خانه > گزارش ويژه > حقوق بشر > ادامهی اعتراضها به بازداشت توکلی و گودرزی | |||
ادامهی اعتراضها به بازداشت توکلی و گودرزیشکوفه منتظری«در این لحظههای سُربین و روزهای خونین که آموزگار به دار میآویزند و در هر ثانیه، هزاران ماهی سیاه کوچولو از آبگیر، رهسپار دریا میشوند، خبر اعتصاب غذای همکلاسیهایمان و رفقایمان آرامش مصنوع ثانیههایمان را ربوده است. از کیلومترها دوری جغرافیایی فریاد برمیآوریم، که روزی داد خود را از بیداد این تاریخ بازمیستانیم. روزی که رؤیاهای تباه به هزار چهره برخیزند. مجید توکلی در اعتصاب غذاست و در سلول انفرادی محبوس است. مجید توکلی یک نام از هزار نام است که خار چشم تاریخ فاتحان،گمنام نمیماند. مجید توکلی تنها نیست.
آنچه شنیدید بخشی از فراخوان چند گروه سیاسی، مدنی و حقوق بشری از شهر کلن آلمان بود. میترا یوسفی یکی از دستاندرکاران برگزاری این مراسم، دربارهی هدف این تجمع اعتراضی گفت: ما فکر کردیم بعد از این که یکسال از انجام آکسیونهای متفاوت اعتراضی در شهرمان میگذرد، الان لازم است که جلوی یک محلی بایستیم و جمع شویم و اعتراض خودمان را نشان دهیم که خود را مدافع حقوق بشر و حساس نسبت به این مسئله میدانیم. ولی خوب ما معتقدیم که برخوردهای سلیقهای با مسئلهی حقوق بشر چندان راهکار مناسبی نیست.
فکر میکنیم آنها باید عکسالعمل واضح، شفاف و مشخص انجام دهند در مورد اتفاقهایی که دارد در کشورمان میافتد. در حمایت و همبستگی با مجید توکلی و بقیهی زندانیان در بند، جمع شدیم و خواستیم که اعتراض خودمان را بهصورتی بیان کنیم که توجه بیشتر ارگانهای حقوق بشری را جلب کند. آیا امکان این را هم دارید که به داخل مقر بروید و با مسئولین صحبت کنید؟ تا الان که پلیس بهما حتی اجازهی نزدیکی خیلی زیاد به مقر را نمیدهد. یعنی ما را با فاصله نگه داشته است، ولی خب هنوز در واقع شروع نشده است. ولی وقتی که شروع شود و ما ببینیم که آدمها حضور کافی دارند، حتماً سعی میکنیم که دربارهی آن هم با پلیس صحبت کنیم تا اگر میسر بود حتماً این کار را هم بکنیم. بهخاطر اینکه میخواهیم صدایمان شفاف به آنها برسد. آیا چیز مشخصی برای ارائه به آنها تهیه کردهاید؟ ما با عکسهای همکلاسیهایمان و رفقا و بقیهی زندانیان دربند اینجا هستیم. علاوه برآن بیشتر سعی کردیم که کارهای بصری انجام بدهیم. موسیقی و تئاتری هم احتمالاً این جا اجرا خواهیم کرد. رقص مفهومی هم داریم که مرتبط است با مسئلهی اعتصاب غذا و زندانیان سیاسی. رقص اعتراضی مینا خانی، اجراکنندهی رقص مفهومی توضیح میدهد: این رقص درواقع یک رقص مفهومی است. رقص مفهومی، مجموعه حرکاتی است که در ذهن بیننده باید یک موضوع و پیام خاصی را یادآور شود یا حس خاصی را منتقل کند. معمولاً هم در این رقص از المانهای بخصوصی استفاده میشود. مثلاً آب، خاک یا هر چیزی میتواند باشد. رقص تو چه هست؟ من از آلمان دستبند و چندتا عکس از زندانیان سیاسی و عکسهای اتفاقهای اخیر ایران استفاده میکنم. در واقع برای نشان دادن حس یک آدم اسیر و اشاره به موضوع زندانی سیاسی و شرایط جو خاص سیاسی ایران است. در این رقص من یک زندانی هستم که اسیر شرایط موجود است، حالا یا در زندان خودش یا در زندان حکومت و تقلا میکند تا آزاد شود. همبستگی امیدوارکننده توضیح میترا یوسفی دربارهی برگزارکنندگان این مراسم هم امیدوارکننده است: تجمع از یک پیشنویس و یک بیانیه شروع شد که از طرف جمع دانشجویان، جوانان و فعالین سیاسی مستقل شکل گرفت، ولی خوب همراهی و همدلی تمام گروههای دیگر را دربرداشت. یعنی نه گروه حقوق بشری و سیاسی دیگر هم ابراز حمایت کردند و اسمشان در فهرست حامیان هست و اینجا حضور دارند. کلاً اتفاق خجستهای که افتاده این است که بعد از به دار آویخته شدن فرزاد کمانگر، یک نوع همدلی، حداقل در شهر ما، در شهر کلن شکل گرفته است. تمام گروهها فارغ از تفاوتهایی که میتوانند با هم داشته باشند در ایده و نگاه، کنار هم قرار گرفتهاند و این خوب است. مسئولین پاسخ نمیدهند درهمین رابطه گفت و گویی را انجام دادهام با برادر مجید توکلی. او وضعیت برادرش را بسیار نگرانکننده عنوان کرد و گفت: امروز تقریباً حول و حوش ساعت ۱۲ دوستی از داخل زندان با ما تماس گرفت و خبر داد که مجید دیگر نمیتواند صحبت کند، حالش خیلی بد شده است. حالا آن دوست صبح مجید را دیده بود یا از دوستان شنیده بود نمیدانم. گفت که به احتمال زیاد مجید را منتقل میکنند به بهداری یا سرم به او وصل میکنند. این چیزی است که من شنیدم. متاسفانه خیلی اطلاعات ندارم و این آخرین خبری است که از مجید دارم. شما نتوانستید وضعیت مجید را از طریق مقامات قانونی یا از طریق مقامات زندان پیگیری کنید؟ پاسخگو نیستند متاسفانه. هیچ مقامی تا الان جواب تلفنهای ما را نداده است. وکیل ایشان هم هرچه مراجعه کرده است، جوابی تا الان نگرفته است. مادر شما هم مثل این که همزمان با مجید اعتصاب غذا کرده است. وضعیت مادرتان چهطور است؟ متاسفانه مادرم هم شرایط خیلی خوبی ندارند. هرچه هم دوستان اصرار میکنند که اعتصابشان را بشکنند، میگویند تا خبری از مجید نگیرم، اعتصابم را نمیشکنم. حالا متاسفانه ما با هر دو نفر مشکل داریم. مادرم بهشدت حالشان بد است. امروز اصلاً توان نداشتند. تازه مادر من اعتصاب خشک هم نیستند. حالا ببینیم مجید واقعاً چه وضعیتی دارد. مجید هم بیمار بود. مشکل ریوی داشت. در این ده روز گذشته بهطور مکرر به بهداری مراجعه کرده است. دارو مصرف میکردند. واقعاً، الان خیلی نگران مجید هستیم. با خبرهایی هم که میآید، که اصلاً خبرهای خوبی نیست، شدیداً نگرانیم. متاسفانه مسئولین حاضر نیستند پاسخگو باشند. تا این ساعت اصلاً اطلاع خوبی از مجید نداریم. هرچه خبرهم میرسد، خبر بد است. دیگر این که ما در شیراز هستیم. مسافتی که باید طی کنیم، چهارده پانزده ساعت راه است. بعد هم که آنجا میرویم، چون قبلاً هم همینکار را انجام داده بودیم، جواب به ما نمیدهند. اصلاً اجازهی ورود به ما را نمیدهند که حالا بخواهیم با آنها صحبت کنیم. من خودم شخصاً فکر کنم حداقل در طی این شش ماه بالای شصت مورد مراجعه به آنجا داشتهام. ولی هیچوقت پاسخگو نبودند. برادر مجید نگران است. مجید در پشت حصار و مادر این سوی دیوار: واقعاً دیگر ماندهایم که چه میشود کرد. چون با این همه درخواستهای جهانی، درخواست های داخلی، درخواستهای خانواده، وکلا، من در تعجبم چرا مقامات قضایی و مسئولان نمیخواهند واقعاً پاسخگو باشند. حداقل حقوق قانونی یک زندانی را باید برای مجید قائل باشند. درخواست مادر من هم این است. میگوید ما که از شما آزادی مجید را نخواستهایم. حداقل او را برگردانید به بند عمومی تا از این شرایط بحرانی خارج شود. واقعاً دیگر آزادی مجید را نمیخواهیم. حداقل شرایط قانونیای که حق هر زندانی است را برای مجید درخواست میکنیم. با این شرایط بحرانی که مجید دارد، ما واقعاً دیگر آزادیاش را نمیخواهیم. این درخواستی است که مادرم دارد. میگوید: حداقل کوچکترین شرایط قانونی برای یک زندانی که بند عمومی، دسترسی به پزشک، تلفن، وکیل و امکان صحبت با خانواده است را برای او قائل شوید. مجید توکلی در پی اعتصاب غذای خشک، خواستار احیای حقوق قانونی خودش است. برگشتن به بند عمومی، برگزاری دادگاه تجدید نظر، حق داشتن وکیل و ملاقات با وکیل و خانوادهاش: تا امروز که ششماه از بازداشت مجید میگذرد، فقط یکبار، آن هم اتفاقی، آقای دادخواه توانستند او را ببینند. آقای دادخواه برای یک پرونده دیگر در دادگاه بودند و توانستند مجید را فکر کنم حداکثر یک دقیقه یا دو دقیقه ببینند، اما نتوانستند با او صحبت کنند. فقط همدیگر را کوتاه دیدهاند و سلام وعلیکی با همدیگر داشتهاند. راستش واقعاً دیگر نمیدانیم چه باید بگوییم. واقعاً هیچ چیزی برای گفتن ندارم. فقط تشکر میکنم از همه. خیلی سخت است. کسی نمیتواند در شرایط ما قرار بگیرد. خیلی سخت است. امیدوارم هیچکس در زندان، هیچ کس در شرایط مجید قرار نگیرد. چون واقعاً یکجوری شده. نمیدانم ... این همه دشمنی با مجید، آخر برای چیه؟ واقعاً برای ما سئوال است. چرا این همه دشمنی با مجید؟ اعتصاب کوهیار گودرزی تمام خبرها اما به اینجا ختم نمیشود. امروز در خبری غیرمنتظره، فهمیدیم کوهیار گودرزی، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی دربند، چندین روز است که بهخاطر انتقال به سلول انفرادی در اعتصاب غذا بهسر میبرد و بهدلیل وخامت حال جسمانیاش به بهداری اوین منتقل شده است. پروین مخترع، مادر کوهیار میگوید: من که با او ملاقات نداشتم. امروز به آنجا رفتهام. ملاقات نداشتم. بعد هم یک نفر از زندان اوین به من زنگ زد که کوهیار اعتصاب غذا کرده و نمیدانم حالا چند روز بوده. پانزده روز بوده، دوازده روز بوده. من هیچ اطلاعی ندارم. تلفنهای زندان هم قطع شده بود.
نمیدانم این یعنی چه که فرزند من را از بند ۳۵۰ دوباره منتقل کنند به سلول انفرادی؟ سر سبیلش بهش گیر بدهند و فشار بیاورند که سبیلت چرا کوتاه است، چرا بلند است و مرتب وسایلشان را بگردند و تنبیهی ۲۰ روز به سلول انفرادی بفرستند؟ نمیدانم که کوهیار چند روز در اعتصاب غذا بوده، پانزده، یا شانزده روز. من از هیچ چیزی اطلاع ندارم. شما خبری از اعتصاب غذایش نداشتید؟ اصلاً خبری نداشتم. ولی بهعنوان یک مادر حس میکردم. میگفتم کوهیار الان در سلول انفرادی اعتصاب غذا کرده. انگار من کوهیار را در آن سلول میتوانستم مجسم کنم و میدیدم. تا این که امروز فهمیدم بله، اعتصاب غذا کرده و حالش هم بد بوده و الان هم اورا بهداری اوین بردهاند و زیر سرم است. شما توانستهاید از طریق مقامات به کوهیار دسترسی پیدا کنید، امکان ملاقات هست؟ من دیروز رفتم خدمت آقای دادستان. ایشان به من خیلی هم محبت کردند و من را پذیرفتند. مثلاً باید از قبل نام بنویسیم و در نوبت باشیم. ولی وقتی به ایشان گفتند که من از کرمان آمدم، آخر وقت من را پذیرفتند. یک نامه هم به من دادند که به ملاقات حضوری بروم. حتی به آن دو نفری که در اتاقش بودند گفت که برای چه کوهیار را به سلول انفرادی بردهاند؟ بگویید بیرونش بیارند. ولی الان من هیچ اطلاعی ندارم که آیا این صحبت منتقل شده، مؤثر واقع شده؟ مثل اینکه مقررات زندان با مقررات دادستانی ارتباطی با هم ندارند یا این که هرکدام مقررات خاص خودشان را دارند، یا این که... نمیدانم. آیا شما برای گرفتن وقت ملاقات با کوهیار تلاش کردهاید و این تقاضا را داده اید؟ بله. من وقت یک ملاقات گرفتم، ولی امروز صبح که به زندان اوین رفتم، وقتی از در ملاقات رفتم تو، بهمن گفتند که ایشان در سلول انفرادی است و سلول انفرادی ملاقات ندارد. بند ۲۴۰ هم امروز ملاقات نیست و کلاً هم اصلاً ملاقات ندارد، چون در سلول انفرادی است. بعدهم من را به بازداشتگاه فرستادند، به در اصلی زندان اوین. آنجا هم به من همین جواب را دادند و گفتند که ایشان سلول انفرادی است و ملاقات ندارد. آنجا هم همین صحبت با من شد. به امید آزادی همهی زندانیان سیاسی، همهی فرزندان ما. چون همهشان بیگناهاند و بیخودی زندان هستند. همهشان. خود آقایان هم میدانند. فرزندان ما هیچ تقصیری، گناهی ندارند. جز این که فرزندان ما اندیشههایی والا دارند و به جرم اندیشیدن در زندان هستند و اندیشهی خلاق را هم با این کارها نمیتوانند متوقف کنند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
چه زنده باشم و چه نباشم اميدوارم و بلكه يقين دارم كه اين آتش خاموش نخواهد شد و مردان بيدار كشور،اين مبارزه ملي را آن قدر دنبال ميكنند تا به نتيجه برسد.
-- patriot ، May 28, 2010(بزرگ مرد تاریخ معاصر ایران دکتر محمد مصدق)
ما دانشجویان ایران زمین ادامه دهنده از جان گذشتگانی به مانند مجید و کوهیار خواهیم بود.
سران جنایتکار رژیم جمهوری اسلامی بجنگید تا بجنگیم.