خانه > انديشه زمانه > مقالات > شریعتی: سرمایهداری و سوسیالیسم | |||
بخش هفتم – زبان شریعتی (۳) شریعتی: سرمایهداری و سوسیالیسماکبر گنجی۴-۲- شریعتی، سرمایهداری و سوسیالیسم: شریعتی سوسیالیستی رادیکال بود. می گفت: «من سرمایهداری را در هر شکلش ربا میدانم74.» «سوسیالیسم، جامعهای طبقهای میسازد75.» پس از نقل چند آیه میپرسد: «آیا اینها نفی مطلق مالکیت خصوصی بر منابع تولید یا سرمایه نیست76.» «تشیع از آغاز اسلام - با تکیه بر عدالت و ولایت و امامت علی که نمونهی برابری و مظهر خصومت آشتیناپذیر با قدرت طلبی و سرمایهداری و بهره کشی و ظلم و جوهر ناب تقوای انسانی و اقتصادی و عدل قاطع و خشن و دفاع از طبقات مظلوم و ملتهای محروم در نظام خلافت اسلامی است- نمایندهی اسلام انقلابی و مردمی و ضد طبقاتی بود و اسلام که پس از پیامبر گرایش به راست را آغاز کرد77.» شریعتی در نقد و طرد سرمایهداری و بورژوازی از هر دشنامی استفاده میکند. میگوید: «روح بورژوازی چیست؟...باید...بورژوازی را به صورت یک طبقهی کثیف متعفن پول پرست و ... مطرح کنم78.» «بورژوا آدم بد و پستی است79.» «اکنون، سئوال اساسی این است که شما، اگر فردا رهبری یک جامعه را به دست گرفتید تا یک جامعهی انقلابی بر اساس این جهانبینی و این ایدئولوژی بیافریند، با این سرمایهها چه میکنید، با سرمایهداران چگونه رفتار میکنید؟ برای طبقهی کارگر و دهقان چه ارمغانی بالاتر از مارکسیسم دارید؟ آیا سرمایهداران رباخوار، متقلب، وابسته به استعمار، فاسد، بهایی مال مردم خور را به دست عدالت انقلابی میسپارید اما سرمایهدارانی را که ربا نمیخورند، تقلب نمیکنند، ملیاند، صالحاند، مسلمان نمازخوان وجوهات بدهاند و مال کسی را نه تنها نخورده اند که خیرات و مبرات و حسنات هم کردهاند ، نگاه میدارید و تشویق و تأئید و تقویت میکنید، طبقه کارگر را – به عنوان طبقهای که نیروی کارش را به سرمایهدار میفروشد تا زنده بماند- حفظ میکنید و تنها میکوشید که هر چه بیشتر از خدمات رفاهی و بهداشتی و مزد بیشتر برخوردار شوند یا آنها را زندان طبقاتی خود رها میکنید80.» «این طبقهی بورژوازی متوسط است که وحشتناک و هیچ است و اعتقاد و بی اعتقادیش هر دو مساوی است.میدانید بدبختی دین اسلام از چیست؟ از آنجا است که این طبقه به وجود آمد و دین وابسته شد و رابطهای بین حوزه و بازار پیدا شد.اگر اسلام بتواند روزی از این رابطهی کثیف نجات پیدا کند، برای همیشه رهبری بشر را به عهده می گیرد و اگر این رابطه بماند، دیگر اسلام رفته است81.» «آدم چهار پولی دیناش ارزش ندارد، دیناش دین منفور و دین کثافت است، و اصولاً اعتقاداتش نجاست است، پست است. او آدم پستی است82.» «در چشم ما، بورژوازی پلید است، نه تنها نابود میشود، که باید نابودش کرد... [بورژوازی انسانها را] به گرگ خونخوار بدل میکند یا به روباه مکار و یا موش سکه پرست و اکثریت خلق را گلهای میش میسازد که باید پوزه در خاک بچرند تا پشمشان را بچینند و شیرشان را بدوشند و پوستشان کنند... سوسیالیسم انسان را از بندگی اقتصادی در نظام سرمایهداری و زندان مالکیت استثماری و منجلاب بورژوازی، آزاد میکند و روح پست سودجویی فردی و افزونطلبی مادی را که جنون پول پرستی و قدرت ستایی و هیستری رقابت و فریبکاری و بهره کشی و سکه اندوزی و خودپرستی و اشرافیت طبقاتی زادهی آنست، ریشه کن میسازد...با سرمایهداری دشمنیم و از انسان بورژوازی نفرت داریم83.» «سرمایهداری صنعتی ... همچون سیلی کثیف عالم گیر میشود84.» ۵-۲- درک همدلانه ی سخنان شریعتی: برای آن که درباره ی شریعتی بی انصافی نکرده باشیم، باید به وصیت نامهی او هم بنگریم که خود بهترین داوریها را در پایان راه از همهی آثار خود کرده است. مینویسد: «بسیاری از کارهای اصلی ام به همان علت همیشه، زندانی زمانه شده و به نابودی تهدید میشود آن چه هم از من نشر یافته به دلیل نبودن امکانات و کم بودن فرصت، خم و عجولانه و پر خطا چاپ شده است و تمامی آن را نه به عنوان کارهای علمی- تحقیقی ،که فریادهایی از سر درد ،نشانه هایی از یک راه، تکانهایی برای بیداری، ارائه طریق،طرحهایی کلی از یک مکتب، یک دعوت، جهات و ایدهها و بالاخره نوعی بسیج فکری و روحی در جامعه باید تلقی کرد، آن هم در شرایطی تبعیدی، فشار، توطئه، فرصت گذرا و حالتی که هر لحظهاش انتظار فاجعهای میرفت. آنها همه باید تجدید نظر شود، از نظر علمی غنی شود و خورشت بخورد – غلط گیری معنوی و لفظی و چاپی بشود – اینک من همه اینها را که ثمره عمر من و عشق من است و تمام هستیم و همهی اندوختهام و میراثم را با این وصیت شرعی، یک جا به دست شما می سپارم و با آنها هر کاری که می خواهی بکن. فقط بپذیر تا سرنوشت سختی را که در پیش دارم، بتوانم با فراغت دل بپذیرم و مطمئن باشم که خصومت ها و خباثت ها در محو یا مسخ ایمان و آثار من، کاری از پیش نخواهد برد و ودیعه هایم را به دست کسی می سپارم که از خودم شایسته تر است85.» دربارهی اتهام همکاری شریعتی با ساواک در بخش مربوط به مطهری سخن گفتیم. در آنجا از مرتضی مطهری انتقاد کردیم که چرا بدون مدرک علی شریعتی را متهم میسازد؟ اما شریعتی هم از همین روش علیه دیگران استفاده کرده است. او به پدر خود و چند تن دیگر گفته بود که کاظم رجوی، برادر مسعود رجوی،ساواکی است86. محل نزاع این نوشته ساواکی یا غیر ساواکی بودن کاظم رجوی نیست، کاظم رجوی حتی اگر ساواکی هم بود، علی شریعتی نمیتوانست از آن مطلع باشد. این زبانی بود که در دههی پیش از انقلاب علیه دیگران به کار گرفته میشد. این زبان همچنان در کار متهم کردن این و آن است. معنای واژه چیزی جز کاربرد واژه نیست. ساواکی ، آمریکایی ، اسرائیلی، عامل جمهوری اسلامی؛ همهی اینها به عنوان دشنام به کار می روند. بر اساس کدام شواهد و قرائن میتوان اثبات کرد که فلان شخص عامل جمهوری اسلامی یا سازمان سیا یا موساد یا انگلیسی است؟ نکتهی دیگری هم در کارنامهی شریعتی وجود دارد که در دو دههی اخیر از سوی بسیاری از ناقدان مطرح شده است. شریعتی دکترای جامعهشناسی نداشت، پایان نامهی دکتری او ترجمهی بخشی از فضایل بلخ به فرانسه بود. اما در چندینجا خود را اینچنین معرفی کرده است. در نامهی ۴۰ صفحهای به ساواک (سال ۱۳۴۷) نوشته است: «سال ۱۳۳۹ بود که من و همسرم وارد دانشگاه سوربن شدیم و رسماً مشغول تحصیل در رشتهی دکترا شدیم. من در جامعهشناسی مذهبی و همسرم در زبانشناسی...روی هم رفته خطوط اصلی چهرهی سیاسی من در دوران اقامتم در اروپا عبارت بود از مردی که با یک بورس دولتی (۸۰۰ تومان) به اضافه ی ماهی سیصد تومان که از حقوق انتظار خدمتمان میرسید (جمعاً در حدود ۱۱۰۰ تومان) دو دکترا تهیه میکند و در مدرسهی عالی نیز درس میدهد... من دو دکترا یکی در جامعه شناسی مذهبی (مسلمان) و دیگری در تاریخ گرفتم و در ضمن مدرسه ی تحقیقات عالیه وابسته به سوربن را نیز در رشته ی جامعه شناسی اسلامی گذراندم و در کشورهای جامعه شناسی عمومی و تاریخ و علوم اسلامی و کشورهای توسعه نیافته شرکت میکردم... برای تحقیق و تدریس در C.N.R.S (مرکز ملی تحقیقات علمی) و نیز در مدرسه ی تتبعات عالیه و C.N.D.F(مرکز ملی آمار و اسناد فرانسه) کار میکردم و در مدرسه ی تتبعات عالیه استخدام شدم و به عنوان آسیستان پروفسور برک که قرار بود جامعه شناسی ایران را تدریس کنم87.» این مدعا در آثار او هم وجود دارد. مینویسد: «من که تحصیلاتم در جامعهشناسی است88.» «در دانشگاهی که درس میخواندم، یک مرتبه دیدم که تابلویی زدهاند که ما به دانشجویانی که جامعهشناسی و روانشناسی را تمام کردهاند، احتیاج داریم و حقوق خوبی هم میدهیم، بیایید برای ما کار کنید... من به آنجا مراجعه کردم . او با من مصاحبه کرد و گفت که لابد میپرسید که ما به چه دلیل از شما که جامعهشناسی خواندهاید، دعوت کردهایم89.» شریعتی در زندگی نامهی خود نوشتش مینویسد: «در خرداد ۱۳۳۸ از طریق اعزام فارغ التحصیلان رتبهی اول دانشکدهها به پاریس رفت و در آنجا تا سال ۱۳۴۳ به اخذ درجهی دکترا در تاریخ تمدن و دکترا در جامعه شناسی و طی دورهی مدرسه تتبعات عالیه وابسته به دانشگاه سوربن در جامعه شناسی مسلمان به ریاست پرفسور برک نائل آمد90.» نمیدانم این مدعا برای چه در آثار شریعتی طرح شده است؟ بیائیم و مدعای مخالفان شریعتی را بپذیریم که او آگاهانه دروغ (خبر کاذب به قصد فریب) گفته است. اما در عصری که مخالفان رژیم مدعی بودند که شاه یکصد هزار زندانی سیاسی دارد، صمد بهرنگی و تختی و ... را شاه کشته است، بیان این نوع مدعیات شاید چندان خلاف زمانه نبود. مگر پس از درگذشت شریعتی، مخالفان رژیم شاه، مرگ طبیعی او را به «شهادت» به وسیلهی ساواک تبدیل نکردند؟ فراموش نکنیم، اریک هابسبام گفته است: قرن بیستم، قرن استفادهی افراطی از همه چیز بود. جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم در قرن بیستم روی داد. زبان به تانک و خمپاره انداز تبدیل شد و شریعتی هم از همین زبان علیه دشمنان و رقبا استفاده میکرد. برای شکست دشمنان، کارهای اخلاقاً مذموم، به رفتارهای مجاز تبدیل شد. سرقت از بانکهای دولتی، عملیات چریکی علیه رژیم قلمداد می شد. کشتن پاسبانها، مأمورین راهنمایی و رانندگی و سربازان وظیفه در دورترین نقاط کشور، مبارزهی با رژیم شاه به شمار میرفت. در زمانهای که دروغ، سرقت و کشتن مأمورین عادی؛ مبارزهی ایثارگرانه قلمداد میشد، علی شریعتی هم در مواردی نوشته بود، دو دکتری در علوم اجتماعی دارد. این، یعنی دیدن و فهم رفتارها در زمینه ای که رخ میداد. این یعنی، برای فهم رفتار گذشتگان، تاریخ را باید چنان بازسازی کرد که ناظر و مفسر کنونی هم اگر در همان شرایط قرار می گرفت، دقیقاً همان اعمالی را انجام میداد که بازیگران و فاعلان گذشته انجام دادهاند. نام دیگر این نوع تفسیر، «منطق موقعیت» است. اما فهم تاریخ و اعمال فاعلان و قهرمانان از طریق همدلی یک چیز است، و ارزیابی و داوری اخلاقی آن کنشها، چیزی دیگر. پانوشتها: ۷۴- علی شریعتی، مجموعهی آثار، جهت گیری طبقاتی اسلام، جلد ۱۰ ، ص ۲۹. ۷۵- علی شریعتی، مجموعهی آثار، جهت گیری طبقاتی اسلام، ص ۸۰. ۷۶- علی شریعتی، مجموعهی آثار، جهت گیری طبقاتی اسلام، ص ۱۱۲. ۷۷- علی شریعتی، مجموعهی آثار، جهت گیری طبقاتی اسلام، ص ۸۵. ۷۸- علی شریعتی، مجموعهی آثار، جهت گیری طبقاتی اسلام، صص ۱۰- ۹. ۷۹- علی شریعتی، مجموعهی آثار، جهت گیری طبقاتی اسلام، ص ۱۱. ۸۰- علی شریعتی، مجموعهی آثار، جهت گیری طبقاتی اسلام، صص ۸۴- ۸۳. ۸۱- علی شریعتی، مجموعهی آثار، جهت گیری طبقاتی اسلام، صص ۳۶- ۳۵. ۸۲- علی شریعتی، مجموعهی آثار، جهت گیری طبقاتی اسلام، ص ۳۴. ۸۳- علی شریعتی، مجموعهی آثار، جهت گیری طبقاتی اسلام، صص ۷۹- ۷۸. ۸۵- روزنامهی نوروز، ۳۱/۳/ ۱۳۸۰. ۸۶- وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در کتاب سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام( ۱۳۸۴- ۱۳۴۴)، مدعی است که یک "سند نشان میداد که کاظم رجوی از سال ۱۳۴۹ با نام مستعار "میرزا" منبع ساواک بوده است"[ سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام( ۱۳۸۴- ۱۳۴۴)،جلد سوم، ص ۱۰۱]. همین کتاب به نقل از لطف الله میثمی نقل میکند که علی شریعتی به پدر و چند تن دیگر گفته بوده که کاظم رجوی ساواکی است(لطف الله میثمی، آنها که رفتند، خاطرات لطف الله میثمی، نشر صمدیه،جلد ۲،ص ۱۸۸). ۸۷- سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، دفتر سوم، صص۲۱۴ و ۲۱۷ و ۲۱۹. ۸۹- علی شریعتی ، مجموعهی آثار، جلد ۳۱، ص ۳۹۷. ۹۰- علی شریعتی ، مجموعهی آثار، جلد ۳۳، بخش اول، ص ۲. در همین زمینه: • زبان مطهری - ۴ • زبان مطهری - ۳ • زبان مطهری - ۲ • زبان شریعتی ١؛ شریعتی و روحانیت • شریعتی: غرب و سکولاریسم |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
«خورشت بخورد» یا «خورش بخورد»؟ به نظرم نه تنها آثار شریعتی بلکه خود وصیتنامه هم باید غلط گیری شود!
-- پیام ، May 10, 2010با سپاس از آقای گنجی که بطور مستند(گرچه محتاطانه) نقد شریعتی را کرده است. «منطق موقعیت» نمیتواند توجیه دروغگویی باشد. دراین مورد هیچ فرقی بین خمینی که بگفته خود خدعه کرد و یا کردان که خود را صاحب دکترا خواند و شریعتی وجود ندارد. هرسه برای رسیدن به مقاصد خود به ملت دروغ گفتند. حیف از آن بورس های دولتی که بدروغگویان چنانی تعلق میگرفت. وافسوس که بسیاری ازدانشجویان آنزمان شریعتی را قطب سیاسی خود میدیدند. هیچ وقت نباید به تحصیلکرده ای که از کلمه «نجس» وامثال آن برای توصیف طبقه ای از مردم استفاده میکند اعتماد کرد ولو اینکه دارای مدرک دکترا از دانشگاههای مطرح باشد.
-- منزجر از دروغ ، May 10, 2010در فرهنگ ما، شایعات بیشتر از حقایق به چشم میاید، در نوشتههای اقای اوستا که یکی از،ملی-سلطنتطلبهای معروف خارج از کشور هست، شریعتی ، تز دکترای خود را در "حج شناسی" نوشته بود ! اگر خدائًی هست ، ما را از جهل، دروغ، تظاهر و استبداد آزاد و رها کند ! آمین
-- ایراندوست ، May 10, 2010توضیحی کوتاه درمورد مدرک دکترای شریعتی:
دانشگاههای غربی دارای سطوح مختلف تحصیلی میباشند وبهمین سبب هم مدارک اخذ شده از آنها جهت رتبه بندی به مؤسسه های مخصوص این کار ویا درایران به وزارت علوم، ارجاع میشوند. دانشگاههای فرانسه هم از این امر مستثنی نیستند. درمورد مدرک دکترا، در دانشگاههای فرانسه سه نوع مدرک دکترا ارائه میشوند:
1- دکترای دانشگاهی Universitaire
2- دکترای سیکل سوّم Trisieme Siecle
3- دکترای دولتی Etat
دکترای دانشگاهی در پائین ترین مرتبه علمی ودکترای دولتی دربالاترین مرتبه آن قراردارند. البته مدارک دکترائی بجز دکترای دولتی را ایرانیان تحصیل کرده در فرانسه، به طنز " دکترای قالیچه ای" مینامیدند.
قبلاً در میان تحصیل کرده های ایرانی آگاه به این موضوع، جوکی رایج بود که « وقتی با هواپیما نزدیک پاریس که میرسی، یک قالیچه از آن آویزان کن تا دانشگاهها مدرک دکترایت را آماده کنند»
بنظر میرسد که مدرک دکترای آقای شریعتی از نوع "دکترای دانشگاهی" باید بوده باشد چون تنها با ترجمه یک سند تاریخی به فرانسه، اخذ شده است. درصورتی که برای گرفتن دکترای دولتی، میبایستی سالها کار وکوشش کرد و تز دکترا باید نو باشد ونه کپی یا ترجمه آثار دیگران.
-- علی کبیری ، May 10, 2010آقای گنجی شما که اینهمه انسان خوبی شده اید، اینهمه از چند ماه پیش عوض شده اید و دیگر نمی خواهید جنبش سبزی ها را خودی و غیر خودی کنید آیا ممکنه به زبان خشونت آیت الله خمینی هم اشاره ایی بکنید. خیلی متشکریم
-- بدون نام ، May 11, 2010آقای گنجی لطفا در باره زبان آیت الله خمینی هم بنویسید.
-- بدون نام ، May 11, 2010این هم زبان آقای خمینی. اقتصاد مال خر است.
-- بدون نام ، May 11, 2010واقعیت را در مورد مدارک دکترای موجود در فرانسه آقای کبیری به خوبی بیان کردند. در واقع تنها دکترای دولتی اعتبار بالایی دارد و حق تدریس در دانشگاه های فرانسه را دارد. در ایران تا جایی که می دانم تنها پرفسور پاپلی یزدی موفق به گرفتن دکترای دولتی (اتا) از فرانسه شده اند.
-- ali ، May 11, 2010آقای گنجی متخصص خلق سریال های تکراریه با نام های گوناگون. همین حرف ها را چند بار با تیتر دیگه گفته.
-- آرش ، May 11, 2010آنچه دکتر شریعتی را شریعتی کرد نوع مدرک دکترایش نبود. چنین نابغه ای می توانست دهها دکترای سطح بالا هم بگیرد. صد ها نفر دکترای اتا متا گرفتند کدام توانستند حتی زندگی شخصی خودشان را عوض کنند چه رسد تاریخ ساز شوند. شریعتی هرگز به مدرکش نبالید. این مدرک برایش کافی بود تا بتواند وارد سطح دانشگاه شود و مخاطبینش را بیابد. کدام یک از آن پروفسورهای اهن و تولوپ دار توانست فقط ۴۴ سال عمر کند و ۳۵ مجموعه آثار از خود باقی گذارد که نسلهایی را پشت سر هم تحت تاثیر خود قرار دهد. اولین گروههایی که علم مخالفت با این رژیم را برداشتند متاثر از وی بودند. شریعتی چهره ای است که کم تر منصفی در خلوص نیتش برای رهای ایران و مسلمانان تردید دارد. دامنه نفوذش به نسل امروز هم چنان می رسد که نولیبرالی چون گنجی را وا می دارد تا در مورد زبانش مطلب بنویسد. اگر این چنین نبود گنجی دقیقه ای هم اتلاف این امر نمی کرد.
-- kourosh ، May 12, 2010اقای گنجی جوانان ما سفیه نیستند. آنان در مورد زبان و افکار و اعمال شما هم به قضاوت می نشینند. به عنوان نمونه نگاه کنید به مطلب ذیل از یک وبلاک:
http://rahetohid.wordpress.com/2010/04/14/akbarganji-friedma/
اکبر گنجی را با میلتون فریدمن چه نسبتی است؟
چون آقای گنجی در خصوص مدرک دکترا حرف زدند لاجرم باید گفت که دکتر سروش هم مدرک دکترایی ندارد. ما هر چقدر در لیست تزهای «بریتیش لایبری» و سایر دیتابیس ها جستجو کردیم عنوان تز دکترایی به نام ایشان نیافتیم. اگر کسی جداً از تز دکترای دکتر سروش اطلاعی دارد لطفاً به ما هم خبر دهد.
-- میم ، May 12, 2010شما هم اگر جستجو کنید فقط تز دکترای پسر ایشان سروش حاج فرج دباغ در دانشگاه وارویک را خواهید یافت. خود دکتر سروش ظاهراً با توجه به قرائن پی اچ دی ندارد.
اینکه شریعتی 44 سال عمر کرد و 35 اثر نوشت بیانگر پرکاری و عدم تعهد ایشان به عمق و صحت گفتارش است همان طور که خودش در وصیتنامه گفته که فقط عجله داشته که حرفی زده باشه.
-- محسن ، May 12, 2010همانطور که کورش گفته هم و غم شریعتی تاثیرگذاری بر دیگران بوده به خصوص جوانها. افراد تاثیرگذار در تاریخ کم نبوده اند که هنوز هم از آنها صحبت میشود مثلا گوبلز یا استالین.
البته دامنه تاثیر شریعتی فقط منطقه ای بوده و در مقیاس جهانی بود و نبودش آنچنان تاثیری نداشته. از دیگر کسانی که در محدوده عقب افتاده خاور میانه منشا اثر بوده اند میتوان از محمد بن عبدالوهاب (بنیانگزار وهابی گری) نام برد که هنوز تفکراتش در بسیاری نفوذ دارد و بسیاری او را نقد میکنند.
حمله به اشخاصی که حرفی برای گفتن دارند از لحاظ منطقی مغلطه است. مدرک شریعتی محلی از اعراب در نقد اندیشه ها یش ندارد. زبان شریعتی هم گر چه در جاهایی تند و گزنده است، دلیلی بر قوت و ضعف ادله او نیست. وانگهی زبان مولوی نیز گاها آمیخته به هتاکی و زشتی است. شریعتی و هر نظریه پردازی زبانش تا آنجا که رسانه خوبی در خدمت افکارش است مورد بررسی باید قرار گیرد. در مورد حمله شخصی جناب کورش به گنجی هم باید گفت که نفس گرفتن جایزه و شنیدن تمجید جرم نیست، صحه گذاشتن بر نظریات کج و معحوج قابل سرزنش است. دوست عزیز، گرچه از جایزه نیم میلیون دلاری به گنجی گفتید، از تعهد متقابل گنجی به پیاده کردن نظرات شر آفرین فریدمن چیزی نگفتید و بنابر این نمی توان گنجی را مرتکب و یا شریک در جرمی دانست.
-- نیما خردورز ، May 12, 2010به کوروش:
-- علی کبیری ، May 13, 2010به نظر میرسد که شما از سلک همان اشخاصی هستید که بدون توجه به محتوای گفته های متظاهرین به روشنفکری، به آنها نمره قبولی میدهید. این وجبی نمره قبولی دادن به متظاهرین به روشنفکریست که وضع مردم ومملکت را به اینجا رسانده است. درمقابل شما وهمفکرانتان نمیتوانید منکر این واقعیت شوید که امثال شریعتی ها بودند که با زیاده گوئیهای بی اساسشان وبا بازی با احساسات دینی مردم، این به اصطلاح انقلاب را پایه گذاری کردند. شک نیست تا مادامی که مردم ما نه براساس منطق وبلکه برپایه احساسشان، تصمیمهای مهمی برای آینده خود وکشورشان میگیرند، وضعی بهتر از وضع فعلی وزمامدارانی بهتر از زمامداران فعلی درانتظارشان نخواهد بود. زیاده گوئی هنر نیست. کم گوی وگزیده گوی چون دُر/کز گفته تو جهان شود پُر.
دوستان در مورد پایه گذاری انقلاب توسط شریعتی گفتند عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو ...........شریعتی کسی بود که برای اولین بار گفت توحید به معنی اعتقاد به خدای واحد نیست و کفر هم به معنی رد خدا و معاد و عقاید دینی نیست و توحید معنایی به جر رهایی انسان از تضاد طبقاتی ندارد و کسانی رو که ماتریالیست هستند نمیشه کافر دانست
-- نیما ، Aug 1, 2010بلکه کفر یعنی ظلم و استثمار ............
دوستان در نظر بگیرند چه جو سنگینی در میان مذهبی ها علیه مادیون وجود داشت و شریعتی این جو رو تغییر داد و به طرف شاه نشونه گرفت ..........بدون قضاوت در مورد درستی کارش افشاگریش در مورد رژیم های خلافت و صفویه که اسلام و دین رو بهانه جنایت و غارت و استثمار خودشون کرده بودن
قابل توجهه