تاریخ انتشار: ۱۷ تیر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
وزن گروه‌های سیاسی، بخش دوم

مسأله‌ی ما احمدی‌نژاد نیست

اکبر گنجی

توجیهات غیر مجاب‌کننده

این آرزوی دست نیافتنی‌ای است که گروه‌های دوم خردادی فکر کنند که می‌توانند پشت درهای بسته با تعدادی افراد معین، تصمیم به شرکت در انتخابات بگیرند، کاندیدای خود را هم معین کنند و بعد از دیگران بخواهند که در انتخابات شرکت و به کاندیدای آنها رأی دهند، چنین سودایی محقق نخواهد شد.

نباید به مردم همچون پیاده‌های مسلوب‌‌الاختیار عرصه‌ی شطرنج سیاسی نگریست. اصلاح‌طلبان از سه شیوه برای مجاب کردن تحریم‌گران و مردم برای شرکت در انتخابات استفاده می‌کنند:

۱- خطر احمدی‌نژاد

در طول سه سال گذشته اصلاح‌طلبان به انحأ گوناگون تمام مسایل و مشکلات ایران را به احمدی‌نژاد فروکاسته‌اند. این شیوه ناکارآمد است. اگر از صبح تا شب خطر احمدی‌نژاد و نتایج اقداماتش ذکر شود، کسی مجاب به شرکت در انتخابات نخواهد شد. چون در نهایت تحریم‌کننده این پرسش را مطرح خواهد کرد: آیا احمدی‌نژاد عامل تمام مشکلات و مسایل است و با رفتن او همه مشکلات رفع و تمام مسایل حل خواهد شد؟

مگر می‌توان تمام مسایل و مشکلات یک نظام سیاسی را به یک فرد فروکاست؟ به عنوان مثال، رهبر در این ساختار چه کاره است و چقدر قدرت دارد؟ رهبری که جهانش پر از دشمن و توطئه است، چون ذهن او این توطئه‌ها و دشمنان را بر واقعیت تحمیل کرده است. مسأله‌ی ما احمدی‌نژاد نیست، احمدی‌نژاد جز بسیار کوچکی از مسأله ماست. احمدی‌نژاد هم نباشد، رهبر با افراد دیگری همین وضعیت را تدوام خواهد بخشید.

مسأله این نیست که احمدی‌نژاد در اجلاس سراسری جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و در حضور فقهای بزرگ ایران اعلام می‌کند آمریکایی‌ها می‌خواستند او را در عراق بدزدند، درد این است که تمام علما این سخنان را می‌شنوند و آن را باور می‌کنند. کدام‌یک از علمای حاضر در آن جلسه، در جایی مدعای احمدی‌نژاد را به پرسش گرفت؟ احمدی‌نژاد هر روز از ترور و ربایش خود سخن می‌گوید، اما رهبر هم قاطعانه از او حمایت می‌کند.

۲- حرکت حول خاتمی

بخشی از اصلاح‌طلبان گمان می‌کنند که با علم کردن خاتمی می‌توان در جامعه شور آفرید و جنبشی به راه انداخت و انتخابات را برد. این رویکرد در انتخابات مجلس هشتم شکست خورد، لیست یاران خاتمی که با دخالت مستقیم او تهیه شده بود، حرکتی نیافرید و اکثریت مردم تهران را مجاب به شرکت در انتخابات نکرد.

تأکید بر این‌که اگر خاتمی در مقابل احمدی‌نژاد کاندیدا شود کار تمام است و او حتماً رئیس جمهور خواهد شد، تحریم‌گری را مجاب به شرکت در انتخابات نخواهد کرد. به عنوان نمونه، عباس عبدی، یکی از کسانی که در انتخابات شرکت نکرد، در گفت‌وگوی اخیرش با سعید حجاریان، شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آینده را بی فایده دانسته و از اصلاح‌طلبان دعوت کرده تا در انتخابات آینده شرکت نکرده و به جای آن به نقد خود و به بازسازی خود بپردازند.1

به نظر عبدی اگر تمام گروه‌های اصلاح‌طلب بر سر خاتمی اجماع کنند و نظام هم اجازه دهد تا او در انتخابات شرکت کند، باز هم خاتمی رأی نخواهد آورد. از نظر عبدی حتی اگر خاتمی رئیس جمهور شود، توان این‌که تغییری در وضعیت ایجاد کند را ندارد.

احمد زیدآبادی، یکی دیگر از کسانی است که در انتخابات شرکت نکرد. او کاندیداتوری خاتمی در انتخابات آینده را بی فایده خوانده و وی را حتی اگر رأی بیاورد، مناسب برای این کار تشخیص نمی‌دهد.2 نباید گمان کرد که فقط عبدی و زیدآبادی چنین نظری دارند، دیگر تحریم‌گران، اگر نظر رادیکال تری نداشته باشند، حداقل با عبدی و زیدآبادی هم نظرند.

۳- طرح کاندیداتوری عبدالله نوری

برخی از اصلاح‌طلبان گفته‌اند که شاید با کاندیدا کردن عبدالله نوری بتوان تحریمیون را مجاب به شرکت در انتخابات کرد.3 این پیشنهاد چند مشکل اساسی دارد:

الف- عبدالله نوری ولایت فقیه را قبول ندارد و به صراحت تمام اعلام کرده است که قانون اساسی نیاز به اصلاح بنیادین دارد. قرار است او رئیس جمهور شود تا در چارچوب همین قانون اساسی با ولی فقیهی که قبول ندارد و او هم عبدالله نوری را قبول ندارد، کار کند.

علم کردن روحانی خوش‌فکر، توانا و استواری چون عبدالله نوری که خود شرکت در انتخابات را با وجود ساختار فعلی بی‌فایده می‌داند و به صراحت اعلام کرده است باید قانون اساسی اصلاح شود، مصداق آب در هاون کوبیدن است. با توجه به شرایط فعلی و ساختار سیاسی موجود، رد صلاحیت نوری حتمی است. پس هدف از کاندیداتوری نوری چیست؟

احتمالاً هدف دیگری مد نظر است. یعنی، هدف از کاندیداتوری عبدالله نوری، «ایجاد هیجان عمومی»، «وارد کردن شوک به جامعه»، استفاده از فرصت انتخابات برای طرح یک دیدگاه و سخنان رادیکال اعتراضی و... است، نه رئیس جمهور شدن وی.

هدف این است که پس از بیان سخنان رادیکال شوک‌آور و رد صلاحیت وی توسط شورای نگهبان، انتخابات رسما تحریم شود. اگر نظر گروه‌های دوم خردادی نادیده گرفته شود و گمان شود که عبدالله نوری می‌تواند شخصاً درباره‌ی مواضعی که باید اتخاذ کند تصمیم بگیرد، بازهم جای یک پرسش مهم وجود دارد: آیا عبدالله نوری حاضر است پرچمدار حرکت اعتراضی چند ماهه‌ای شود که برای شخص او هزینه‌های زیادی به دنبال دارد؟ سکوت چندین ساله‌ی نوری مبنا و دلایلی دارد، چه امری موجب می‌شود که عبدالله نوری آن مبانی و دلایل را نادیده بگیرد؟ برخی از تحریم‌گران به دنبال مصدقی هستند که در برابر شاه (آقای خامنه‌ای) بایستد. آیا عبدالله نوری می‌خواهد نقش مصدق در برابر شاه را بازی کند؟

ب- آیا گروه‌ها و احزاب دوم خردادی حاضرند در پشت سر نوری وارد یک حرکت رادیکال اعتراضی شوند؟ وقتی گروه‌های محافظه‌کار اصلاح‌طلب خاتمی را نمی‌پذیرند، آیا با پذیرش عبدالله نوری خطر درگیر شدن با رهبر را به جان می‌خرند؟

حسین مرعشی به روشنی اعلام کرده که خاتمی کاندیدای مناسبی نیست، «افراط گرای اصلاح‌طلب هم شانس کاندیداتوری ندارد، به لحاظ این‌که امکان عبور از شورای نگهبان را ندارد». به همین دلیل و حزب کارگزاران سازندگی به افرادی چون حسن روحانی، حسن جبیبی، ناطق نوری و ولایتی نظر دارد که می‌توانند ائتلافی گسترده از اصلاح‌طلبان و راست میانه در برابر احمدی‌نژاد ایجاد کنند.4 کارگزاران سازندگی نگاهش معطوف به ائتلاف با راست میانه است، نه چپ روی و دوری بیشتر از نظام و راست.

از سوی دیگر، قرائن و شواهد حاکی از آن است که کروبی به احتمال زیاد این میدان را ترک نخواهد کرد. اگر او کاندیدا شود، حزب اعتماد ملی و چند حزب دیگر دوم خردادی به دنبال وی خواهند رفت.

ج- کاندیدای اصلی دو گروه رادیکال اصلاح‌طلب، یعنی مشارکت و مجاهدین انقلاب، خاتمی است.5 اما این دو گروه بر اجماع و ائتلاف همه‌ی احزاب دوم خردادی پافشاری می‌کنند. اینان با شرکت در ائتلاف با احزاب دوم خردادی و پیروی از چهره‌هایی که تمام کوشش‌شان راضی کردن «مقام معظم رهبری» است، دست و پای خود را کاملاً بسته‌اند و امکان هرگونه تحولی را ناممکن کرده‌اند.

احزاب و افرادی که اینان می‌خواهند با آنها ائتلاف تشکیل دهند، حتی اگر تمام کاندیداهای اصلاح‌طلب را رد صلاحیت و تمام اصلاح‌طلبان را هم بازداشت و زندانی کنند، باز هم خواهند گفت که برای حفظ نظام در برابر توطئه‌های آمریکا باید در انتخابات شرکت کرد.

در واقع تمام کوشش آن افراد و گروه‌ها مصروف این می‌گردد که دائماً به رهبر اثبات کنند که خودی هستند و با غیر خودی‌ها مرزبندی مشخص دارند. جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پس از برگزاری انتخابات مجلس هشتم، طی دو بیانیه اعلام کردند با لیست دادن در تهران مخالف بودند، ولی به خاطر حفظ ائتلاف و گردن نهادن به رأی جمعی آنان، از نظر خود عدول کرده‌اند.

د- اگر همه نکات پیش گفته مرتفع شود، اصلی‌ترین مسأله سر در خواهد آورد. به چه دلیل یا دلایلی قرار است تحریمیون را مجاب کرد که در انتخابات شرکت و پشت سر عبدالله نوری گرد آیند؟ آیا اگر عبدالله نوری رئیس جمهور شود، قادر است با وجود رهبر و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و قوه قضائیه و مجلس هشتم و سپاه و بسیج و... در ساختار فعلی تحولی بنیادین به سوی دموکراسی ایجاد کند؟

نتیجه

تعداد تحریم کنندگان (شامل قهرکنندگان، سکوت کرده‌ها، شرکت نکرده‌ها و...)، از تعداد شرکت‌کنندگان (شامل اصلاح‌طلبان و محافظه‌کاران) بسیار بیشتر است. هیچ نیروی سیاسی دموکراتی نمی‌تواند چشمان خود را برروی این خیل عظیم ببندد و آنها را نادیده بگیرد.

اصلاح‌طلبان می‌توانند با نادیده گرفتن تحریم‌گران به راه خود ادامه دهند، در آن صورت تحریم‌گران هم به راه خود می‌روند و در انتخابات آینده بر تعداد تحریم‌کنندگان افزوده خواهد شد. باید گفت‌وگویی جدی میان اصلاح‌طلبان و تحریم کنندگان در عرصه‌ی عمومی آغاز شود.

روش‌هایی وجود دارد که نه تنها به معنای نادیده گرفتن است، بلکه تحریک‌کننده هم هست. تکرار این سخنان در دو انتخابات گذشته که: تحریم‌کنندگان عامل بر سر کار آمدن احمدی‌نژاد هستند، تحریم‌کنندگان مسئول وضعیت موجود هستند، تحریم کنندگان می‌خواهند با سربازان آمریکایی و حمله‌ی نظامی دموکراسی را به ایران وارد کنند، تحریم‌کنندگان از عمل خود پشیمان شده و فهیمده‌اند که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده‌اند، تحریم‌کنندگان در این انتخابات شرکت خواهند کرد و به اصلاح‌طلبان رأی خواهند داد، سودی به حال معتقدان به شرکت در انتخابات ندارد.

کدام تحریم‌کننده‌ای پشیمان شده و نظر خود را پس گرفته است؟ کدام تحریم‌گری مدافع حمله‌ی نظامی آمریکا یا اسرائیل به ایران است؟ آیا استفاده از این روش‌‌ها به معنای افتادن به دام روش‌های غیر اخلاقی - امنیتی محافظه‌کاران نیست؟

یک عامل مهم و ظاهراً پنهان، میان تحریم‌گران و گروه‌های دوم خردادی معتقد به شرکت در انتخابات جدایی می‌افکند. تحریم‌گران نمی‌توانند در تحلیل‌های خود نقش عامل «منافع» را نادیده بگیرند. سران احزاب دوم خردادی طی سه دهه‌ی گذشته در قدرت سهیم بوده‌اند. مهم‌ترین راه کسب ثروت در ایران، اتصال به دولت است. بنابراین، نمی‌توان نقش عامل مهم منافع را در تأکید احزاب دوم خردادی مبنی بر شرکت در انتخابات نادیده گرفت.

اگر تحریم‌‌کنندگان در انتخابات شرکت کنند، چون گزینه‌ی بدیلی وجود ندارد، مجبورند به کاندیدای اصلاح‌طلبان رأی دهند. بدین ترتیب، اگر تحریم‌کنندگان در انتخابات شرکت کنند، منافع آن به گروه‌های دوم خردادی می‌رسد. آیا احزاب دوم خردادی می‌توانند انکار کنند که منافع قدرت و ثروت هیچ نقشی در آن همه تأکید بر شرکت در انتخابات ندارد؟ مدعای ما این نیست که می‌توان نظر احزاب دوم خردادی مبنی بر شرکت در انتخابات را به منافع آنها فروکاست، بلکه ادعای ما این است که منافع (قدرت و ثروت) یکی از عوامل باور آنها به شرکت در انتخابات است.

اما از این سو، منافع (به معنای قدرت و ثروت، نه به معنای وسیع کلمه، یعنی: نیازها، تمناها، ترجیحات، آرزوها)، در تصمیم‌گیری اکثر افراد تأثیری ندارد. بسیاری از تحریم‌کنندگان نه حزب و گروهی دارند، نه مشی زندگی‌شان نشان داده است که به دنبال مناصب سیاسی اند. تا آنجا که من می‌فهمم دو نوع خواست وجود دارد: در سطح فردی افراد خواهان عزت نفس، احترام، فردیت، آزادی و حقوق ‌اند و در سطح جمعی خواهان یک نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر اند.

اگر دریافت من از ترجیحات مردم یا تحریم‌گران درست باشد، در آن صورت مسأله‌ی ما این خواهد بود: چه نوع نظام سیاسی بر ایران حاکم است و گذار از این نوع نظام سیاسی به یک نظام دموکراتیک چگونه امکان‌پذیر است؟ سخن گفتن در این زمینه باید براساس تجربه‌های بشری گذار به دموکراسی باشد، نه پنهان شدن در پشت سنگر «رژیم استثنایی ایران» و به دنبال راه‌های استثنایی رفتن و هیچ راهی را نیافتن.


پانوشت:
۱. سایت نوروز، گفت‌وگوی عباس عبدی با سعید حجاریان، ۲۶ خرداد ۸۷. عبدی می‌گوید: «تنها راهبرد صبر، سکوت نسبی، بازسازی خود و قوام تشكیلاتی و نگاه انتقادی به گذشته و انتظار برای آنها باقی می‌ماند. انتظار به این دلیل مهم است که این شرایط مطلقا پایدار نیست. هدف صبر و سکوت و انتظار، انفعال نیست بلکه بازسازی اصلاح‌طلبان است. من اصلا معتقد نیستم که باید از ناطق حمایت کرد. شاید اشتراکاتی در دوره‌هایی وجود داشته باشد، اما حمایت بی‌مفهوم است. اصلاح‌طلبان باید اعتماد و تشکیلات و نظم خود را در جامعه بازسازی کند و با عجله دویدن در میدان سیاست به نظر من جواب نمی‌دهد. فکر کنم که سعید هم با این پیشنهاد صبر و سکوت موافق است، فقط از او خواسته‌اند که نگوید!»
عبدی در مقاله «اختلال در فضای مفهومی‌ کنش»، نهم تیر ۸۷، از زاویه‌ی دیگری بر نظر خود تأکید کرده است (رجوع شود به سایت آینده).
۲. احمد زیدآبادی، جناب خاتمی تردید را کنار بگذارد، روز آن‌لاین، ۳۰ خرداد ۸۷.
زید آبادی می‌نویسد: «گروه‌های اصلاح‌طلب با توجه به تجربه دو انتخابات گذشته نباید فراموش کنند که قهرکردگان با صندوق رآی از نظر کمی تأثیر گذارترین نیرو در انتخابات به شمار می‌روند و صرف اجماع ۱۸ گروه اصلاح‌طلب بر روی شخصی که هیجان و جنبش عمومی در سطح جامعه برنینگیزد، دوم خرداد دیگری را رقم نخواهد زد. به هر حال شخص مورد نظر، هرکس باشد، خاتمی نیست.»
۳. سعید حجاریان در گفت‌‌وگو با عباس عبدی این ایده را مطرح کرد که یک راه این است که عبدالله نوری را اصلاح‌طلبان کاندیدا کنند تا تحریمیون را هم بتوان به سوی صندوق‌های رأی بازگرداند. اگرهم شورای نگهبان او را رد صلاحیت کرد، در آن صورت همه‌ی اصلاح‌طلبان می توانند از انتخابات کنار بکشند. یعنی آن را تحریم کنند.
پس از وی تاجرنیا بود که در گفت‌وگو با سایت ادوار نیوز اعلام کرد: «پیش‌بینی می‌شود حضور احتمالی نوری با ویژگی‌های تحول‌خواهی و تأثیرگذاری وی، بتواند فضای درونی اصلاحات را تغییر دهد.» (ادوار نیوز، ۱۳ تیر ۸۷)
احمد زیدآبادی هم در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد ضمن بیان دلایل مخالفت با کاندیداتوری خاتمی، می‌گوید: به یک چهره تازه نیاز است که «اعلام حضور وی در انتخابات، یک هیجان عمومی هم ایجاد کند. در حال حاضر اصلاح‌طلبان نیازمند کاندیدایی هستند که نوعی شوک به فضای سیاسی و جامعه وارد کند». به گمان وی، این شخص کسی جز عبدالله نوری نیست. (اعتماد ملی، ۱۵ تیر ۸۷)
۴. گفت‌وگوی روزنامه اعتماد با حسین مرعشی، سخنگوی کارگزاران سازندگی.
مرعشی می‌گوید: «می‌خواهم بگویم آدم‌های میانه‌یی که می‌شود روی آنها تفاهم کرد چه کسانی هستند. از بین اصولگرایان قاعدتاً آقای ناطق‌نوری، آقای روحانی و آقای ولایتی می‌توانند مطرح باشند. از ناحیه ما هم دکتر حبیبی و مهندس موسوی می‌توانند مطرح شوند.» روشن است که مهندس موسوی و حسن حبیبی نمی‌آیند. پس محور اصلی بحث در سخن مرعشی این است که مثلا ناطق نوری کاندیدای مشترک باشد و دو شرط پذیرفته شود. اول: تضمین سلامت انتخابات. دوم: بردن بخشی از اصلاح طلبان به کابینه.
محمد عطریان، یکی دیگر از اعضای کارگزاران سازندگی، در گفت‌وگو با روز آن‌لاین در خصوص احتمال کاندیداتوری عبدالله نوری می‌گوید:«چنین احتمالی را بعید می‌داند.» (روز آن لاین، ۱۶ تیر ۸۷)
۵. محسن آرمین در مقاله پیش گفته، پس از کلی بحث درباره‌ی علل شکست قبلی و ضرورت پیروزی آینده، راه‌حل خود را ارائه می‌کند. می‌نویسد: «اکنون باید پرسید، ملاحظات و شرایط مذکور در کدام‌یک از شخصیت‌ها و چهره‌های اصلاح‌طلب متعین است؟ بدون شک در میان اصلاح‌طلبان چهره‌ها و شخصیت‌های محترمی را می‌توان یافت که هر یک واجد برخی از شرایط مذکور هستند، اما اگر با نگاهی ملی و فراتر از الزامات و منافع شخصی و گروهی به این سؤوال بنگریم، یک پاسخ بیشتر نخواهیم یافت.
این شرایط و ملاحظات بیش از هرکس در سیدمحمد خاتمی متعین است. به گمان من اصلاح‌طلبان اگر خواهان پیروزی در انتخابات آینده هستند و اگر به واقع قصد آن دارند که این انتخابات را به فرصتی برای تغییر و تحولی اساسی در کشور و نجات آن از وضعیت خطیر کنونی تبدیل کنند، نمی‌توانند به گزینه‌ای جز خاتمی فکر کنند» (محسن آرمین، درباره ضرورت‌ها و الزامات انتخاباتی اصلاح‌طلبان، اعتماد، ۱۶ تیرماه ۸۷).
آرمین با بیان این نظر درصدد قانع کردن تحریمیون به شرکت درانتخابات است، اما درست همین بخش از سخنان وی به وسیله‌ی مسؤولین روزنامه اعتماد سانسور شده و او مجبور می‌شود همان متن را در سایت امروز منتشر و تأکید کند که این متن سانسور نشده است و به خواننده دقیقا بگوید که درست همین بخش است که سانسور شده است. وقتی وضع احزاب دوم خردادی این چنین است، آیا نوبت به قانع کردن تحریمیون فرا می‌رسد؟ حزب مشارکت هم اعلام کرده است که به کسی جز خاتمی فکر نمی‌کند.

Share/Save/Bookmark

بخش نخست: تحریم‌کنندگان و شرکت‌کنندگان در انتخابات
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

عمر اصلاحات به سر آمده است چون زمانی که مجلس و دولت را داشتند نتوانستن و در بسیاری از مواقع نخواستند کاری از پیش ببرند از پتانسیل مردم استفاده نکردند چون خود از مردم میترسیدند پس اصلاح طلبی با خود زنی های یک دهه عمرشان به آخر رسید . ولی مردم چه راهی را در پیش گرفته اند ؟ با توجه باینکه مردم ایران جزء سیاسی ترین مردم دنیایند از کاندیدائی حمایت میکنند که باعث تضعیف جمهوری اسلامی شود و تا روز انتخابات معلوم نیست که این فرد را یافته اند یا اینکه نیافته و انتخابات را تحریم کنند پس رژیم هم بر سر دو راهی ست فقط اصلاح طلبان نیستند که سر نخ را از دست داده اند محافظه کارها هم نماینده ی مطلوبشان احمدی نژاد نبوده است ولی مردم آنها را نیز بر سر دو راهی قرار دادند . مردم از رژیم هیچ چشم امیدی برای بهبود اوضاع را ندارند به همین دلیل است که در بین جناحها بازی مخصوص به خود و تئوریزه ناشده ای را انجام میدهند و این رژیم است که به دنبال یک ناجی ست این ناجی چه کسی ست در زمان کلینتون با فشار کبوتر ها خاتمی رئیس جمهور میشود این برای راضی کردن آمریکائیها بود در زمان جرج بوش شخصی از صندوق بیرون میاید که درست جرج بوش ایران است حتی در عقاید افراطی مذهبی و احمدی نژاد همان کاری را بر سر آیران آورد که جرج بوش بر سر آمریکا حالا باید دید مک کین است یا اوباما ولی محافظه کاران به این دل بسته اند که مک کین سر از صنوق رای بیرون اورد به همین دلیل حضرت لاریجانی را آماده میکنند لذا واکنش جمهوری اسلامی بستگی به کنش انتخابات آمریکا دارد حال آقای گنجی و یا سایرین تئوری پردازی کنند برای تحریم یا شرکت در انتخابات حکومت از یک طرف و مردم از طرف دیگر تصمیم خودشان را گرفته اند التر ناتیو های خود را انتخاب کرده اند پس اصلاح طلبان تاثیری بر این روند و تصمیم گیری ها نخواهند داشت دقیقا مردم و رژیم در تاثیر انتخابات آمریکا همسو شده و تصمیم مشترک میگیرند چون انتخاب فردی که آمریکا را راضی کند از نظر مردم یعنی کسی که جمهوری اسلامی را تضعیف میکند از نظر جمهوری اسلامی کسی ست که در تحت تاثیر آمریکا منشا قدرت میشود اینکه خاتمی یا نوری به میدان بیایند امکان پذیر نیست و کسی ترفی نخواهد بست ولی لاریجانی از محافظه کاران تند رو و یا حسن روحانی بیشتر نزدیک به تحلیل هستند گذشت زمان معین خواهد کرد

-- Farhad ، Jul 7, 2008

به ندرت اصلاح طلبی را میتوان پیدا کرد که خود در خونخواری ودزدی حکومت اسلامی شریک نبوده و نیست. مصداق اصلاح طلبان جمهوری اسلامی جز این نیست:
" محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد"

-- Reza ، Jul 8, 2008

آیا تحلیل رای دادن و ندادن جمعیت چندین میلیونی را می توان با تقلیل به "تحریمیون" و "اصلاح طلب ها" و آوردن نام چند روزنامه نگار و روشنفکر انجام داد؟! این دو گروه هر دو وزن چندانی در معادلات ایران ندارند.
آیا آقای گنجی با این تحلیل ها می توانند بگویند که چهار سال بعدی قرار است چه اتفاقی برای ایران بیافتد؟ اگر رئیس جمهور ضد اصلاح طلب دیگری بیاید، چه خواهد شد؟ در رویدادهای بعدی "تحریمیون" چه تاثیری خواهند گذاشت؟
ما منتظر خواهیم شد که "تحریمیون" بدیلی از اپوزیسیون ارائه دهند که بتواند وارد عرصه سیاسی ایران شود و بدون چشمداشت به قدرت و ثروت (!) دموکراسی را به ارمغان بیاورد! تا آن زمان هم به کسی رای نمیدهیم و کار گردون را به امثال احمدی نژاد واگذار می کنیم و مشغول دعا می شویم!!
بگویید خاتمی توان آنچه شما انتظار دارید را ندارد، بگویید نوری که با قانون اساسی مشکل دارد اصلا نباید کاندیدا شود (تعیین تکلیف؟!)، و بگویید که اصلا کاندیدای مناسبی وجود ندارد. خوب، منتظر شویم تا آنچه می خواهیم یافت شود و تایید صلاحیت و آنوقت شرکت کنیم؟
آقای گنجی، خواهش میکنم کمی هم تحلیل خود را از منظر عملگراتری ارائه دهید و پیشبینی (نه پیشگویی) بعد از انتخابات را هم بکنید.
آقای گنجی، باور کنید وزنی که شما برای تحریم کنندگان در نظر میگیرد (حتی با اضافه کردن سکوت کنندگان و قهر کنندگان و ...) توهم است و کاری را هم از پیش نمیبرد. نگاه کنید به توده مردم و تفکر آنها و توان شما و روشنفکران در تغییر دادن تفکرشان! حتی در انتخاب خاتمی نیز، طبقه روشنفکر نقش خود را زیاد جدی گرفت.
آقای گنجی، پشتبند تحلیل شما نظراتی مشابه نظر بالا میآید با تحلیلی دایی جان ناپلئونی. دوست عزیز ما هنوز فکر میکند که یافتن گزینه ای برای تضعیف جمهوری اسلام هدف مردم است. پس لابد دوباره به احمدی نژاد رای میدهند!!

-- فرهت ، Jul 8, 2008

دیدگاه اقای گنجی، واقع بینانه و درست است.
من خاتمی را " آغا محمدخان خاتمی " نامیده ام. البته در د.م خرداد معروف هم در انتخابات شرکت نکردم چون خواسته ام سرنگونی جمهوری اسلامی است و به هیچ اصلاحی
در آن اعتقاد ندارم.مردم با خوش باوری و امیدورزی به او رای دادند. اما آن چه او کرد جز خیانت به اعتماد مردم و جز حمایت از سلطان ( رهبر ) در عمل ،و تحت پوشش " میانه روی و اعتدال گرائی " چیزی نبود. وقتی همین آقای گنجی تحت فشار شدی بود آقای خاتمی به اصطلاح "تند روی " او را دلیل اصلی می دانست و با وقاحت تمام از حمایت او شانه خالی کرد. در 18 تیر 78 خاتمی بعد از چند روز از مردم خواست دور "عوامل اغتشاش گر" را خالی کنند تا"نیروهای امنیتی" بتوانند آنان را راحت تر شناسائی کرده و با آنان برخورد کنند!
آقای ابراهیم نبوی ( که دشمن سرسخت ما تحریمی هاست و باحرارت می رود و در انتخابات دمکراتیک جمهوری اسلامیرای می دهدو برآمدن احمدی نژاد را تقصیر ما می داند!) در روز 22 یا 23 تیر نوشت ( نقل به مضمون ) : " من امروز مطلبم جدی است و طنز نیست. ما با اقتدارگراها اختلاف نظر داریم ولی به اصل جمهوری اسلامی معتقدیم و از آشوب و اغتشاش و ...حمایت نمی کنیم."
به گمان من اقتدارگراها شناخت بهتری از مردم دارند و به همین دلیل ،اتفاقا بهترین گزینه به اصطلاح "رقیب" برای آن ها در انتخابات همین "آغا محمد خان خاتمی " است.( منظور فقط خواجه بودن اوست به جنگجوئی و جسارت آغا محمدخان ) چون از میزان تنفر تحریمی ها نسبت به او آگاهند.
هیچ گزینه ای از به اصطلاح "اصلاح طلبان" ،حداقل شخص مرا به شرکت در انتصخابات ( انتخابات انتصابی )ترغیب نخواهد کرد. فقط سرنگونی !

-- آزاداندیش - تهران ، Jul 8, 2008

"...تکرار این سخنان که تحریم‌کنندگان عامل بر سر کار آمدن احمدی‌نژاد هستند، تحریم‌کنندگان مسئول وضعیت موجود هستند، تحریم کنندگان می‌خواهند با سربازان آمریکایی و حمله‌ی نظامی دموکراسی را به ایران وارد کنند، تحریم‌کنندگان از عمل خود پشیمان شده و فهیمده‌اند که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده‌اند، تحریم‌کنندگان در این انتخابات شرکت خواهند کرد و به اصلاح‌طلبان رأی خواهند داد، سودی به حال معتقدان به شرکت در انتخابات ندارد...بسیاری از تحریم‌کنندگان نه حزب و گروهی دارند، نه مشی زندگی‌شان نشان داده است که به دنبال مناصب سیاسی اند. تا آنجا که من می‌فهمم دو نوع خواست وجود دارد: در سطح فردی افراد خواهان عزت نفس، احترام، فردیت، آزادی و حقوق ‌اند و در سطح جمعی خواهان یک نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر اند..."
آین بخش ها را آقای بهنود باید بخوانند.

-- پدرام ، Jul 8, 2008

من در دور اول راي ندادم ولي در دور دوم از ترس بد تر به بد پناه بردم.
جناب گنجي خيلي مفيد و مختصر عرض كنم دلزدگي مردم نه ربطي به افراد دارد و نه به احزاب. دلزدگي و ياس مردم از اين است كه در پي 8 سال حكومت اصلاح طلبان به اين نكته كليدي پي بردند كه در ساختار اصلي ج.ا. اصلاح امر محالي است.

-- مزدك بامدادان ، Jul 8, 2008

حتا اگر تصور كنيم تمام بخش‌هاي تحليل بالا، سنجيده و درست باشد، بايد گفت، چنين تحليل مختص نويسنده‌ي يادشده نيست، بلكه بسيارند كساني كه چنين تحليل‌هايي از شرايط كنوني دارند. مسئله تحليل شرايط نيست، آنچه به بن‌بست كنوني دامن مي‌زند، چه بايد كرد است. چه كسي براي اين پرسش، تحليل دارد؟

-- علي منظوري حقيقي ، Jul 8, 2008

من در دور اول راي ندادم ولي در دور دوم از ترس بد تر به بد پناه بردم.
جناب گنجي خيلي مفيد و مختصر عرض كنم دلزدگي مردم نه ربطي به افراد دارد و نه به احزاب. دلزدگي و ياس مردم از اين است كه در پي 8 سال حكومت اصلاح طلبان به اين نكته كليدي پي بردند كه در ساختار اصلي ج.ا. اصلاح امر محالي است.

-- مزدك بامدادان ، Jul 8, 2008

شاید تحلیل شما از تحریم کنندگان (افرادی که مثل شما در برخی رسانه های خاص و با برد محدود مینویسند) درست باشد، ولی با قطعیت به شما می گویم که از مردم هیچ نمی دانید. مشکل شما یک نگاه خیلی خیلی آرمانی و متاسفانه هنوز انقلابی است. ولی اطمینان داشته باشید که با این نگاه تند ایده آل به جایی نمیرسید. مردم به استثنای شهرهای بزرگ همیشه در انتخابات شرکت میکنند! واقعا فهمیدن این مساله برای شما خیلی سخت است؟! و اینکه مردم به کاندیداهایی شناخته شده رای میدهند که در نهایت سادگی مخالف وضعیت موجود باشد. حرفهای قلمبه و بحث اصلاح طلبی و اصولگرایی در شهرستانها و روستاها محلی از اعراب ندارد. پیشنهاد می کنم تحت تاثیر فضای دموکراتیک غرب قرار نگیرید و در نظر داشته باشید که مردم ما حتی قشر باسواد و فرهنگی (البته در شهرستانها) اصلا روزنامه نمی خوانند. اینجا اروپا نیست آقای گنجی عزیز که در توالت هم کتاب بخوانند! نهایتا اینکه در رای آوردن خاتمی هرگز شک نکنید.

-- احسان ، Jul 8, 2008

دوستان:
در این که لابی های پرقدرت و گروه های با منافع ویژه سعی دارند رییس جمهور فعلی آمریکا را قبل از تمام شدن دوران ریاست جمهوریش به یک حمله نطامی هر چند محدود به ایران بکشانند شکی نیست.
از این طرف هم که بعضی ها در دولت و نیروهای مسلح از این کار چندان بدشان نمی آید.
منافع ملی ایحاب می کند که با شخصیت های منطقی تر جناح موسوم به اصولگرا وارد یک گفتگوی لابی گونه شد تا اوضاع از کنترل خارج نشود و این جند ماه آخر ریاست جمهوری بوش به پایان برسد.

-- Arash ، Jul 8, 2008

اصلاحات كفنش هم پوسيد مردنش كه مربوط به سال 82 و مجلس هفتم است تا كي مي خواهيم با خاطرات خوبمان زندگي كنيم
احسنت بر گنجي قهرمان با اين ذكاوتش

-- بدون نام ، Jul 8, 2008

حضرت آقای خاتمی که یزدیتشان بر همه چیز شان می چربد حداکثر قانون را ملاک قرار میدهند و آن را بر خواست مردم ترجیح میدهند. درست بر عکس آقای خمینی که مردم را بر قانون ترجیح داد تا موفق شد.

-- بدون نام ، Jul 8, 2008

آقای گنجی..
کجای این دنیایید؟..گفتگو بین تحریمی و اصلاح طلب در رابطه شهروندی سه سال است که شروع شده.. و از ما (کسانی که بدون ارتباطی با منافع و قدرت رای می دهیم و به سختی از بین گزینه ها انتخاب می کنیم) باید بپرسید که تحریمیون به راستی که هستند؟
شما بسیار دورید .. و تصوری آرمانی و غیر حقیقی از تحرمیون دارید.از تئوری پردازان توئطئه
از رخوت.. از بی انگیزه گی و نا امیدی..از تنفری که شما را هم شامل می شود.. و خاتمی را.. و همه دنیا..
آیا شما تصوری از جوان 20 ساله ای که سال دیگر قرار است پای صندوق برود دارید؟
شما چرا رهبر تحریمیون شده اید؟ و گمان می کنید که همه آنها را زیر یک پرچم جمع کرده اید؟؟ آیا این تحریمیون پیش از 2 خرداد در زیر زمین هایشان شمرده می شدند؟آن زمان وزنه ای به مراتب سنگین تر بودند..

آقای گنجی جامعه را به دو دسته اصلاح طلبو تحریمی تقسیم نکنید.. زمان خاتمی و تقسیم بندی های فکری گذشت.. ایران بعد از احمدی نژاد ایران آشفتگی ..تورم.. بی خبری .. و نا امیدیست. شما که اهل تفکرید به این فکر کنید که چطور می شود مردم را برای حرکتی کوچک (نه عدم حرکتی) با هم هم راستا و هماهنگ کرد.. یا اصلا به قصد چه هدف مشترکی؟.. انوقت است که ما هم می توانیم تجربه سه سال گفتگو نه به شیوه ای که شما گفتید بلکه به شیوه زندگی شهروندی و هر روزه در تهران را با شما به اشتراک گذاریم
گفتگویی که امروز به ریشه های عمیق تری مثل خود "انتخاب" و یا "تاثیر بر سرنوشت"و "تفکیک نیروها در قدرت و حذب ها" رسیده است.. وظیفه ای که در نبود رسانه به دوش شهروندانیست که به اطلاعات دسترسی بیشتری دارند
آقای گنجی یا گزینه هایی که از جانب مردم پیش بینی می کنید را از واژگانتان حذف کنید و یا غیر از در "رای ندادن" در جای دیگری همفکرانتان را با گزاره های دقیق تر وزن کنید در انجام یک عمل بسیار کوچک اجتماعی ..

ای کاش بر طبل تفرقه نمی کوبیدی مرد بزرگ
و دنبال نقاط مشترک می گشتی
تو که می گویی :
"سرنوشت انسان سرنوشتی مشترک است"

-- گلرخ ، Jul 8, 2008

بنده جزء افراد تحریم کننده انتخابات هستم که بعد از شورای سال 82 که خامنه ای با رفتن به یک شهر کوچک از شرکت در انتخاباتی که در دست دولت و با قوانین بهتری انجام می شد سر باز زد دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده و شاید تا کنون به جرأت بیش از 100 نفر را از شرکت در انتخابات منع و پشیمان کرده ام و باز هم به این کار ادامه خواهم داد! چرا؟ به دلیل اینکه بعد از آن انتخاب بود که فهمیدم همه ی افراد این مملکت که توسط رأی مردم انتخاب می شوند در اصل یک سرکار بودن بیش نیست و همه از فیلتر رهبری عبور می کنند. چگونه است که در بقیه انتخابات «آقا» در اول صبح با شناسنامه حاضر شده و تشویق به رأی دادن می کند( روشن است چون نتیجه انتخابات برایش مهم نیست و اینکه چه کسی از صندوق بیرون می آید) اما در انتخابات شورای 82 از انتخابات فرار و به خودی نیز نشان داد که رأی ندهند. بنابراین اولین شرط من نوعی تحریم کننده عدم حضور رهبر در انتخابات به معنایی است که ایشان از روند آن راضی نباشند( مثل سال 82 ) اگر اصلاح طلبان موفق به چنین کاری شوند بنده قول می دهم آن بیش از 100 نفر را دوباره مجاب به رای دادن کرده و خود نیز رأی بدهم.

-- همیشگی ، Jul 8, 2008

به ندرت اصلاح طلبی را میتوان پیدا کرد که خود در خونخواری ودزدی حکومت اسلامی شریک نبوده و نیست. مصداق اصلاح طلبان جمهوری اسلامی جز این نیست:
" محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد"

با این منطق نمی توان به جایی رسید. کار ایران و ایرانی دشوارتر از اینهاست که صاحب این کامنت گمان کرده است. باید بردبار بود و با دقت پیش رفت. نمی توان با این تصمیم های کیسه ای و اتهام های فله ای ایران را به جایی رساند، گویا این خواننده هنوز مشکل را بدرستی درنیافته است !

-- تهرانی ، Jul 8, 2008

قربان تک تک کلمه ها و نقطه ها و مکث هایت. حرف دل من یکی را واضح و روشن ومنطقی و بی هیجان مرگ و بکش و ترس گفتی.....

-- Raha ، Jul 8, 2008

متن فوق العاده ای بود.
مدتی پیش در اخبار اینجا (آمریکا) خواندم که یک گروه از دانشمندان علم ژنتیک ثابت کرده اند که طرفداران حزب جمهوری خواه در یک طرف و طرفداران حزب دموکرات از طرف دیگر به طور شگفت آوری دارای ژن های مشترک هستند. به عبارت دیگر، خصلت هایی مثل جاه طلبی، برتری خواهی، و تند روی و رفتار مبتنی بر احساسات وطن پرستانه (خصلت های طرفداران جمهوری خواهان) در مقابل خصلت هایی مثل آزادی خواهی، درک انسان های دیگر، میانه روی، و تمایل به جامعه ای به دور از احساسات خطرناک وطن پرستانه (خصلت های طرفداران دموکرات ها) تا حد زیادی مربوط به فیزیولوژی افراد می شود.

گاهی اوقات فکر می کنم که ما طرفداران تحریم به سادگی قادر به درک همدیگر هستیم و طرفداران مشارکت هم در سوی دیگر همین حس را با یکدیگر دارند در این به خاطر آن است که ما واقعن انسان هایی متفاوت هستیم. شاید به همین دلیل هم چیزی که مثل روز برای من و شما روشن است، برای طرفداران اصلاح طلبان به هیچ وجه قابل درک نیست.

8 سال از وقت گرانبهای ملت ایران توسط خاتمی و دار و دسته فریبکارش نابود شد و این مثل روز برای ما روشن است ولی ظاهرن طرفداران مشارکت قادر به درک این مساله نیستند و قصد دارن که این آزمون و خطا را برای یک قرن دیگر امتخان کنند تا شاید روزی به نتیجه برسند!

چه بسا اگر در آن روز دوم خرداد، مردم فریب اصلاح طلبان را نخورده بودند و ناطق نوری انتخاب شده بود، امروز ولایت فقیه بخشی از کتاب تاریخ معاصر مدارس ما بود!

-- پاتریک ، Jul 9, 2008

البته این هم روشی است که به سبک احمدی‌نژاد، دلخوش باشیم که صرفا با «سلطان» خواندن خامنه‌ای (به جای ارائه راه‌کاری عملی و ایجابی) انتظار تغییر و تحول داشته باشیم.
ضمن این که از همان نگاه منفعت‌گرایانه هم اگر به موضوع بنگریم، گرچه وجود منافع بسیار رسیدن به قدرت را برای اصلاح‌طلبان نمی‌توان نفی کرد؛ اما از سوی دیگر منافع امثال آقای گنجی را در عدم شرکت در انتخابات و ادامه وضع موجود و حتی بدتر شدن وضع کشور را نمی‌توان نادیده گرفت. هر چه باشد جناب گنجی دیگر داخل کشور نیستند که از وضعیت موجود و بدتر شدن آن آسیب ببینند و اگر اوضاع رو بهبود برود دیگر مجال زیادی برای نگاه غیرسازنده و صرفا نفی‌کننده ایشان باقی نمی‌ماند.

-- آرش ، Jul 9, 2008

آقا گنجی کلام شما به روی دیده. من تحلیلهای شما را مرتب دنبال میکنم. اینکه تحلیل کنیم ایده اصلاح طلبها چه سوراخهایی دارد و آنها چه منافعی دارند هم متین. اما چرا هیچکس زاه حل جایگزینی ارائه نمیدهد؟ این "تجربه‌های بشری گذار به دموکراسی" چگونه صیغه ای ست که هیچ بدیلی در ایران ندارد. درست است که پادشاه همچنان بر سر جای خود بوده و دشمن بافی میکند. ولی آیا خرابکاری های ناشی از بی کفایتی های دولت فعلی را می توان نادیده گرفت؟ چرا فراموش می کنیم بابا چان 70 میلیون جمعیت دارند در اینجا زندگی می کنند. این مردم آب می خواهند برق می خواهند کار می خواهند و باید نان بخورند تا زنده باشند. اگر اداره کشور دست افراد نالایق و بی اطلاع و بی کفایت باشد همان منابع محدود ملی هم به باد فنا داده می شود و مردم در عذاب بیشتری می افتند.
چه راه حل عاجلی برای این مشکل ارائه می دهید؟
آیا باید مردم سنگ به شکم ببندند و بمیرند تا روزی که نظام ولایت سقوط کند؟
آیا بین یک نظام سلطانی که لااقل خیابان ها را به موقع جارو می کند با یک نظام ملوک الطوائفی خر تو خر کامل که همه ثروت های ملی را نابخردانه به باد می دهد تفاوت بارزی وجود ندارد؟
آیا فقط باید نظام دموکراتیک مطلوب ما باشد و الا هیچ؟

-- رضا ، Jul 9, 2008

فراموش نکن. هنوز تعداد بسیار بسیار زیادی هستند ( مثل من و حداقل جمع دوستان من ) که فقط و فقط در صورت کاندید شدن خاتمی به اون رای میدهند و در غیر این صورت اصلا شرکت نمیکنند !
دلیل هم دارم !
جناح راست که تکلیفش روشن است !
می ماند اصلاح طلبان ! از بین تمام کاندیدهای احتمالای، جدای از مسئله قدرت سیاسی و اقتصادی و این مسائل، یک چیزی باید در مردم بوجود بیاورند به اسم « علاقه فردی » ! تقریبا هیچ کدام از اینها این موضوع را ندارند جز خاتمی !
اگر خاتمی رئیس جمهور خوبی نبود، اگر سیاست مدار خوبی نبود، خوب این خصوصیات در تمام اصلاح طلبان مشترک است ! اگر شخص متفاوت دیگری وجود داشت، الان اون خاتمی بود !
پس اصطلاحا در این مسائل همه سرو ته یک کرباس هستند !
تنها تفاوت این است که اگر خاتمی سیاست مدار خوبی نیست، « آدم خوبی » است ! این را تمام مخالفان او هم قبول دارند !
همین و بس ! من وقتی از تمام کاندیدهای احتمالی بدم می‌آید و یا علاقه‌ای ندارم ... و می دانم آمدن و نیامدن آنها سر هیچ تفاوتی نمی کند ، چرا شرکت کنم ؟
اگر خاتمی بیاید، حداقل شرکت می کنم و به او رای می دهم تا اگر چه در وضع ما فرقی نمی کند ، ولی حداقل رئیس جمهور مملکتم محبوب من و مورد احترام کل دنیاست !!
شما خاصیت بارز یا موثرتری در کاندیدهای دیگر می بینید ؟

-- حمیدرضا ، Jul 9, 2008

انقدر با صحبت‌های این دوستمون « احسان » که نمی دونم کی و کجاست موافقم که دلم می خواست براش دست بزنم !!

-- حمیدرضا ، Jul 9, 2008

« البته در دوم خرداد معروف هم در انتخابات شرکت نکردم چون خواسته ام سرنگونی جمهوری اسلامی است و به هیچ اصلاحی در آن اعتقاد ندارم. »

جناب « آزاداندیش » ! خب دوست من ! n صد هزار نفر در داخل و خارج از کشور ۳۰ سال است که اینطوری فکر میکنند ! می بینید که به جائی نمی رسد ! خوب روش را تغییر دهید !!!!!

برادر ! شما به اصلاحات رضایت بدهید، این کار از نظر شما ( در مقابل براندازی ) پیش پا افتاده را انجام دهید، اگر شد، در مرحله بعدی نظام را ریشه کن کنید !

صحبت‌های شما آدم را یاد بعضی از این تلویزیون های لس آنجلسی می اندازد که یک مجری و یک دوربین شروع به تولید برنامه می کنند و مجری یکسره فحش و بد و بیراه می گوید به همه و خبر از براندازی رژیم طی ۴۸ ساعت آینده میدهد ! همه هم از رای ندادن و شرکت نکردن در انتخابات خوشحالند و افتخار می کنند در شناسنامه آنها مهر نخورده !

غافل از اینکه در شناسنامه هر بسیجی در هر انتخابات تعداد زیادی مهر خورده و الان احمدی‌نژاد حاکم ملت ما ! ...

-- حمیدرضا ، Jul 9, 2008

مساله این است که چه کنیم؟؟؟

-- بدون نام ، Jul 9, 2008

برای دوستانی که سریال مرد هزار چهره را دیده اند:
می گویند احمد نزاد گفته است
من عضو سپاه نبودم
من شهردار تهران نبودم
من رییس جمهور نبودم
من احمدی نژاد نبودم
من کارمند ساده بایگانی در مشهد بودم
من اشتباهی ام

-- بی نام ، Jul 9, 2008

تحریم کنندگان فقط دریک مورد اشتراک دارند آن هم تحریم انتخابات است.اگر ترکیب آنهاواقعگرایانه بررسی شود به دهها گرایش متفاوت وگاه متضاد وحتی غیر سیاسی میرسیم که نه تنها "دو خواست اصلی"ندارند که انواع خواست ها را دارند و بطور واقعی اکثر عددی آنها یا خواستی ندارند یا حاضر نیستند برای خواستشان جز شرکت نکردن در انتخابات کار دیگری(هیچ کاری)انجام دهند.لطفآ خیالبلفی نکنید با این "تحریم کنندگان"کاری نمی توان کرد.

-- حمید ، Jul 9, 2008

دوستان زیادی هستند که هنوز نمی توانند نظر خود درباره امثال خاتمی را با آنچه در آینده نزدیک و حتی دور به نفعشان است به هم وابسته میکنند. دوستان همه را یا سیاه میبینند و یا سفید: خاتمی یزیدی میشود و گنجی قهرمان. در گذشته هم فکر میکردند خاتمی باید نقش قهرمانشان را بازی کند و حتی در یک جایگاه قانونی از قانون هم عبور کند.
رای دادن و رای ندادن هیچکدام افتخار نیست. بیایید سعی کنیم هر کاری که در آینده شاید به نفعمان باشد انتخاب کنیم. این را از منظر یک شهروند عادی میگویم و اگر شما قصد کارهای دیگری مثل مبارزه برای سرنگونی حکومت دارید، خوب موفق باشید. امیدوارم جایگزین مناسبی هم پیدا کنید. من چون پیدا نمیکنم و امیدی هم به تغییر حکومت ندارم (مگر از درون فروبپاشد که آن هم دست ما نیست) ترجیح میدهم از کوچکترین شانسی برای بهتر شدن چهار سال بعدی نگذرم، ولو با آمدن خاتمی باشد.
کسانی هم که فرق شرایط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... در زمان خاتمی و احمدینژاد را نمفهمند بهتر است کمی بیشتر روزنامه بخوانند.
کسانی هم که منتظر آمریکای موعود یا قهرمان موعود دیگری هستند توصیه می کنم مقالات اخیر در جراید را بخوانند: در شرایط بن بست در یک جامعه اعتقاد به خرافات بیشتر میشود!
شما را به خدا از کسانی مثل آقایان گنجی، عبدی و زید آبادی بپرسید که با پیشنهاداتی که دارند، انتظار دارند در چهار سال آینده چه اتفاقاتی بیافتد اگر همه به پیشنهادهایشان عمل کنند؟
احترام به این افراد البته نباید فراموش شود، وگرنه همین لحنی که اکنون درباره خاتمی دارید چند صباحی دیگر برای این دوستان به کار خواهید برد!

-- فرهت ، Jul 9, 2008

تحريم انتخابات تا تغيير شرايط، نظير هر اصلاحي نيازمند صبوري‌ست و مداومت. متأسفانه خيلي از دوستان فقط رأي دادن و شركت در انتخابات را فعل مي‌دانند در حالي‌كه عدم شركت در انتخاب نيز يك تصميم و عمل محسوب مي‌شود. شايد خطا از زماني آغاز شد كه در دور دوم انتخاب آقاي خاتمي ايشان بر خلاف اظهارات قبلي خود به برنده‌ي دوم انتخاب يعني تحريم‌كنندگان وقعي ننهادند و تقويت نهادهاي مدني لازم براي استحكام دموكراسي را به صورت حداقلي و فقط براي قشر خاصي كه رأي داده بودند مهيا كردند. حالا نمي‌شود از كساني كه در زمان قدرت‌مندي فراموش شده‌اند انتظار ياري داشت.

-- آشنا ، Jul 9, 2008

من خودم به امید اصلاحات به خاتمی رای دادم. ولی وقتی فهمیدم این شیخ عزیر فقط وظیفه دمپ و فرونشاندن عطش مردم برای اصلاحات را دارد هشت سال گذشت . بعد از آن دست به یک خودکشی اجتماعی زدیم . با همه توان به کسی رای دادم که جمهوری اسلامی را به قهقرا ببرد و برد.هیچوقت از انتخاب پشیمان نیستم. بدبختی شم تحمل می کنم. مردم ایران با انتخاب احمدی نژاد ( با هوشمندی تمام) جمهوری اسلامی را به قهقرا بردند. و رهبر تا آمد بفهمد چرا احمدی نژاد را مردم انتخاب کردند 3 سال گذشته/ چون اگر شرکت کنندگان اصلاح طلب بودند باید کروبی و یا هاشمی انتخاب می شد. اگر انتخاب کنندگان محافظه کار بودند باید لاریجانی بیرون می آمد. پس مردم واقعی سر نظام کلاه گذاشتند.آفرین برهوش این مردم. من در دور بعد هم به قاتل جمهوری اسالامی رای میدهم تا کار یکسره شود (به امید خدا) چون این نظام با اصلاحات درست نمی شود . و باید آنرا از پاشنه آشیل خودش سرنگون ساخت .

-- نی نی ، Jul 9, 2008

آقای گنجی و دوستان آنطور از انتخابات صحبت می کنند و نتیجه های احتمالی آن را تجزیه و تحلیل می کنند که انگار انتخاباتی صورت می گیرد. خیر برادر این شعبده بازی و شامورتی را شما اینقدر جدی نگیرید. اگر واقعا قبول کردید که این انتخابات طبق اصول نیمه دمکراسی انحام گرفته باز هم کور خوانده اید چرا که با نقشی که شورای نگبان ایفا میکند حدود 75 در صد از دموکرات بودن آن کسر میکند و با درآوردن عروسک های خیمه شب بازی از صندوق هم باقی مانده دموکراسی را به خاک می سپارند. قبول ندارید؟ از شیوخ اصلاحات و سازندگی سئوال بفرمایید یکی دست به قبای رهبر شد و چون او نتیجه نگرفت دیگری رو به درگاه خدا کرد که او تا حدودی موفق شد و دو پست خساس در این آشفته بازار بدست گرفت. آقای گنجی شعار شما در زندان خیلی به دل ها نشست و خامنه یی باید برود ولی افسوس که دیگر از یاد بردید.

به هر آقای خاتمی همانطور که بارها گفته ام در حد وزیر ارشاد لیاقت دارد و نباید پرجم دار اصلاحات می شد که ایشان اصلاحات را برای همیشه به گور کرد. از اصلاحات باید دل کند که آنچه فاسد شده اصلاح ندارد. اما چرا نباید اشخاصی مثل عبدالله نوری را که مورد احترام مردم هستند و سابقه یی درخشان هم دارند به میان گود نیاورد نه در قالب مهره انتخاباتی بلکه به عنوان رهیر یک نهضت.

چرا و تا کی به صورت تئوری مشکلات جامعه را بیان کنیم و تجزیه و تخلیل کنیم و شب به خانه برویم و همه چیز را تا نوبت بعدی فراموش کنیم؟ آیا هنوز زمان عمل نرسیده است؟ کشور در دست ابلهان و نامردمان دارد از بین میرود و نسل جوان دارد یا قربانی خرافات می گردد و یا تا خرخره پر از مواد مخدر و یا سرگردان در شهر ها در جستجوی لقمه نانی است و نسل میانه سال و پیر هم کمرش خم شده از مشکلات روزمره. آمریکا هم با تهدید جنگ و تحریم دایم آب به آسیاب این رژیم می ریزد و بهانه به دست خلیفه و اعیان و انصارش وی دهد. شما از جامعه ایران به دور هستید و خبر ندارید در عرض این یکی دوسال اخیر واقعا مردم به زجر آمده اند و یاغی شده اند اما متاسفانه پرچمداری مثل مصدق جایش خالی است.

-- داریوش ، Jul 9, 2008

سلام . نمی دانم ماهنامه آئین در خارج از کشور به دست آقای گنجی می رسد یا نه؟
آقای تاج زاده در مقاله « مسئولیت مدنی رای دادن یا ندادن؟» زمین و زمان را به هم می بافد تا ثابت کند که شرکت در انتخابات فعلا تنها راه حل منطقی است. من نمی توانم درک کنم دوستان اصلاح طلب به مقوله دموکراسی چرا قبیله ای نگاه می کنند؟ یعنی چه در هر حوزه که انتخابات ازاد برگزار شد شرکت کنیم؟ با این تئوری ها که تحریم انتخابات اصلا در هیچ کجای جهان مشروعیت پیدا نمی کند. دیگر اینکه چون آقای گنجی نوشته بودند ایمیل ها را می خوانند من دو کلمه هم با ایشان حرف داشتم. اول اینکه چرا سنجیده عمل نمی کنند. همین که در بیانیه ها از حقوق اقلیت های جنسی سخن می گویند بس بود. ایشان نباید فراموش کنند که اصلاح طلبان ممکن است در داخل از همین اقدامات به حق ایشان خیلی ضربه بخورند. دوم اینکه اخیرا آقای گنجی به قول مراد فرهاد پور علیه خودشان عمل می کنند. آخر با کدام منطق در بحث فقهی آیت الله منتظری را ایت الله می نامند و امام خمینی را آقای خمینی ؟ اکبر گنجی عزیز لطف کند در پای نوشته های خود ایمیل بگذارد. خواندن ایمیل چندان وقتی از ایشان نمی گیرد. ممنون

-- نیما ، Jul 9, 2008

آقای گنجی
بنده هم جزو تحریمی ها هستم و اعتقادم هم بر این هست که با شرایط موجود شرکت در انتخابات اشتباه محض است و در بین اصلاح طلبان هم این یأس به وضوح دیده می شود.
به دلیل روابطی که هم در فضای مجازی و هم در جامعه دارم و روزانه با طیف وسیعی از مردم برخورد دارم به وضوح می توان دید که چه عامه مردم و چه کاربران مجازی ای که خود را روشنفکر می دانند به دلیل شرایط موجود راضی به حمله نظامی علیه کشور هستند و از طرفی بمباران اطلاعاتی که از جانب غرب صورت میگیرد و در آینده با به افتتاح سه کانال تلوزیونی از جانب اروپا، انگلیس و عربستان این وضعیت بغرنج تر از قبل ادامه خواهد یافت.
جالب تر آنکه ما در طول تاریخ کشورمان هیچگاه هیچ کشوری دلسوز ما نبوده و در پی هر عملی نیات استعمارگرانه ای پنهان است.
مطمئناً حقوق بشر برای من و شما و تمامی مبارزان یک ارزش تلقی می شود اما همین حقوق بشر دستاویزی شده در جهت سلطه کشور های دیگر کشورهایی نظیر عربستان که هنوز از نظر رعایت حقوق بشر بسیار از ما عقب ترند و سوال اینجاست که آیا این کشورها دایه عزیز تر از مادرند؟
امیدوارم شما که تحریمیون را از اتهام حمایت از حمله نظامی مبری میدانید در باب این مبحث هم مطالبی ارائه دهید تا لااقل این جریان برای مخالفان هم ثابت گردد.

-- arya ، Jul 9, 2008

مهم ترين مشکل مقاله آقای گنجی اين است که تعريفی از گروه آلترناتيو «تحريم گران» نمی دهد.
« تحريم گران» در اين مقاله واژه ای به شدت مبهم و انتزاعی و گمراه کننده است.
اين تحريم گران واقعا چه کسانی اند که در پی « منافع، قدرت و ثروت» نيستند و آقای گنجی از جانب آنها قاطعانه می پرسد:

« کدام تحریم‌کننده‌ای پشیمان شده و نظر خود را پس گرفته است؟ کدام تحریم‌گری مدافع حمله‌ی نظامی آمریکا یا اسرائیل به ایران است؟ آیا استفاده از این روش‌‌ها به معنای افتادن به دام روش‌های غیر اخلاقی - امنیتی محافظه‌کاران نیست؟»

-- بدون نام ، Jul 9, 2008

آقای گنجی من تحریم گران پشیمان فراوانی را می شناسم..
و تحریم کننده های فراوانتری که به قصد حمله آمریکا رای نداده اند.. و تحریمیون بسیار زیاد تری که مشتاق "یک سره شدن" هستند
کافیست به کامنت های این صفحه نگاهی بیاندازیذ
پرچم بی شکل و قیافه "تحریمیون" را زمین بگزارید .. جمعیت کثیری از آنها سالهاست که مرده اند.
پیشنهادی تازه بدهید
تا مردمی خوش فکر تر زیر چتر اندیشه شما جمع شوند.

-- مریم ، Jul 9, 2008

نکته جالب آنکه بخشی از طرز فکر ها در جامعه در نظرات بالا منعکس شده و نشان میدهد که بسیاری از شرکت نکنندگان در انتخابات کمترین اشتراکی در تحلیلشان با آقای گنجی ندارند.
حتی برخی هستند که میخواهند دوباره به احمدی نژآد رای بدهند تا اینگونه جمهوری اسلامی را از بین ببرند!!
جای آقای گنجی در این بحث دارد خالی میشود. پیشنهاد میکنم که به مقالاتشان در این زمینه ادامه بدهند و دو مطلب را هم در نظر داشته باشند:
یک، کسانی هستند که نظرات شما را تایید میکنند اما آنچه در ذهنشان است با نظر شما بسیار متفاوت است. اگر قصد شما تاثیر گذاری است بر جامعه (نه فقط دایره کوچک روشنفکران) مواظب اشتباه متوجه شدن های نظراتتان باشید.
دو، اگر راهکار ارائه میدهید (مثلا تحریم) نتایج احتمالی آن و اتفاقات بعدی (چه کسی رییس جمهور میشود و در چهار سال آینده چه میکند و ما کجا خواهیم ایستاد و ...) را هم تحلیل کنید.

-- فرهت ، Jul 10, 2008

خلاصه چند بخش از نظرات آقای گنجی اینها هستند:

"به نظر عبدی خاتمی رأی نخواهد آورد."

"اگر خاتمی رئیس جمهور شود، توان این‌که تغییری در وضعیت ایجاد کند را ندارد. "

"احمد زیدآبادی کاندیداتوری خاتمی در انتخابات آینده را بی فایده خوانده و وی را حتی اگر رأی بیاورد، مناسب برای این کار تشخیص نمی‌دهد."

"نمی‌توان نقش عامل مهم منافع را در تأکید احزاب دوم خردادی مبنی بر شرکت در انتخابات نادیده گرفت."

و

"سخن گفتن در این زمینه باید براساس تجربه‌های بشری گذار به دموکراسی باشد، نه پنهان شدن در پشت سنگر «رژیم استثنایی ایران» و به دنبال راه‌های استثنایی رفتن و هیچ راهی را نیافتن."

دلیل آقای عبدی و زیدآبادی برای رای نیاوردن خاتمی چیست؟ صرف نظر از شرایط غیر دموکراتیک انتخابات ایران، مگر یک رای دهنده باید از رای آوردن کاندیدای خود مطمئن باشد که به او رای بدهد؟ آیا یک حزب یا گروه باید کسی را معرفی کند که حتما رای بیاورد؟ در هر حال در میان گزینه های ممکن برای هر گروه و حزب طرفدار اصلاح فقط خاتمی است که شانس موفقیت دارد.

آقای زیدآبادی خاتمی را برای "این کار" مناسب تشخیص نمیدهد. پس ایشان قبول میکنند که کاری هست که در هر صورت یک نفر عهده دار آن خواهد شد حتی اگر هیچ کاندیدای تایید صلاحیت شده ای را مناسب آن تشخیص ندهیم. تحریم کنندگان و دیگران باید به دنبال تبیین روشهای موثرتر خود باشند اما علی الحساب دلیلی وجود ندارد که "این کار" را به راحتی به احمدی نژاد واگذار کنیم. و البته کسی نمیتواند ادعا کند که توانایی و شانس مردم برای اثرگذاری در انتخاب رئیس جمهور بعدی صفر است.
میتوان با این تفکر به مثلا خاتمی رای داد: "شانس اینکه رییس جمهور شود صفر نیست. از او هم توقع ایجاد تغییر نداریم و بهتر است خودمان به دنبال راه های دیگر تغییر برویم. اما اگر او رییس جمهور باشد لااقل فرصتهایی ممکن است برای ما ایجاد شود که به روشهای اثرگذار تر خود بپردازیم و مسائل احمقانه ای که اکنون در کشور به راه افتاده وقتمان را نگیرد ".
در باب منافع: گرفتن قدرت پیش زمینه کار یک حزب است. البته منافع مادی هم به دنبال دارد. کدام حزب در جهان به دنبال قدرت و ثروت نیست؟ رای دهندگان هم میدانند که قدرت و منافع را با رایشان به یک گروه میدهند و قرار نیست منافعی برای خودشان داشته باشد (جز آنکه کشور بهتر اداره شود).
و البته اصلاح طلبان (که در نظر برخی دوستان به خونخواری بقیه هستند) اگر سهم زیادی از قدرت و ثروت برده بودند اکنون توانایی های بیشتری می داشتند و همینطور در افشاگری های فساد مالی اسمی هم از آنها می بود!

و

آقای گنجی، درباره تجربه های بشری گذار به دموکراسی بیشتر توضیح دهید. راه های معمول و معقول آن را چه میبینید و چگونه آنها را قابل پیاده کردن در ایران میبینید و از همه مهمتر چه کسانی اکنون ظرفیت پیشبرد آن را دارند؟
داشتن امید اندکی به اصلاحات و استفاده از روزنه نه چندان مطمئن انتخابات را چرا راه استثنایی می بینید و حتی آن را بخش کوچکی از کارهایی که اکنون میشود انجام داد نمیبینید؟ میشود کارهای مهمتری انجام داد و البته رای هم داد. فایده تحریم را در برابر این گزینه ها چه میدانید؟

-- فرهت ، Jul 10, 2008

تحريم انتخابات تا تغيير شرايط، نظير هر اصلاحي نيازمند صبوري‌ست و مداومت. متأسفانه خيلي از دوستان فقط رأي دادن و شركت در انتخابات را فعل مي‌دانند در حالي‌كه عدم شركت در انتخاب نيز يك تصميم و عمل محسوب مي‌شود. شايد خطا از زماني آغاز شد كه در دور دوم انتخاب آقاي خاتمي ايشان بر خلاف اظهارات قبلي خود به برنده‌ي دوم انتخاب يعني تحريم‌كنندگان وقعي ننهادند و تقويت نهادهاي مدني لازم براي استحكام دموكراسي را به صورت حداقلي و فقط براي قشر خاصي كه رأي داده بودند مهيا كردند. حالا نمي‌شود از كساني كه در زمان قدرت‌مندي فراموش شده‌اند انتظار ياري داشت.

-- آشنا ، Jul 12, 2008

برنده دوم انتخابات بودن یعنی چه؟
لطفا بفرمایید چه چیزی را بردند یا به دست آوردند؟
رای ندادن هم فعل است، قبول!. اما نتیجه این فعل چیست؟ آیا مثبت است؟
بنده به جز ریاست جمهوری فردی نامطلوب چیز دیگری نمی بینم.

-- فرهت ، Jul 13, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)