خانه > گوی سیاست > ایران > «باید یک گروه میانجی شکل بگیرد» | |||
«باید یک گروه میانجی شکل بگیرد»حسین علویalavi@radiozamaneh.comدرباره بیانیهی هفدهم میرحسین موسوی، ارزیابی ها و برداشتهای متفاوتی ارائه می شود. آنچه در مرکز توجه این بیانیه قرار دارد، پیشنهادهای پنجگانهای است که برای خروج از بحران مطرح شده است. اگر رویکرد این بیانیه به نوعی رویکرد تفاهم در درون همهی جناحها و گرایشهای حکومت برای خروج از بحران تلقی شود، آیا در شرایط حاضر، امکان چنین تفاهمی در درون حکومت وجود دارد و در این صورت مکانیسمهای آن چیست؟ دکتر علیرضا نامورحقیقی تحلیل گر سیاسی مقیم کانادا در این باره به زمانه می گوید:
آقای موسوی سعی کرده راهحلهایی ارائه بدهد و با توجه به واقعیتهای موجود در نهادهای قدرت و جریان اجتماعیای که پس از انتخابات به وجود آمده است، مصالحهای را مطرح کند که در حقیقت مصالحهی عبور از خشونت و در عین حال تحقق بخشی اهدافی است که در جنبش بعد از انتخابات به وجود آمده است. اساس کار آقای موسوی این است که سعی کرده توضیح بدهد این خواستهها در چهارچوب قانون اساسی و احیای اصول فراموش شدهی آن قرار دارد و در وضعیت فعلی، بهکار گیری خشونت و سرکوب بیفایده است و حتی دستگیری رهبران این جریان؛ آقایان خاتمی، کروبی و موسوی نیز تاثیری در روند مسایل نخواهد داشت. بنابراین پیشنهاداتی را مطرح کرده که آنها بخواهند بپذیرند. آقای موسوی شاغولی را مطرح کرده که از این زاویه، اگر مخالفین موسوی و نهادهای قدرت نپذیرند، نشان میدهد که دلبستگی آنها بیش از آن که به حل مساله و منافع مملکت باشد، مسایل جناحی و قدرتی خودشان است. چرا که آقای موسوی توضیح میدهد اصولی که مطرح کرده در چهارچوب قانون اساسی است و اگر دقت کرده باشید، طرفداران دولت که به شدت با این طرح مخالفت کردهاند، توضیح ندادهاند با چه چیز این طرح مخالف هستند؛ یعنی با قانون اساسی مخالفند یا کلا احساس میکنند این اصول قانون اساسی علیه روشهایی است که آنها در ارتباط با جامعه بهکار میگیرند. برای این که جناحهای حکومت بتوانند به تفاهمی دست پیدا کنند، باید بالاترین مقام این حکومت، یعنی رهبر جمهوری اسلامی ایران که صاحب بیشترین اراده و قدرت نیز هست، مداخله کند. ولی آقای خامنهای خود در یک طرف ماجرا قرار گرفته است. آیا این به معنای آن خواهد بود که باید نیروی دیگری به عنوان میانجی وارد شود و در این صورت، این نیرو کدام است؟ واقعیت این است که در جناحهای مختلف نهادهای قدرت، نظر یکپارچهای در مورد این بیانیه وجود ندارد. دولت آقای احمدینژاد و نیروی هوادارش به شدت مخالف این طرح است. چرا که اگر این مصالحه صورت بگیرد، منافع آنها در خطر خواهد افتاد. آنها دولتی میخواهند که بسط ید داشته باشد و کسی بر کارهایش نظارت نکند. تئوریشان نیز آن است که این دولت نه به ولی فقیه و نه به جامعه، بلکه به امام زمان پاسخگو است. برای این دولت، مسالهی قانون و آزادیهای مصرح در قانون اساسی، علیالسویه است. آنها میخواهند سرنوشت خود و سرنوشت جمهوری اسلامی را بههم گره بزنند. نظرشان این است که اگر چنان رفتار کنند که جمهوری اسلامی برای حفظ خود مجبور شود از آنان حمایت کند، بازی را بردهاند. بنابراین تلاش میکنند که بازی را قطبی کنند، به سمت خشونت بکشانند و در عین حال از روشهای ارعاب و تهدید استفاده کنند. خشونت برای آنها اولین راه حل است، نه آخرین راه حل. در جناحهای دیگر، فرماندهان سپاه که در جنگ شرکت کردهاند و یا افراد دیگر در نهادهای اطلاعاتی که نسبت به ایران دید استراتژیک دارند، میدانند که الان ایران مذاکرات مهم هستهای دارد، دو منطقهی ناامن عراق و افغانستان در همسایگی ایران قرار گرفتهاند و از جنبهی اقتصادی نیز ایران به خاطر سرمایهگذاری در امور نفت دچار مشکلات جدی است و بر این اساس معتقدند باید با مصالحه از این راه عبور کرد. آقای رضایی بخشی از این دیدگاهها را نمایندگی میکند و از این بیانیه استقبال کرده است. گروههای میانجی دیگری نیز هستند که ممکن است علنا مطرح نکرده باشند، ولی در خفا سعی میکنند که این مصالحه صورت بگیرد. طبیعی است که باید یک گروه میانجی درست شود. این گروه میانجی میتواند نقش چانهزنی ایفا کند که بتوانند امتیازاتی را بگیرند یا امتیازاتی را بدهند که بتواند بدون خشونت حل شود.
آیا نیروهای اصولگرای مجلس که مخالف دولت آقای احمدینژاد هستند و همچنین آقای رفسنجانی و مواضعی که در درون مجمع تشخیص مصلحت نظام وجود دارند، میتوانند با سرعت قابل قبولی این نیروی میانجی را تشکیل بدهند؟ ممکن است به سرعت تشکیل نشود و به چند عامل بستگی دارد؛ اگر حمایت مردمی از طرح آقای موسوی در خیابانها، شبکههای اجتماعی و رسانهها شکل بگیرد و گسترش پیدا کند، از طرفی اگر این حمایت در میان گروههای نخبهی مذهبی، سیاسی و دانشگاهی نیز شکل بگیرد، این دو فاکتور سبب خواهد شد که نیروی میانجی بتواند با قدرت بیشتری وارد گفتوگو و چانهزنی شود و حتی شکل بگیرد. در عین حال، این حمایتها سبب خواهد شد که نهادهای قدرت با دید واقعبینانهتری به مساله نگاه کنند. آنها یکبار در محاسبهی خود در مورد مسایل پس از انتخابات و در تخمین نیروهای اجتماعی انتخاباتی دچار اشتباه شدند و یک جریان اجتماعی شش ماه تداوم پیدا کرده است. اگر این اشتباه را دوباره تکرار نکنند، به نظر من، مصالحه به عنوان راهحلی که در تاریخ ایران معمولا اتفاق نیفتاده است و همیشه تقبیح شده است −چون جریانات انقلابی آن را سازشکاری میدانند− میتواند عبور مسالمتآمیز از یک حادثه را پدید بیاورد. تهدید برخی مراجع دولتی و قضایی جمهوری اسلامی به اعمال خشونت بیشتر، پیش از صدور بیانیهی آقای موسوی نیز مطرح بود، ولی ظرف یکی دو روز گذشته با شدت بیشتری ادامه پیدا کرده است؛ به ویژه صحبتهای محمد نجار وزیر کشور و محارب خواندن شرکت کنندگان در تظاهرات. آیا این واکنش را میتوان پاسخی به بیانیهی آقای موسوی از جانب بالاترین مقامات حکومت، از جمله رهبر جمهوری اسلامی دانست؟ یا این که ادامهی تهدیدهایی است که فقط برخی گروههای تندرو بهپیش میبرند؟ دوم این که دیدگاه اشتباهی در جمهوری اسلامی وجود دارد که فکر میکنند اگر امتیاز بدهند، امتیاز و مصالحه به معنای شکست است. در حالی که واقعیت این است که اگر این روند ادامه پیدا کند، بیثباتی سیاسی در جامعهی ایران موجب خواهد شد که ایران در حوزههای بینالمللی، حوزههای اقتصادی و حوزههای اجتماعی، با بحرانهای جدی روبرو شود و این بحرانها میتواند منافع استراتژیک همین گروهها را بیش از پیش بهخطر بیاندازد. بنابراین، گاهی اوقات افراد منافع کوتاه مدت و درازمدتشان را درست تشخیص نمیدهند و این به نظر من، همان نقطه است
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
به آنها که واقع گرایانه می اندیشند و هدفشان واقعن دموکراسی سکولار هست نه کمونیسم
-- samira ، Jan 5, 2010این روشنفکران تغییرات بزرگی در نحوه حکومت دینی و حتا قراءت از دین ایجاد کرده اند که نهایتن پایه جنبش لیبرال بدون خشونت فعلی شده . دولتی که اینها میخواهند شبیه دولت ترکیه هست که همه ادیان و گروه های سیاسی در ان آزادند حجاب اختیاری است مشروب خوردن و کاباره رفتن اختیاری است . دولت با رای مردم انتخاب میشود و قوانین با رای مردم قابل عوض شدن هستند. حتی در دراز مدت به یک حکومتی سکولار میشود رسید . چون اینها به رای مردم احترام میگذراند و این را ثابت کرده اند در زمان بازرگان. در سیاست خارجی هم اهل مدارا و تنش زدایی هستند و نزدیک به کشورهای غربی . بهترین حکومت گذار به دموکراسی را فقط اینها میتوانند ایجاد کنند . یکدفه نمیشود از یک حکومت استبداد مذهبی پرید به دموکراسی سکولار . اما کمونیست ها که با موسوی که نزدیکتر است به نظام و چپها و مخالفت با امریکا و غرب موافقند سر راه اینها سنگ می اندازند . اشغال سفارت امریکا و خط امام مورد تایید آنها بود ولی بازرگان را سازشکار با امریکا میدانستند و به سقوط او به دست همین خط امام کمک کردند . الان هم که موسوی عقب نشینی کرده بجای انتقاد به موسوی به اینها که اعلامیه بهتری داده اند حمله میکنند . ترس انها این است که مردم دنبال اینها بروند چون آنچه مردم میخواهند به نظر اینها نزدیکتر است . آزادیهای اجتمایی و دموکراسی با موسوی نمیاید. فرهنگ مردم به فرهنگ غربی نزدیک تراست تا کمونیستی . یک ته مانده فرهنگ مذهبی هم در اکثر مردم هست به همین دلیل از مناسبت های مذهبی و شعارهای مذهبی هنوز به عنوان ابزار مبارزه استفاده میکنند . دانشجویان تحکیم وحدت هم با اینها هستند . براندازان با اینها موافق نیستند چون اینها از عدم خشونت دفاع میکنند . اما نمیگویند چطور باید رژیم را ساقط کرد . احزاب مسلح قبلا متلاشی شده اند . حمله خارجی میسر نیست و همه را علیه غرب بسیج میکند . ده ها هزار هوادار مسلح رژیم و خانوادهشان میدانند که اگر این رژیم ساقط شود به آنها رحم نخواهد شد . آنها دیده اند با شاه و ارتش و ساواک چه رفتاری شد . آنها از گروه های مسلح مجاهد که آنها را در خیابانها در سال ۶۰ ترور میکردند خاطره خوبی ندارند . پس تا آخرین نفس کنار این رژیم میجنگند . بنابر این راه حال نظامی وجود ندارد . تحریم هم رژیم را ساقط نمیکند بلکه سرانجام به راه حل نظامی منجر میشود .