تاریخ انتشار: ۹ شهریور ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گزارشی در مورد روند طلاق در ایران

روند پرشتاب طلاق در ایران

پانته‌آ بهرامی

طلاق در فاصله‌ی ۱۳ سال گذشته در ایران رشدی ۱۵۰ درصدی یافته است.بر اساس داده‌های سازمان ثبت احوال، تعداد طلاق‌های ثبت شده در سال ۱۳۸۸به رقم بی‌سابقه‌ی ۱۲۵ هزار رسیده است. آمار سه ماهه‌ی اول سال ۱۳۸۹نشان می‌دهد که فقط در سه ماهه‌ی نخست سال جاری، ۳۴ هزار مورد طلاق ثبت شده استاین روند آنقدر باعث نگرانی دولت شده که به گزارش خبرآنلاین، سازمان ثبت احوال در ابلاغیه‌ای از مدیران ستادی و استانی خود خواسته تا از اعلام آمار طلاق خودداری کنند.

Download it Here!

روند رو به رشد طلاق تنها متعلق به ایران نیست. در کشورهای همسایه مثل ترکیه و پاکستان نیز سیر صعودی دارد و در اروپا نیز به طور متوسط، یک سوم ازدواج‌ها به طلاق منجر می‌شود.جامعه‌شناسان علل متعددی را برای این روند عنوان می‌کنند که از آن جمله است: نابسامانی‌های اقتصادی، عدم رضایت از روابط جنسی، دخالت خانواده‌ها، پیامدهای ارزش‌های جامعه‌ی مدرن و شهرنشین و بالاخره تغییر جایگاه زنان در جامعه.

مدرنیته و طلاق

دکتر عطا هودشتیان، استاد فلسفه‌ی علوم سیاسی در کانادا، در مورد نفوذ ارزش‌های مدرنیته در شرق معتقد است:

مسئله‌ی شهرنشینی جامعه، مثل نفوذ و گسترش خود مدرنیته در شرق، اصولاً به شکل ناهنجاری قوام گرفته است؛ یعنی باید با مدنیت همراه می‌شده ولی به این شکل رشد نکرده است. منظور از مدنیت هم سامان‌بندی و قانون‌مندی اجتماعی است که در آن فردگرایی نه به معنای خودپرستی بلکه به شکل احترام به قانون شکل بگیرد که البته در ایران به صورت ناهنجار رشد کرده است.


دکتر عطا هودشتیان

رشد طلاق در ایران با نفوذ ارزش‌های مدرنیته در پیوند است. مدرنیته سطح توقع آدم‌ها را نسبت به خودش افزایش داده است. یعنی همان چیزی که به خلاقیت فرد در غرب انجامیده، در شرق، به بی‌طاقتی و فردپرستی و خودمرکزبینی کشیده شده است. البته در غرب هم وجود دارد، اما شکل دیگری به خود گرفته است.در مورد طلاق، سطح تحصیل زنان و مردان نیز موثر است که بازهم به پیامدهای شهرنشینی جامعه‌ی ایران بازمی‌گردد.

در عین حال طلاق نه تنها در طبقات مرفه و متوسط، بلکه در طبقات پایین و در روستاهای دوردست نیز دیده می‌شود. به طور کلی جامعه‌ی ایران هرچه بیش‌تر به سوی نوسان‌پذیری و ناپایداری ارزش‌های اجتماعی می‌رود و در تضاد با سنت قرار می‌گیرد، بیش‌تر نیز به گسست از ارزش‌ها و سنت احترام به بزرگ‌ترها و احترام به مردها می‌رسد. به عبارتی، هرچه دولت ایران و گفتمان حاکم خود را از ارزش‌های غرب جدا کند و در ستیز با آن قرار بگیرد که البته بخشی از آن هم در شعار است، جامعه‌ی ایران و جمعیت فعال درست برعکس آن عمل می‌کند. مشاهده کردیم که این جامعه خودش را متصل به ارزش‌های غربی بازتولید کرده است.

خلاصه درپیوند با طلاق پدیده‌های مختلفی قابل بررسی است. برای نمونه، زنانی هستند که روی موضوع مهریه تاکید دارند و درواقع رابطه‌ی بین زوجین رابطه‌ی کالایی شده است. یعنی یک نوع سرمایه‌داری ناهنجار و نجویده در جامعه‌ی ایران به موضوع طلاق پاداده است. مهریه، معامله‌ای بین زوجین شده که برخی از زنان با تیزهوشی ازدواج می‌کنند و مهریه‌ی بالا را بنا می‌کنند و از طریق طلاق پول هنگفتی به دست می‌آورند.

آیا به نظر شما این حرکت از سوی برخی از زنان آگاهانه صورت می‌گیرد؟

برخی آگاهانه آن را انجام می‌دهند. من خود شاهد برخی از این افراد بوده‌ام. این پدیده را می‌توان در مورد زنانی که با مردان میان‌سال در خارج از کشور ازدواج می‌کنند نیز مشاهده کرد. با مهریه‌ی بالا ازدواج می‌کنند، هم از این طریق به خارج از کشور می‌آیند و هم پولی به جیب می‌زنند. طرح مسئله‌ی مهریه به مفهوم این نیست که همه الزاماً آگاهانه آن را مطرح می‌کنند، اما در برخی از موارد کالایی شدن روابط اجتماعی این امکان را به آنها می‌دهد که طلاق را بهانه‌ای برای ثروت‌اندوزی کنند.

تغییرات ساختاری در ازدواج

تغییر وضعیت زنان از نظر اجتماعی، اقتصادی، آموزشی و بالارفتن آگاهی‌های آنها به تغییرات ساختاری در چگونگی ازدواج انجامیده است. مطابق آمار سرشماری سراسری سال ۱۳۸۵ در ایران، ۸۳ درصد زنانی که طلاق گرفته‌اند، شاغل بوده‌اند.علاوه برآن، ۳۳ درصد زنان بین ۲۰ تا ۳۴ سال و ۵۰ درصدمردان همین گروه سنی مجرد هستند. این گروه که جمعیتی هفت‌میلیونی را تشکیل می‌دهند، ازجمله شامل افرادی که طلاق گرفته‌اند نیز می‌شود.

به این واقعیت نیز باید اشاره کرد که ۴۸ درصد طلاق‌ها در همان پنج سال ابتدای زندگی اتفاق می‌افتد.
عوامل زیادی درایران در تغییر شیوه‌ی ازدواج تاثیر دارد که مهم‌ترین آن تغییر جایگاه زن در جامعه‌ی ایران است.

آمار بیش از ۶۰ درصد از دانشجویان که متعلق به دختران است نشان از آن دارد که آنها حاضر نیستند به جایگاه سنتی خود درجامعه بازگردند. علاوه بر آن آگاهی از حقوق خود به عنوان انسانی برابر با مردان تنش بین ساختار سنتی و جایگاه نوین را افزایش داده که یکی از نمودهای آن رشد پرشتاب آمار طلاق است.


دکتر عطا هودشتیان در مورد روند خودآگاهی زنان می‌گوید:

جرئت زنان خودش را در طلاق نشان می‌دهد. برخی از طلاق‌ها راه افراط نیز به خود می‌گیرد. هم‌چنان که همه‌ی جنبش‌های آغازین در ابتدای کار راه افراط به خود گرفته‌اند. برای مثال جنبش فمینیستی در آغاز کار بسیار مورد تهمت قرار گرفته است، اما خود این جنبش دریچه‌ای بود برای خودآگاهی جدید زنان در جامعه. مسئله‌ی طلاق، نشانه‌ای ازخروج زن ایرانی از صغارت تاریخی‌اش است.

تا به حال صغارت تاریخی زن ضامن کارنامه‌ی تاریخ مردپسند جامعه‌ی ایرانی بوده است، ولی اکنون با ورود زنان در صحنه‌ی اجتماع، این سامانه‌ی سنتی به چالش کشیده شده است. مسئله‌ی طلاق نتیجه‌ی احساس و روحیه‌ی استقلال فردی در برخی از زنان است و همه‌ی اینها نتیجه‌ی سهمگین ارزش‌های مدرنیته است. البته به مفهومی نیست که مردان طلاق نگیرند ولی زنان بیش‌تر خود را به جلو انداخته‌اند. زنان شهامت پیدا کرده‌اند و آزادی‌خواه شده‌اند. همه‌ی این دلایل به این مفهوم نیست که طلاق پدیده‌ای قابل ستایش است.

نگاه دولت به موضوع طلاق، نگاهی منفی و ضد ارزش است. برای مثال جواد صبور عضو هیئت رییسه‌ی کمیسیون اجتماعی مجلس مهم‌ترین عامل طلاق را جدایی از فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی بر اثر آموزه‌های غربی و تبلیغات منفی و مخربی می‌داند که توسط ماهواره‌ها در جامعه رواج یافته است. (فرارو، ۲۴ اسفند ۱۳۸۸)

نمونه‌ی دیگر نظر زهرا شرف‌الدین، عضو کمیته‌ی راهبردى مرکز امور زنان و خانواده‌ی ریاست جمهورى است که معتقد است: «رعایت نکردن عفاف از سوى بانوان، ارتباط‌‌هاى خارج از خانواده و ارسال پیامک‎هاى مستهجن به همکاران مرد از علل عمده‌ی افزایش طلاق در جامعه است.»به اعتقاد وى در صورتى که زنان به جاى کار کردن، خانه‌دار شوند، نرخ طلاق کاهش خواهد یافت. (تابناک، ۱۱ اسفند ۱۳۸۸)

در مقابل این نگاه منفی، نگاه دیگری وجود دارد: طی دهه‌های اخیر، ازدواج رسمی فقط یکی از اشکال زندگی مشترک دو فرد راتشکیل می‌دهد و الگوها و رفتارهای اجتماعی دچار دگرگونی‌های اساسی و کارکرد سنتی نهاد خانواده دچار تزلزل شده است. این نگاه به ویژه در میان جوانان در کشورهای دیگر دنیا رو به رشد است تا آنجا که به زندگی مشترک به عنوان قراردادی بین دونفر که بر پایه‌ی عاطفه بنیان گذاشته، نگاه می‌شود و نه قراردادی که باید ثبت شود.

راه‌های برون رفت از طلاق

راه حل‌ها و رویکردهایی که برای تداوم نهاد خانواده پیشنهاد می‌شود، بسیار متفاوت است. دکتر عطا هودشتیان به بازتعریف چهار مورد می‌پردازد:

اول آن که دست از سنت‌گرایی گذشته برداریم و قبول کنیم که سن ازدواج باید بیش‌تر شود. یعنی اگر دختری نخواهد در ۱۳ یا ۱۹ سالگی ازدواج کند و بخواهد صبر کند و یا تحصیل کند، این را بپذیریم.

نکته‌ی دوم، خواستگاری که مقوله‌ی اجتماعی، تاریخی و بخشی از سنت ماست و قابل احترام است تنها راه برای ارتباط‌گیری بین دختران و پسران نیست.قبول کنیم که آنها باید بتوانند پیش از ازدواج با هم ارتباط بگیرند. این ارتباط کمک می‌کند تا اگر احتمالاً زوجین با هم تفاهم ندارند، قبل از ازدواج به این شناخت برسند. من خود شاهد زوجینی بوده‌ام که با هم قبل از پیوند زناشویی بیرون رفتند، آشنا شدند و قبل از ازدواج متوجه شدند که نمی‌توانند باهم زندگی کنند.

سوم این که بپذیریم زمانی که اختلاف پیش می‌آید احتیاج به یک نفر سوم نیز وجود دارد. مقوله‌ی مشاور خانواده باید در جامعه‌ی ایران جا بیافتد. البته وجود دارد ولی باید آن را گسترش داد. در بسیاری از موارد طلاق‌ها بی‌دلیل و اختلافات سطحی است. اگر زوجین قبول کنند که درد دل‌های مخفی خود را مطرح کنند، شاید مشاور خانواده بتواند راه حلی پیدا کند.

نکته‌ی آخر هم این است که برخی مواقع راه حل طلاق، راه حل درستی است؛ چه دوران سرسپردگی زنان خاتمه یافته است. چرا یک زن باید به خاطر تفکری که می‌گوید طلاق نباید گرفت و آن را یک امر الهی و خلل ناپذیر تلقی می‌کند، ۴۰ یا ۵۰ سال سلطه‌ی یک مرد ناپسند را بپذیرد؟ بنابراین اگر برداشت‌ها کاملاً متضاد است، طلاق می تواند یک راه حل باشد و به حفظ سلامت روانی هردو کمک کند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

در مورد مشاوره گفته بوديد. من خودم از كساني هستم كه براي نگه داشتن زندگيم از هيچ راهي فروگذار نكردم. مشاوره با بهترين روانشناس ايران، هر نوع همكاري با همسرم و كوتاه اومدن از خواسته هام براي نشون دادن حسن نيتم و علاقه به ادامه ي زندگي با او، دادن نهايت عشق و توجه به همسرم و هزار تا چيز ديگه.
اما چيزي كه در نهايت عايدم شد، يه تهمت سنگين بود. يه پرونده ي سياه كه تا عمر دارم باهامه. اون يه بيمار ميشه گفت پارانوئيدي بود. اينو روانشناسي كه پيشش مشاوره ميرفتيم به من گفت. اما من بهش اهميتي ندادم. بعدها كه از دستش خسته شدم و براي طلاق اقدام كردم، يه شكايت جانانه و يه پرونده سازي. بعدها كه ديد نتيجه اي نداره، خودش شكايتش رو پس گرفت. اما دادگاه گفت جنبه ي عمومي شكايت پابرجاست. واسه همين به خاطر جرمي كه مرتكب نشده بودم، به تحمل 99 ضربه شلاق محكوم شدم.
حالا فكر مي كنيد ديگه حاضر بودم با مردي كه باعث يه همچين چيزي شده زندگيمو ادامه بدم؟ خونه اي كه در اختيارش گذاشته بودم رو ازش گرفتم. و ازش جدا شدم.
هنوز هم كه هنوزم دلم ميخواد يكي پيدا بشه اين پرونده رو به جريان بندازه و بيگناهي منو ثابت كنه. به سازمان حقوق بشر اسلامي تهران مراجعه كردم، هيچ (ببخشيد) غلطي نكردند. به دفتر شاهرودي مراجعه كردم. به رهبر نامه نوشتم. جالبه كه بابت يه حكم چند بار مجازات شدم. هم دادگستري، هم حراست محل كارم، جداگانه برام تنبيه در نظر گرفتند. تازه بعدها هم كه ميخواستم جواز تاسيس آموزشگاه بگيرم، بخاطر همين حكم بهم جواز ندادند. فكرش هم قلب آدمو به درد مياره. هيچ كار بدي نكرده باشي و اينهمه بهت توهين بشه
حالا ملت ما فقط از اخباري كه جهاني ميشه خبر دارند. كسي چه ميدونه امثال من كه آدمهاي معمولي هستيم، چه درد و عذابي داريم. الان شايد پنج سال از پايان اون ماجرا مي گذره. اما براي من هنوز تموم نشده. فشار روحي كه بابت محكوميت بي دليل در اون پرونده تحمل ميكنم، روحم رو له ميكنه

آيا ياري دهنده اي هست؟

-- مينو ، Aug 31, 2010

سلام. معلومه دیگه وقتی دختر و پسر دو ماه با همدیگه زندگی میکنن بعد دختره به پسره میگه دوستت ندارم باید هم آمار طلاق اینقدر بره بالا. وقتی جوونا فقط به خوش قیافه بودن اهمیت میدن نباید انتظار دیگه ای داشته باشیم.

-- بدون نام ، Aug 31, 2010

سلام. معلومه دیگه وقتی دختر و پسر دو ماه با همدیگه زندگی میکنن بعد دختره به پسره میگه دوستت ندارم باید هم آمار طلاق اینقدر بره بالا. وقتی جوونا فقط به خوش قیافه بودن اهمیت میدن نباید انتظار دیگه ای داشته باشیم.

-- فربد ، Aug 31, 2010

چرا قایل صوتی این مطلب کار نمی کند

-- آناهیتا ، Sep 1, 2010

نباید فراموش کرد که علاوه بر دلایلی که در سراسر جوامع انسانی برای طلاق مشترک هست، مثل مشکلات مالی و اخلاقی، در ایران و شاید دیگر جوامع اسلامی، اشکال بزرگی که باعث شده آمار طلاق را به این شکل بالا ببره، مشکل رابطه ی قبل از ازدواج از دید خانواده ها جامعه و دولت است. به همین دلیل جوانانی که به هم علاقمند می شوند مجبور هستند ازدواج کنند تا بتوانند بدون حاشیه های دردسر ساز روابطشون رو ادامه بدهند، اما لازم به توضیح نیست که به دلیل فرصت کم و عدم شناخت، خیلی زود متوجه می شوند که به درد هم نمی خورند و بند این ازدواج تحمیلی، دوستی سابق رو به دشمنی می کشونه و در پروسه ی طلاق گرفتار می شوند.
در واقع ریشه ی اصلی بدبختی ها از قوانین غلت اسلامیون افراطی در حکومت ایران است.

-- شهرزاد ، Sep 1, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)