینکه چند در صدشان غیر ارمنی هستند هم چیزکی به نویسید که همگان بدانند که این کشور یکی از جوامعی است که تقریبا به جز ارمنی از دیگر ملیت ها و مذاهب کسی را قبول نکرده. در حالیکه در جمهوری آذربایجان تمامی اقلیت های قومی و مذهبی بطور اشکار حضور دارند در ارمنستان پاک اریایی از این خبر ها نیست. در حقیقت در حال حاضر ارمنستان فاسد ترین رژیم پرستانه است

-- سهند ، Jul 5, 2007

سلام به آقای سهند. ممنون از پیام.
والله اطلاعات اینکه مواد مخدر در آنجا رواج ندارد را از بازرگانان ایرانی اهل تبریز که سال‌هاست ساکن ایروان هستند و همچنین از دانشجویان ساکن آنجا و همچنین دو آمریکایی که برای یک سازمان اجتماعی در ارمنستان کار می‌کردند بدست آوردم. اطلاعات دیگری هم که دادند این بود که ارمنستان شانسی که آورده در مسیر ترانزیت مواد مخدر که از افغانستان، از طریق ایران به ترکیه می‌رود قرار ندارد.
در مورد ترکیب جمعیتی و اوضاع قومی آنجا هم چشم در بخش‌های بعدی می‌نویسم.
پاینده باشید.

-- مانی پارسا ، Jul 5, 2007

سهند عزیز ،ارمنی ها آریایی نیستند و به گمانم شما اولین کسی هستید که عبارت ارمنستان پاک آریایی را به کار برده. ارمنی ها از اقوام سامی هستند و به احتمات بسیار قوی خیلی قبل از آذری ها و حتی آریایی ها در ارمنستان ساکن بوده اند. در باره جمهوری آذریابجان هم بد نیست بدانیم که آن سرزمین برای هزاره ها مسکن قوم ایرانی ( اما پیش آریایی) تالش یا تات بوده و هنوز هم اقلیتی چند صد هزار نفری از آنها که توانسته اند از فرآیند استحاله فرهنگی جان سالم به در ببرند در گوشه و کنار آذربایجان در فشار و تبعیض فرهنگی با محو شدن مبارزه می کنند. همین چند روزپیش خبری شنیدم از تغییر آرام اسامی تالشی روستاها و شهر های قدیمی آذربایجان به اسامی ترکی. دلیل تنوع قومی نسبی جمهوری آذربایجان هم نه مدارای رهبران فعلی آن بلکه قرار داشتن آن در یک چهار راه تمدنی در گذشته و شرایط اقلیمی آن است که مهاجران زیادی از جمله ترک تبار ها را جذب کرده.در کل فکر نمیکنم در جامعه ای که فرهنگ اقلیت بومیان به طور ثابت و دائما در معرض فشار برای محو شدن است ،چیزی برای تحسین وجود داشته باشد.

-- نوید احمدی ، Jul 6, 2007

مگه تو ایران اسمهای ترکی به فارسی بدل میشه کسی به اعتراض ترکها گوش میده؟

-- شروین ، Jul 6, 2007

As someone who has regularly travelled to Armenia from 1994 I can say Mr Mani's report is fairly accurate but slightly dated - it reminds me of Armenia in 1999-2000 perhaps. Would be good to know what year/date this report refers to. Things have changed for the better in almost all respects - including people's condition. Regarding poverty in Armenia it is important to note that, as Mr mani correctly observes, the land is very rocky and hardly suitable for agriculture, apart from the Ararat Valley itself. It was perhaps for this reason that the Soviets made Armenia one of the most intensely scientific-industrial republics and precisely why poverty was the greatest after the collapse of the Soviet Union, made worse by a complete blockade of the country by Turkey and Azerbaijan. Regarding national composition of Armenia's population (response to one of your readers) it is important to note that large numbers of Armenians were forcibly or otherwise driven away from Armenia, starting with Shah Abbas the Great but particularly in Western Armenia or Turkey where over 1.5 million were slaughtered in the 1915 Genocide and 1 mil driven away. A great number who could escape this genocide came to present day Armenia making it almost a purely Armenian territory while other parts of Historic Armenia (Nakhijevan in Azerbaijan and Western Armenia in present day Turkey) poplated almost entirely by non Armenians. However there are minorities in Armenia such as Assyrians, Greeks, Jews and Kurds who are well treated - in fact the Kurds enjoying many cultural rights (such as journals, schools and radio programmes) denied to them in every other country, especially Azerbaijan and Turkey, in the region where they are a much larger national minority

-- Bernard Nazarian ، Jul 13, 2007

Hack again?!

-- JackSilevrss ، Feb 3, 2010

Hello, as you can see this is my first post here.
Hope to get any help from you if I will have any quesitons.
Thanks in advance and good luck! :)

-- CordwoogThomo ، Feb 9, 2010

Very interesting subject! Never thought about it that much...

-- Damion Sampley ، Jul 14, 2010

Every new thinking, at its starting, is precisely in a minority of one." But I am sure your opinion will have a great succes, because I like them very much

-- 徵信社 ، Aug 13, 2010

Thanks for the great post.

-- Regena Robair ، Aug 18, 2010

Great stuff here, definitely going to check it out later :)

-- TravelingTommy ، Aug 18, 2010

Hi, good day. Wonderful post. You have gained a new subscriber. Pleasee continue this great work and I look forward to more of your great blog posts.

-- Wedding Slideshows ، Aug 19, 2010

pretty cool stuff here thank you!!!!!!!

-- LeupoldEst ، Aug 27, 2010

I enjoyed reading your blog. Keep it that way.

-- bixLodoffnony ، Sep 5, 2010

I feel you are too good to write Genius!Thanks for posting, maybe we can see more on this.

-- Wood urns ، Sep 5, 2010

so well. Your site is well Believed out, graphically impressive and full of great Suggestions. Kudos.

-- Lilia Ames ، Sep 8, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)