خانه > گوی سیاست > تحولات مربوط به انتخابات > «حتی دولت نامشروع هم باید پاسخگو باشد» | |||
«حتی دولت نامشروع هم باید پاسخگو باشد»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comدر حالی که بیانیهی پنج مادهای میرحسین موسوی که روز جمعه یازدهم دی ماه منتشر شد، هنوز مورد بحث و گفتوگو است، انتشار بیانیهای از جانب پنج تن از چهرههای سرشناس سیاسی متعلق به نواندیشان دینی که در خارج از کشور بهسر میبرند، بحثهای تازه و مقایسهای میان این دو بیانیه را موجب شد.
پرسشهای گوناگونی از قبیل این که انتشار بیانیهای که بلافاصله پس از بیانیهی مهندس موسوی با مطالبات بیشتری طرح شده است، میتواند به سود یا زیان جنبش سبز در داخل باشد و پرسشهای دیگری در همین زمینه، را با آقای سعید رضوی فقیه، پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در میان گذاشتهام. آقای رضوی فقیه در مورد ۱۰ مادهی مطالباتی بیانیهی پنج نفر از فعالان سیاسی، که برخی آنها را همان موارد مطرح شده در بیانیهی میرحسین موسوی میدانند و برخی آن را فراتر یا متفاوت، چه نظری دارید؟ من فکر میکنم از آنجا که جنبش سبز، جنبشی متکثر بوده، طبیعتا این آقایان نیز حق دارند به عنوان نمایندگان روشنفکری دینی نگاه خود را به تحولات اخیر و خواستههای بخشی از مردم بیان کنند. این میتواند برای امثال آقای موسوی نیز روشنگر باشد و به ایشان انرژیای برای طرح مطالبات مردم بدهد. به این ترتیب و با اشارهای که کردید که انرژی مثبتی نیز به آقای موسوی داده خواهد شد، طرح چنین مطالباتی را الان شما مثبت میبینید. مسالهی اصلی این است که طرح مطالبات و خواستههایی که در جنبش سبز مطرح میشود، نباید خارج از امکانات و تواناییهای این جنبش باشد. اصل مهم این است که مطالبات و خواستههای مطروحه واقعبینانه باشد و با واقعیتهای اجتماعی، سیاسی اقتصادی جامعهی ایران امروز همخوانی داشته باشد. آنچه در نامهی این پنج بزرگوار به عنوان جمعی از فعالان فکری و سیاسی ایران به نظر میرسد، آن است که آنها خواستهاند با شفافیت بیشتری خواستههای جنبش سبز را صورتبندی کنند که این البته به پیشرفت جنبش و شفاف شدن خواستهها، مطالبات و برنامههای آن کمک بسیاری میکند. اما به نظر نمیرسد که در این بیانیه، مخالفت یا اجماعشکنیای نسبت به رهبران سیاسی جنبش در داخل صورت گرفته باشد. بلکه به نظر من، خواستهاند با شفافیت بیشتری خواستهها و مطالبات جنبش را مطرح کنند.
بند اول این بیانیه که خواهان استعفای آقای احمدینژاد شده است، به نظر میرسد که درست با بند اول بیانیهی آقای موسوی مغایرت دارد که دولت را در برابر نهادهای قانونی پاسخگو خواسته است. این ظاهرا دو راهبرد است؛ نظر شما در این مورد مشخص چیست؟ به نظر من، استعفای آقای احمدینژاد و برگزاری مجدد انتخابات، شاید خواستهی خیلی واقعبینانهای نباشد که از سوی جریانهای سیاسی یا شخصیتهای فکری سیاسی مطرح میشود. به گمانام بهتر آن است که با تداوم جنبش، حاکمیت را در شرایطی قرار بدهیم که یا خود مجبور به برکناری این رییس جمهور شوند و یا خود بهخود این دولت ساقط شود و شرایط برای برگزاری انتخاب مجدد و انتخاب یک رییس جمهور واقعا منبعث از رأی مردم فراهم شود. اشارهی شما به مادهی اول پیشنهادی آقای موسوی است؟ بله، من باید به یک نکتهی توضیحی نیز اشاره کنم؛ برخی گمان کردند که آقای موسوی در این بیانیه به نوعی دولت آقای احمدینژاد را به رسمیت شناخته یا آن را مشروع تلقی کرده است. در حالی که اینچنین نیست. این که این دولت فعلا بر سر کار است و متصدی امور کلان اجرایی کشور است، واقعیتی عینی است. یعنی وزارتخانهها در تصرف وزرایی هستند که آقای احمدینژاد معرفی کرده و مجلس هم به آنها رأی داده است. سکان ریاست جمهوری در تصرف آقای احمدینژاد است که توسط شورای نگهبان و دیگر دستگاههای حکومتی امنیتی به این پست گمارده شدهاند. بنابراین نفس تصرف این دستگاهها، یعنی قوهی مجریه توسط آقای احمدینژاد و همکارانش، برای آنها مسئولیتآور است. آنان ملزم هستند این مسئولیتها را تا زمانی که این دستگاهها در تصرف عدوانی آنها است، به نحو احسن انجام بدهند. در غیر این صورت ضامن خواهند بود و در برابر مردم و تاریخ باید پاسخگو باشند. به گمان من، صرف این که این دولت نامشروع است، نمیتواند ما را از این واقعیت دور کند که به هرحال این دولت فعلا بر سر کار است و دستگاههای اجرایی را دارد اداره میکند. بنابراین ما باید این دولت را در برابر مجلس، در برابر دستگاه قضایی یا در برابر مردم مسئول بدانیم. مادهی ۱۰ این بیانیه خواهان پاسخگو کردن همهی مسئولان ردهی اول کشور است و به نظر میرسد متوجه ولایت فقیه نیز میشود. در بخش توضیحی بیانیه، نفی ولایت فقیه ، البته در نهایت، خواسته شده است. ارزیابی شما در این باره چیست؟ این ماده در حقیقت به این معنا است که ساختار انتخاب ولی فقیه اساسا در کشور دگرگون شود. حال یا حذف ولایت فقیه یا انتخابی کردن ولایت فقیه و یا این که قانون اساسی به شکلی تغییر پیدا کند که ولی فقیه نیز مانند بقیهی مقامات پاسخگو باشد و در برابر اختیاراتاش نسبت به ملت، مجلس خبرگان و… مسئولیت داشته باشد. گمان میکنم طی ماههای گذشته امثال آقای موسوی، آقای کروبی و بسیاری دیگر از شخصیتهای فکری و سیاسی، از جمله برخی از این بزرگواران که امضایشان پای این بیانیه است، تاکید بر آن داشتهاند، خواستهی ما چیزی نیست جز اجرای قانون؛ حتی همین قانون فعلی. به نظر من، تکیه کردن روی همین قانون اساسی که امری قابل ارجاع و کاملا ملموس است و میشود به سادگی به آن و اصول آن ارجاع داد، بهترین سندی است که ما میتوانیم در برابر جنبش سبز قرار بدهیم و مطالبهی اجرای آن را به عنوان یکی از اهداف و برنامههای فوری این جنبش مطرح کنیم. طرح برخی مسائلی که به نظر من فقط در فرایندی طولانی امکانپذیر است و حتی شاید بتوان گفت شاخصهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعهی ما هنوز آمادگی اجرای فوری آنها را ندارد، میتواند به نوعی موجب اختلاف در جنبش سبز بشود.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|