تاریخ انتشار: ۱۶ تیر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
وزن گروه‌های سیاسی، بخش نخست

تحریم‌کنندگان و شرکت‌کنندگان در انتخابات

اکبر گنجی

ارزیابی وضعیت فعلی

انتخابات مجلس هشتم با شرکت حدود ۴۶ درصد مردم برگزار شد. اگر در انتخابات هیچ‌گونه تقلبی صورت نگرفته باشد (که بنابر ادعای اصلاح‌طلبان و همه مخالفان صورت گرفته است)، ۵۴ درصد مردم آن انتخابات را تحریم کرده‌اند.

انتخابات مجلس هشتم نشان داد که مدعیات و ادله‌ی تحریم‌گران بیش از مدعیات و ادله‌ی دعوت‌کنندگان به شرکت در انتخابات پذیرش اجتماعی یافته است. شرکت‌کنندگان و تحریم‌کنندگان دو طیف یا دو جبهه متنوع را تشکیل می‌دهند.

طیف شرکت‌کنندگان

رهبر، مراجع تقلید، تمام ارکان نظام (قوای سه گانه، ارتش، سپاه، بسیج و...)، محافظه‌کاران (از جمله روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، اصلاح‌طلبان (از جمله مجمع روحانیون مبارز و مجمع مدرسین حوزه علمیه قم)، نهضت آزادی و... مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کردند.

اگر این اصل پذیرفته شود که مردم به دعوت گروه‌ها و افراد مرجع در انتخابات شرکت می‌کنند، رأی ۴۶ درصدی باید میان همه‌ی این‌ها، از جمله مثلث هاشمی و خاتمی و کروبی توزیع شود. روشن است که بخشی از افراد بنابر تکلیف شرعی در انتخابات شرکت می‌کنند و در هر حال، حداقل ثابتی از آرا متعلق به محافظه‌کاران است.

با توجه به انسداد سیاسی و عدم دسترسی به اطلاعات، تعیین دقیق این که چه میزان از این تعداد به دعوت اصلاح‌طلبان در انتخابات شرکت کرده‌اند، بسیار دشوار است. با این همه، آرای منتخبان تا حدودی وضعیت گروه‌های شرکت‌کننده‌ی در انتخابات را نشان می‌دهد. اصلاح‌طلبان ممکن است بگویند نظام در انتخابات به شکل‌های گوناگون تقلب کرده و با تغییر آرا، اجازه نداده است کاندیداهای آن‌ها به مجلس راه یابند.

این مدعای درستی است، اما محل نزاع نیست. چرا که رژیم هرگونه تقلبی مرتکب شده باشد، تعداد کل شرکت‌کنندگان در انتخابات را کاهش نداده است. ادعای معقول‌تر این است که گفته شود، رژیم تعداد شرکت‌کنندگان را بیش از آن که بوده، اعلام کرده است. در هر صورت، به هیچ وجه نمی‌توان مدعی شد که بیش از نیمی از ۴۶ درصد شرکت‌کنندگان به دعوت اصلاح‌طلبان در انتخابات شرکت کرده باشند.

گروه‌های رادیکال دوم خردادی (جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) پس از این‌که شورأی نگهبان صلاحیت حدود دو هزار تن از داوطلبان را رد کرد، سودای پیروزی را کنار نهادند. مسأله‌ی بعدی این بود که با یک اقلیت کوچک نمی‌توان برنامه‌ی اصلاح‌طلبانه‌ای را در مجلس به تصویب رساند. در آن شرایط این پرسش مهم رویید: به چه دلیلی باید در چنین انتخاباتی شرکت کرد؟ پاسخ این بود: باید در انتخابات شرکت کرد تا با فرستادن یک اقلیت مقتدر، مجلس را چند صدایی کرد. در همان زمان طی مقاله‌ای گفته شد که چنین سودایی برنیامدنی است.1

مجلس هشتم تشکیل شد و در همان ابتدای کار، اقلیت مقتدر اصلاح‌طلب به لاریجانی رأی داد تا به رأی‌دهندگان بفهماند چگونه و با چه روش‌هایی می‌خواهد نگذارد «مجلس یک‌دست و یک صدایی» شود. لاریجانی هم در همین ابتدای کار، از طرح گسترش اعدام‌ها حمایت کرد. مجلس یک فوریت «طرح اخلال‌گری در امنیت روانی جامعه»، مورد حمایت لاریجانی و روح‌الله حسینیان را با حضور اقلیت قدرتمند اصلاح‌طلب به تصویب رساند. زبان لاریجانی هم رفته‌رفته به زبان احمدی‌نژاد تبدیل می‌شود.

طیف تحریم‌کنندگان

تحریمیون هم یک طیف بسیار متنوع و متفاوت را تشکیل می‌دهند: از گروه‌ها و افراد خارج کشوری گرفته تا گروه‌ها و افراد داخل. برخلاف آنچه برخی جلوه می‌دهند، فقط ضد انقلابیون مستقر در خارج از کشور انتخابات را تحریم نکرده‌اند، بسیاری از گروه‌ها و افراد داخل کشور هم انتخابات را تحریم کردند. اتفاقا اگر اکثریت ایرانیان خارج کشور ملاک باشد (نه گروه‌های سیاسی)، خارج کشوری‌ها بیش‌تر با حاکمیت همراهی نشان می‌دهند.

این امر علل و دلایل بسیاری دارد: آنان که در داخل کشور زندگی می‌کنند، در شرأیط استیصال به سر می‌برند. استیصالی که ناشی از فقدان عزت نفس، عدم احترام، تهیدستی و رفتار ددمنشانه و ستمگرانه‌ی زمامداران است. خارج کشوری‌ها، از طریق پیوند زدن خود با ایران موجود، در برابر غیری (غرب) که به ما به چشم بیگانه می‌نگرد، برای خود هویت‌سازی می‌کنند.

همین امر (یعنی تعلق هویتی) موجب می‌شود تا از طریق کمک به منشأ هویت‌ساز در مقابل بیگانه‌ی نافی هویت ایستادگی شود. رفت و آمد بدون درد سر به ایران و ترس از این که مبادا عدم شرکت در انتخابات مشکل‌ساز شود، هم در تصمیم‌گیری افراد بسیار موثر است. این‌ها برخی از علل و دلایل تفاوت رفتار سیاسی خارج کشوری‌ها و داخل کشوری‌ها است.

نمی‌توان فقط با تحلیل جامعه‌شناختی عدم مشارکت مردم در انتخابات را تبیین کرد. دلایل روانشاختی هم در کار است. بسیاری از افراد با عدم شرکت در انتخابات، انتقام عزت نفس از دست رفته‌شان را می‌گیرند. آنان نمی‌خواهند موجودی له‌شده و خوار شده باشند. آن‌ها خواهان احترام‌اند. آدمی وقتی احساس می‌کند عزت نفس‌اش را از دست داده است، دست به هر کاری می‌زند تا بلکه عزت نفس از دست رفته را بازیابد. «نه» گفتن به ستمگران، بخشی از فرایند بازتولید عزت نفس و اثبات استقلال «خود» است.

آنان که در ایران زندگی می‌کنند، به دلایل قابل فهم، به جای اعلام تحریم، می‌گویند در انتخابات شرکت نمی‌کنند. برخی از گروه‌ها و افراد یاد شده به شرح زیرند: دفتر تحکیم وحدت، ادوار تحکیم، ملی- مذهبی‌ها،جنبش مسلمانان مبارز، جبهه ملی ایران، اکثر زندانیان سیاسی، زنان فعال در جنبش زنان، عبدالله نوری، عباس عبدی، عباس امیر انتظام، قاسم شعله سعدی، ناصر زرافشان، شیرین عبادی، محسن کدیور، عزت‌الله سحابی، حبیب‌الله پیمان و غیره.

نکته جالب توجه این است که برخی از چهره‌های موثر احزاب دوم خردادی هم در انتخابات شرکت نکردند، ولی بنابر دلایلی عدم شرکت خود را به اطلاع مردم نرساندند. سعید حجاریان یکی از آن افراد است که چند روز قبل از انتخابات طی مقاله‌ی «بت‌وارگی صندوق رأی»، با زبان خاص خود، نشان داد که شرکت در آن انتخابات بی‌فایده است و خود در انتخابات شرکت نکرد.2

بحث بر سر این‌که کدام یک از گروه‌ها و افراد خارج کشوری یا داخل کشوری بیشترین تأثیر را در تحریم انتخابات داشته‌اند، بحثی بیهوده است. برای این‌که با هیچ ملاک و معیاری نمی‌توان میزان تأثیرگذاری گروه‌ها و افراد بر عدم شرکت مردم در انتخابات را معین کرد.

تعیین این‌که کدام افراد یا گروه‌ها به عنوان گروه مرجع سیاسی برای قهرکننده‌های با صندوق رأی عمل می‌کنند، امری ناممکن است. برای این‌که در شرایط موجود هیچ راهی برای تعیین میزان اعتبار اجتماعی و آتوریته افراد و گروه‌ها وجود ندارد.

واقعیت‌های ستبر

از جبر واقعیت نمی‌توان گریخت. سیاست برساخته‌ای بشری است، ولی نمی‌توان از موضعی ایدئولوژیک چشم بر واقعیت بست. سیاست در واقعیت ساخته می‌شود. اصلاح‌طلبان بدون توجه خاص به دو واقعیت مهم، راه به جایی نخواهند برد:

۱- واقعیت رأی محافظه‌کاران

فرایند مدرنیزاسیون ترکیب جامعه‌ی ایران را به شدت تغییر داده است. بخش گسترده‌ای از جمعیت ایران نوگرایند. ساختار جمعیتی جوان کشور و توسعه باسوادی هم به رشد اقشار نوگرا مدد رسانده است. در عین حال، بخش کم‌تری از مردم همچنان سنتی هستند و با اندیشه‌ی تجدد و نظام اجتماعی مدرن مخالف اند.

با توجه به وجود اقشار سنتی و نهادهای گسترده‌ی متعلق به آنان، حداقلی از آرای تثبت شده‌ی هر انتخاباتی از آن محافظه‌کاران است. این میزان در کلان شهرها بین ۱۰ تا ۱۳ درصد کل واجدین شرایط است. با توجه به وضعیت مهره‌ها در صفحه شطرنج سیاسی ایران، سودای جذب آرای محافظه‌کاران را در سر پروراندن، خیال خامی بیش نیست.

آن‌ها گروه‌های مرجع خود را دارند و این گروه‌های مرجع به آن‌ها می‌گویند در انتخابات به چه کسانی رأی دهید. نزدیکی به مواضع محافظه‌کاران گره‌ای از کار فروبسته‌ی ورود اصلاح‌طلبان به قدرت نمی‌گشاید. حتی اگر به فرض محال بتوان این آرا را جذب کرد، با این آرای اندک نمی‌توان به قدرت بازگشت.

نگاه نادرست به شکست‌های پیاپی، باعث شده است که گناه شکست را به گردن تندروی تعدادی اندک و دوری از شعائر دینی بیندازند. عدول از مواضع پیشین و گفتن این‌که ما به سینه‌زنی و زنجیر زنی و تکایا عنایت چندانی نداشتیم و عدم توجه به شعائر دینی باعث شکست ما شد، بیش از آن‌که ناظر به جهت‌گیری مردم باشد، معطوف به جلب رضایت رهبر و دیگر سردمداران اقتدارگراست.

آقای خامنه‌ای بیش از یک دهه است که با پافشاری بسیار در صدد جا انداختن این دستور کار سیاسی است که مسأله اصلی نه گذار به دموکراسی (از طریق ساختن یک جامعه‌ی مدنی قدرتمند و گسترش حقوق بشر و آزادی)، که حل مشکلات اقتصادی مردم مطابق با دیدگاه خاص وی است.

اگر به مواضع کنونی گروه‌های دوم خردادی نگریسته شود، دیده خواهد شد که آن‌ها نیز تمام تأکید خود را معطوف بر مشکلات اقتصادی کرده‌اند. اصلاح‌طلبان هر چقدر هم که با مواضع رهبر همراهی کنند، چیزی به دست نخواهند آورد و رهبر آن‌ها را خودی تلقی نخواهد کرد، ولی چیز مهمی را از دست خواهند داد: ریزش اجتماعی نیرو. فرایند از دست دادن نیروهای اجتماعی محصول عدول دائمی از مواضع پیشین و کوشش مداوم جهت اثبات خودی بودن است.

۲- واقعیت اکثریت تحریم‌کننده

امروز وزنه‌ی تحریم‌گران آن‌چنان سنگین است که دیگر هیچ‌کس قادر به نفی این واقعیت عظیم نیست. اصلاح‌طلبان اگر به رأی احتیاج دارند، این رأی نه در انبان محافظه‌کاران، که در کیسه‌ی تحریم‌کنندگان است. اصلاح‌طلبان اگر می‌خواهند به یک وزنه‌ی قوی اجتماعی تبدیل شوند، باید نگاه خود را به تحریم‌گران بدوزند.

تحریم‌کنندگان باید مجاب شوند که شرکت در انتخابات به سود فرأیند گذار به دموکراسی است. چنین دلایلی تاکنون عرضه نشده است. اصلاح‌طلبان هیچ طرح و برنامه‌ای برای اصلاح وضعیت فعلی و گذار به دموکراسی ارائه نکرده‌اند. این امر علل و دلایل گوناگونی دارد. اما نمی‌توان در این میان یک نکته‌ی مهم را نادیده گرفت: در ساختار فعلی، امکان تحقق هیچ وعده و برنامه‌ای برای گذار به دموکراسی وجود ندارد.


پانوشت‌ها:

۱- رجوع شود به:
اکبر گنجی، صدای سلطان و صدای آزادی، گامی به سوی تحریم انتخابات، ۱۹ اسفند ۸۶. رادیو زمانه، روز آن‌لاین، گویا نیوز و غیره.

۲- سعید حجاریان، بت وارگی صندوق رأی، روز آن‌لاین، ۲۳ اسفند ۸۶
حجاریان می‌گوید: «در عالم مقدسات می‌توان به ‌ضریحی متوسل شد و بدان دخیل‎ ‎بست. اما در عالمِ عرفیات، جایگزینی صندوق رأی با ضریح شرک‌آلود است‎ ‎و ‌می‌توان آن را به اصطلاح، «بت‌پرستی سیاسی» نام نهاد... برای‎ ‎برون‌رفت از افسون صندوق، آن هم ‌صندوقی که کمابیش مشابه جعبه‌ی‎ ‎پاندوراست، باید به قدرت و نیرو مجهز شد‎... نمی‌توان، مثلاً‎ ‎نزدیک انتخابات با بسیج پوپولیستی گمان کرد که ‌می‌توان این کتل را رد‎ ‎کرد.
ضرب المثل قدیمی‌ای داریم که می‌گوید: «جوی پای کتل فایده‌ای‎ ‎ندارد.» در قدیم ‌بعضی چاپاردارها به قاطرهایی که بار یا مثلاً هودجی بر‌‎ ‎پشتشان بود، در پای کتل، جو می‌دادند که بخورند و آن ‌سربالایی را بالا‎ ‎بروند. اما اغلب، بی‌فایده بود و به آن‌ها می‌گفتند که شما باید این جو‎ ‎را از سال‌ها قبل، آهسته ‌آهسته، به قاطر می‌دادید تا امروز بتواند این کتل‎ ‎و گردنه را بالا برود‎.»

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

بر چه اساسی رای ندادن بیش از 50 درصد مردم (در تهران البته) را به پای تحریم کنندگان میگذارید؟ عامه مردم دلسرد و بی تفاوت بودند و تحلیلی مبنی بر تحریم (یعنی یک حرکت فعال و نه منفعل) نداشتند.
تحریم کنندگان در دلایل خود اثرگذاری تحریم را مطرح میکنند. آیا مشروعیت این انتخابات زیر سوال رفت؟ یا در سطح جهان به ایران فشاری وارد شد و انتخاباتش زیر سوال رفت؟ در غیر آزادانه بودن انتخابات در ایران کسی شک نداشت و ندارد. چیزی عوض نشده.
اگر کاری بی هزینه به نام رای دادن را تقدیس نکنیم و ارزش زیادی بر آن سوار نکنیم، آنها که رای دادند و کاندیدایشان رای نیاورد ضرری نکردند. آنها هم که رای دادن را بیفایده میدانستند (که البته تا حدود زیادی حق هم داشتند) نیز سودی نبردند. وجود یک اقلیت قوی از اصلاح طلبان ممکن بود زمانی به دردی هم بخورد. اگر روی آنها حسابهای غیر واقع بینانه باز نمیکردیم و انتظار بالایی نمیداشتیم، ممکن بود در جایی حرکتی دور از انتظار هم داشته باشند. اما حالا عملا تنها پتانسیل فعلی اپوزیسیون (هرچند که چنگی به دل نمیزد) را به کلی از صحنه دور و دورتر نگه داشتیم.
در ضمن اکنون دولتیان اگر ادعا کنند که آرای واقعی همین بوده چندان هم دور از واقعیت نیست. اگر اصلاح طلبها رای بیشتری داشتند لااقل هزینه تقلب برای دولت بالاتر می رفت (که این خود یک سود رای دادن بود!).

-- فرهت ، Jul 7, 2008

آقای گنجی وزنه سنگین تحریمیون بیشتر از اینکه حاصل تفکری پیچیده یا غرور شکسته باشد
حاصل رخوت و نهیلیسم است
و گروه ناچیزی که در غالب یک شهروند معمولی هنوز به رای دادن ادامه می دهند،تنها گروه اندک و اقلیت باقی مانده و امیدوار به حرکت (نمیگویم اصلاحات..تنها حرکت) و زندگی هستند
گمان می کنم دور شده اید از تهران
این تصویر آرمانی که مردم مشغول فکر کردن به مجلس و انتخابات هستند را کنار بگذارید

تحریم انتخابات اخیر بیشتر از همه اینها حاصل یک هفته قبل از عید بودن انتخابات بود مردم بی خبر مشغول خانه تکانی بودند، تا گفتن "نه" به سلطان

بله تصویر منسجمی از تحریمیون وجود ندارد
ولی مردم در انجام ندادن حرکتی به راحتی با هم متحد می شوند ..در تخریب..در تحریم..

زمانی که مردم در سنجیدن و به نتیجه رسیدن و انجام دادن حرکتی کوچک با هم متحد شدند آن حرکت را به عنوان نشانی از آن تفکر می توان به رسمیت شناخت
آقای گنجی
وزنه بدون شکل و سنگین تحریمیون مخاطب حرف های شما نیست.. آنها بدنه یک جامعه بدون رسانه و بدون فیلتر شکن هستند.. که صدای شما به آنها نمی رسد
اگر دنبال حرکتی هستید..یا تغییری.. یا کوچکترین تکانی.. با آنها که شهروندانی مصلحند حرف بزنید آنهایی که بدون عضویت در نهادی سیاسی تنها بابت نگه داشتن تنها حق باقی مانده خود به سختی از میان گزینه های موجود انتخاب می کنند.. که به سلول های انفرادی در زندگی زیرزمینی بر نگردندو در رخوت و نا امیدی فرو نروند
آنهایی که هنوز از پس تورم وحشتناک امروز قادر به اندیشیدن به فردا هستند
وزنه سنگین تحریمیون از آدمهای به غایت افسرده و بی حرکت تشکیل شده که شما را هم با بقیه سر و ته یه کرباس میدانند
این جمله را شنیده اید؟
"همه سر و ته یه کرباسن!"
به تهران برگردید تا پیش از هر انتخابات جملات این وزنه سنگین را خوبتر بشنوید

-- گلرخ ، Jul 7, 2008

نکته اساسی که دوستان شرکت کننده در انتخابات فراموش می کنند. خواسته ها و مطالبات مردمی است که قرار است در پای صندوق های رای به نفع نامزدهای اصلاح طلب حاضر شوند. وقتی اصلاح طلبان از کف مطالبات صحبت می کنند و حتی در همین حد کف مطالبات را هم نمی توانند بر آورده سازند! وقتی گام به گام از آرا مردم عقب می نشینند و با آرا مردم برای خود با قدرت معامله می کنند و...
البته که جامعه تحریمی ها و شرکت نکنندگان در انتخابات سر خورده و افسرده اند از این همه استراتژی های تو خالی و عقب نشینی های بی فایده و ...
اما سوال این جاست که چرا حاضر شدن در پای صندوق های رای در انتخابات دوم خرداد، مجلس ششم، انتخابات دور اول شورا ها و انتخابات دور هشتم ریاست جمهوری همه نتوانستند کف مطالبات تعریف شده توسط اصلاح طلبان _ و نه مردم را البته_ بر آورده سازند؟
چه نتیجه ای می توان گرفت به غیر از این که صندوق رای در جمهوری اسلامی راه گذار به دمکراسی نیست. متاسفم که تحریمی ها نیز گروه های شکل یافته نیستد چرا که فضای سیاسی ایران جامعه مدنی نیست تا در آن با گروه های تحریمی برای مطالباتشان به مذاکره نشست_ هرچند که قرار بود پس از دوم خرداد یکی از دغدغه های دولت یاری به شکل یافتن جامعه مدنی باشد اما بعد ها یعنی چند ماه بعد این جامعه مدنی هم شد مدینه النبی!!-.
در هر حال بعید می دانم راه باز گزداندن تحریمی ها و مردمی که شب عید به جای فکر کردن به انتخابات و اقلیت مقتدر!!!، به پای صندوق های رای، ترساندن آنها از محافظه کاران یا متهم کردن آنها یاشد به اینکه که چرا آرا شان را به نخواسته هایشان نمی دهند؟!
اگر مطالبات این گرده از جامعه در طرح ها و برنامه های اصلاح طلبان و یا گروه های سیاسی دیده شود و مردم نه خاطر جمع از اجرای آنها که ضمانت راستی برنامه دهندگان را باور کنند شاید شبه دوم خرداد دیگری بر پا شود هر چند گه تحریمی ها دیگر به گروه های اصلاح طلب در شعار هایشان و برنامه هایشان اعتمادی ندارند... و گویا کاوه ای دیگر می خواهد این راه

-- AIDIN ، Jul 7, 2008

سلام لطفا یکبار با زبان ساده که برای عامه مردم قابل فهم باشید معایب و محاسن شرکت کردن و نکردن در انتخابات را لیست کنید تا مردم بتوانند تصمیم بگیرند.
من خودم مدتی در اینترنت برای مقاله های مختلف جستجو کردم تا ببینم چه تصمیمی درست است ولی متاسفانه بدلیل تعدد آرا به نتیجه نرسیدم. چه انتظاری از مردمی دارید که به منابع اطلاعاتی مثل اینترنت دسترسی ندارند.
مردم اگر اطلاعات درست نداشته باشند مانند 28 مرداد و انقلاب 57 احساساتی تصمیم میگیرند.
چه کسی وظیفه دارد تا به زبان خیلی ساده مردم را متقاعد کند که چه کاری درست است و چه کاری غلط؟
منتظر پاسخ شما هستم!

-- سپهر ، Jul 8, 2008

«دفاعيات لاريجاني با ادبياتي مانند اينکه «اراده مصمم از کل حاکميت نياز است تا کار مردم روي زمين نماند» يا دادن اين پيغام به مخالفان که «ساعت ها با قوه قضائيه روي طرح کار کرديم و بررسي ها در صدر قوه قضائيه صورت گرفت تا طرح پخته بياوريم» سبب شد تنها يک مخالف در صحن علني صحبت کند. »

سروناز: آری این‌چنین بود!
که یک نماینده یه حرفایی زد و دل مشوقین شرکت در انتخابات را شاد نمود و آنان سرود رهایی سر دادند:

همراه شو عزیز!
همراه شو عزیز!
ما با همین یکی!
به دیو می‌دیم بی..اخ
بهش می‌گیم زکی

-- شاهین دلنشین ، Jul 8, 2008

تحلیل بسیار جالب و مقرون به واقعیتی است ولی به نظر من تحلیل کمی آراء تحریمی و غیر تحریمیان باید با یک تحلیل کیفی دموگرافیک از
لایه بندی اجتماعی شرکت کنندگان و تحریم کنندگان نیز تکمیل شود. هر چند آقای گنجی به آرای فتوائی هم اشاره ائی نموده اند ولی این جنبه قضیه واجد اهمیت جامعه شناختی سیاسی بیشتری از یک اشاره است.

-- حبیب تبریزیان ، Jul 8, 2008

دنباله کامنت بالا پیرامون لزوم گفتمان با فرهیختگان اصولاگرا در این دوران سرنوشت ساز، بد نیست این گفتمان از طریق شورای ملی صلح هم انجام شود. بچه های مذهبی میانه قدیمی که روابط عاطفی و دوستی با آن ها دارند می توانند کمک خوبی باشند. گاهی یک عمل هوشیارانه می تواند تاریخ ساز باشد. نوشتن خوب است. ولی خوبتر در شرایط حساس و ویژه فعلی "تاثیر گذاشتن مشخص" است.
باید جلوی ویرانگری یک عده ... خارجی را گرفت که در اثر رجزخوانی های غیر حرفه ای عقده ای و کینه ای هم شده اند و به هیچ کس و هیج چیز رحم نخواهند کرد. از همین الان عواملشان برای غارت موزه ها و ویرانی آثار تمدن و فرهنگ ایرانی که به آن رشک می ورزند در ایران مستقر شده اند!

-- بدون نام ، Jul 8, 2008

بی‌پایه بودن تحلیل جناب گنجی از همین جمله اول پیداست: «۵۴ درصد مردم آن انتخابات را تحریم کرده‌اند.»
این نهایت توهم و خوش‌خیالی است که هر که را در انتخابات شرکت نکرده به حساب تحریم کننده بگذاریم. احتمالا جناب گنجی تمام این ۵۰ درصد را رای به خودشان و نظراتشان حساب می‌کنند که انتظار قانع شدن دیگران با این تحلیل‌های سطحی و احساسی را دارند.

-- آرش ، Jul 9, 2008

نقدِ متينی بر نظراتِ آقای گنجی در اين آدرس به چشم‌ام خورد، شايد برای خوانندگان مفيد افتد:
http://ghorbatzadegan.persianblog.ir/post/72

لب کلام مقاله: «آقای گنجی خود را نماينده و هم‌مسلکِ جميعِ تحريم‌گران ندارد که ميان وی و بسیاری ديگر، تفاوت از زمين تا آسمان است»

-- رضا ، Jul 14, 2008

جناب آقای گنجی لطفا دریک مقاله ی مبسوط راهکارهای عملی خودرابرای برون رفت ازشرایط نابسامان فعلی بیان فرمایند تابتوان درباره ی آن راهکارهاصحبت کرد.
تاکنون بنده نزدهیچ یک ازتحریم کنندگان راهکاراجرایی وواقع بینانه ای ندیده ام.

-- مسعود ، Jul 15, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)