خانه > گزارش ويژه > ایران > رهبران جنبش سبز در داخل یا خارج از کشور؟ | |||
رهبران جنبش سبز در داخل یا خارج از کشور؟مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comبا هرچه نزدیکتر شدن به سالگرد انتخابات ریاست جمهوری در ایران، بحث و گفتوگوها دربارهی آن، به مثابهی امکان یک حرکت تازه در روند جنبش اعتراضی یکسالهی اخیر بیشتر میشود.
پیشبینیها در مورد چگونگی برگزاری سالگرد انتخابات ریاست جمهوری، نحوهی رویارویی حکومت با آن، مشکلاتی که در این راه وجود دارد و پیشنهادهای موجود برای بهتر برگزار شدن آن، از جمله مسائلی هستند که در این بحثها مطرح میشوند. این نکات را با دکتر علیرضا رجایی، نویسنده و تحلیلگر سیاسی ملی- مذهبی در تهران و همچنین امیرحسین اعتمادی، از مسئولان سازمان ادوار تحکیم در گیلان، مطرح کردهام. در این زمینه که فضای برگزاری این مناسبت در ایران چگونه به نظر میرسد، آقای رجایی امکان یک حضور گسترده را کمتر میبیند و علت را اینگونه توضیح میدهد: بدیهی است که جناح مسلط کنونی اصولاً برای پذیرش این حضور اجتماعی و سیاسی آمادگی ندارد. در حالی که رسانههای رسمی موجود در ایران، برای مثال با تجمع فلسطینیها در مناطق اشغالی خیلی با استقبال برخورد میکنند. همین امروز در یکی از رسانههای جناح راست خواندم که از تجمعی که در مصر، هواداران البرادعی در مقابل مبارک انجام دادهاند خیلی استقبال کرده است. در حالی که تقاضاهای هواداران البرادعی همان مواردی است که در جنبش سبز البته بهطور وسیعتر و عمیقتری دیده میشود.
آقای رجایی، در میان اپوزیسیون بهخصوص در خارج از کشور، هنوز امیدهای فراوانی وجود دارد که این مناسبت بسیار گسترده و در سطح خیابانها برگزار شود. برخی از دوستانی که در خارج از کشور هستند، بهتعبیر ضربالمثل قدیمی «کنار گود نشستهاند…»، انتظار دارند کارهای خیلی عجیب و غریبی در ایران اتفاق بیفتد، اما در ایران با واقعیتهای مشخصی روبهرو هستیم. ضمن این که طبیعتاً منابع مخالفت و اعتراض مردم در همهی حوزهها، همچنان در جامعه وجود دارد. اما این که در مقابل یک نیروی توانمند برای اعمال زور، لزوماً مردم باید در همهی لحظات، بهتعبیر ابتدای انقلاب، استشهادی عمل کنند و یک دور پیوسته از خشونت، ناگزیر در کف خیابانها اتفاق بیفتد، در حال حاضر در ایران وجود ندارد و چه خوب هم که وجود ندارد. اگر با این پیشنهادات و این نگرشها مخالف هستید، طرح شما چیست، برای این که این مناسبت آنطور که شما درنظر دارید، برگزار شود؟ واقعیت این است که بهطور مشخص هیچ طرحی وجود ندارد. یعنی وقتی از یکسو گوشت و پوست است و از سوی دیگر مشت و چیزهایی از این قبیل هست، دو راه وجود دارد: یک راه استشهادی و درگیریهای خیابانی است. دیگری هم این است که به دنبال فرصتهای مناسب بود. این که یک جریان سیاسی در یک مقطع، برای یک مسئله و معضل مشخص راه حل نداشته باشد و اعتراف کند که برای کوتاهمدت راه حل ندارد، اصلاً نقطهی ضعفی نیست. واقعیت این است که اگر خود انقلاب اسلامی در مقطع دههی ۴۰ فکر میکرد که بعد از ۱۵ خرداد باید به نتیجه و پیروزی برسد و چون نرسید، فاتحهی حرکت خود را میخواند، هیچ موقع انقلاب بهنتیجه نمیرسید. یا بسیاری حرکتهای دیگر هم همینطور. اگر کسانی فکر میکردند در سرکوب سیاسی، فردایی وجود ندارد، هیچ اتفاقی نمیافتاد. بنابراین صبر تاریخی همیشه مقداری پاسخگو باید باشد. یکی از انتقاداتی که بهعدم برگزاری مناسب مراسم ۲۲ بهمن یا اصولاً سیر نزولی حضور مردم در مناسبتها وجود دارد، متوجه شیوهی رهبری جنبش سبز است. این سئوال را در دو سطح جواب میدهم؛ یکی در سطح اجرایی و دیگری سطح اعتقاد خودم. در سطح اجرایی، کسی برای این که رهبر یک جنبش بشود، از فرد دیگری مجوز رسمی و اداری که نمیگیرد. افرادی به هردلیلی و در نتیجهی اتفاقهایی بهعنوان رهبر از نظر مردم شناخته میشوند. حال اگر کسانی فکر میکنند که میتوانند در محتوای این رهبری جابهجایی انجام بدهند، خُب بدهند. این رهبران توانشان در همین حدی بوده که تاکنون نشان دادهاند. نکتهی دوم این است که بهنظر من، بهخصوص آقای میرحسین موسوی که حداقل از نظر گروهی از مردم، بهعنوان فرد پیروز انتخابات از سوی گروهی از مردم تلقی میشود، فوقالعاده هوشمندانه عمل کردهاند. اعتقاد من این است که ایشان در نتیجهی جمعبندی سهدههی بعد از انقلاب به این پختگی از رهبری رسیدهاند و تصورم هم نیست که هیچکدام از گروههای داخل و خارج در این سطح از جمعبندی از فضای موجود در ایران بودند. البته از شجاعت و خلوص بینظیر آقای کروبی نباید غافل شویم. لفظی که ابتدا بهکار بردم که اگر قرار بود کسی استشهادی عمل کند، خود آقای کروبی بود که اینکار را کردند و در مقاطع مختلف مورد حمله هم قرار گرفتند. آقای رجایی، این پیشنهاد هم در خارج از کشور مطرح است که رهبری برای این که بتواند بهتر حرکت کند و مجبور به گزینش میان طرح رکود کامل و دستگیری و خطر نباشد، بهتر است بخشی را در خارج از کشور داشته باشد. خیر، تفاوتی نمیکند. من اصولاً مشکلی را در این که رهبران جنبش شجاعت لازم را نداشته باشند و یا داشته باشند، نمیبینم. یعنی رفتار سیاسی جریان جنبش سبز و رهبران آن در داخل ایران به گونهای بوده است که اگر در خارج از کشور هم بودند، بههمین ترتیب عمل میکردند. پس به این ترتیب، شما هم با این نظر که آنها از خارج هم میتوانند جنبش سبز را رهبری کنند، میتوانید موافق باشید؟ نه…اگر خارج از کشور بودند که یقیناً نمیتوانستند. وقتی که رهبری هر جریان سیاسی در خود معرکه باشد، آن موقع است که مردم باور دارند که پشت سر آنها را خالی نکردهاند و همان حرفی که اول زدم: گروهی کنار گود ننشستهاند و دیگران را تحریک کنند. خودشان حضور دارند و هر لحظه، دائماً گروهی دارند تحریک میکنند که باید آنها را بازداشت و محاکمه کرد.
این که این رهبران در داخل ماندهاند، به این معناست که به حرکت خودشان باور دارند و مردم هم البته یقین دارند که آنها از این معرکه نگریختهاند و پابهپای مردم در همهی اتفاقات حضور دارند. شهامت بیشتر همین بحث را با امیرحسین اعتمادی، از مسئولان ادوار تحکیم وحدت در گیلان، پیش میبرم که در ارزیابی از فضای موجود، اختلافنظر چندانی با آقای رجایی ندارند، اما نتیجهگیریهای بعدی ایشان کاملاً متفاوت است: در پیشبینی مراسم ۲۲ خرداد با دو تحلیل مواجه هستیم: یک تحلیل بر اساس فضای اغراقآمیز و بهنظر من، فریبدهندهی مجازی است. کسانی که بر این اساس تحلیل میکنند، با توجه به صحبتهایی که آقایان کروبی و موسوی داشتند و آنچه در بالاترین، فیسبوک و جاهای دیگر دیده میشود، فکر میکنند ما ۲۲ خردادی خیلی پرشوری خواهیم داشت. چرا در فضای مجازی فضای اغراق شده نسبت به واقعیتهای جامعه وجود دارد؟ حکومت بهدرستی کاری کرده که رهبری و فعالین جنبش در یک فضای مجازی محدود بشوند. یعنی در طول این یکسال حاکمیت از حضور عملی مردم در هفتهی اول در خیابانها و سرکوبی که شد، کمکم تجربه گرفت. این کاهش حضور عملی منجر شده به افزایش حضور همان فعالین در فضای رسانهای و بهنظر میرسد که این حضور در فضای رسانهای مبتنی بر واقعیات جامعه نیست. پیشنهاد شما برای برطرف کردن این خطا چیست؟ نظر من این است که ما نباید انتظاری بیشتر از این از حکومت داشته باشیم. یعنی عملاً ما با حکومت سرکوبگری مواجه هستیم که برای حفظ خود به هرکاری دست میزند. وقتی با چنین حکومتی مواجه هستیم، باید راهکارهای مقابله با آن را درنظر بگیریم. اینجا است که نقش رهبری جنبش خیلی مهم است. با وجود این که آقایان کروبی و موسوی فراتر از انتظار بودند، یعنی اگر بخواهیم با خودشان مقایسه کنیم، ایستادگی و شجاعتشان بسیار زیاد است، اما بازهم این مقدار ایستادگی و شجاعت برای مقابله با حکومت کم است. پس ضعفی که شما در رهبری میبینید، سیاستهای این رهبری و این که نمیتواند راهکار ارائه بدهد نیست. بلکه بحث شهامت و جسارت بیشتر است. نه؛ مشکل راهکار نیست. به هرحال در همین فضای رسانهای و فضای مجازی راهکار زیاد داده شده. در دیدارهایی هم که با همین رهبران صورت میگیرد، ایده و طرح زیاد مطرح میشوند. شجاعتشان هم هست، اما کافی نیست. یعنی ما نیاز به جسارت بیشتر داریم. شهامت بیشتری که شما از آنها انتظار دارید، چگونه باید بروز کند؟ مثلاً پیشنهاد خود من این است که این آقایان به جای این که برای ۲۲ خرداد دعوت به تجمع همگانی بکنند، خودشان بروند در یکی از دانشگاههای تهران یا حوزهی علمیهی قم، منزل یکی از مراجع و بههرحال در چنین جاهایی بست بشینند. یعنی ما نیاز به یک حرکت انتحاری داریم. حرکتی که شوکآور باشد و بتواند مردم را هم با خودش همراه کند. فکر نمیکنید حتی این که هرازگاهی بیانیه بدهند، شهامت بیشتری نیاز دارد تا این که در منزل و در پناه یکی از مراجع، بست بنشینند. چه نوع شهامت یا حرکت انتحاری در این مسئله میبینید؟ این حرکت انتحاری است؛ برای این که همانطور که گفتم حکومت میخواهد این آقایان بایکوت بشوند. یعنی در صحنه حضور نداشته باشند. میخواهد فقط در فضای رسانهای محدود بشوند و در نهایت دیدارهایی جسته و گریخته با دانشجویان یا نیمهاحزابی که فعلاً هستند، داشته باشند. نمیخواهد وارد صحنه بشوند. بههرحال این هم احتمال دارد که در نتیجهی همان سرکوبی که در بیرون وجود دارد، اگر آقایان موسوی و یا کروبی بروند و در جایی بست بشینند، با آنها بهطور شخصی کاری نداشته باشند. آن موقع برای این که رهبری در جامعه وجود داشته باشد، چه توصیهای دارید؟ ما نقطهضعف دیگری را هم در رهبری جنبش میبینیم و آن این است که چون در داخل ایران هستند، نمیتوانند خیلی از حرفهایشان را بزنند. اینجا است که نیاز به یک شورای رهبری در خارج از کشور و مرتبط با رهبری داخل که رسماً هم اعلام کند نمایندهی رهبری در داخل است، احساس میشود. یعنی شورایی باشد که خیلی از حرفها را که در داخل زده نمیشود، آنجا ابراز کند. اتفاقاً آقای کروبی در همین مصاحبهی اخیری که به مناسبت سالگرد جنبش با سایت «جرس» داشتند، اشارهی کوچکی به این مسئله کردند که باید ارتباط بیشتری بین داخل و خارج، روی حداقل اشتراکات باشد. یعنی اگر خواستهی حداقلی جنبش را در شرایط فعلی برگزاری انتخابات آزاد بدانیم، این خواسته نیاز دارد که در فضای رسانهای خارج به نمایندگی از رهبری داخل اعلام شود. در همین زمینه با آقای علیرضا رجایی صحبت میکردم. ایشان میگفتند که حضور برخی رهبران در خارج از کشور، برای مردم میتواند اینگونه تلقی شود که آنها در امنیتی صحبت میکنند که مردم از آن برخوردار نیستند. ولی اگر به نمایندگی از رهبری داخل باشند، یعنی عملاً صدای رهبری داخل است که دارد اعلام میشود. فکر نمیکنم این با مسئلهای که اقای رجایی میگویند، تناقضی داشته باشد. اگر منظور آقای رجایی این است که آنها در فضای امن نشستهاند و مردم را هدایت میکنند، من میگویم نه؛ اینها عملاً صدای رسمی رهبری داخل هستند. یعنی اگر رهبری داخل را نمایندهی مردم بدانیم، در واقع میتوانند صدای رسمی مردم در داخل باشند. این میتواند حتی در قالب خروج یکی از افراد نزدیک به رهبری جنبش، مثلاً خانم رهنورد یا خانم کروبی که انتظار کمتری از ایشان میرود اتفاق بیفتد. یعنی چنین حرکتهایی هم میتواند به شورای رهبری خارج رسمیت بدهد. آن وقت ایراد آقای رجایی هم برطرف میشود. وقتی مثلاً فردی مانند خانم رهنورد از کشور خارج شوند، چون ایشان در داخل بودهاند، فکر میکنم این قضیه که در فضای امن نشستهاند هم دیگر مصداق نداشته باشد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
به نظر میرسد با توجه به فضای سیاسی موجود جنبش سبز بایدضمن اینکه حضور خودش را در صحنه اجتماع اعلام میکند ریسک این حضور را برای هواداران کاهش دهد بنابراین پیشنهاد میشود روز 22 خرداد مردم بدون هیچ گونه تجمع با لباس سبز یا نمادی سبز رنگ از خانه بیرون بیایند
-- بی نام ، May 29, 2010تا زمانیکه رهبران جنبش سبز، آرزوی بازگشت به دوران طلایی خمینی فریبکار را دارند و از او به عنوان امام و رهبر یاد می کنند! امیدی برای آزادی ایرانیان و حکومتی مردم سالار در ایران نیست.
-- Kurosh ، May 29, 2010همه رهبران جنبش سبز و اصلاح طلبان حکومتی، در به قدرت رسیدن این نظام مستبد و خودکامه مسئول هستند و یک معذرت بزرگ به ملت ایران بدهکار. اصلاح طلبان باید بعد از ٣١ سال حکومت اختناق، درک کرده باشند که دین را باید از حکومت جدا کرد. این تنها راه نجات کشور از فاجعه بزرگی است که در راه است.
کوروش،
آقا کوروش، اگر هفتاد و دو ملیون ایرانی، به اضافه تمام مردم دنیا بیداری شما را نداشتند؛ بشریت دو هزار و پانصد سال پیش مرده بود.
یکی از عشاق سینه چاک چاک چاک شما
-- بدون نام ، May 30, 2010اعمال ورفتار آقای موسوی و خانم به هیچوجه راهی به جلو باز نمیکند. ملت ایران سالها شاهد این نوع حرکات سیاسی بوده و بی نتیجه بودن آنها را هم درعمل دیده است. نمونهء بارز نه چندان دور تاریخی اینگونه حرکات سیاسی رامیتوان دررهبران جبهه ملی ونهضت آزادی زمان شاه دید که نه تنها راهی را نشان نمیداد، بلکه سبب میشد تا دستگاههای اطلاعاتی رژیم، برای آن حرکات سیاسی رهبران آن دو سازمان سیاسی تره هم خرد نکنند و آنها را جدی به حساب نیاورند.
-- علی کبیری ، May 30, 2010برای آنکه بتوانیم شخصیت سیاسی یک رهبر و وزن اورا مورد سنجش قراردهیم، ابتدا باید حرکات سیاسی ویرا از گذشته تا برهه مورد نظر بررسی کرده وبه او نمره بدهیم وسپس ملاحظه کنیم که آن فرد در برهه مورد نظر چه حرکات سیاسی را مدنظر قرارداده وتأثیر آن حرکات درپیشبرد مبارزات تا چه اندازه بوده است. آقای موسوی در این هردو آزمون مردود میشود. چرا؟ پاسخ آنست که اولاً در دوران نخست وزیری این شخص، بقول آیت الله منتظری، حداقل چهارهزار زندانی سیاسی را رژیم کشته است وایشان درعرض 31 سال گذشته نسبت به آن کشتارها اعتراضی نکرده است. پس ایشان نمیتواند مدافع حقوق مردم باشد. ثانیاً- ایشان بعداز پایان دوران هشت ساله نخست وزیریش به عنوان یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام وظیفه میکرده است وهنوز هم در همین سمت باقی میباشد. خب حال این سئوال پیش میآید که برای تشخیص مصلحت نظام، اعضای آن باید از چه نوع اطلاعاتی باخبر باشند؟ مسلم است که اعضای تشخیص مصلحت نظام باید از همه اخبار وکارهائی که جن هم از آنها بی خبراست، باید خبر داشته باشند تا بتوانند برای مصلحت نظام تصمیم بگیرند. بنابراین، این شخص درعرض 31 سال گذشته از تمام جیک وبوکهای این رژیم واعمال خلاف آن اطلاع کامل داشته است. پس چرا نه نقی زده و نه عکس العملی نشان داده است؟ اگر این شخص واقعاً اعتقادی به حقوق ملت داشت، حداقل کاری که میتوانست انجام دهد، کناره گیری از آن مجمع فساد بود. گواینکه ایشان در آن مجمع مرئوس رئیسی چون رفسنجانی بوده اند که بقول گنجی از او باید به عنوان عالیجناب سرخپوش نام برده شود و او وخاندانش به فساد مالی در میان همه شهره اند. ثالثا- بزرگترین ادعای این شخص آنست که قصد دارد این نظام را به دوران امام راحلش بازگرداند: دوران خدعه وقتل وکشت وکشتار بهترین فرزندان این مرزوبوم، دوران تنزل علمی دانشگاههای کشور براثر انقلاب فرهنگی و فرارمغزها و واردکردن بیش از هزار میلیارد دلار(بقول خودشان) خسارت به زیر ساختهای این مملکت وویرانی شهرها وکشته شدن کودکان معصوم درمیدانهای جنگ احمقانه برای رسیدن به قدس وهزاران اعمال بی خردانه دیگر. حال قراراست تا مردم به دنبال این شخص وهم پالکیهایش راه بیافتند وخودشان را به کشتن بدهند تا معجزه این آقا به وقوع پیوسته ومملکت برگردد به 31 سال قبل تا 31 سال بعد دوباره مردم وکشور به وضع بدتر از وضع اسفبار فعلی برسند؟ آیا این شخص خادم مردم وکشور است؟ باید بجای رساندن این شخص به تخت ریاست جمهوری، ویرا به تخته تابوت مرده های سیاسی روانه کرد. بزرگترین خدمتی که آقای موسوی به رژیم حاضرکرد، آشکارکردن چهره مخالفین واقعی رژیم بود که یادرزندانهای خوفناک اسلامی درزیر شکنجه بوده ویا درانتظار مجازات اعدام برای جرمهائی که مرتکب نشده اند، میباشند.
اکنون ملت باید سکان هدایت مبارزات را خود بدست گرفته و بدون توجه به این شعبده بازیها، به راه خود برای دست یافتن به حقوق انسانی ادامه دهد. راهکارهای عملی با حداقل هزینه وجوددارند که میتوانند رژیم ومزدورانش رادر کوتاهترین زمان به زانودرآورند: بطور کلی، باید بندناف مالی رژیم قطع شود. باید همزمان با تحریمهای خارج که مردم ایران برآنها کنترلی ندارند، تحریمهای اقتصادی رژیم درداخل هم صورت گیرند. توجه داشته باشیم که همه فعالیتهای مهم اقتصادی دردست عمله اکره های رژیم است وملت باهدف قراردادن آنها قادرخواهد بود تاحرف خود را به کرسی بنشاند.