تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
اکبر گنجی یکی از امضا کنندگان بیانیه:

خواسته‏ی اصلی؛ نظام دمکراتیک ملتزم به حقوق بشر

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

پنج تن از روشنفکران دینی، آقایان عبدالعلی بازرگان، عبدالکریم سروش، اکبر گنجی، محسن کدیور و عطاءالله مهاجرانی، در بیانیه ای خواسته های حداقلی جنبش اعتراضی در ایران را از دیدگاه خود مطرح کرده اند. پیشنهاد استعفای احمدی‏نژاد و برگزاری مجدد انتخابات یکی از پیشنهاداتی است که به نظر می رسد متفاوت با پیشنهادات پنچ گانه بیانیه ۱۷ میرحسین موسوی است، اگرچه که این خواسته به صورت خواست ابطال انتخابات و برگزاری مجدد آن، در بیانیه‏های اولیه‏ی میرحسین موسوی و کروبی نیز مطرح بود.

اکبر گنجی یکی از امضا کنندگان این بیانیه در گفتگو با زمانه در مورد تفاوت این خواسته ها با مواد پنج گانه بیانیه موسوی می گوید:

Download it Here!

گمان نمی‏کنم خواسته‏هایی که ما مطرح کرده‏ایم، جزو خواسته‏های آقای موسوی و آقای کروبی نبوده و نباشد. به دلیل این که ما به دقت بیانیه‏های آقایان موسوی و کروبی را خوانده‏ایم و می‏دانیم چه مطالباتی در آن‏ها طرح شده است.

آقای موسوی در همین بیانیه‏‌ی آخر خود، خواستار پایان یافتن حمایت‏های غیرمعمول از دولت شده است. کاملا روشن است که معنای این خواسته چیست. در شرایطی که آقای موسوی در ایران دارند، از این صریح‏تر نمی‏توانستند صحبت کنند.

معنای روشن این خواسته این است که این دولت تقلبی را از ابتدا آقای خامنه‏ای در سال ۸۴ بر سر کار آورد و تا به امروز ایشان همیشه حامی بی‏چون و چرای این دولت بوده است. نیروهای مسلح کشور و هم‏چنین قوه‏ی قضاییه را ایشان وارد عرصه‏ی سیاست و حمایت از این دولت کرده است و به مجلس نیز دستور داده است در مقابل این دولت سنگ‏اندازی نکنند.

وقتی آقای موسوی خواهان پایان یافتن حمایت‏های غیرمعمول از این دولت و پاسخ‏گو شدن دولت می‏شوند، یعنی این دولت اصلا با آن خواست تعارض دارد.

لذا به گمان ما، این خواست هنوز پابرجاست و این دولت، دولت تقلبی است و مورد حمایت‏های غیرمعمول از جانب رهبر، نیروهای مسلح و قوه‏ی قضاییه است که همه‏ی این‏ها در کنار بحث ناکارآمدی و ضعیف بودن این دولت قرار می‏گیرد.

تفاوت برجسته‏ی مطالبات ۱۰ ماده‏ای شما با بیانیه‏ی هفدهم آقای موسوی چیست؟

مسایلی که کشور ما امروز درگیر آن است و مشکلاتی که دارد، ناشی از اصل ولایت فقیه و مصداق آن است. تمام دوستان ما مخالف اصل ولایت فقیه هستند، اما در شرایط کنونی ما بر خواسته‏های حداقلی تاکید می‏کنیم. توجه داشته باشید که تاکید بیانیه ما نیز بر خواسته‏های حداقلی است. ما اصل ولایت فقیه را قبول نداریم، اما معلوم است که یک‏باره نمی‏توانیم به این خواسته دست بیابیم.

لذا ما در چندین جا، ضمن تاکید بر این نکته، در اصل دهم گفته‏ایم که تمامی مسئولیت‏های رهبری کشور باید به صورت انتخاباتی، از طریق انتخاب مستقیم مردم و محدود باشد.

این مطالبات و از جمله ماده‏ی دهم یعنی «انتخابی بودن همه‏ی مسئولان رده‏ی اول»، مربوط به خواسته‏های حداقلی بیانیه‏ی شما است که آن را در زمان طولانی و به صورت استراتژیک مطرح نکرده‏اید. در حالی که خواستار انتخابی بودن رییس قوه‏ی قضاییه شده‏اید که در قانون اساسی جزو اختیارات ولی فقیه است. چگونه چنین خواسته‏ی حداقلی‏ای، بدون خواست تغییر قانون اساسی می‏تواند مطرح باشد؟

پروژه‏ی جنبش سبز بنا بر روایتی که ما از آن داریم، پروژه‏ی دمکراتیزه کردن ساختار سیاسی و کل جامعه‏ی ایران است. وقتی شما خواهان اعمال این پروژه بر ساختار سیاسی باشید، چاره‏ای جز این ندارید که تمامی مسئولیت‏های این ساختار به انتخاب مستقیم مردم واگذار شود. این بخشی از پروژه‏ی دمکراتیزاسیون ساختار سیاسی است. ما چیزی بیش از این نخواسته‏ایم.

ولی در بیانیه اشاره‏ی مستقیمی به ولی فقیه و اختیارات او در قانون اساسی نشده است.
چندین جا ما از «ولی جائر» صحبت کرده‏ایم. در آخر نیز به صراحت گفته‏ایم که هرگونه مساله‏ای در پی این بحران بر کشور حادث شود، تبعات سهمگینی خواهد داشت که مسئولیت مستقیم آن با «صاحب ولایت مطلقه‏ی فقیه» است. در بیانیه، به صراحت تمام مشکلات را به ولی فقیه بازگردانده‏ایم ؛نه این که ما بازگردانده‏ایم، این‏گونه هست.

منظور شما ولایت آقای خامنه‏ای است یا اصل ولایت فقیه منظور بیانیه است؟

هم اصل ولایت فقیه و هم مصداق آن؛ ما این مسایل را ناشی از آن می‏دانیم و روی آن تاکید کرده‏ایم. اما نکته‏ای که باید به آن توجه شود، این است که با توجه به این که شما نمی‏توانید به یک‏باره به همه‏ی خواسته‏ها دست بیابید، لذا روی این نکته تاکید کرده‏ایم که تمام مسئولیت‏های فعلی باید انتخاباتی و نقدپذیر شود.

الان در کشور ما ولایت فقیه را نمی‏شود نقد کرد، یعنی هیچ‏کس نمی‏تواند در عرصه‏ی عمومی آقای خامنه‏ای را نقد کند. ایشان پاسخ‏گو نیز نیست و به پرسش هیچ کسی پاسخ نمی‏دهد. یک نفر الان ۲۰ سال است در مسند قدرت است، بدون این که پاسخ‏گو باشد و با این وضعیت، اگر ایشان ۱۰۰ سال دیگر نیز عمر کند، ۱۰۰ سال دیگر نیز حاکم خواهد بود.

کدام یک از خواسته‏های بیانیه‏ی شما جنبه‏ی استراتژیک و کدام جنبه‏ی کوتاه مدت و تاکتیکی دارند؟ آن‏گونه که شما توضیح می‏دهید، ماده‏ی ۱۰، یعنی انتخابی شدن همه‏ی مناصب که شامل ولی فقیه هم می‏شود، قاعدتا در کوتاه‏مدت عملی نیست.

آن‏چه خواسته‏ی اصلی جنبش است، یک نظام دمکراتیک ملتزم به حقوق بشر است. این که شما به این خواسته، به یک‏باره بتوانید دست بیابید، بلاتردید امکان‏پذیر نیست.

ما در شرایط فعلی خواسته‏های حداقلی‏ای‏ را که آقای موسوی روی آن دست گذاشته‏اند، تایید کرده‏ایم. از آن‏ها حمایت می‏کنیم و معتقد هستیم اگر به هر کدام از آن بندها عمل شود، گشایشی در فضای سیاسی صورت می‏گیرد که به گمان ما به پروژه‏ی دمکراتیزاسیون سرعت خواهد داد.

مهم‏ترین خواسته‏های بیانیه شما در ماده‏ی چهار آمده که خواستار آزادی احزاب سیاسی و آزادی‏های سیاسی دیگر، از جمله ان‏جی‏اوها، نهادهای مدنی و اتحادیه‏ها شده است. ولی شما آن را مبتنی بر اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی کرده‏اید. در حالی که در اصل ۲۷ بر همه‏ی این آزادی‏ها به شرطی که مخل به مبانی اسلام نباشد تاکید شده است. آیا فکر نمی‏کنید که این محدودیت ایجاد خواهد کرد؟ و دوباره این آزادی‏ها را دچار تفسیر خواهد کرد؟

به این مساله توجه کنید که در حال حاضر ما از خواسته‏های حداقلی دفاع می‏کنیم. در چهارچوب خواسته‏های حداقلی، ما از آزادی احزاب (همه‏ی احزاب، مسلمان و غیر مسلمان)، از آزادی سندیکاهای کارگری، کارمندی و… و حق تجمع آزاد و مسالمت‏آمیز دفاع می‏‏کنیم و برای این که به رژیم نشان بدهیم این خواسته‏های ما نامعقول نیستند، به اصل ۲۷ قانون اساسی استناد کرده‏ایم.

به گمان ما، هیچ‏کدام از این آزادی‏ها با مبانی اسلام تعارضی ندارد. مبانی اسلام، بنا بر آن‏چه خود آقای خمینی که بنیان‏گذار جمهوری اسلامی بوده اعلام کرده، اصل توحید است و نبوت. این که شما حزب یا گروهی داشته باشید، تجمعات مسالمت‏آمیز برپا کنید و برای در دست گرفتن قدرت مبارزه کنید، به هیچ‏وجه نه با مبانی اسلام تعارض دارد و نه با مبانی هیچ دین دیگری.

یک نکته‏ی مهم در این زمینه، مساله‏ی جدایی دین و حکومت است. امضا کنندگان این بیانیه به این اصل اعتقاد دارند و یا این زمینه ایست که هنوز محل تفسیر است؟

شما همه‏چیز را نمی‏توانید در یک بیانیه بگنجانید. باز هم تاکید می‏کنم که در این بیانیه تاکید بر خواست‏های حداقلی است. در عین حال، اگر به نوشته‏های پیشین دوستانی که این بیانیه را امضا کرده‏اند مراجعه کنید، در این نوشته‏ها بارها و بارها بر جدایی نهاد دین از نهاد دولت تاکید شده است.

برای ما در شرایط فعلی، تاکید بر خواست‏های حداقلی مهم بوده است. همین! محدوده‏ی کار را باید دوستان دریابند. خواسته‏های زیادی می‏شود داشت که آن‏ها حداقلی نیستند.

نکته‏ی دیگری که در بیانیه چشم‏گیر است، اعلام حمایت کامل از رهبران جنبش در داخل کشور است که به آقایان موسوی، کروبی و خاتمی اطلاق شده است. آیا محدود کردن رهبری جنبش به این سه نفر که البته خود آنان نیز تا کنون ادعای رهبری نکرده‏اند، با منظور خاصی در بیانیه آمده است یا خیر؟

تا به امروز، شاخص‏ترین چهره‏های جنبش این سه تن هستند. این که آینده‏ی این جنبش به کدام سمت و سو خواهد رفت و رهبری آن چگونه خواهد بود، به روزها و ماه‏های آینده بستگی دارد. اما چهره‏های شاخصی که امروز می‏بینیم پای مبارزه ایستاده‏اند و آن را دنبال می‏کنند، این سه نفر هستند.

لذا ما خواسته‏های آنان که خواسته‏های حداقلی هستند را تایید کرده‏ایم. برای هیچ کسی هم تعیین تکلیف نکرده‏ایم و به صراحت در بیانیه‏ گفته‏ایم که این روایت ما از جنبش سبز است. این روایت طبعا روایت‏های دیگر را مجاز می‏کند. چون جنبش پلورالیستی است. افراد و گروه‏های دیگر می‏توانند با سخن‏رانی، مصاحبه، مقاله، صدور بیانیه و… روایت و قرائت خود را از جنبش سبز بگویند.

به این ترتیب، بیان نظرات فعالان و شخصیت‏های سیاسی، چه به صورت منفرد، چه به صورت جمعیت‏ها و جریانات در خارج از کشور را شما مؤثر و مفید برای پیشرفت جنبش در ایران می‏دانید و نه موجب محدودیت برای فعالان داخل کشور.

بله! هر کسی چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور حق دارد قرائت خود از جنبش سبز را بگوید و هیچ‏کسی هم نمی‏تواند مانع چنین چیزی بشود بلکه باید همه استقبال کنیم.

جنبش سبز، یک جنبش پلورالیستی کثرت‏گرایانه است و چهره‏های شاخص جنبش نیز در همه‏ی صحبت‏های‏شان تا کنون بر آن تاکید کرده‏اند. در این جنبش طیف‏های مختلف حضور دارند، پاره‏جنبش‏های مختلف در آن حضور دارند و مهم‏ترین خصوصیت آن این است که جنبشی دمکراتیک است و هدف آن هم پروژه‏ی دمکراتیزاسیون کل ساختار سیاسی و جامعه است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

درود دادگار خداوندگار مهر و دوستي بر ايرانيان پاكنهاد
همه ما ميدانيم كه حكومت وقت به هيچ كدام از بندهاي ذكر شده عمل نميكند و با توجه به جو سياسي حاكم ميتوان گفت كه اين بيانيه بسيار به موقع درج شده است و ميتوان آنرا به ظاهر به عنوان هدف رهبران جنبش سبز به كار برد . البته ناگفته نماند اعتراض ها ديگر از دست رهبران جنبش خارج شده است مردم حقوق از دست رفته خودشان را مي خواهند
به اميد پيروزي روز افزون

-- كوروش ، Jan 5, 2010

این بیانیه با توجه به عدم اشاره به حقوق آذربایجانیها و اقلیتهای اتنیکی مانند عربها، کردها،بلوچها و ترکمنها و ... و تاکید بر روی تمامیت ارضی ایران فاقد معیارهای دموکراتیک است.
بنده این بیانیه را بیانیه ای نژادپرستانه و تایید نظرات فعلی جمهوری اسلامی در سرکوب اتنیکهای غیر فارس که بیش از 60% از جمعیت ایران را تشکیل می دهند می دانم و این نژادپرستی کور جنبش سبز و حامیان مذهبی آن را محکوم می کنم.
به نظر بنده هر گروه و شخصی که ادعای فعالیت سراسری برای ایران را دارد بدون اشاره به مسئله حقوق این اتنیکها نمی تواند دموکراتیک باشد.

-- علی ، Jan 5, 2010

به گمان ما، هیچ‏کدام از این آزادی‏ها با مبانی اسلام تعارضی ندارد.
in jolmeye Akbar Gangist ya khomeini dar Paris???? agar goftid?.a

-- ali ، Jan 5, 2010

صرف اشاره نکردن به مساله‌ی قومیت‌ها در یک بیانیه که دلیل کافی برای این نیست که بیانیه را به نژاد پرستی متهم کنیم. در جای جای صحبت‌های گنجی و موسوی و دیگران گفته می‌شود که همه‌ی ایرانیان باید حقوق یکسان داشته باشند. «همه» آن شصت درصد قومیت‌های غیر فارس را که به درستی اشاره شد هم در بر می‌گیرد. مساله الآن فراتر از قومیت است٬ چرا که فارس و ترک و کرد و بلوچ همه تحت ستم نظام دیکتاتوری هستند. صد البته هیچ گروهی نمی‌تواند مترقی باشد اگر به برابری قومی معتقد نباشد٬ اما فکر نمی‌کنم چنین اتهامی به گنجی و بیانیه‌اش انصاف باشد.

-- امید ، Jan 5, 2010

جناب علی عزیز, ایران عزیز موزاییکی از اقوام است واین افتخار هر ایرانی است. خواهش میکنم همتتان را برای اتحاد ایران بگذارید. با تشکر.

-- Ali ، Jan 5, 2010

Ali عزیز
اتحادی که شما تعریف می کنید از نوع اتحاد ولایت فقیهی است.
اتحاد به معنی همه با من نیست بلکه به معنی همه با هم است.
تاکید گنجی و دوستان اصلاح طلبش بر حفظ تمامیت ارضی ایران به هر نحو ممکن و عدم اشاره به حقوق آذربایجانیها و اقلیتهای اتنیکی مانند عربها، بلوچها ، کردها و ترکمنها و ... نشان از فاصله فاحش خواسته های این افراد با دموکراسی و خواسته های انسانی دارد.
هیچ انسان دموکراتی نمی تواند ملتی(به فرض ملت آذربایجان)را به هر نحو ممکن و با زور زیر ظلم و ستم ملت دیگر(به فرض ملت فارس) نگه دارد.
در فرهنگ دموکراسی هیچ چیز تقدس برنمی دارد حتی تمامیت ارضی کشورها.
اصل 28 اعلامیه جهانی خقوق بشر تصریح می کند که هر انسانی حق دارد خواهان آن نظم بین المللی باشد که حقوق و آزادیهای موجود در اعلامیه جهانی حقوق بشر را برای وی به ارمغان آورد.
حال اگر آذربایجانیها و سایر اتنیکهای غیر فارس رای به جدائی از فارسها بدهند این آقایان چه میکنند؟
آیا همانند محمد رضا پهلوی بیش از 75000 نفر از مردم آذربایجان را قتل عام و زندانی و تبعید می کنند و یا همانند جمهوری اسلامی دست به سرکوب این خواستها خواهند زد.
این آقایان لطفا قبایی را بردارند که توانایی پوشیدن آن را داشته باشند .
سخن گفتن گنجی و جنبش سبز از دموکراسی همانقدر مسخره است که ادعای انسان دوستی احمدی نژاد.
اینان نژادپرستانی از جنس خاتمی هستند که صدای بوق و کرنای گفتگوی تمدنهایش گوش عالم را کر کرده اما اقدام به گفتن جوکهای نژادپرستانه می کند و نمی تواند با اتنیکهای داخل ایران سخن بگوید.

-- محمد ، Jan 5, 2010

محمد عزیز با تشکر. بازهم میگویم ما ایرانیان به تک تک اقوام ایران افتخار میکنیم. نفاق و دودستگی چه حاصل است. هدف عزت و خوشبختی تمام مردمان این سرزمین زیبا میباشد.

-- Ali ، Jan 6, 2010

برخلاف امید امضا کنندگان این بیانیه،رژیمکنونی ایران فاقد هرگونه استحاله و یا نرمش است و از آنسو اپوزیسیون و یا مردم فاقد در هم شکستن ماشین سرکوب رژیم هستند که خود امضا کنندگان اعلامیه از بوجود آورندگان این ماشین سرکوب بوده اند.پس نهایتا می ماند راه حل حمله خارجی با هدف در هم کوبیدن این بساط جنایت و تجاوز.رژیم ایران نیرومندترین سنگر تروریسم در خاورمیانه است و با فروریختن آن تروریسم در افغانستان و عراق هم پایان می گیرد.

-- mehdi amanati ، Jan 7, 2010

عجیب هستند این پان تورکیستها؟ یعنی کسی که اعلام نکند که ایران باید پاره پاره شود و آذربایجان از ایران جدا شود دموکرات نیست؟ این چه منطقی است که این پان تورکیستها دارند؟ اگر ایرانی هستید ایران سرزمین مشاع همۀ ایرانیان است. اکنون بیشینۀ حاکمان جمهوری اسلامی تورک هستند. مگر علی خامنه ای تورک نیست؟ مگر موسوی تورک نیست‌؟ ببین که چندتا از وزیرهای همین دولت تورک هستند؟ اگر دلتان میخواهد که ایران پاره پاره شود کجای شما را می توان ایرانی نامید؟ فقط دشمنان ایران خواهان پاره پاره شدن ایران هستند. این چه منطقی است که زور هم به پشتش می‌کنید؟

-- ذوالفقار ، Jan 7, 2010

باقی ماندهای تفکر پولیتبورو روسی در قالبهای جدید صحبت از دمکراسی میکنند و به نوعی آب به آسیاب رژیم اسلامی میریزند مساله جنایت اسلامی در ایران یک میراث برای همه افراد ساکن در ایران است و ربطی به قوم خاصی ندارد. مزدور مزدور است چه فارس چه آذری .اگر به سابقه مزدوران رژیم در این ۳۱ سال نگاه بکنیم تنها میزان سرسپردگی آنان به رژیم مهم بود.در این زمان که مردم ایران برای رهایی از چنگال خونین اسلامی برپا خاستند دروغ گفتن تنها به رژیم اسلامی کمک میکند و نگذارید این شهبه تقویت شود که این افرادی که در این مقطع حساس از تجزیه حرف میزنند در واقع توسط وزارت اطلاعات رژیم هدایت میشوند .راستی آیا شما که خود را طرفدار دمکراسی میدانید از حق جداشدن کردها در ترکیه و تشکیل یک دولت حمایت میکنید ؟مشکل ایران نداشتن یک حکومت آزاد است چیزی مانند کشورهای اروپا که در ان همه مردم از عدالت و ثروت به یک اندازه سهم ببرند ،در پایان همه میدانند که ریشه همه این تفکرات قومی و بوجود آورنده ان کیست .این میراث روسی اکنون عاملی در دست بعضی از تینک تانک های اروپایی شده تا بالکانهای جدید بوجود آورده و رونقی باشد برای کارخانههای اسلحه سازی

-- arad ، Jan 7, 2010

بیانیه آقای موسوی دو سو داشت یکی به خود جنبش برای ایجاد اتحاد در حداقل درخواستها در زمان فعلی و دیگری برای طرف مقابل برای بازگشت از قانون گریزی. اما من متعجبم چگونه خارج نشینان خوش نشین به اسم جنبش سبز بیانیه صادر میکنند و عدم دخالت در سیاست را به نام دین یا به عبارت دیگر سکولاریسم را مطرح نمیکنند. آیا انتظار دارند جامعه جوان امروز پیرو منویات و خواسته های 30 سال پیش آقایان باشند؟ خواهشمند است اگر کار مفیدی از دستتان بر نمی آید به اصول دمکراسی پایبند باشید و بدون کسب جواز از ملت میلیونی سبز بیانیه صادر نکنید.

-- حسن آزاده ، Jan 7, 2010

محمد عزیز چه اتفاق افتاده که دشمن راشاد میکنید مگر درجنبش سبز اقوام ایرانی شرکت ندارند یا رهبری بردبار باشید تا در دام شونیستی کرفتارنشوید مانند سال 57

-- بهرام ، Jan 7, 2010

aghaye gangi mardom entekhab kardand ke velayete faghih ra neshaneh begirand. chera shoma baraye mardom tasmim migirid. si sal baraye in Gomhoorieh Eslami tahmili bas nist..agar kootah biain mardom sar khordeh mishavand va in hokoomat mardom ra sarkoob mikonad. shoma agar be rsti mokhlefe velayate faghih hasteed fekr mikonid regim nemidoneh va bacheh gool mizanid?. in javoona midonan chi mikhan va baraye hamin shoarha bood ke daran bezanoo darmian.
Shomaha hanooz nemitoonid bebinid gomhoori eslami bere. Agar in ra ghabool konid shayad betavanid komaki bekonid.

-- Azad ، Jan 7, 2010

آيا دولتهای پيش از احمدي نژاد، برگزيده ي آزادانه ی مردم بودند؟ آيا گره كور بنيادين كنوني با استعفاي احمدي نژاد گشوده مي شود؟ گناههاي كليت نظام را كه خود موسوي بيش از بسياري ديگر در آن سهيم است (دهه ی 60 را به خاطر آوريد)، تنها و تنها بر دوش احمدي نژاد يا سيد علي خامنه ای انداختن به معني جنگ جناحي صرف است، اما به هزينه ي جوانان و مردم ايران.
آقايان گفته اند با "ولايت فقيه" مخالفند؛ آيا خميني،"ولي فقيه" نبود؟ پس چرا آن زمان مخالتي نمي كردند؟ آن زمان ايشان اتفاقاً يا از قدرتمداران بودند يا از توجيه گران. حتي طرح اسلامي كردن دانشگاها و اخراج استادان و دستگيري و حتي اعدام دانشجويان در نخستين سالهاي انقلاب زاييده ي فكر كساني مانند "دكتر" سروش بود، آن زمان كه سرِ كار بودند از نطر ايشان مشكلي نبود هيچ، صداي مخالف را نيز "شرعاً" خفه مي كردند. حالا كه 20 سال است، كمتر در كادر حكومتي جاي داشته اند، "بانگ و فرياد" برارند كه "مسلماني نيست"؟
اگر بنا باشد احمدي نژاد استعفا دهد موسوي يا كروبي يا هر كس ديگري از قدرتمداران سابق و لاحق، صرفاٌ پشت ميز رياست بنشيند و ديگر تمام، اين ديگر جنبش نيست، "جنگ قدرت" است.

مينوداد

-- مينوداد ، Jan 8, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)