تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
فرخ نگهدار، تحلیل‌گر سیاسی، در ارتباط با نامه مهندس سحابی می‌گوید:

با روش مسالمت‌آمیز علیه خشونت بایستیم

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

نامه مهندس عزت‌اله سحابی چهره سیاسی پرسابقه و از فعالان ملی- مذهبی خطاب به هموطنان خارج از کشور و اظهار نگرانی نسبت به ترویج خواست‌ها و شعارهای تند در ارتباط با جنبش اعتراضی در ایران، بازتاب‌های متفاوتی در رسانه‌ها و محافل سیاسی داشت.

Download it Here!

در گفت‌وگویی با فرخ نگهدار تحلیل‌گر سیاسی مقیم لندن این پرسش را مطرح می‌کنم که با توجه به امکانات و شبکه‌های وسیع ارتباطاتی بین داخل و خارج و شدت تأثیر و تأثر ایرانیان در سراسر دنیا از همدیگر، اساساً چقدر مرزبندی بین داخل و خارج در زمینه تاثیرگذاری سیاسی می‌تواند مطرح باشد؟

مساله اینست که در داخل کشور رسانه‌ها و کسانی که در آنجا حضور دارند، هم کمتر امکان دارند و هم کمتر تمایل دارند که به آن مسائلی که آقای سحابی در نامه‌ی‌شان به آن‌ها اشاره می‌کنند بپردازند.

گرایش‌های تندتر یا بگوییم افراطی‌تر که مثلاً دعوت به خشونت می‌کنند و یا به نوعی بی‌پروایی می‌کنند در بیان درگیری‌ها یا امکان درگیری‌ها، مکان این‌ها یا وب سایت و نشریات‌‌شان بیشتر در خارج از کشور است.

به نظر من در این رابطه بوده که آقای سحابی یک مقدار بیشتری توجه خودشان را به فعالین خارج از کشور نشان داده‌اند و البته در خیلی از رسانه‌ها و برخی از تلویزیون‌ها هم می‌بینیم که در مورد مثلاً تظاهرات روز عاشورا تشویق کردند و گفتند که مثلاً بایستید و رودررویی کنید و به آن حرفهایی که آقای سحابی زدند، عنایت و توجه نکردند.


فرخ نگهدار، تحلیل‌گر سیاسی می‌گوید به هیچ وجه نباید به خشونت متوسل شد، چون عکس‌العمل حکومت تشدید خشونت خواهد بود

اگر بخواهیم برگردیم به شعارهایی که در داخل خود ایران در تظاهرات و گردهمایی‌ها مطرح می‌شوند، شعارهای تند و یا میانه‌روانه هردو وجود دارند و همچنین تکثر و تنوع افکار و گروههای اجتماعی هم وجود دارد. بنابراین شعارها یا مواضع تند فقط مختص خارج از ایران نیست. آیا منظور آقای سحابی می‌تواند نوع تأثیرگذاری نظرات و شعارها از خارج از کشور رو به ایران باشد؟

این درست است که جامعه‌‌ی ایران جامعه‌ی متکثری است یا نگاه‌ها نسبت به حکومت یکسان نیست و همان طور که در نامه‌ی آقای سحابی اشاره شده است، برخی‌ها خشم و کینه‌‌ای از حکومت یا از انقلاب به دل دارند که برخی دیگر ندارند و از همان اول هم این پیدا بود. بله،این‌ها همه در ایران هست.

یعنی ما نمی‌توانیم یک صدای واحد را حتی در این تظاهراتی هم که هست از جمعیت تظاهرکننده بشنویم. ولی در خارج از کشور این امکان وجود دارد که برای مردم تشریح کنند و یا آن کسانی که تمایلات تند دارند، تمایلاتشان را بگویند.

اما نکته‌ی مهمی که در صحبت آقای سحابی نهفته است، فقط در رابطه‌ با پیامدهای سیاسی یا دعوت به تعدیل و تعادل از نظر سیاسی و تطبیق شعارها با امکانات واقعی نیست. بلکه آقای سحابی به نوعی دغدغه‌ی رفتاری هم دارند و مردم را به صبر و تحمل و عدم هزینه‌ی زیاد دادن برای پیش بردن اهداف سیاسی هم فرامی‌خوانند و این نکته هم البته قابل توجه است در نوشته‌ی ایشان.

از زاویه‌ی نگرانی نسبت به تشدید خشونت، این مسأله کاملاً قابل درک است. ولی نکته‌ای که بویژه طی روزهای اخیر مشاهده می‌شود، این است که نوع برخورد حکومت مهم‌ترین عامل در تخفیف یا تشدید خشونت است و در بیاناتی که طی این روزها از سوی مقامات شده و حتی وزیر کشور جمهوری اسلامی اعلام کرده است، اساساً نه شعارهای تند، بلکه خود حضور در تظاهرات بمثابه محارب بودن تلقی می‌شود.

اگر بخواهیم به علل خشونت نگاه کنیم، این نگرانی‌ها چقدر می‌تواند مربوط به شعارهای مردم باشد؟

کاملاً درست است. آقای خاتمی هم اگر یادتان باشد، در برابر کسانی که آن دوره به او انتقاد می‌کردند که شما با این صحبت‌هایی که می‌کنید، مملکت را به آشوب می‌کشید و مسئول شما هستید، یا الان که به آقای موسوی همین حرفها را می‌گویند که شما مسئول هستید و بنابراین این تظاهرات، یا به قول آن‌ها این «اغتشاشات»، ناشی از عمل شما است.

هم آقای موسوی و هم در آن زمان آقای خاتمی تأکید داشتند که آنچه شما می‌خواهید آرامش گورستانی است و امروز هم در همین حرفهای آقای نجار، وزیر کشور، کاملاً منعکس است که آن‌ها هر نوع اعتراض، هر نوع خواسته‌ و هر نوع حرکتی را ناامنی و اغتشاش و آشوب تلقی می‌کنند. لذا این‌ها طرفدار آرامش گورستانی هستند.


عزت‌اله سحابی از چهره‌های برجسته ملی - مذهبی

اما بحث آقای سحابی به هیچ وجه این نیست که ما به این خواسته‌ها تن دهیم و ما هم یک آرامش گورستانی درست کنیم. آقای سحابی در مبانی نظری نرفته است، ولی اگر بخواهیم مبانی نظری این گفته را مورد توجه قرار دهیم، موضوع این است که حکومت‌ها سعی می‌کنند رفتار شهروندان را تحت کنترل بگیرند و بگویند هرچه ما می‌گوییم، این کار را بکنید و این کار را نکنید و اجازه نیست و اجازه هست.

اما شهروندان در جامعه مدنی، در جامعه‌‌ی پیشرفته و در اروپا هم شما می‌بینید که وظیفه‌ی خودشان می‌دانند و احزاب سیاسی و نیروهای دموکراتیک و تشکل‌ها نیز وظیفه‌ی خودشان می‌دانند که مهار بزنند بر زیاده‌خواهی‌های دولت و در مقابل آ‌ن‌ها بایستند و رفتار دولت را کنترل کنند.

من شخصاً معتقدم که ایرانیان از هیچ اقدامی برای کوتاه‌کردن دست دولت از تجاوز به حقوق مردم و اعمال خشونت نباید خودداری کنند. اما ما به هیچ وجه نباید به خشونت متوسل شویم، چون عکس‌العمل حکومت تشدید خشونت خواهد بود و این هم غیراخلاقی است و هم صدمات زیاد به جامعه و به شهروندان وارد می‌کند.

باید از روش‌های غیرخشونت‌آمیز استفاده کنیم. عدم استفاده از خشونت به هیچ وجه به معنای تبعیت از حرف آقای نجار نیست که ایشان می‌گوید، بروید خانه بنشینید و آرامش گورستانی درست کنید، بلکه به نظر من ما می‌توانیم و باید در مقابل خشونت به روش‌های غیرخشن متوسل شویم و حکومت را کنار بزنیم.

نکته‌ی دیگری که در نامه‌ی آقای سحابی دیده می‌شود، مقایسه‌ی تاریخی است که ایشان شرایط کنونی را با شرایط سال ۴۲ و همچنین سال انقلاب یعنی سال ۵۷ مقایسه می‌کنند و معتقد هستند که هیچ یک از این وضعیت دوگانه در شرایط کنونی وجود ندارد.

آیا این به این معنا است که جنبش اعتراضی مردم در شرایط حاضر از امکان زیادی برخوردار است که بتواند از راه نوعی تفاهم درون حکومت عبور کند و به راه‌حلی برسد؟

دقیقاً. بیانیه‌ی شماره‌ی ۱۷ آقای موسوی هم دقیقاً همین روحیه و ارزیابی که در نامه‌ی آقای سحابی هست را بازتاب می‌دهد.

اگر یادتان باشد، روز عاشورا خیلی از رسانه‌ها و رادیوها، وب‌ سایت‌ها و تلویزیون‌ها مطرح کردند که چشم‌انداز فروپاشی است و کار رژیم تمام است و خیلی هم به وجد آمدند و خیلی از کسانی که ۲۰ ساله‌ی اخیر را مدام از جمهوری اسلامی کشیده‌اند گفتند که چشم‌انداز فروپاشی فرا رسیده است.

اما روز چهارشنبه خیلی‌ها دلهره گرفتند و گفتند استبداد سیاه دارد حاکم می‌شود، از صدای چکمه‌ی نظامی‌ها درسر چهارراه‌ها خبر آمد که دارند تانک‌ها را مستقر می‌کنند و می‌خواهند رعب و وحشت ایجاد کنند.

از سوی دیگر در گفتار تمام سخنرانان روز چهارشنبه هم این بود که می‌کشیم، می‌کشیم، بزنید، اعدام باید گردد و از این دست تهدیدها، و این پیامی را می‌رساند به جامعه که ما از هیچ اقدامی برای حفظ حکومت و برای سرکوب شما اجتناب نمی‌کنیم.

خب این یک روحیه ترس و دلهره ایجاد کرد و این که ما داریم به سمت آن قضایایی که بعد از ۱۵ خرداد بوجود آمد می رویم.

هر دو چشم‌انداز به نظر من غیرواقعی است. هر دو چشم‌انداز اگر در ذهن شهروندان بیاید، جنبش مطالبه‌ ـ محور را به حاشیه می‌راند و فکری که می‌گوید یا تغییر رژیم یا تسلیم در برابر رژیم یا سکوت، این دو روحیه را تقویت می‌کند.

آقای سحابی به درستی و با دقت همان گونه که در بیانیه‌ آقای موسوی هم هست، بیان می‌کند که روح مطالبه‌محور، مسالمت‌جو، قانون‌گرا و تدریجی جنبش سبز و جنبش مردمی را به آن بازگردانیم و بر همان تکیه کنیم.

می‌گوید ما در این فاصله‌ی بین فروپاشی و استبداد نظامی پلیسی قرار داریم، و لذا جنبش مطالبه‌ـ محور است، جنبش مسالمت‌آمیز است و جنبش باید قانون‌گرا باشد تا بتواند به اهدافش دسترسی پیدا کند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

یکی از مواردی که در نامه مهندس سحابی با بی دقتی طرح شده؛ اتهام تشویق خشونت از جانب هواداران سلطنت بود. تا آنجا که میدانیم شاهزاده رضا پهلوی از طرفداران پروپاقرص شیوه های مدنی و مسالمت آمیز است.نامه جالب و قابل توجه ای است. بویژه آنکه نویسنده آن فرد خیرخواه و قابل احترامی است. اما نکاتی در نامه هست که با بی دقتی نوشته شده.

-- HMI54 ، Jan 5, 2010

بعد از31 سال زجر، انتظار و مشقت ميشنويم بايد دوباره به اين رژيم وقت بدهيم و ميگوئيم اين دولت در برابر خشونت خشونت نشان ميدهد يا اگر مجاهدين اينکار را نميکردن اينها اعدامهای 67 را بر قرار نميکردند! اگر واقعا فکر کنيم 6 ميليون ايرانی آواره را ما درک نکرديم و نميکنيم، در برابر زجر و نا شکيبائيشان بيتفاوت بوديم. آنان که با مدرکهای بالا توالتها شستن حالا مالک ارزند و بس. همگی يکی پس از ديگری ميميرند و در گورستانهای سگان در کشور ميزبان خود خاک ميشوند. گناه ما داشتن هموطنان جنايتکار است. اگر اين گروه مظلوم را به عنوان مظلوم بشناسيم ميبينيم آقای سحابی اين زجرها را ناديده گرفته.

-- jahan ، Jan 6, 2010

آقای فرج که از نحله چپ هستند در رادیو فردا با آب و تاب چنان تفسیری از بیانیه کردند که ما اگر موسوی ۶۰ تا ۶۸ را و ۲۰ سال سکوت بعدی او و نحوه کاندید شدن او و بیانیه ها و تعهد او به نظام خمینی را ندیده بودیم باور میکردیم لابد از کند ذهنی ما و سقراط بودن موسوی است که ما نمیبینیم او از شعار رای من کو هم عقب نشسته وقتی میگوید دولت باید مسولیت پذیر باشد . شما چپها اگر با چیزی موافق باشید حتا اگر استالین باشد آنرا توجیه میکنید طوری که مردم باور کنند گاندی است و اگر با چیزی مخالف باشید آنقدر فلسفه میبافید که مردم باور کنند مربوط به هیتلر است .
در کدام زبان سیاسی به جای اینکه بگویند دولت مشروعیت ندارد میگویند مسولیت پذیر باشد ؟ آیا در زیمبابوه و پاکستان اینطور مغلطه میکنند که شما میکنید ؟ با این نحوه تفسیر کدام بیانیه سیاسی را نمیتوان ماستمالی و دگرگون کرد . حتا اظهارات خامنه ای هم در همین چارچوب میتواند زیبا سازی شود.
کمونیستها و براندازان در خدمت موسوی با شعار های خلقی قومی . شاهین جان نجفی چرا برای موسوی بیانیه ندادی

-- simin ، Jan 6, 2010

نگرانی "پیران قوم" در باره خشونت و از دست رفتن جوانان بی گناه، چه از معترضین و چه از بسیجیان، بسیار به جاست اما همانطور که دیگران نیز اشاره کرده اند، تا چه مدت می توان صبر و تحمل داشت؟

سه دهه فرصت برای اینان کافی نبوده تا یک نظام درست مردمی / اسلامی را برای مردم بر پا کنند؟

رفرم ها که از زمان خود خمینی و نخست وزیری موسوی آغاز شده بود هر چند به کندی. بعد از وفات خمینی هم که با آمدن گروه رفسنجانی / خامنه ای بر سر کار، همچنان اصلاحات ادامه داشت و تا حدی هم سریع تر شد اما مطابق معمول ایران و ایرانی ها، بیشتر به آهستگی و از همه بدتر به آشفتگی بود!

خاتمی هم که حتی از رفسنجانی بیشتر به دنبال اصلاحات بود چنانکه خود اصطلاح اصلاحات را مستقیماً به کار می برد و دو دوره هم او همچون رئیس جمهور پیشین، بر سر کار بود و آزادی ها نیز بیشتر شد و حتی اولین آشوب عمده در دانشگاه و خیابان پس از سال 60 را در زمان خاتمی شاهد بودیم.

احمدی نژاد هم که ژست اصلاح طلبانه اش حتی از خاتمی نیز بیشتر بود، بخصوص که وعده و وعیدهای رفاهی خیلی خوبی هم به مردم داد اما متاسفانه زیرش زد و اصلاً اوضاع را برد به سمت و سویی دیگر به همین دلیل هم در دور دوم انتخابات، به شخصیتی منفور چه در داخل ایران و چه در بیرون از آن تبدیل شده بود و چاره ای برای او جناحش باقی نماند به جز تقلب در انتخابات...

شرایط همیشه و در هر دوره تاریخی در ایران به طوری بوده که متاسفانه خشونت بیش از صبر و تحمل و دوستی و صلح در میان مردم ترویج شده و اگر کسی نتواند این واقعیت شوم و تلخ تاریخی را در مورد ایران ببیند و بپذیرد، به نظر من حتماً یا باید برود دوباره تاریخ را به دقت بخواند یا اصلاً به روانکاو یا روانپزشگ مراجعه کند!

هیچکس از خشونت راضی نیست حتی بیشتر آدمهایی که ممکن است ذاتاً خشن باشند اما اگر این وضع ادامه پیدا کند و هر چه مردم بیشتر مدارا کنند، دولت کمتر اهمیت بدهد و بر سرکوب وحشیانه و خشن خود بیفزاید، آیا چاره ای به جز پاسخ متقابل برای مردم باقی خواهد ماند؟

آیا اگر مردم از همین لحظه به خانه های خود بازگردند و مطیع کامل نظام هم بشوند، واقعاً این حریصانی که بر مسند قدرت نشسته اند شرایط بهتری از نظر آزادی فردی و اجتماعی و رفاه اقتصادی و استقلال ملی برای مردم فراهم خواهند کرد؟

آیا آقایان فرخ نگهدار و سحابی و هر کس که مثل ایشان می اندیشد و "روش مسالمت آمیز علیه خشونت" را به مردم معترض تجویز و توصیه می کند، آن را می توانند تضمین هم بکنند؟

-- مادر مثنی ، Jan 7, 2010

مادر مثنی محترم
مبارزه مسالمت امیز این نیست که مردم کلا لال شوند و یا به قول شما بروند در خانه خود بست بنشینند.هموطنمان اقای سحابی میگه برو راهپمایی کن ولی شرایط را هم درک کن.ضمنا اکثر ایرانیان سیاسی مستقل هم همین را می گویند.
مردن من و تو که قصدمان وکیل و وزیر شدن نیست و مشکلی با مسلمان بودن و یا بجه مسلمان بودن خود و دیگران هم نداریم،جه دردی را دوا مکند؟چرا باید شعار سرنگونی دولت اسلامی را بدهیم .چرا دستپاچه شده ایم و فریب دوشمنان خارجی و داخلی خود را خورده و با ایجاد اشوب زمینه جنگ داخلی و گشوده شدن پای اجانب را موجب میشویم.
چند سالی است که صدام جانی اعدام شده است .ایا مردم و سیاستمداران عراقی توانسته اند اوضاع کشور را به حالت عادی پیش ببرند؟؟
دوستان و هموطنان عزیز - انان که شما را امروز به مبارزه مسالمت امیز دعوت میکنند،به موقع اش از همه شما شجاع تراند و در صورت لزوم هر یک چریکی با غیرتند.لذا از خشونت بپرهیزید و به هیچ عنوان هم به راهنمایی و خواهش اجنبی و عوامل خود فروخته انان به خیابان نروید.
اعتراضات به حق شما را حتی اقای شریعتمداری هر روز در کیهان درج میکند .روزی جمع شوید و خدمت ایشان بروید و از ایشان بخواهید که با شما همراه شود و در یک راهپمایی دوستانه از نمایندگان مجلس بخواهید که در رفع مشکلات شما اقدامات جدی انجام دهند.
اگر اقای شریعتمداری حاضر به همراهی و همدردی نشد در دفتر ایشان تحصن کنید و اگر ایشان مانع از بست نشستن شما شدند ،جلوی دفتر ایشان اقدام به بیان مشکلات وخواسته های انسانی خود نمایید.همانطور که میدانیم روزنامه کیهان را اکثر نمایندگان و وزرا،سپاهیان،کارکنان دفتر اقای خامنه ای و شخص اقای خامنه ای مطالعه می نمایند.لذا برای اقای شریعتمداری افت دارد که از بیان بیشتر واقعیتها و مشکلات روزمره مردم امتناع کند و یا تلاش در انکارمشکلات مردم نماید .ضمنا وقتی هر هفته یک گروه از مردم نزد اقای حسین شریعتمداری بروند و اعتراض خود را بیان کنند،ایشان مجبور میشوند که از اقای خامنه ای درخواست کمک کنند.
تظاهرات ارام و منطقی در جلوی منزل اقای احمدی نزاد هم بسیار مثبت است.چون ایشان مدافع حقوق انسانی افراد به شکل اسلامی ان میباشند و در صورت احترام به عقاید ایشان و برخوردی عاقلانه ،مطمعنا از جانب ایشان اقداماتی مفید صورت خواهد گرفت.
اقدام سوم سلب اسایش کردن به صورت مسالمت امیز در جلوی منزل رانت خواران و دزدان بیت المال و دیگر مفسدان اقتصادی است.
اگر دوستان ایرانی بتوانند هر سه راه پیشنهادی بنده را به طور هم زمان انجام دهند،مطمعنا نتیجه مثبت گرفته و راه فرار برای دولت اقای احمدی نزاد و دولتهای اینده باقی نمی ماند.فراموش نشود این حرکت مسالمت امیز در صورتی نتیجه میدهد که معترضین، به دولت اسلامی احترام سیاسی(دمکراتیک)گذاشته و مقاصد افراطی و یا براندازانه را دنبال نکنند.
کسانی که میل به تغییر نظام و یا سرنگونی دولت را دارند ،باید از مسیرهای خود اقدام کنند و باعث لطمه زدن به جنبشهای خود جوش مردمی نشوند.
mansourpirykhanghah@t-online.de

-- mansour piry khanghah ، Jan 7, 2010

دوست خوب آقای mansour piry khanghah

آیا من گفتم که مخالف تظاهرات مسالمت آمیز هستم؟

آیا من بر درست بودن سخنان آقایان سحابی و نگهدار و امثال ایشان تاکید نکردم؟

آیا مردمی که به تظاهرات مسالمت آمیز رفتند، و با آرامش، حتی گاهی با سکوت عمدی (که تمام مدارک تصویری و صوتی آن نیز موجود است) از حق طبیعی و قانونی خود برای برگزاری تظاهرات استفاده نکردند، همین اصل را رعایت نکردند؟

شاید بگویید که آنها بدون کسب اجازه برای حتی همان تظاهرات آرام به خیابان رفتند که خود نقض قانون است. (حتی اگر شما این را نگویید، من همچنان بر این اصل تاکید می کنم، ولی آیا پاسخ تظاهرات بدون مجوز اما آرام و مؤدبانه مردم، این چیزهایی بود که شاهد آن بودیم؟ که تنها نشانه یک چیز است: ضعف روانی، اخلاقی، عقیدتی، وجودی، حضوری و حتی فیزیکی حریف، که جرأت ندارد وقتی هم با آدمهایی که بدون اسلحه و دست خالی هستند و مهاجم هم نیستند، اگر می خواهد بجنگد، با دست خالی بجنگد!)

آنگاه پاسخ "حریف" به این مردم آرام و صلح جو، که هنوز هم در بد ترین شرایط و بدون ابزار دفاعی کافی و پیشرفته، از مشتی آدم که نه می توان آنها را انقلابی نامید، نه چریک، نه مسلمان، نه ...، کتک می خورند، شکنجه می شوند، تهدید و تحقیر می شوند، مورد تجاوز قرار می گیرند، سوزانده می شوند، کشته و اعدام می شوند، اما همچنان سعی می کنند نگذارند مبادا یک معترض عصبانی مقابله به مثل کند و انتقام از این افراد بگیرد!

ملایم ترین برخوردی که از سوی مقامات با مردم شده این بوده که آنان را "خس و خاشاک" نامیده اند، و ببخشید، این عبارت نبوغ آسا، از دهان مبارک کسی هم تراوش کرده که معلوم نیست خود از کدام خارستانی برخاسته و زیر کدام بته صحرایی به عمل آمده؟

شریعتمداری؟ سردبیر روزنامه کیهان؟ دعوت از چنان موجود معلوم الحالی که اصل و نسب و از همه مهم تر، «رسالت» ادبی و تاریخی اش بر همگان معلوم است، به تظاهرات مسالمت آمیز؟ خود این جناب اگر اسلحه به دست بگیرد و برود در تظاهرات به مردم شلیک کند من یک نفر که تعجبی نخواهم کرد، هر چند می دانم او از قماشی است که پولش را می دهد و "آدم" اجیر می کند تا جنایاتش را برایش انجام دهند مبادا هم دستش به "خون ناپاک خس و خاشاک" آلوده شود و از آن مهم تر، مدرکی هم از خود بر جای نگذارد!

تحصن در دفتر شریعتمداری در روزنامه کیهان اگر او پیشنهاد همراهی با مردم را نپذیرفت؟

استاد، از آدرس ئی میل شما معلوم است که در نزدیکی کوهستان های خنک و مفرح و پر از آرامش آلپ در کشور زیبای سویس و آن طرفهای این دنیای کوچک زندگی می کنید و درجه آلودگی هوایی که استنشاق می کنید حتی از نوک قله توچال در البرز مرکزی هم بسیار کم تر است که می توانید این چنین افکار صلحجویانه ای داشته باشید.

بله، من هم که در نقطه دیگری خارج از ایران و با آب و هوای نسبتاً مشابه (اما نه به خوبی آب و هوای منطقه شما) زندگی می کنم اتفاقاً افکار مشابهی نیز دارم، هر چند نه به این درجه از "ایثار" که شما به آن رسیده اید. آقای نگهدار نیز در شرایطی مشابه من و شما به سر می برند و آقای سحابی هم اگر اینک در ایران باشند، دست کم با محیط و فضای زندگی من و شما و آقای نگهدار آشنایی کافی دارند. جالب تر از همه اما این است: بسیاری از مردم جنبش سبز حتی تا خارج از تهران و شمال ایران هم به زحمت سفر کرده و اقامت طولانی داشته اند اما از همگی ما در مورد مسالمت داشتن و صبر و شکیبایی و ... بهتر دارند عمل می کنند، آنهم در زیر ضربات مستقیم این ... (نمی دانم چه کلمه ای برای توصیف این افراد بیاورم؟)

اما هدف من از گذاشتن چنان کامنتی دقیقاً همین بود که تقریباً هر گونه نظری که از امثال ما خارج نشینان به داخل ایران "صادر" شود، چه در جهت تشویق به مسالمت باشد و چه غیر از آن، موقعیت داخل ایران و شرایط مردم را هیچکس به اندازه خود آنها درک نمی کند و این سعه صدری که تا این لحظه مردم خوب ایران، با در نظر گرفتن جهنمی که در آن زندگی می کنند، در مجموع از خود نشان داده اند حتی از گاندی و امثال وی نیز در تاریخ سراغ نداشته ایم. این را همه ناظران، از داخلی و خارجی در این لحظه متوجه شده اند و در شگفتی هستند، بخصوص گروههایی که کارشان دم دادن به آتش و بر افروختن هر چه بیشتر آن و سودجویی از اوضاعی آشفته و بحرانی است که در این لحظه یک انگشت به سوراخ بینی و دیگری در گوش مانده اند و نمی دانند چه کنند!

"اندازه جثه سگ در هنگام دعوا مهم نیست، میزان تمایلی که در او برای دعوا هست مهم است."

"درد این نیست که چه تعداد احمق تو این دنیا وجود داره، مشکل اینه که وقتی رعد و برق میزنه، شوکش میون همه درست تقسیم نمیشه!"

"گاهی حیرت می کنم کی دنیا رو می چرخونه: آدمای باهوشی که ما رو سر کار گذاشتن، یا مشتی ابله عقب مونده که واقعاً از آزار ما خوششون میاد؟"

هر سه جمله از مارک تواین

با احترام، از یکی از بهترین نقاط توریستی ینگی دنیا، در اوج بزرگترین رکود اقتصادی ثبت شده در چندین دهه گذشته!

-- مادر مثنی ، Jan 8, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)