خانه > گزارش ويژه > تحولات ایران > «احمدینژاد مشروعیت مردمی ندارد» | |||
بخش دوم «احمدینژاد مشروعیت مردمی ندارد»سراجالدین میردامادیسراجالدین میردامادی:در بخش دوم گزارش سخنرانی دکتر اردشیر امیرارجمند، استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی و مشاور ارشد میرحسین موسوی که شنبهی گذشته در محل دانشگاه «سنتدنی» پاریس برپا شد، به بحران هستهای پرداخته شده است.
دکتر اردشیر امیرارجمند: «یک قاعدهی کلی وجود دارد و آن این است که همهی کشورها حق دستیابی به دانش و تکنولوژی انرژی پاک را دارند. بنابراین ما حق ملت ایران میدانیم که با رعایت استانداردهای بینالمللی، در چهارچوب برنامهی توسعهی ملی خود و با حفظ پیشبینیهای لازم برای حفظ محیط زیست، امکان دستیابی به انرژی هستهای با اهداف مسالمتآمیز را داشته باشد. عنایت بفرمایید که در واقع، سعی کردم در این مسئله دقیق باشم: ما خواهان آنچیزی هستیم که امکان دستیابی به آن در چهارچوب برنامههای توسعهی ملی با رعایت موازین بینالمللی و پیشبینیهای لازم برای حفاظت محیط زیست باشد. ممکن است به عقیده برخی خیلی تفاوت با آنچه الان برخی از افراد میگویند نداشته باشد، ولی تفاوتهایی و نقاط اشتراکی دارد.
اینکه آیا ما میخواهیم به انرژی هستهای دست پیدا کنیم یا نه، مسئلهای کاملاً فنی و اقتصادی است که باید در محیطی کاملاً علمی و با آرامش راجع به آن بحث شود که آیا برای ما اقتصادی و مطلوب هست که به آن دسترسی پیدا کنیم یا نه؟ آنوقت است که آن امکان تبدیل به واقعیت میشود. یعنی ما باید امکانش را داشته باشیم؛ هروقت خواستیم تبدیل به واقعیتش میکنیم. این دیگر مسائلی مربوط به شرایط و اوضاع و احوال است. ارتباط با زمینهی موجود دارد. اینکه ما در این چهارچوب، نیاز به اعتمادسازی داریم، خب! قطعاً نیاز به اعتمادسازی داریم. اگر شما بگویید، خب اینکه حق ماست و میرویم دنبالش تا بهدستش بیاوریم و با جامعهی جهانی هم کار نداریم، نمیشود. شما خیلی ایدهآلیست و درست باشید، میگویید حق ماست، عدالت است، عدالت باید رعایت شود؛ ولی ما میدانیم که زندگی در یک جامعه اینطوری نیست. در جامعهی داخلی اینطوری نیست، در جامعهی بینالمللی هم اینطوری نیست. آنهایی که سیاست خود ماست و موجب میشود تنش و عدم اعتماد ایجاد شود، باید سعی شود که حذف شوند. بلندپروازیهای بیخود، سخنرانیهای غیر موجه، دادن اطلاعات نادرست و مانورهای ناشیانهای که تنها دارای مقاصد صرفاً سیاسی داخلی هستند و بدون توجه به منافع درازمدت کشور است، بخش مهمی از عواملی هستند که باعث تنشزایی میشوند. اینکه هرکسی در کشور سعی کند به قدرتهای خارجی ثابت کند که من هستم که تصمیم آخر را میگیرم، اینکه هرکسی سعی کند مسئلهی هستهای عاملی باشد برای اینکه حمایت خارجی برای خودش جلب کند باعث تنشزایی میشود. بهخاطر همین است که من معتقدم جنبش سبز نباید هرگز وارد این حوزه بشود. هرگز نباید بهخاطر اینکه بخواهد حمایت خارجی جلب کند، از مسئلهی هستهای هزینه کند.»
حمایت از لبنان و فلسطین دکتر اردشیر امیرارجمند، در خصوص موضوع فلسطین و لبنان، بر لزوم حمایت جنبش سبز از موازین حقوق بشر در چهارچوب بینالمللی تاکید کرد. او توضیح داد: «ما در رابطه با فلسطین، معتقدیم که حمایت از مردم فلسطین به جهت مسائل انسانی لازم است. هر آزادهای وظیفه دارد از کسی که تحت ستم است، حمایت کند. بهنظر میرسد که مردم فلسطین، مردمی تحت ستم هستند که حقوق آنها نادیده گرفته شده است. به همین دلیل ما از آنها حمایت میکنیم، اما حمایت ما از مردم فلسطین، به معنای مداخله در امور داخلی فلسطین نیست. بسیاری از ما بههیچوجه درست نمیدانیم که ایران در امور داخلی ملت فلسطین مداخله کند. ما باید در کنار مردم فلسطین باشیم و از تصمیم مردم فلسطین که بهصورت دمکراتیک اتخاذ میشود، حمایت کنیم و وارد منازعات داخلی فلسطین نشویم. در رابطه با لبنان هم به همین ترتیب است. من نمیخواهم وارد پلیمیک بشوم و بعضی ازعواطفی که الان وجود دارد له یا علیه لبنان را به بحث بگذارم و بخواهم قضاوت ارزشی کنم، ولی بهنظر ما میرسد که بهصورت کلی، مردم ایران یک رابطهی عاطفی با مردم لبنان دارند و هیچ ارتباطی هم به این و آن شخص ندارد. هیچ ارتباطی نه با حکمرانان کنونی ما دارد و نه با آقایانی که الان در لبنان هستند. باید اما توجه داشته باشیم که چه وقت ایران میتواند حامی خوبی برای حقطلبی و حقجویی ملتهای مظلوم دیگر باشد؟ وقتی خودش معتبر باشد ... خودش در سطح جهانی اعتبار داشته باشد. کشوری که حقوق ابتدایی شهروندان خود را نادیده میگیرد و به حق تعیین سرنوشت شهروندان خودش قائل نیست، چگونه در صحنهی بینالمللی میتواند تقاضا کند که حق تعیین سرنوشت دیگران حفظ شود؟ آقای احمدینژاد بارها گفته است که از عبارات و واژههای دمکراسی و حقوق بشر حالت تهوع پیدا میکند. کسی که از دمکراسی و حقوق بشر حالت تهوع پیدا میکند، به چه مجوزی برای دیگران درخواست رفراندوم و دمکراسی میکند؟ کاملاً صحیح است، حق تعیین سرنوشت یک اصل مسلم است و ما هم به آن اعتقاد داریم و باید هم چنین باشد. شما ابتدا در سرزمین خودتان این کار را انجام بدهید. بهتر است که اول قبول کنید رفراندومی در ایران صورت بگیرد و بعد وقتی جامعهی جهانی ببیند که شما در گفتارتان صادقید، به شما اعتبار بدهد و شما تقاضا کنید که در کشورهای دیگر هم رفراندوم صورت بگیرد. همانطور که ما برای خودمان حق قائل هستیم که نسبت به سرنوشت مردم فلسطین حساس باشیم، باید برای دیگران هم این حق را قائل باشیم که نسبت به سرنوشت مردم ایران حساس باشند. حمایت از موازین حقوق بشر در صحنهی بینالمللی، باید یکی از وظایف اساسی فعالان جنبش سبز در حوزهی بینالمللی باشد. این مفاهیم هم بارها گفته شده است. حداقل آنطور که من بهخاطر دارم، آقای مهندس موسوی چندین بار روی موازین حقوق بشر در همان چهارچوب بینالمللی آن تاکید کردهاند. آزادی، عدالت و حقوق بشر، موازین جهانی هستند. پس بنابراین تنها این نیست که استنباط ما از عدالت چیست؟ استنباط ما از آزادی چیست؟ نه؛ از اینها برداشتهای جهانی وجود دارد و ما هم باید نسبت به آنها پایبند باشیم.» مشروعیت قدرت استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی، در ادامهی سخنان خود به منشا قدرت نزد جنبش سبز پرداخت. به عقیدهی او، «هیچکسی نمیتواند ادعا کند که ما منشا مشروعیت حکومت در این جهان را مردم نمیدانیم. این مخالف موازین بینالمللی است و به همین ترتیب هم بود که آقای مهندس موسوی در اعلامیهی حقوق بشر خود که در بدو مبارزات انتخاباتی منتشر شده بود، اشاره میکند که من مشروعیت قدرت را از مردم میدانم. مشروعیت قدرت از آن مردم است؛ غیر از آن که هر فردی ممکن است برای خودش استنباطی و اعتقاد ایدئولوژیک داشته باشد. آن مسئلهی جدایی است. نمیخواهیم وارد چنان بحثی بشویم. نمیخواهیم نفیاش کنیم، نمیخواهیم تأییدش کنیم. ولی بههرحال عدهای معتقد هستند که ممکن است منشا غایی مشروعیت چیز دیگری باشد. برای ما مهم این است که در زندگی اجتماعی، مشروعیت قدرت از آن مردم است و این به عنوان یک حق بشری است و جنبهی ملی هم ندارد. جنبهی جهانی دارد. یک تعهد جهانی است. دولتی که دارای مشروعیت مردمی نباشد، مشروعیت در صحنهی بینالمللی ندارد. آقای احمدینژاد حق صحبت بهنام مردم ایران را ندارد. ایشان مشروعیت مردمی ندارد. یک حکومت غیرقانونی است.» فتنه خودت هستی! دکترامیر ارجمند در انتهای سخنان خود، به دعوت حکومت از جنبش اعتراضی، تحت عنوان آشتی ملی و ریشهیابی مقولهی فتنه پرداخت. او گفت: «بحثی را مطرح کرده بودند که بله؛ رهبران جنبش سبز بیایند. ما بهدنبال آشتی ملی هستیم و اختلافات کنار گذاشته شود ... حالا آقایان دنبال چه میگشتند؟ واقعاً دنبال آشتی ملی بودند؟ چه میخواستند؟ از جنبش سبز چه میخواستند؟ از رهبران جنبش سبز چه انتظاری داشتند؟ آنها انتظار داشتند که رهبران جنبش سبز در دالانهای تاریک با آقایان به مذاکره بنشینند. رهبران جنبش سبز چنین کاری نمیکنند. آشتی ملی یعنی تن دادن به مذاکرات خفتبار در دالانهای تاریک که هیچکسی از آن اطلاع نداشته باشد؟ و بعد با قدرت تبلیغاتیای که دارند، هرجور خواستند ارائه کنند؟ قطعاً جنبش سبز چنین کاری نمیکند. جنبش سبز آن کاری را میکند که بتواند به مردم پاسخ بدهد. اگر رفت و مذاکره هم کرد، اگر رفت و صحبتی هم کرد، بیاید و بگوید من این حرفها را زدهام: من گفتم زندانیان سیاسی را آزاد کنید، نگفتم تنها میردامادی را آزاد کنید، تاجزاده را آزاد کنید. میگوییم آن کسی را هم که ما نمیشناسیم، آزاد کنید. آنهایی که توی خیابان، بچههای جوانی که توی خیابان له شدند که هیچکسی اسمشان را نمیداند، آنها که بیش از ما تحت فشار بودند آنها را رها کنید. وقتی ما در زندان بودیم، شاید با ما رفتار بهتری میکردند تا آن بچهها. میگفتند اینها را کسی میشناسد. با آنها که کسی نمیشناختشان، هرکاری میخواستند، میکردند. اول آنها را آزاد کنید. بحث اول این است. مگر نمیخواهید آشتی صورت بگیرد؟ مگر آشتی چه شکلی میتواند صورت بگیرد؟ آشتی با گفتوگو است. گفتوگو چه وقتی رخ میدهد؟ وقتی شما بگذارید من صحبت کنم. وقتی اساس من را نفی میکنی، فتنه خودت هستی. فتنه دقیقاً این است که وقتی من مخالف را نمیشناسی، یعنی خودت. فتنه یعنی این. فتنه نشناختن وجود مخالف است، نه وجود مخالف. بنابراین، تا وقتی مرا نشناسی، حاضر به گفتوگو با من نشوی و عرصهی عمومی را آزاد نگذاری تا ما گفتوگو کنیم، نمیتوانیم به آشتی برسیم. باید شما اهل گفتوگو باشید. بهخاطر این است که میگویم سیاستهایی دارند که نمیتواند مناقشه را حل کند. وقتی شما اهل گفتوگو نبودی و خواستی مناقشه را تنها با زور اینکه یا منکوب میکنی یا منکوب میشوی، حل کنی به جایی نمیرسی. آنجا اعلام شد که ما چنین مذاکراتی را انجام نمیدهیم. هروقت میخواهید این کار را بکنید، فرد که موضوعیت ندارد، این و آن که در جنبش موضوعیت ندارد. اینها افرادی همراه جنبش هستند، ولی کسی هم با آنها عهد اخوت نخوانده که تا آخر باشد؛ تا هنگامی که این اصول را دنبال کنند، مردم گاهی پشتشان و گاهی اوقات جلویشان، جلوتر از آنها هستند. وقتی هم نخواهند رعایت کنند، مردم به آنها اعتبار نمیدهند. در سیاست بینالمللی هم همین است. کسی حق ندارد بهصورت مخفیانه با قدرتهای خارجی، در مورد سرنوشت جنبش سبز یا دادن امتیاز یا گرفتن امتیاز مذاکره کند. اگر ما کاری میخواهیم انجام بدهیم، شجاعت داشته باشیم و آن را در ملاء عام انجام دهیم و به اطلاع همه هم برسانیم. هیچ هم نمیترسیم از اینکه فردا روزنامهی کیهان بنویسد اینها جاسوس هستند. اگر دنبال جاسوس و خائن میگردند، اول در کمپ خودشان بگردند. جاسوس و خائن در کمپ خودشان هستند. فعلاً همهی جاسوسها و خائنین طرف آنها هستند.» بخش پیشین • «تغییر در ایران برای یک حکومت دموکراتیک» |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
مسلما برای همین رابطه عاطفی با لبنانیها هست که جنوب لبنان پس از حمله اسرائیل با کمک مالی ایرانیان مهربان آباد شده است ولی آبادان ،خرمشهر و دهها شهر و روستای مرزی در جنوب ایران، بعد از جنگ هنوز بازسازی نشده و ویرانه مانده است! سوال اینست که امثال موسوی با زمامداران بدون بمب اتم نمیتوانند حداقل گفتمان داشته باشند ،بعد از ساختن بمب اتم،هیچکس جلودار این افراد نمیتواند باشد و کاری که با مردم خود کرده اند را با دیگران خواهند کرد. تمام کشورهای منطقه برای دفاع از خود به باروتی شبیه خواهند شد که باعث خوشحالی اسرائیل و جناح مافیایی در درون سرمایه داری جهانی و دولت مداران راست میانه رو و افراطیون پوپولیست در غرب خواهد شد !
-- ایراندوست ، Oct 19, 2010