خانه > گوی سیاست > تحولات مربوط به انتخابات > خواستهی اصلی؛ نظام دمکراتیک ملتزم به حقوق بشر | |||
خواستهی اصلی؛ نظام دمکراتیک ملتزم به حقوق بشرحسین علویalavi@radiozamaneh.comپنج تن از روشنفکران دینی، آقایان عبدالعلی بازرگان، عبدالکریم سروش، اکبر گنجی، محسن کدیور و عطاءالله مهاجرانی، در بیانیه ای خواسته های حداقلی جنبش اعتراضی در ایران را از دیدگاه خود مطرح کرده اند. پیشنهاد استعفای احمدینژاد و برگزاری مجدد انتخابات یکی از پیشنهاداتی است که به نظر می رسد متفاوت با پیشنهادات پنچ گانه بیانیه ۱۷ میرحسین موسوی است، اگرچه که این خواسته به صورت خواست ابطال انتخابات و برگزاری مجدد آن، در بیانیههای اولیهی میرحسین موسوی و کروبی نیز مطرح بود. اکبر گنجی یکی از امضا کنندگان این بیانیه در گفتگو با زمانه در مورد تفاوت این خواسته ها با مواد پنج گانه بیانیه موسوی می گوید:
گمان نمیکنم خواستههایی که ما مطرح کردهایم، جزو خواستههای آقای موسوی و آقای کروبی نبوده و نباشد. به دلیل این که ما به دقت بیانیههای آقایان موسوی و کروبی را خواندهایم و میدانیم چه مطالباتی در آنها طرح شده است. آقای موسوی در همین بیانیهی آخر خود، خواستار پایان یافتن حمایتهای غیرمعمول از دولت شده است. کاملا روشن است که معنای این خواسته چیست. در شرایطی که آقای موسوی در ایران دارند، از این صریحتر نمیتوانستند صحبت کنند. معنای روشن این خواسته این است که این دولت تقلبی را از ابتدا آقای خامنهای در سال ۸۴ بر سر کار آورد و تا به امروز ایشان همیشه حامی بیچون و چرای این دولت بوده است. نیروهای مسلح کشور و همچنین قوهی قضاییه را ایشان وارد عرصهی سیاست و حمایت از این دولت کرده است و به مجلس نیز دستور داده است در مقابل این دولت سنگاندازی نکنند. وقتی آقای موسوی خواهان پایان یافتن حمایتهای غیرمعمول از این دولت و پاسخگو شدن دولت میشوند، یعنی این دولت اصلا با آن خواست تعارض دارد. لذا به گمان ما، این خواست هنوز پابرجاست و این دولت، دولت تقلبی است و مورد حمایتهای غیرمعمول از جانب رهبر، نیروهای مسلح و قوهی قضاییه است که همهی اینها در کنار بحث ناکارآمدی و ضعیف بودن این دولت قرار میگیرد. تفاوت برجستهی مطالبات ۱۰ مادهای شما با بیانیهی هفدهم آقای موسوی چیست؟ مسایلی که کشور ما امروز درگیر آن است و مشکلاتی که دارد، ناشی از اصل ولایت فقیه و مصداق آن است. تمام دوستان ما مخالف اصل ولایت فقیه هستند، اما در شرایط کنونی ما بر خواستههای حداقلی تاکید میکنیم. توجه داشته باشید که تاکید بیانیه ما نیز بر خواستههای حداقلی است. ما اصل ولایت فقیه را قبول نداریم، اما معلوم است که یکباره نمیتوانیم به این خواسته دست بیابیم. لذا ما در چندین جا، ضمن تاکید بر این نکته، در اصل دهم گفتهایم که تمامی مسئولیتهای رهبری کشور باید به صورت انتخاباتی، از طریق انتخاب مستقیم مردم و محدود باشد.
این مطالبات و از جمله مادهی دهم یعنی «انتخابی بودن همهی مسئولان ردهی اول»، مربوط به خواستههای حداقلی بیانیهی شما است که آن را در زمان طولانی و به صورت استراتژیک مطرح نکردهاید. در حالی که خواستار انتخابی بودن رییس قوهی قضاییه شدهاید که در قانون اساسی جزو اختیارات ولی فقیه است. چگونه چنین خواستهی حداقلیای، بدون خواست تغییر قانون اساسی میتواند مطرح باشد؟ پروژهی جنبش سبز بنا بر روایتی که ما از آن داریم، پروژهی دمکراتیزه کردن ساختار سیاسی و کل جامعهی ایران است. وقتی شما خواهان اعمال این پروژه بر ساختار سیاسی باشید، چارهای جز این ندارید که تمامی مسئولیتهای این ساختار به انتخاب مستقیم مردم واگذار شود. این بخشی از پروژهی دمکراتیزاسیون ساختار سیاسی است. ما چیزی بیش از این نخواستهایم. ولی در بیانیه اشارهی مستقیمی به ولی فقیه و اختیارات او در قانون اساسی نشده است. منظور شما ولایت آقای خامنهای است یا اصل ولایت فقیه منظور بیانیه است؟ هم اصل ولایت فقیه و هم مصداق آن؛ ما این مسایل را ناشی از آن میدانیم و روی آن تاکید کردهایم. اما نکتهای که باید به آن توجه شود، این است که با توجه به این که شما نمیتوانید به یکباره به همهی خواستهها دست بیابید، لذا روی این نکته تاکید کردهایم که تمام مسئولیتهای فعلی باید انتخاباتی و نقدپذیر شود. الان در کشور ما ولایت فقیه را نمیشود نقد کرد، یعنی هیچکس نمیتواند در عرصهی عمومی آقای خامنهای را نقد کند. ایشان پاسخگو نیز نیست و به پرسش هیچ کسی پاسخ نمیدهد. یک نفر الان ۲۰ سال است در مسند قدرت است، بدون این که پاسخگو باشد و با این وضعیت، اگر ایشان ۱۰۰ سال دیگر نیز عمر کند، ۱۰۰ سال دیگر نیز حاکم خواهد بود. کدام یک از خواستههای بیانیهی شما جنبهی استراتژیک و کدام جنبهی کوتاه مدت و تاکتیکی دارند؟ آنگونه که شما توضیح میدهید، مادهی ۱۰، یعنی انتخابی شدن همهی مناصب که شامل ولی فقیه هم میشود، قاعدتا در کوتاهمدت عملی نیست. آنچه خواستهی اصلی جنبش است، یک نظام دمکراتیک ملتزم به حقوق بشر است. این که شما به این خواسته، به یکباره بتوانید دست بیابید، بلاتردید امکانپذیر نیست. ما در شرایط فعلی خواستههای حداقلیای را که آقای موسوی روی آن دست گذاشتهاند، تایید کردهایم. از آنها حمایت میکنیم و معتقد هستیم اگر به هر کدام از آن بندها عمل شود، گشایشی در فضای سیاسی صورت میگیرد که به گمان ما به پروژهی دمکراتیزاسیون سرعت خواهد داد. مهمترین خواستههای بیانیه شما در مادهی چهار آمده که خواستار آزادی احزاب سیاسی و آزادیهای سیاسی دیگر، از جمله انجیاوها، نهادهای مدنی و اتحادیهها شده است. ولی شما آن را مبتنی بر اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی کردهاید. در حالی که در اصل ۲۷ بر همهی این آزادیها به شرطی که مخل به مبانی اسلام نباشد تاکید شده است. آیا فکر نمیکنید که این محدودیت ایجاد خواهد کرد؟ و دوباره این آزادیها را دچار تفسیر خواهد کرد؟ به این مساله توجه کنید که در حال حاضر ما از خواستههای حداقلی دفاع میکنیم. در چهارچوب خواستههای حداقلی، ما از آزادی احزاب (همهی احزاب، مسلمان و غیر مسلمان)، از آزادی سندیکاهای کارگری، کارمندی و… و حق تجمع آزاد و مسالمتآمیز دفاع میکنیم و برای این که به رژیم نشان بدهیم این خواستههای ما نامعقول نیستند، به اصل ۲۷ قانون اساسی استناد کردهایم. به گمان ما، هیچکدام از این آزادیها با مبانی اسلام تعارضی ندارد. مبانی اسلام، بنا بر آنچه خود آقای خمینی که بنیانگذار جمهوری اسلامی بوده اعلام کرده، اصل توحید است و نبوت. این که شما حزب یا گروهی داشته باشید، تجمعات مسالمتآمیز برپا کنید و برای در دست گرفتن قدرت مبارزه کنید، به هیچوجه نه با مبانی اسلام تعارض دارد و نه با مبانی هیچ دین دیگری. یک نکتهی مهم در این زمینه، مسالهی جدایی دین و حکومت است. امضا کنندگان این بیانیه به این اصل اعتقاد دارند و یا این زمینه ایست که هنوز محل تفسیر است؟ شما همهچیز را نمیتوانید در یک بیانیه بگنجانید. باز هم تاکید میکنم که در این بیانیه تاکید بر خواستهای حداقلی است. در عین حال، اگر به نوشتههای پیشین دوستانی که این بیانیه را امضا کردهاند مراجعه کنید، در این نوشتهها بارها و بارها بر جدایی نهاد دین از نهاد دولت تاکید شده است. برای ما در شرایط فعلی، تاکید بر خواستهای حداقلی مهم بوده است. همین! محدودهی کار را باید دوستان دریابند. خواستههای زیادی میشود داشت که آنها حداقلی نیستند. نکتهی دیگری که در بیانیه چشمگیر است، اعلام حمایت کامل از رهبران جنبش در داخل کشور است که به آقایان موسوی، کروبی و خاتمی اطلاق شده است. آیا محدود کردن رهبری جنبش به این سه نفر که البته خود آنان نیز تا کنون ادعای رهبری نکردهاند، با منظور خاصی در بیانیه آمده است یا خیر؟ تا به امروز، شاخصترین چهرههای جنبش این سه تن هستند. این که آیندهی این جنبش به کدام سمت و سو خواهد رفت و رهبری آن چگونه خواهد بود، به روزها و ماههای آینده بستگی دارد. اما چهرههای شاخصی که امروز میبینیم پای مبارزه ایستادهاند و آن را دنبال میکنند، این سه نفر هستند. لذا ما خواستههای آنان که خواستههای حداقلی هستند را تایید کردهایم. برای هیچ کسی هم تعیین تکلیف نکردهایم و به صراحت در بیانیه گفتهایم که این روایت ما از جنبش سبز است. این روایت طبعا روایتهای دیگر را مجاز میکند. چون جنبش پلورالیستی است. افراد و گروههای دیگر میتوانند با سخنرانی، مصاحبه، مقاله، صدور بیانیه و… روایت و قرائت خود را از جنبش سبز بگویند. به این ترتیب، بیان نظرات فعالان و شخصیتهای سیاسی، چه به صورت منفرد، چه به صورت جمعیتها و جریانات در خارج از کشور را شما مؤثر و مفید برای پیشرفت جنبش در ایران میدانید و نه موجب محدودیت برای فعالان داخل کشور. بله! هر کسی چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور حق دارد قرائت خود از جنبش سبز را بگوید و هیچکسی هم نمیتواند مانع چنین چیزی بشود بلکه باید همه استقبال کنیم. جنبش سبز، یک جنبش پلورالیستی کثرتگرایانه است و چهرههای شاخص جنبش نیز در همهی صحبتهایشان تا کنون بر آن تاکید کردهاند. در این جنبش طیفهای مختلف حضور دارند، پارهجنبشهای مختلف در آن حضور دارند و مهمترین خصوصیت آن این است که جنبشی دمکراتیک است و هدف آن هم پروژهی دمکراتیزاسیون کل ساختار سیاسی و جامعه است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
درود دادگار خداوندگار مهر و دوستي بر ايرانيان پاكنهاد
-- كوروش ، Jan 5, 2010همه ما ميدانيم كه حكومت وقت به هيچ كدام از بندهاي ذكر شده عمل نميكند و با توجه به جو سياسي حاكم ميتوان گفت كه اين بيانيه بسيار به موقع درج شده است و ميتوان آنرا به ظاهر به عنوان هدف رهبران جنبش سبز به كار برد . البته ناگفته نماند اعتراض ها ديگر از دست رهبران جنبش خارج شده است مردم حقوق از دست رفته خودشان را مي خواهند
به اميد پيروزي روز افزون
این بیانیه با توجه به عدم اشاره به حقوق آذربایجانیها و اقلیتهای اتنیکی مانند عربها، کردها،بلوچها و ترکمنها و ... و تاکید بر روی تمامیت ارضی ایران فاقد معیارهای دموکراتیک است.
-- علی ، Jan 5, 2010بنده این بیانیه را بیانیه ای نژادپرستانه و تایید نظرات فعلی جمهوری اسلامی در سرکوب اتنیکهای غیر فارس که بیش از 60% از جمعیت ایران را تشکیل می دهند می دانم و این نژادپرستی کور جنبش سبز و حامیان مذهبی آن را محکوم می کنم.
به نظر بنده هر گروه و شخصی که ادعای فعالیت سراسری برای ایران را دارد بدون اشاره به مسئله حقوق این اتنیکها نمی تواند دموکراتیک باشد.
به گمان ما، هیچکدام از این آزادیها با مبانی اسلام تعارضی ندارد.
-- ali ، Jan 5, 2010in jolmeye Akbar Gangist ya khomeini dar Paris???? agar goftid?.a
صرف اشاره نکردن به مسالهی قومیتها در یک بیانیه که دلیل کافی برای این نیست که بیانیه را به نژاد پرستی متهم کنیم. در جای جای صحبتهای گنجی و موسوی و دیگران گفته میشود که همهی ایرانیان باید حقوق یکسان داشته باشند. «همه» آن شصت درصد قومیتهای غیر فارس را که به درستی اشاره شد هم در بر میگیرد. مساله الآن فراتر از قومیت است٬ چرا که فارس و ترک و کرد و بلوچ همه تحت ستم نظام دیکتاتوری هستند. صد البته هیچ گروهی نمیتواند مترقی باشد اگر به برابری قومی معتقد نباشد٬ اما فکر نمیکنم چنین اتهامی به گنجی و بیانیهاش انصاف باشد.
-- امید ، Jan 5, 2010جناب علی عزیز, ایران عزیز موزاییکی از اقوام است واین افتخار هر ایرانی است. خواهش میکنم همتتان را برای اتحاد ایران بگذارید. با تشکر.
-- Ali ، Jan 5, 2010Ali عزیز
-- محمد ، Jan 5, 2010اتحادی که شما تعریف می کنید از نوع اتحاد ولایت فقیهی است.
اتحاد به معنی همه با من نیست بلکه به معنی همه با هم است.
تاکید گنجی و دوستان اصلاح طلبش بر حفظ تمامیت ارضی ایران به هر نحو ممکن و عدم اشاره به حقوق آذربایجانیها و اقلیتهای اتنیکی مانند عربها، بلوچها ، کردها و ترکمنها و ... نشان از فاصله فاحش خواسته های این افراد با دموکراسی و خواسته های انسانی دارد.
هیچ انسان دموکراتی نمی تواند ملتی(به فرض ملت آذربایجان)را به هر نحو ممکن و با زور زیر ظلم و ستم ملت دیگر(به فرض ملت فارس) نگه دارد.
در فرهنگ دموکراسی هیچ چیز تقدس برنمی دارد حتی تمامیت ارضی کشورها.
اصل 28 اعلامیه جهانی خقوق بشر تصریح می کند که هر انسانی حق دارد خواهان آن نظم بین المللی باشد که حقوق و آزادیهای موجود در اعلامیه جهانی حقوق بشر را برای وی به ارمغان آورد.
حال اگر آذربایجانیها و سایر اتنیکهای غیر فارس رای به جدائی از فارسها بدهند این آقایان چه میکنند؟
آیا همانند محمد رضا پهلوی بیش از 75000 نفر از مردم آذربایجان را قتل عام و زندانی و تبعید می کنند و یا همانند جمهوری اسلامی دست به سرکوب این خواستها خواهند زد.
این آقایان لطفا قبایی را بردارند که توانایی پوشیدن آن را داشته باشند .
سخن گفتن گنجی و جنبش سبز از دموکراسی همانقدر مسخره است که ادعای انسان دوستی احمدی نژاد.
اینان نژادپرستانی از جنس خاتمی هستند که صدای بوق و کرنای گفتگوی تمدنهایش گوش عالم را کر کرده اما اقدام به گفتن جوکهای نژادپرستانه می کند و نمی تواند با اتنیکهای داخل ایران سخن بگوید.
محمد عزیز با تشکر. بازهم میگویم ما ایرانیان به تک تک اقوام ایران افتخار میکنیم. نفاق و دودستگی چه حاصل است. هدف عزت و خوشبختی تمام مردمان این سرزمین زیبا میباشد.
-- Ali ، Jan 6, 2010برخلاف امید امضا کنندگان این بیانیه،رژیمکنونی ایران فاقد هرگونه استحاله و یا نرمش است و از آنسو اپوزیسیون و یا مردم فاقد در هم شکستن ماشین سرکوب رژیم هستند که خود امضا کنندگان اعلامیه از بوجود آورندگان این ماشین سرکوب بوده اند.پس نهایتا می ماند راه حل حمله خارجی با هدف در هم کوبیدن این بساط جنایت و تجاوز.رژیم ایران نیرومندترین سنگر تروریسم در خاورمیانه است و با فروریختن آن تروریسم در افغانستان و عراق هم پایان می گیرد.
-- mehdi amanati ، Jan 7, 2010عجیب هستند این پان تورکیستها؟ یعنی کسی که اعلام نکند که ایران باید پاره پاره شود و آذربایجان از ایران جدا شود دموکرات نیست؟ این چه منطقی است که این پان تورکیستها دارند؟ اگر ایرانی هستید ایران سرزمین مشاع همۀ ایرانیان است. اکنون بیشینۀ حاکمان جمهوری اسلامی تورک هستند. مگر علی خامنه ای تورک نیست؟ مگر موسوی تورک نیست؟ ببین که چندتا از وزیرهای همین دولت تورک هستند؟ اگر دلتان میخواهد که ایران پاره پاره شود کجای شما را می توان ایرانی نامید؟ فقط دشمنان ایران خواهان پاره پاره شدن ایران هستند. این چه منطقی است که زور هم به پشتش میکنید؟
-- ذوالفقار ، Jan 7, 2010باقی ماندهای تفکر پولیتبورو روسی در قالبهای جدید صحبت از دمکراسی میکنند و به نوعی آب به آسیاب رژیم اسلامی میریزند مساله جنایت اسلامی در ایران یک میراث برای همه افراد ساکن در ایران است و ربطی به قوم خاصی ندارد. مزدور مزدور است چه فارس چه آذری .اگر به سابقه مزدوران رژیم در این ۳۱ سال نگاه بکنیم تنها میزان سرسپردگی آنان به رژیم مهم بود.در این زمان که مردم ایران برای رهایی از چنگال خونین اسلامی برپا خاستند دروغ گفتن تنها به رژیم اسلامی کمک میکند و نگذارید این شهبه تقویت شود که این افرادی که در این مقطع حساس از تجزیه حرف میزنند در واقع توسط وزارت اطلاعات رژیم هدایت میشوند .راستی آیا شما که خود را طرفدار دمکراسی میدانید از حق جداشدن کردها در ترکیه و تشکیل یک دولت حمایت میکنید ؟مشکل ایران نداشتن یک حکومت آزاد است چیزی مانند کشورهای اروپا که در ان همه مردم از عدالت و ثروت به یک اندازه سهم ببرند ،در پایان همه میدانند که ریشه همه این تفکرات قومی و بوجود آورنده ان کیست .این میراث روسی اکنون عاملی در دست بعضی از تینک تانک های اروپایی شده تا بالکانهای جدید بوجود آورده و رونقی باشد برای کارخانههای اسلحه سازی
-- arad ، Jan 7, 2010بیانیه آقای موسوی دو سو داشت یکی به خود جنبش برای ایجاد اتحاد در حداقل درخواستها در زمان فعلی و دیگری برای طرف مقابل برای بازگشت از قانون گریزی. اما من متعجبم چگونه خارج نشینان خوش نشین به اسم جنبش سبز بیانیه صادر میکنند و عدم دخالت در سیاست را به نام دین یا به عبارت دیگر سکولاریسم را مطرح نمیکنند. آیا انتظار دارند جامعه جوان امروز پیرو منویات و خواسته های 30 سال پیش آقایان باشند؟ خواهشمند است اگر کار مفیدی از دستتان بر نمی آید به اصول دمکراسی پایبند باشید و بدون کسب جواز از ملت میلیونی سبز بیانیه صادر نکنید.
-- حسن آزاده ، Jan 7, 2010محمد عزیز چه اتفاق افتاده که دشمن راشاد میکنید مگر درجنبش سبز اقوام ایرانی شرکت ندارند یا رهبری بردبار باشید تا در دام شونیستی کرفتارنشوید مانند سال 57
-- بهرام ، Jan 7, 2010aghaye gangi mardom entekhab kardand ke velayete faghih ra neshaneh begirand. chera shoma baraye mardom tasmim migirid. si sal baraye in Gomhoorieh Eslami tahmili bas nist..agar kootah biain mardom sar khordeh mishavand va in hokoomat mardom ra sarkoob mikonad. shoma agar be rsti mokhlefe velayate faghih hasteed fekr mikonid regim nemidoneh va bacheh gool mizanid?. in javoona midonan chi mikhan va baraye hamin shoarha bood ke daran bezanoo darmian.
-- Azad ، Jan 7, 2010Shomaha hanooz nemitoonid bebinid gomhoori eslami bere. Agar in ra ghabool konid shayad betavanid komaki bekonid.
آيا دولتهای پيش از احمدي نژاد، برگزيده ي آزادانه ی مردم بودند؟ آيا گره كور بنيادين كنوني با استعفاي احمدي نژاد گشوده مي شود؟ گناههاي كليت نظام را كه خود موسوي بيش از بسياري ديگر در آن سهيم است (دهه ی 60 را به خاطر آوريد)، تنها و تنها بر دوش احمدي نژاد يا سيد علي خامنه ای انداختن به معني جنگ جناحي صرف است، اما به هزينه ي جوانان و مردم ايران.
آقايان گفته اند با "ولايت فقيه" مخالفند؛ آيا خميني،"ولي فقيه" نبود؟ پس چرا آن زمان مخالتي نمي كردند؟ آن زمان ايشان اتفاقاً يا از قدرتمداران بودند يا از توجيه گران. حتي طرح اسلامي كردن دانشگاها و اخراج استادان و دستگيري و حتي اعدام دانشجويان در نخستين سالهاي انقلاب زاييده ي فكر كساني مانند "دكتر" سروش بود، آن زمان كه سرِ كار بودند از نطر ايشان مشكلي نبود هيچ، صداي مخالف را نيز "شرعاً" خفه مي كردند. حالا كه 20 سال است، كمتر در كادر حكومتي جاي داشته اند، "بانگ و فرياد" برارند كه "مسلماني نيست"؟
اگر بنا باشد احمدي نژاد استعفا دهد موسوي يا كروبي يا هر كس ديگري از قدرتمداران سابق و لاحق، صرفاٌ پشت ميز رياست بنشيند و ديگر تمام، اين ديگر جنبش نيست، "جنگ قدرت" است.
مينوداد
-- مينوداد ، Jan 8, 2010