خانه > گوی سیاست > ایران > فایدهگرایی و تحریم انتخابات | |||
فایدهگرایی و تحریم انتخاباتابراهیم اسکافیاکبر گنجی، مبارز خستگیناپذیر، طی دو یادداشت پیاپی به موضوع انتخابات و تحریمکنندگان آن پرداخته است. گرچه این یادداشت به هر دو مقالهی گنجی نظر دارد، اما انگیزهی اصلی، یادداشت دوم اوست که به تعاریف قابل توجهی از «سیاست مدرن» دست یافته است. پرسش من این است که آیا آنچه را او به عنوان فعالیت مدرن سیاسی تعریف میکند، میتوان برای سنجش عملکرد تحریمکنندگان و فعالیتهای خود وی نیز به کار کرد؟ در حقیقت آیا با ملاکهای یادداشت دوم میتوان به ارزیابی ادعاهای یادداشت اول پرداخت؟ یادداشت اخیر او از جهاتی قابل توجه است؛ زیرا معیارهایی فایدهگرایانه را در حوزهی فعالیت سیاسی مطرح میکند که در فضای سیاسی تازگی دارند1. پیش از این، عرصهی سیاست بیشتر حوزهی تقابل میان خیر و شر بود. زمانی نیروی محرکهی سیاست تضاد میان شاه و مخالفان وی بود؛ در دههی پرتلاطم نخست انقلاب، این تضاد میان پیروان آیتالله خمینی بود و دیگران. در دورهی اصلاحات در ابتدا تقابل میان هواداران جامعهی مدنی و مخالفان بود. اما دیری نپایید که این تقابل نیز به گونههای سنتی خود تغییر ماهیت داد و در انتخابات مجلس ششم، تقابل اصلی شد تقابلِ میان هاشمی و افشاگرانِ وی. در ایجاد آن فضای قطبی شده هم، اکبر گنجی و دوستانش نقش مهمی بازی کردند. عجیب این است که تا یادداشت پیش از «بیمعیاری و بیاصولی سیاسی» که معیارهای مهمی را برای فعالیت سیاسی برمیشمارد، در به همان پاشنه قدیم میچرخیده است: در «وزن گروههای سیاسی» گنجی در تلاش برای ایجاد تقابل میان «مشارکتجویان» و «تحریمکنندگان» انتخابات است و البته صرف شرکت در انتخابات را هم برای تقسیمبندی کافی نمیداند. او سعی میکند با نسبت دادن «مشارکتجویان» به «رهبری» تقابل را تشدید کرده و برای محکمکاری عامل «منافع» را هم چاشنی کار میکند. آیا حقیقتاً میتوان با معیارهای مدرن سیاسی، مرزبندی میان مشارکتجویان و تحریمکنندگان را پذیرفت؟ در انتخابات گاهی شرایط به گونهای است که میان کاندیداها تفاوتهایی چشمگیری وجود دارد؛ گاهی ندارد. در حالت اول بر خلاف حالت دوم، میتوان از شرکت در انتخابات دفاع کرد. بنابراین فایدهگرایان گاهی در انتخابات شرکت میکنند و زمانی که شرکت در انتخابات بیفایده باشد، طبیعتاً شرکت نمیکنند. اما کسی که دیگران را به «تحریم» انتخابات تا اطلاع ثانوی دعوت میکند و هویتی به نام «تحریمکنندگان» میآفریند، از آنجا که نوعی عمل سیاسی انجام میدهد، باید هدف و فایدهای برای این گروه تعریف کند تا پس از انتخابات بتوان به سنجش عملکرد آنان پرداخت. به نظر نمیرسد تا کنون هواداران تحریم انتخابات به جز ابراز نارضایتی از عملکرد اصلاحطلبان، گاهی تند و گاهی ملایم، کار دیگری کرده باشند. نقد اصلاحطلبان لازم و باارزش است؛ اما برای این که به درخت جماعت «تحریمکننده» دخیل ببندیم، انصافاً کافی نیست. با معیارهای خود گنجی هم اگر حساب کنیم، دست کم اصلاحطلبان در صحنه حضور دارند، اهداف و برنامههایی، درست یا غلط، قوی یا ضعیف، برای خود تعیین میکنند و میتوان به قول وی «یقهی آنان را گرفت.» اما به طناب «تحریمکنندگان» چگونه میتوان اعتماد کرد؟ اگر پاره شد، یقهی چه کسی را باید بچسبیم؟ گنجی هویت سیاسی چندان مشخصی برای جماعت «تحریمکننده» تعریف نمیکند. البته در جایی با معیارهای روانشناسانه وضعیت آنان را گزارش میکند: «در شرایط استیصال به سر میبرند. استیصالی که ناشی از فقدان عزت نفس، عدم احترام، تهیدستی و رفتار ددمنشانه و ستمگرانهی زمامداران است.» حرفی نیست؛ عدهای در این شرایط به سر میبرند. اما در شرایط وخیم، هر کس که دست به هر کاری بزند یا دست از هر کاری بکشد، لزوماً قابل دفاع نیست. ممکن است کسی که احساس «عزت نفس» نمیکند، خدای نکرده، دست به خودکشی بزند. نه خودکشی، مشکل عزت نفس را حل میکند و نه تحریم انتخابات، مشکل دموکراسی را. بدیهی است انسان تحقیرشده باید به دنبال راهی برای بازگرداندن عزت نفس خود باشد. در جای دیگری، گنجی تلاش برای «گذار به دموکراسی» را هدف تحریمکنندگان تعریف میکند. او روشن نمیکند که «تحریم انتخابات» کجا و چگونه به گذار به دموکراسی انجامیده یا به آن کمک کرده است. در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، کاندیداهایی بودند که در شعارهایشان بر «حقوق بشر» تأکید میکردند؛ به ویژه در یکی از پوسترهای تبلیغاتی دکتر معین نوشته شده بود: «میآیم که به نقض حقوق بشر پایان دهم.» رأی دادن به او دست کم این فایده را داشت که در شرایط دشوار نقض حقوق بشر، میشد رییسجمهور را بازخواست کرد؛ و بیشک گامی به سمت «حقوق بشر» تلقی میشد. تحریمکنندگان که همهی کاندیداها را به یک چوب زدند به دنبال چه منافعی بودند و چه چیزی کسب کردند؟ اکبر گنجی ضمن این که مشارکتجویان و تحریمکنندگان را به گفت و گو فرا خوانده است، خط قرمزهایی کشیده است که یکی از آنها هم بحث روی کار آمدن احمدینژاد است2. بنابراین از بررسی بیشتر شاهکار تحریمکنندگان در انتخابات ریاستجمهوری میگذرم. تلاش گنجی برای چسباندن «مشارکتجویان» به «رهبری» کار را به جایی میرساند که حتی پرداختن اصلاحطلبان به مشکلات اقتصادی را هم نتیجهی «فرمان رهبری» میداند4. معلوم نیست چرا باید پرداختن به معضلات اقتصادی برای گروههای سیاسی آنقدر عجیب باشد که چنین فرضیهای طرح شود. با این استدلال احزاب دموکرات و جمهوریخواه آمریکا را هم میتوان تا حدودی متأثر از فرامین رهبری دانست. او معتقد است مشارکتجویان یکسره در تلاش برای کسب اعتماد رهبری هستند. این ادعا به همان اندازه قابل اثبات است که بگوییم اکبر گنجی هم در تلاش برای کسب اعتماد مدیران شبکهی «صدای آمریکا» است. اگر شورای نگهبانِ منتخب رهبری کاندیداها را تأیید نکند، نمیتوانند وارد انتخابات شوند و مدیرانِ صدای آمریکا اگر به کسی اعتماد نداشته باشند و تأییدش نکنند، نمیتواند وارد برنامهی صدای آمریکا شود. هیچ کدام از این محدودیتها نباید ملاکی برای سنجش گفتارها و رفتارهای فعالان سیاسی تلقی شود. اما بخش ناامیدکنندهی گفتار گنجی اینجاست که او داشتن «منافع» را داغ ننگ «اصلاحطلبان» میشمارد5. بعید است که آقای گنجی نداند که همهی بازیگران سیاست و به طور کلی همهی انسانها به دنبال منافع هستند. دنیای سیاست دنیای تضاد و اشتراک منافع است. اتفاقاً کسانی که به دنبال منافع مادی نیستند و ارزشهای ماورایی را دنبال میکنند، برای دنیای سیاست بسیار خطرناکترند. هیچ کس نمیتواند جلودار کسی باشد که برای براندازی یک رژیم سیاسی، نه برای کسب قدرت خود و همفکرانش، بلکه برای رضای خدا تلاش میکند. همین طور در مقابل کسی که کشتن خود و دیگران را برای تصاحب بهشت و حوریان آنجا انجام میدهد، کسی حرفی برای گفتن ندارد. فعال جدی سیاسی باید در پی کسب قدرت باشد. این موضوع آن قدر بدیهی است که شک دارم اکبر گنجی با آن همه سابقهی مبارزهی سیاسی، چنین حرفی زده باشد و پس از چند دهه تازه به این نتیجه رسیده باشد که فعالان سیاسی به دنبال «منافع» هستند! گنجی به درستی در تعریف سیاست مدرن، از اسطورهزدایی دفاع میکند. اما خود او در جایی میپرسد «مشارکت در چه نوع انتخاباتی نامشروع است؟» اگر معیارهای ماورایی برای سیاست در نظر نداشته باشیم، «نامشروع» معنایی پیدا نمیکند و در نتیجه نمیتوان فتوایی در این مورد صادر کرد. با معیارهای فایدهگرایانه میتوان گفت هر زمان که مشارکت در انتخابات «فایدهای» داشته باشد، یا دست کم بیضرر باشد، شرکت در انتخابات مباح است. اصولاً تعریف هویت سیاسی منسجمی برای «تحریمکنندگان» انتخابات، بیهوده است. قطببندی میان آنان و مشارکتجویان گرهی از مشکلات سیاسی کشور را حل نخواهد کرد. به هیچ وجه نمیتوان «فایدهای» ذاتی برای «تحریم انتخابات» تعریف کرد. (به طور کلی البته فایده و اثر دارد. اگر هواداران یک کاندیدا را به تحریم انتخابات ترغیب کنیم، فایدهی مسلم آن نصیب رقیبان آن کاندیدا میشود.) انسجام و قاطعیتی هم که گنجی سعی دارد به آنان نسبت دهد، به جز در مورد تحریمکنندگانی با سابقهی سه دهه، وجود خارجی ندارد. بسیاری از تحریمکنندگان دوآتشهی انتخابات در دور اول ریاستجمهوری، در دور دوم نظرشان عوض شد و برای هاشمی تبلیغ کردند که البته کار از کار گذشته بود. گذار به دموکراسی، خواستهی منحصر به فرد برخی «تحریمکنندگان» انتخابات نیست؛ خواستهی اصلی بسیاری از مشارکتجویان نیز همین است؛ البته از دیگر منافع هم بدشان نمیآید. اگر معیارهای فایدهگرایانه را برای سیاست لحاظ کنیم، آنگاه فعالان سیاسی، چه اصلاحطلب باشند و چه تحریمکنندهی انتخابات، لازم میبینند برای توصیهای که به مردم میکنند، هدفی هم تعریف کنند و اگر نتیجهی عمل آنان ناگوار بود، باید با حوصله به پرسشهای «تحریککننده» پاسخ دهند. پانوشت: ۱- بیمعیاری و بیاصولی سیاسی، «در سیاست باید به گونهای سخن گفت که امکان بازخواست و پاسخگویی وجود داشته باشد» و باید «به گونهای سخن بگویند که بتوان یقهی آنها را گرفت.» ۲- به نظر میرسد که بدبینی نسبت به انتخابات پیشینهاش به دیدگاه مرحوم شریعتی بازمیگردد که هیچگاه انتخاباتی را که همه در آن شرکت کنند، تأیید نمیکرد. عجیب این است که اکبر گنجی که یکی از منتقدان جدی تفکر شریعتی است و به درستی معتقد است او مخالف دموکراسی بود، خودش هم انتخابات را تحریم میکند. عموماً اندیشمندان غربی شرکت در انتخابات و حمایت از آن را معیاری برای دموکراسیخواهی ملتها تلقی میکنند؛ حتی در جوامعی که وضعیت سلامت انتخابات به مراتب وخیمتر از ایران است. حتی فیلسوف فایدهگرا، پیتر سینگر پا را فراتر گذاشته و از اجباری بودن انتخابات برای حراست از دموکراسی دفاع میکند. (پیتر سینگر، «چرا رأی بدهیم؟») ۳- وزن گروههای سیاسی، «باید گفتوگویی جدی میان اصلاحطلبان و تحریمکنندگان در عرصهی عمومی آغاز شود. روشهایی وجود دارد که نه تنها به معنای نادیده گرفتن است، بلکه تحریککننده هم هست. تکرار این سخنان در دو انتخابات گذشته که: تحریمکنندگان عامل بر سر کار آمدن احمدینژاد هستند، تحریمکنندگان مسئول وضعیت موجود هستند...» در حقیقت اکبر گنجی تحریمکنندگان را معاف از پاسخگویی میداند. احتمالاً همهی صحبتهای گنجی در مورد سیاست به دیگران مربوط میشود نه خود تحریمکنندگان. ۴- همان، «آقای خامنهای بیش از یک دهه است که با پافشاری بسیار در صدد جا انداختن این دستور کار سیاسی است که مسأله اصلی نه گذار به دموکراسی ... که حل مشکلات اقتصادی مردم مطابق با دیدگاه خاص وی است. اگر به مواضع کنونی گروههای دوم خردادی نگریسته شود، دیده خواهد شد که آنها نیز تمام تأکید خود را معطوف بر مشکلات اقتصادی کردهاند.» ۵- همان، «یک عامل مهم و ظاهراً پنهان، میان تحریمگران و گروههای دوم خردادی معتقد به شرکت در انتخابات جدایی میافکند. تحریمگران نمیتوانند در تحلیلهای خود نقش عامل »منافع» را نادیده بگیرند. سران احزاب دوم خردادی طی سه دههی گذشته در قدرت سهیم بودهاند. مهمترین راه کسب ثروت در ایران، اتصال به دولت است. بنابراین، نمیتوان نقش عامل مهم منافع را در تأکید احزاب دوم خردادی مبنی بر شرکت در انتخابات نادیده گرفت.» یادداشتهای اکبر گنجی: • تحریمکنندگان و شرکتکنندگان در انتخابات • مسألهی ما احمدینژاد نیست • مملکتداری با سیاست استخاره • بیمعیاری و بیاصولی سیاسی
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
nice article, but it is controversial because in the Ganji's article the definition of "benefit" refers to individual benefits not social benefit or party's benefits. It means individuals are chasing their own economical and political benefits just to benefit from "state rent". They follow the parties or any movement just to be in the power for their own benefits. Misusing some concepts like human rights or etc just to achieve their own political and economical benefits.
-- homayoun ، Jul 24, 2008nafase rahati keshidam... MAMNOONAM AGHAYE ESKAFI...
-- golrokh ، Jul 25, 2008با سپاس از آقای اسکافی
-- Bavar ، Jul 25, 2008به جای تحریم کنندگان انتخابات مناسبتر است که از قهرکنندگان انتخابات یاد کنیم. شما به درستی بیان کردید که «اما کسی که دیگران را به «تحریم» انتخابات تا اطلاع ثانوی دعوت میکند و هویتی به نام «تحریمکنندگان» میآفریند، از آنجا که نوعی عمل سیاسی انجام میدهد، باید هدف و فایدهای برای این گروه تعریف کند تا پس از انتخابات بتوان به سنجش عملکرد آنان پرداخت.« لذا از آن جایی که هیچ گونه اشاره ای و برنامه ای آقای گنجی و ... به روز بعد از انتخابات نمی کنند دعوت به تحریم انتخابات آنان را نمی شود جدی گرفت. تحریم باید هدفمند باشد .این دعوت به تحریم نامش قهر است که چقدر خوب هم با روحیه سنتی ما سازگار است