خانه > گزارش ويژه > ایران > پسر باکری را آزاد کردند | |||
پسر باکری را آزاد کردندسراج میردامادیدرست در سالروز آغاز جنگ ایران و عراق که در ادبیات رسمی رسانههای جمهوری اسلامی از آن به دفاع مقدس یاد میشود همسر و پسر شهید حمید باکری از سرداران سپاه صرفاً به دلیل اصرار بر دیدار با مهدی کروبی در مقابل منزل رئیس سابق مجلس ایران مورد ضرب و جرح نیروهای امنیتی قرار گرفتند. شرح ماجرا را از زبان آسیه باکری دختر شهید حمید باکری بشنوید:
ما دیروز ظهر خانهی آقای کروبی رفته بودیم. مادر آنها را دعوت کردند که امشب برای شام به خانهی ما بیایند. ما از قبل هم با آنها رفتوآمد خانوادگی داشتیم. یعنی مسئله جدیدی نبود. امروز ظهر از دفتر آقای کروبی زنگ زدند و گفتند که شما به منزل آقای کروبی بیایید. مامان رفتند، اما نیروهایی که آنجا بودند، نگذاشتند تا داخل منزل بروند. به مادرم گفتند که بسیجیها فهمیدهاند آقای کروبی میخواهد به خانهی شما بیاید، بهخاطر اینکه خانهی شما مورد تعرض قرار نگیرد، نمیگذاریم به منزل شما بیایند. مادرم گفت: بسیجیها از کجا فهمیدهاند؟ مگر شنود خانهی ما گذاشتهاند؟ علم غیب که ندارند، حتماً شما به آنها گفتهاید دیگر! نیروهای خودتان هستند. مادرم در آن لحظه داشت با احسان، برادرم، تلفنی حرف میزد که آقایی به مادرم میگوید: «اسلحه را میگذارم روی شقیقهات، راحتت میکنم.»
احسان این تهدید را میشنود. عصبانی میشود و طرف خانهی آقای کروبی میرود و میگوید: من مهمان دعوت کردهام، امنیتش را هم شما باید تأمین کنید. دلیل نمیشود که نگذارید مهمان من به خانهام بیاید. دیگر آنجا درگیری شد و گاز فلفل را روی صورت مامانم خالی کردند. الان نصف صورتش سوخته است و چشمهایش باز نمیشود. هول دادن و اینها هم بوده و راحت میزدند. احسان هم عصبانی شد و گفت: مادر مرا با اسلحه تهدید میکنید؟ اسلحهی بابام هست، همهتان را میکشم. جرئت دارید، بیایید در خانهی ما! البته این فقط یک تهدید بود، ولی آنها جدی گرفتند و فکر کردند حالا احسان واقعاً میخواهد حملهی مسلحانه کند و او را بردند. احسان، برادر شما را بازداشت کردند؟ بله؛ مادرم هم که نمیخواست بگذارد احسان را ببرند، در ماشین را گرفته بود و همینطور دنبال ماشین کشیده میشد و اصلا اعتنایی نمیکردند. این واقعه چه ساعتی اتفاق افتاد؟ حدود ساعت پنجونیم، شش امروز. منزل شما به منزل حجتالاسلام کروبی نزدیک است؟ بله نزدیک است. تقریباً حدود ده دقیقه تا یک ربع راه است. برادر شما، احسان، الان بازداشت است؟ بله بازداشت است. ما خبری از او نداریم. ولی یکی از این سردارها به خانه تلفن کرده و گفته که تا شب او را آزاد میکنند. اتهامش این بوده که حجتالاسلام کروبی را مهمان دعوت کرده بوده و معترض بوده به این که چرا ماموراها مانع ورود مادرتان به منزل حجتالاسلام کروبی شدهاند؟ اتهامش این بود که میگفت: ما میخواهیم میهمانمان را ببریم، اما آنها نمیگذاشتند. یعنی حجتالاسلام کروبی نمیتواند از منزل خود بیرون بیاید؟ خیر؛ حصر هستند. الان مأمورین جلوی در منزل او هستند؟ بله؛ لباس شخصیها ... در اطراف منزل شما چطور؟ یک لحظه گوشی ... الان دختر خالهام میگوید که زنگ زدهاند و گفتهاند احسان را آزاد کردهاند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|