خانه > انديشه زمانه > انديشه انتقادي > اگر من معمم بودم ... | |||
اگر من معمم بودم ...محمدرضا نیکفرتری جونز، کشیش کلیسایی کوچک در فلوریدا اعلام کرده بود که او و رمگانش میخواهند در روز ۱۱ سپتامبر قرآنسوزی کنند. این موضوع، به یکی از داغترین خبرهای جهانی تبدیل شده بود. کشیش تری جونز با اعلام این خبر تأیید نشده که امام مسجد نیویورک موافقت کرده مرکز اسلامی به جای آنکه در نزدیکی محل برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک احداث شود، در محل دیگری در این شهر بنا میگردد، از قرآنسوزی صرف نظر کرد. با وجود این، اگر من معمم بودم، یعنی علاوه بر اعتقادی که لابد در سر داشتم، عمامهای هم بر سر داشتم ومیتوانستم به نام اسلام و مسلمانی حرف زنم، روز ۱۱ سپتامبر به کلیسای کشیش تری جونز در فلوریدا میرفتم و میگفتم که من آمادهام مشتی کاغذ را که قرآنش مینامند، آتش زنم.
به راحتی میگفتم که «خدای من، که آن را با صفتهای «برتر»و «برترین»توصیف میکنم، در این کاغذها نمیگنجد؛ و اگر هم از آتش زدن این ترکیب، که کاغدش مثلاً محصول برزیل است، حروفچینیاش با محصولی از مایکروسفت انجام شده و چاپش با ماشین هایدلبرگ صورت گرفته، آشفته شود، خودش بنابر توصیفی که در کتاب از خود کرده، قادر به دفاع از خود و تلافی این کار است.» من فکر میکنم به همین سادگی ماجرا به صورت خوبی تمام میشد. این قبیل داستانها «مزۀ»شان را از دست میدادند، مزهای که معمولاً از این قرار است: تظاهراتی در پاکستان، سپس در یکی دو کشور عربی، پس آنگاه در قم و تهران، همراه با آن اعلامیههای حوزویانی که میخواهند مشهور شوند و بعد نطق ولی امر مسلمین، حضرت ولی فقیه. مدتی است که جهان را به اصطلاح جوانها «سر کار گذاشتهاند»و آتشبازی میکنند. این یکی خود را با بمب میسوزاند تا جایی را به آتش بکشد و آن یکی کتاب مقدس آن انتحاریون را آتش میزند. کل ماجرا، آوازهگری است. مرحلهای جدید از یک آوازهگری کهن با «آیههای شیطانی»آغاز شد. آیتاللهی که در عمرش لذت بهشتی خواندن یک رمان خوب را حس نکرده بود، علیه چنین رمانی فتوا داد و این ماجرا درسآموز شد برای اینکه دیگران بدانند چگونه میتوانند لج حریف را درآورند و مشهور شوند. به این گونه داستانها باید پایان داد، با بیاعتنایی، اگر لازم باشد با تحقیر و بهتر از آن با بیمزه کردن کل این نمایشها. اگر من معمم بودم، به کلیسای کشیش تری جونز در فلوریدا میرفتم و اللهاکبر گویان، قرآن میسوزاندم. پس از آن شاید دیگر این گونه ماجراها تکرار نمیشد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
خیلی خدا بود آقای نیکفر کیف کردم.دم شما و قلمتان.
-- شهرزاد ، Sep 10, 2010فروكاستن ماجرا به «آوازهگري» اندكي دلنشينتر ميشد، اگر ميتوانستيد بگوييد نويسندة رمان آيات شيطاني هم، از سر همين آوازهگري چنان رماني نوشت، نه آزادي بيان.
-- زرير ، Sep 10, 2010این کشیش بدون اینکه اعلام کنه میتونست هر روز اجاقی علم کنه و با قران سوزی روی ان اش خودشو بپزه و اب از اب هم تکون نخوره چرا که این اتفاق به صور گوناگون در ایران اتفاق افتاده از زمان حمله مغولها گرفته تا حمله احوندها چطور؟اگر خاطرتون باشه امت همیشه در صحنه و سربازان امام زمان چندین حسینیه از دراویش گنابادی را با اتش کشیدند و ده اه جلد قران نهج البلاغهو...اتش گرفت کک کسی هم گزیده نشد احتمالا جمهوری اسلامی با این کشیش گاوبندی کرده باشه تا بدینوسیله سوژه سرگرم کننده ای جهت منحرف کردن افکار عمومی را طراحی کرده تا از اتم و گرفتاریهای تحریم مردم غافل شوند.
-- حبیب ، Sep 10, 2010عالی بود آقای نیکفر به درستی که خدا در صفحات کاغذ نمی گنجد.
-- یک خاتون ، Sep 10, 2010به این می گویند دو کلام حرف حق
عالی بود . عالی . بارها با خودم فکر کردم چه عکس العملی به این مراسم مسخره هر دو طرف پایان خواهد داد ؟ جواب ام را گرفتم . هر چند بعید است ولی میتوان آرزو داشت یک بار یکی ( از هر طرفی که که میخواهد ، باشد ) ، این پایان را آغاز کند .
-- feridoon ، Sep 10, 2010عالی بود. سو استفاده تر فند های سیاستمداران و کشورهای استعمار گر هم کم رنگ میشد.
-- بدون نام ، Sep 10, 2010شما اگر معمم بوديد توان بيان چنين نظري را نداشتيد. شايد اگر يک "عارف مذهبي" بوديد مي توانستيد از چنين "فراگذرندگي" سخن بگوييد ولي به عنوان يک معمم، چشم شما از اکسير "شريعت" چنان کور و دهان شما از نوشداروي "فقه" چنان گس شده بود که نتوانيد "آوازه گري" امثال جونز را "بي مزه" کنيد. همه موجوديت اسلام "مصحف" است و شما خود به خوبي ميدانيد که آن براي خواندن نيست، براي "نمايش" است! عقب نشيني "امام مسجد نيويورک" خود شاهد از غيب است!
-- مهم نيست ، Sep 10, 2010عزیزم تو با ساده اندیشی میخواهی مسئله را کوچک نشان دهی. قرآن سوزاندن مانند هر کتابسوزان دیگری در معنای عدم فرهنگ روامداری است. دو، در معنای این است که یک یا چند نفر دارند یک اعتقاد را شیطانی و شر اعلام میکنند و پیروان آن را همدست شیطان. استفاده سیاسی این قضیه پیش از انتخابات میان دوره ای امریکا چیست؟ جلب رایهای سرگردان آن هجده درصدی که تصور میکنند اوباما مسلمان است و بنابراین او را همدست تروریستها میدانند. همچنین جلب رای تعدادی که مطمئن نیستند او مسلمان هست یا نیست (گویی که جرم کرده)، اما اگر مطمئن شوند به رقیب او یعنی جمهوریخواهان رای خواهند داد.
-- آذر ، Sep 11, 2010در دوره ی بوش برای کسب رای مردم به نفع خود، جمهوریخواهان سه بار قضیه ازدواج همجنسگرایان را پیش از انتخابات تبدیل به خبر روز کردند تا از طریق تحریک مردم مذهبی آنها رای به حزب مخالف این ازدواجها بدهند و چنین هم شد و مردم مذهبی عصبانی به جمهوریخواهان مخالف ازدواج همجنسگرایان رای دادند. ایالت اوهایو به این ترتیب شد که در سال 2004 رای به بوش داد و سرنوشت انتخابات را به نفع او تغییر داد. حالا بجای آن مسئله که اتفاقا برای چند روزی هم روی خط داغ خبرها بود، جمهوریخواهان نخست مسئله مسجد نزدیک "زمین صفر" را داغ کرده اند و به دنبال آن این کشیش با سوءاستفاده از آزادی بیان خواستار قرآن سوزان شد و رسانه ها و بخصوص فاکس نیوز هم برای او میکروفون تهیه کرده اند تا صدایش را رساتر به گوش همگان برسانند. نتیجه چنین کاری؟ یک، مردم که هنوز تصمیم قطعی نگرفته اند رایهای سرگردان خود را با عصبانیت از مسلمانانی که بنا به نظر فاکس نیوز شده اند همدست تروریستان به حزبی بدهند که مخالف اوبامای "مسلمان" است. دو، با نمایشی که به راه انداخته اند به دنیا بگویند ببینید ما چقدر دمکرات هستیم، مردم آزادند هر کتابی که میخواهند بسوزانند، اما در ضمن چنان خردمند و روامدار هستند که با اعتراض برخی رهبران تغییر عقیده میدهند. سه، با نمایش مسلمانان عصبانی بگویند ببینید ما که گفته بودیم اینها رفتار خردمندانه و روامدارانه ندارند (و این کاری است که اینجا شما کرده اید). اما فراموش نکنیم که در تاریخ معاصر این امریکاییها بوده اند که بیشتر از هر کشور دیگر ملتهای دیگر را به دلایل سیاسی و استراتژیک خود "غیر" خوانده اند و به اصطلاح همدست شیطان معرفی کرده اند. مثلا سالهای پنجاه و شصت زمانی بود که مردم آسیای جنوب شرقی، یعنی چینی ها، ویتنامیها و کره ایها را شیطانی، مخالف آزادی و دمکراسی میخواندند و حالا مردمی را که در خاورمیانه زندگی میکنند.
اما درس خود را هم خوب بلدند، مردم خاورمیانه خوبند، این دین آنها است که برخی از آنها را تروریست و بنیادگرا کرده است. کارهای آنها هم نتیجه عدم عقلانیت آنها است. ما را هم که میبینید، طرفدار آزادی همه اندیشه ها هستیم و تابع این آزادی حق داریم هر کس را که دوست داشتیم دشمن بنامیم، برای اینکه ما در یک جامعه دمکراتیک زندگی میکنیم. اما این آزادی هم حد و مرزی دارد. مگر نه اینکه همین دو سال پیش وقتی مکزیکیها در خیابان ریختند و خواستار حل مسئله مهاجرت شدند و برای نشان دادن وفاداریشان سرود ملی امریکا را به زبان اسپانیایی خواندند، بلافاصله کنگره قانونی تصویب کرد که خواندن سرود ملی امریکا به زبانی غیر از انگلیسی ممنوع است. آن زمان شما کجا بودید که این را نتیجه عدم روامداری بخوانید؟
قرآن مثل هر کتاب دیگری از مشتی کاغذ درست شده، اما این قرآن مثل هر کتاب دیگری نماد یک باور است و سوزاندن آن یعنی سوزاندن نمادین آن باور، یعنی عدم تحمل یک باور به اعتبار اینکه برخی به نام این دین دست به ترور میزنند. و البته در این اثنا رهبران این کشور آزاد کمی هم دروغ بگویند و توصط آن دروغ کشوری و مردم آن را به خاک و خون بکشند، هیچ ربطی به این آزادی و اندیشه های روامدار ندارد.
شکی نیست که اقدام کشیش مذکور در آستانه سالروز یازده سپتامبر از روی خشم و نفرت و ابراز اهانت به قرآن بوده است و الا خواسته یا ناخواسته می توان کتابی را آتش زد اما آنرا اینگونه اعلام ننمود. بی شک از اصول اولیه حقوق بشر ، احترام به ادیان است همانطور که بدرستی اوباما و وزیر دفاع آمریکا در اعتراض به اقدام این کشیش اعلام نمودند. در اینکه آتش زدن یک کتاب ( حتی کتب معمولی غیر دینی ) بی خردانه ترین برخورد یک انسان با یک کتاب است که بعید می دانم جناب نیکفر هم در آن شک داشته باشند پس با این اوصاف کار کشیش مذکور کاری نابخردانه بوده است و بی تردید با قصد و نیت و اهانت که این کاری در نقض حقوق انسانهایی که به این کتاب مقدس ایمان دارند و اهانت و هتک حرمت به کتاب مقدسشان ، اهانت به ایشان و جریحه دار کردن عواطف و احساسات مذهبی ایشان است که این بی تردید نقض حقوق بشر به حساب می آید.
-- سراج الدین میردامادی ، Sep 11, 2010...
-- بدون نام ، Sep 11, 2010اگر شما معمم بودید، چنین کاری نمی کردید و اگر می کردید، به سرنوشت کسروی دچار می شدید. مثل اینکه تعصب کور و وحشیگری جهالت را از یاد برده اید!
دست کم شما باید به یاد سخن پرآوازۀ هاینریش هاینه می افتادید که "جایی که کتاب ها را بسوزانند، در پایان انسان ها را نیز می سوزانند"
پیروان کشیش جونز را «رمه» خواندن شاید چندان ناموجه نباشد، ولی به راستی ملتی را که در آستانهی قرن بیست و یکم با حماقتهای انقلابی و عربدههای الله اکبرش طاعون اسلامگرایی را در کل منطقه گسترد و هنوز پس از سی سال سیطرهی خونین حکومت اسلامی بر میهنش، کتابی ابتدایی چون قرآن برایش مقدس و مشتی شمشیرزن بادیهنشین عرب برایش الگوهای اخلاقیاند چه میتوان نامید؟
-- شهاب ، Sep 11, 2010یاد کلام حضذت علی افتادم که می گه مگر این کتاب چیزی بیش از چند کاغذ میلن پوست است
-- اهوازی ، Sep 11, 2010آقاي سراجالدين ميردامادي!
-- رامسس ، Sep 11, 2010پيشنهاد ميکنم يک بار ديگر نوشتهي محمدرضا نيکفر را بخوانيد. بعيد نيست متوجه شويد که ايشان حرف ديگري زده است. بعد يک بار ديگر نوشتهي خودتان را بخوانيد (چون فرض من اين است که آن را يک بار خواندهايد) بازهم بعيد نيست متوجه شويد که حرفتان در ارتباط با حرف محمدرضا نيکفر نيست.
البته اعتراض از راه آتش زدن قرآن به احداث مسجد در نزدیکی محل برجهای دوقولو که در حمله القاعده ویران شد هست. یعنی اگر مسجد را آنطرفتر می ساختند که اینقدر نزدیک به آن محل نبود اعتراض نمی شد. آمریکا مورد علاقه در کشورهای جهان سوم و اسلامی نیست, بسیاری از گروهها از این قضیه استفاده و حمله به آمریکا را در اساسنامه خود دارند یا حتی بعضی از گروهها فقط همین را دارند. آیا داشتن برنامه ای که در جهت پیشرفت و استحکام و پیشبرد سیاستهایی که این کشورها را دارای قدرت سیاسی در سطح جهانی نماید لازمه این نیست که رهبران داری خرد باشند و عدم خودکامگی براستی شاخص غیر قابل انکار برای تهیه این مهم نیست. این حوادث که با توهین به شخصیت یا مقدسات اسلامی جریانهای سیاسی آغاز به کار می کنند را بارها شاهد بوده ایم. آیات شیطانی نویسنده با خیالپردازی گرد یک اتفاق تاریخی مطالبی نوشت و هزار بار عذرخواست که قصد توهین به اسلام را نداشته. مثلاً اگر من داستنی پیرامون ساعتی قبل از بسته شدن نطفه امام حسین ع بنویسم که فاطمه چه کرد و علی چه کرد صد در صد این مطلب مسلمانانی را آشفته و راهی سفارتخانه دولتی که از حق حیات من دفاع کند خواهد کرد. در راستای وجود تروریسم اسلامی و سیاستمداران و قدرتمداران خودکامه در کشورهای اسلامی بسیاری از جناحهای سیاسی و صنایع نظامی به سودهای سرشار رسیده اند چقدر از فشارهای سیاسی و اقتصادی که اسراییل در این سی ساله از خود بدور کرده و ایران و فلسطین دچار این فشارها شده اند
-- نادر آزاد ، Sep 11, 2010تز "آوازه گری" توضیح شنیدنی و خوبی از این جنجال دینی سیاسی است چرا که همین حس را اغلب عقلهای متعارف دارند. با سپاس از آقای نیکفر گرامی برای این کار. برای تکمیل هم شده است اجازه دهید دو نکته را بیفزاییم:
1. اگر بخواهیم در این دوران اسلامی سازی علوم انسانی تز شما را به زبان بومی-اسلامی ارائه کنیم شاید می توان گفت: لاموثر فی الوحود الا هَو
این در واقع می تواند چند واحد درس دوره کاشناسی علوم روانی-سیاسی در ایران اسلامی باشد
2. در دنیای به هم پیوسته و رسانه ای شده امروز آوازه گی هم البته ابعادمختلف و جالبی دارد. در شمالشرق افغانستان در نزدیکی ما دیروز روز عید تظاهرات انبوهی روبروی یکی از پایگاه های ناتو برگزار شد. با یکی از کسانی که از تظاهرات برگشته بود گپ می زدم. با اشتیاق خاصی تعریف می کرد که چند نفر در همین حین شهید شده اند و اخبار ولایت ما در دفاع از اسلام و قرآن در تمام دنیا و شبکه های ماهواره ای پخش شده است. می گفت که همین دفاع خونین به امنیت ما در برابر طالبان کمک می کند زیرا این ولایت (ولایت بدخشان) در نظر گروه های تندروی اسلامی به ولایتی سرشار از آدمهای سکولار و مامنی برای نیروهای خارجی آوازه شده بود و همین موضوع خود ما را در معرض انتقام و عملیاتهای انتحاری گروه های بنیادگرا قرار داده بود.
-- رضایی ، Sep 11, 2010آقای میردامادی،
-- بدون نام ، Sep 11, 2010درست می گویید که این کار می تواند احساسات را جریحه دار کند. من هم موافقم با شما. اما سوی دیگر قضیه را هم که دکتر نیکفر به آن اشاره کرده اند در نظر بگیرید. این خیمه شب بازی افراطی ها، چه آنها که قرآن آتش می زنند چه آنها که به زن و بچه مردم حمله می کنند باید خاتمه یابد. ما اما بر خلاف افراطی های دو طرف اسلحه و بمب و چاقو و دشنه نداریم. ما اسلحه عقل و کلمه داریم. چه می شود که علمای خردمند اسلامی بگویند، پدر جان برو آنقدر آتش بزن که روحت آتش بگیرد. اگر این کلام، کلام خداست، او خودش بهترین حافظ آن خواهد بود. به این تریتیب هیچ آتش افروز نیمه مجنون یا تمام مجنونی به قصد مشهور شدن و اسم در کردن جلوی دوربین ها قرار نمی گیرد. اصلا در نظر بگیرید اگر رسانه ها به این مرد نپرداخته بودند اصلا چنین ماجرایی به وجود می آمد؟ اگر ابزار تبلیغاتی از اینها گرفته شود، اگر مردمانی که خواهان صلح و آرامش هستد از دین باور و بی دین، از مسلمان تا لاییک و مسیحی و یهودی، به یاوه های این افراط گرایان توجه نکنند و عقلایشان بگویند: به حرف گربه سیاه باران نمی بارد، آن وقت چقدر کالای بی بهای اینها در بازار خریدار خواهد داشت؟
نه واقعا ما خسته شدیم از له شدن بین این همه افراط گرایی، بین آنها که پرچم کشورهای غربی را آتش می زنند و بین آنها که قرآن آتش می زنند.
من اگر بودم انجیل و تورات و سایر کتاب های اعتیاد را هم همراه می بردم...
-- بدون نام ، Sep 11, 2010اگر پاکستانیها راست میگویند، به جاه یقه چاک کردن سر این کشیش بی مقدار بروند به وضع بیش از بیست میلیون آورشن برساند. افتادیم گیر یک مشت ابله از همه طرف...
-- bi-khoda!! ، Sep 11, 2010مسلمانان درطول تاریخ همیشه بخود اجازه داده اند با غیر مسلمانان هرکاری بکنند.معابد دیگران را خراب کنند، کتابهایشان را بسوزانند، شهرها و بناهای بزرگ را باخاک یکسان کنند،ملتها را از دم تیغ بگذرانند،دینشانرا بزور حقنه کنند. اموالشانرا مصادره کنند،زن و بچه ها را برده کنند ،خواهران و مادران ما ایرانیان و سایر ملتها را در بازارهای برده فروشی دمشق و بغداد بفروش برسانند. ولی اگر کسی کمترین کاری انجام دهد وا مسلمانا راه میندازند و چون دیگر زورشون نمیرسد چوب تکفیر را بلند میکنند، فتوی و فرمان مرگ میدهند.
-- مهرداد ، Sep 11, 2010حضرت محمد میدانست که مردم را بزور مسلمان میکند،چه در عرض 13 سال اول که با مسالمت ترویج دین کرد 70 نفر هم باسلام نپیوستند . بهمین خاطر وقتی مسلمانان مسلح شدنندو قدرت شمشیرشان زیاد شد ، در قران آورد که بیرون رفتن از اسلام جزایش مرگ است و بزرگترین دیکتاتوری 1450 گذشته را پایه گذاری کرد.مگر دین زورکی میشود؟ بهمین خاطر استکه بیشتر مومنین آنچیزی که هستند نمینمایند و دروغگوئی ،صحنه سازی و تظاهر بانچه نیستند در عماق آنان فرو رفته. آنکه مذهبیست تظاهر میکند که مذهبیست و آنکه مذهبی نیست از ترس تکفیر و محارب خواندنش تظاهر بدین میکند.
این کشیش که بیش از ۵۰ نفر هم در کلیسایش دعا نمیخواندند،گویا بازیگر نقش اوّل یک شو سیاسی در مورد بنای مسجدی در نیویورک شده است. آمریکائی ها،اکثرا آدمهای هیاهوگر ولی ساده لوحی هستند.اگر هوشمند بودند ، مدیران و روسای مهم در پستهای کلیدی، از آن نخبگانی مشتمل از یک اقلیت قومی- مذهبی که ۳ درصد جمعیت آمریکا را تشکیل میدهد نبود!
-- ایراندوست ، Sep 11, 2010من جدن از خواندن این مقاله تعجب کردم. آقای نیکفر چگونه میتواند هم از مدارا سخن بگوید و هم از کتاب سوزان. انتظار من از ایشان بیشتر از این است. قطعن منظورش چیزی نبوده که نوشته است
-- محسن ، Sep 11, 2010سلام. بدون اجازه پسندیدم و لینک کردم. اما جلوی یک میلیارد مسلمان عصبانی را نمی شود گرفت. با این چه کنیم؟
-- (م.ا.ب) ، Sep 11, 2010متاسفانه فقط یه آدم با سواد اینجا نظر داده اونم آقای میردامادی هستن.آقای نیکفر کار اون کشیش فقط سوزاندن یک کتاب نبود بلکه توهین به اعتقادات 1.5 میلیارد مسلمان در سراسر دنیا بود که اگه میتونست تمام مسلمانهای دنیا رو هم آتیش میزد،قطعا باید در مقابل اینگونه حرکات واکنش نشون داد.ضمنا من در هیچ خبرگزاری یا شبکه ای ندیدم که امام مسجد نیویورک همچین حرفی زده باشه،اگه شما دیدین لینکشو بذارین که ما هم ببینیم.
-- اسامه ، Sep 11, 2010آتش زدن قرآن توهین به باورهای بیش ازیک میلیاردمسلمان است.
بنگرید که قیافه این آقای تری جونز به یک کاوبوی مست شبیه است یا به یک کشیش و البته اگر هم به کشیش نمونه ای از صد ها کشیشی بود که دین عیسی مسیح را به بی راهه بردند و می بینیم بنام دین چه رسوایی های اخلاقی بار می آورند و کودک 2 ساله را مورد تجاوز قرار می دهند.
بیشتر از این از آقای تری جونز و شمار معدود هم فکرانش انتظار نمی رفت و جای تعجب است که آقای نیکفر هم به نوعی در همان راه تری جونز گام می گذارند تا به اصطلاح خودشان برای آن راه حل نشان بدهند.
واقعا اگر آقای تری جونز حرفی برای گفتن داشت می توانست قرآن را به نقد بگیرد و خلاف آن را ثابت کند آتش زدن یک کتاب مقدس که در آن از ادیان مختلف از جمله مسیحیت با احترام نام برده شده چه چیزی را ثابت می کند.
خیلی ها حتی شماری زیادی از غیر مسلمانان هنوز هم منسوب دانستن حملات یازدهم سپتامبر را به پیروان اسلام به دیده شک می نگرند و گیریم که آن را یگ گروه اسلامی انجام داده باشد آیا کدام عقل و اندیشه سالم این اجازه را به خود می دهد که همه مسلمانان را در این کار دخیل دانست چرا که بی احترامی به قرآن بی احترامی به تمامی مسلمانان است و هر گونه اقدامی در این جهت نشان دهنده یک حرکت مغرضانه و به دور است عقل سلیم است.
-- بدون نام ، Sep 11, 2010این که توهین به ادیان مختلف پلهی صعود خیلیها شده درسته اما حرف آقای نیکفر اصلا از موضع یه دیندار قابل دفاع نیست یعنی با دیندارها همدلی نکرده
-- بهار ، Sep 11, 2010اولا که کتابی که متنش مقدسه و حتی نمیشه بدون وضو به نوشتههاش دست زد رو چطور میشه سوزوند؟ و اصلا فارغ از این مورد خاص، اساسا "دین" با خط قرمزهاش تعریف میشه، دین بدون خط قرمز اصلا دین نیست، اسمش میشه مثلا "فلسفه" یا چیزی شبیه به اون، پس همیشه طرفهای متخاصم راههایی دارن که بفهمن: «چگونه میتوانند لج حریف را درآورند و مشهور شوند.»
قرآن دربارۀ یهودان چنین می گوید:
-- ذوالفقار ، Sep 11, 2010قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللّهِ مَن لَعَنَهُ اللّٰهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَٰئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِيلِ ﴿المائده، 60﴾
بدترین مردم جهان اینها یند که الله به آنها لعنت کرده، بر آنها خشم گرفته، بوزینگان جهان و خوکهای جهان از ذت اینها یند، پرستندگان طاغوت از اینها یند، اینها بدترین مردم هستند، و راهشان بدترین راه است.
آیا اگر امروز یک فرد عاقل بالغ چنین سخنی را دربارۀ ملت ایران بگوید ما چه برخورد زبانی ای با او خواهیم داشت، و اگر دستمان برسد چه دادگاهی برای به محکومیت کشیدنش برپا خواهیم کرد؟؟
مشگل اقای نیکفر خلط مبحث است واقعیت های اجتماعی را امرانه نمیتوان تغییر داد.نشستن در برجهای عاج همین تبعات سوریاالیسی را دارد
-- tarikh ، Sep 12, 2010ادیان به ما چه دادهاند و از ما چه گرفتهاند؟ اگر به این پرسش پاسخ دهیم موضوع کمی روشنتر میشود خانم بهار!
-- بدون نام ، Sep 12, 2010در دنیای تعمم ، آزاد اندیشی هر چند ناچیز قیمت گزاف دارد صانعی و منتظری را ندید ؟ گویا همه نهروانی اند هرچند بدانند قرآن سر نیزه است.
-- مهدی ، Sep 12, 2010این آدم اولا قیافه اش به کشیشها نمیخوره و بیشتر شبیه قصاب محله ماست!دوما برای خودنمایی و شهره شدن در جهان چنین نمایشی به راه انداخت.سوما چه لزومی داشت اینقدر تو بوق و کرنا بکنن و خدم و حشم بیارن که این خبر به اصطلاح مهم به تمام دنیا مخابره بشه؟!چهارم اینکه با سوزاندن 10 تا یا 20 تا یا 1000 تا جلد از قرآن کریم نه مسلمانها نسلشون منقرض میشه، نه نسخه های چاپی بیشمار قرآن از بین میرن(جز این تعداد کتابهایی که این مردک نادان معلوم نیست خودش تو کدوم چاپخونه آمریکا چاپشون کرده)، نه برجهای دوقلو دوباره ظاهر میشن، و خیلی چیزهای دیگر.همه اینها تنها و تنها یک جنگ تبلیغاتی است
-- سعید ، Sep 12, 2010خطاب به آقای نیکفر
-- یک دوست مسلمان ، Sep 12, 2010در آنجایی که گفتید: « با وجود این، اگر من معمم بودم، یعنی علاوه بر اعتقادی که لابد در سر داشتم، عمامهای هم بر سر داشتم و میتوانستم به نام اسلام حرفی بزنم، روز ۱۱ سپتامبر به کلیسای کشیش تری جونز در فلوریدا میرفتم و میگفتم که من آمادهام مشتی کاغذ را که قرآنش مینامند، آتش زنم.»
برادشتی که من از حرفتان میکنم این است که میخواهید بگویید که اگر یک روحانی سرشناس حال چه در ایران یا در یکی از کشورهای اسلامی میرفت آمریکا و چنین کاری رو انجام میداد و آن جوابهای شما را به آن کشیش میداد همه چیز ختم به خیر میشد.
باید بگم خیر و اینکه کاملا در اشتباه است،.چرا؟
برای اینکه در هیچ برهه ای از زمان نگاه رهبران غرب به اسلام و مسلمین که بصورتی فراگیر در حال گسترشند، نگاه خوش بینانه ای نبوده است.اکثر آنها همیشه از دین خودشان بعنوان یک اهرم فشار استفاده کرده اند تا نبرد خیروشر را در پیش چشم مردم خودشان تصویرسازی کنند.(خیر یعنی دین و مرام و مسلک انها و شر هم یعنی دین مسلمانها).
اگر شما یک معمم و مسلمان واقعی و راستین بودید، هیچوقت به خودتان اجازه نمیدادید چنین کاری بکنید.بلکه میرفتید پیش اون کشیش و از طریق خواندن آیات نافذ قرآن در گوش آن مرد او را از کرده ناکرده اش منع میکردید.زیراکه زبان قرآن، زبان مهربانی، دوستی، آگاهی دادن و هشداردهنده است.
بعنوان یک دوست میخواهم به خودم و خودتان پیشنهاد بدم که در مورد اسلام و قرآن بیشتر مطالعه کنیم و چنین سطحی در این مورد سخن نرانیم.
آقای نیکفر، لازم نیست جملاتتان را آرزویی یا شرطی بنویسید یا از جان معممان مایه بگذارید. اگر راست میگویید و جرات دارید همین حالا که معمم نیستید ...بروید قرآن را با همین استدلالها آتش بزنید و ببینید چه اتفاقی میافتد
-- بینام ، Sep 12, 2010.....
آقا یا خانم بی نام که فرموده اید در مسیحیت به کودک دو ساله تجاوز می شود، نخست خدمتتان عرض کنم که ادیان تمامشان ساخته دست بشرند و ارتجاعی. اما حداقل در کتابهای دینی مسیحیان تجاور به کودک روا شمرده نمی شود، ولی شما لطف کنید یکبار هم شده به تحریرالوسیله علما مراجعه کنید تا ببنید حکم شرعی را که یک مرد در صورت نیاز می تواند با یک دختر شیرخواره هم سکس داشته باشد و بعد قضاوت کنید
-- اکبر ، Sep 12, 2010عرب بادیه نشین، انگلیسی دزد دریایی، آمریکایی گاوچران..
-- بدون نام ، Sep 12, 2010قرن بیست یکم است و هنوز باید بیاموزیم که مخالف خودمان راچگونه تحمل کنیم...
اگر معمم بودید و چنین میکردید، نیکفری پیدا میشد و مینوشت "او یک معمم آوازهگر است". استدلال شما با مبانی لیبرالیسم سازگار نیست. بهتر است لیبرال باقی بمانید و از سر آزاداندیشی، این عمل را که اشاعهی نفرت و تجاوز به حدود آزادی دیگران است محکوم کنید.
-- احمد هاشمی ، Sep 13, 2010به نظر من اکثر منتقدان مقاله کوتاه آقای نیکفر را نفهمیده اند. منظور ایشان یک چیز سمبلیک است که از مسلمان دعوت می کند از پوسته و قشر بگذرد و اگر فکر می کنند کتابش معنویتی دارد به آن بچسبد. اگر این جور بشود آن موقع دیگر تعصب وجود نخواهد داشت و بازار آن کشیش هم تعطیل می شود. به نظر من این مقاله
-- شاهین ، Sep 14, 2010http://divanesara2.blogspot.com/2010/09/blog-post_14.html
اصل موضوع را فهمیده است