خانه > گزارش ويژه > ایران > «رفراندوم ۵۸، رای به آیتالله خمینی بود» | |||
«رفراندوم ۵۸، رای به آیتالله خمینی بود»سراجالدین میردامادیseraj.mirdamadi@radiozamaneh.com۳۱ سال است که در تقویم رسمی ایران ۱۲ فروردین روز جمهوری اسلامی نامگذاری شده است.
پس از سرنگونی رژیم پهلوی در بهمن ۵۷ برای تعیین نوع نظام سیاسی جایگزین در این روز میلیونها ایرانی در رفراندومی شرکت کردند که نتیجهی آن جمهوری اسلامیشد. در این زمینه ابتدا از دکتر علیرضا نوری زاده روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی مقیم لندن میپرسم در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ که رفراندوم جمهوری اسلامی برگزار شد، چقدر رأی دهندگان در آن زمان با دید و نگاه آگاهانه به پای صندوقهای رأی رفتند و جمهوری اسلامی را با ۹۸ درصد انتخاب کردند و همچنین به چه میزان برای رأی دهنده در آن رفراندوم شفافیت و آگاهی به کنه مفهوم جمهوری اسلامی وجود داشت؟
من تصور میکنم حتی خود آقای خمینی هم نمیدانست دارد به چه چیزی رأی میدهد. آقای مهندس بازرگان در همان زمان با ایشان من گفتوگویی کردم و ایشان میگفت من خودم هم نمیدانم جمهوری اسلامی چه خواهد بود. آیتالله العظمی شریعتمداری هم همین نظر را داشتند و مرحوم آیتالله قمی نیز همین نظر را داشتند، بسیاری از مراجع واقعا نمیدانستند این جمهوری اسلامی آقای خمینی چیست؟ آن وقت شما بیایید یک رژیمی را که یک ملتی در آن به هر حال با هیجان و تب سرنگونیاش را خواستار شده یک روی سکه بگذارید و بعد جمهوری اسلامی آری یا نه معنایش این باشد که اگر «نه» بگویید همان رژیم سابق باقی خواهد ماند. نوع سوال غلط بود، چه نوع جمهوری اسلامی؟ آقای خمینی در پاریس میگفت جمهوری اسلامی من یک رژیم دموکراتیکی است که در آن گرگ و میش بر سر یک چشمه آب خواهند نوشید و چپ و راست و تودهای و سوسیالیست و اسلامی همه آزادند، مطبوعات آزاد است. ایشان پیامهای متعددش مبنی بر اینکه ما مطبوعات آزاد میخواهیم وجود داشت. اتفاقا به نظرم مطبوعات اولین مراکزی بودند که به علت یک نوع سانسور جدید که همانا هجوم افرادی به دفاتر روزنامهها بود، آنها حس کردند این جمهوری اسلامی که دارد میآید چیز خطرناکی است. اما خب وقتی همه دچار تب هستند و از یک ملت تبزده در آن شرایط میخواهید که بیایند و رأی بدهند و بپرسید که آیا میخواهد گذشتهاش ادامه پیدا کند؟ گذشتهای که تبر بدست گرفته و میخواهد ویرانش کند و یا اینکه به جلو نگاه کند که آنهم پشت پرده است و یا روی پرده دارد یک چیز مبهمی نمایش داده میشود به نام جمهوری اسلامی! آنهم با روایتی که آقای خمینی از آن داشته و روایتی که آقای بنی صدر از آن داشته و یا روایتی که آقای قطب زاده، دکتر یزدی، بازرگان و سایرین از آن داشتهاند. خود آقای بازرگان واقعا نمیدانست - ایشان آدم صادقی بود - و توصیه میکرد مردم بروند به جمهوری اسلامی رأی بدهند. من آن زمان روی جلد امید ایران یک عکسی از آقای بازرگان گذاشتم که در دستش بود جمهوری اسلامی آری، اما در ذهنش یک دایرهای از ذهنش بیرون آمده بود که میگفت جمهوری دموکراتیک اسلامی بنابراین جبهه ملی علاقهمند بود عنوان ملی داشته باشد. در واقع هر کسی از ظن خود یار شده بود ولی همگان نمیدانستند که این جمهوری اسلامی وعده آقای خمینی چیست. آقای نوری زاده، آیا این رفراندوم، یک رفراندوم آزادی بود؟ یعنی اگر موافقین «نه» به جمهوری اسلامی میخواستند بیایند و نظر خودشان را مطرح بکنند ممانعتی، تنگنا و تضییقاتی وجود داشت یا نه؟ نه وجود نداشت. عملا آنهایی که «نه» گفتند آدمهای شجاعی بودند چون شما وقتی میخواستید «نه» بگویید اول مورد ملامت همسایه و بعضی از افراد خانواده قرار میگرفتید. مشکل در خودمان بود در درونمان بود والا آن زمان در بیرون هنوز کسی شما را مجبور نمیکرد باید به این رأی بدهید و یا به زور شما را وادار به این کار بکند نه من حداقل با تجربه خودم و سر زدن به این حوزهها چنین چیزی را ندیدم که کسی اجباری بکند، ولی در درون خانوادهها، درون ادارات و در بین دوستان این اجبار بود. من هرگز در عمرم ایرانیها را اینگونه در اختلاف ندیده بودم بر سر اینکه این جمهوری اسلامی چیست و بعد اینکه برویم رأی بدهیم. این مسئله به نظرم خیلی جالب بود.
دو سه روز قبل از رفراندوم بحثهای داغی در تهران در جریان بود تا آنجایی که من یادم هست و البته رسانههایی هم مباحثی را مطرح میکردند، اما در درون خود مردم شاید خیلی در دلشان نگرانی ایجاد شده بود اما با خودشان میگفتند انشاءالله گربه است و میرفتند و رأی میدادند. در ادامه از آقای حمید فرخنده، روزنامهنگار مقیم سوئد پرسیدم: در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ چقدر رأی دهندگان در آن رفراندوم با دید و نگاه آگاهانه به پای صندوقهای رأی رفتند و جمهوری اسلامی را با ۹۸ درصد انتخاب کردند و نیز چقدر برای رأی دهنده در آن رفراندوم شفافیت و آگاهی به مفهوم جمهوری اسلامی وجود داشت؟ به نظرم آن معنی دقیقی که از جمهوری امروز ما سراغ داریم و درعمل دیدهایم که مفهوم جمهوری میتواند برداشتهای مختلفی داشته باشد به هر حال این منظور را نداشتند. منتها چیزی که به ویژه بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم و در ۱۰ ماه گذشته شاهد آن بودیم قطعا این هم نبود. ما اگر به روح جمهوریخواهی که در شعارهای حتی سکولارها و در شعارهای تظاهر کنندگان و رهبری انقلاب اسلامی بر آن تأکید میشد نوعی از جمهوری بود. هرچند بر جمهوری اسلامی تأکید میشد و ولایت فقیه را آیتالله خمینی در قم درس داده بود، همانطور که آقای هاشمی رفسنجانی هم اخیرا در مصاحبه خودشان به این مسئله اشاره کردند ولی قطعا نوع جمهوری ناروشن و مبهم بود. ولی آن چیزی که روح حرکت مردم بود و در تظاهرات خودشان در ماهها قبل از انقلاب فریاد زدند و ماههای بعد از انقلاب به امید آن به پای صندوقهای رأی رفتند قطعا آن چیزی نیست که الان در ایران حاکم است. نوعی از جمهوریت و رأی مردم همراه با اسلامیت بود. حتی ولایت فقیه هم بعدا وارد این قضیه شد. ولی به هر حال آن مفهمومی که الان ما شاهد آن هستیم در ایران وجود نداشت. چه شد که این جمهوری اسلامی به مرور از یک نظام جمهوری آنچنانکه در ابتدا بنیانگذاران پیشنهاد دادند به سمت یک نظام تمامتخواه رفت؟ چه عواملی منجر به این شد که بعد جمهوریت نظام کمرنگ و کمرنگتر بشود؟ از همان اول هم که عدهای به جمهوری اسلامی رأی ندادند حالا از موضع چپ یا راست به همین دلیل بود. هرچند شاید خود آنها به دلیل مفاهیم دیگری از جمهوری در ذهنشان بود اما به هر حال در این محق بودند که مفهومی که به رفراندوم گذاشته میشود روشن نیست. فراموش نکنیم که بهخاطر رهبری آیتالله خمینی، آن زمان کافی بود که ایشان یک درخواست و یا یک اعلام رفراندوم و یا تظاهرات بنماید و موج مردم در سرتاسر کشور به راه بیافتد و صحبت و حرف ایشان و درخواست ایشان را تأیید کنند. در نتیجه اینکه ۹۸ درصد مردم رفتند و رأی دادند بهخاطر شخصیت فرهمند آیتالله خمینی بود که تمام کشور تحت تأثیر ایشان بود. حتی تا چند سال بعد ولی به هر حال اینکه چطور شد که این انشقاق پیش آمد این در همان مفهوم ناروشنی بود که به رأی گذاشته شد. این مفهوم از اول هم مشکل داشت یعنی از یک طرف رهبر فرهمندی که نائب امام زمان است و نقش انقلابی داشته از وجهه و ابهت خودش استفاده میکند و کارها را به پیش میبرد و از طرف دیگر رأی مردم. البته انتخاباتی بود در همان سالهای اول که چپها هم شرکت داشتند، هرچند در شرایط برابر به ایشان اجازه نمیدادند. حتی مجاهدین هم بودند در آن اوایل، منتها در انتخابات شرکت داشتند به تدریج این مفهوم جمهوریت هم در میان مردم عمیقتر شد و هم در حکومت این دوستگی و این دو برداشت از جمهوریت که از همان اول هم بود بیشتر بروز کرد. دهه اول جنگ بود و سایر مشکلات درونی و هنوز روحیه انقلابی در کشور حاکم بود و بر این اختلافات سرپوش میگذاشت، منتها خوب به تدریج این اختلافات بیشتر بروز کرد هم در حکومت و هم در میان مردم. نسل جوان و نسل مصمم و آگاه به رأی و خواست خودش رشد کرد و با تأثیر خویش و دنیا تحولاتی بزرگ در این دو سه دهه پشت سر گذاشته شد و خلاصه همه اینها باعث شده است که دو مفهوم روشن از جمهوریت در نظام بروز کند. کسانی هم از اول با مفهوم جمهوری مخالف بودند و حتی با آیتالله خمینی هم مخالف بودند که چرا به رأی مردم استناد میکند، آنها معتقد بودند که در اسلام رأی اکثریت معنا ندارد. مثل آقای مصباح یزدی و دیگران این تفکر را نمایندگی میکنند. شما به اتوریته و کاریزمای و یا محبوبیت گسترده آیتالله خمینی در توجه آراء مردم به جمهوری اسلامی اشاره کردید. آیا الان بعد از ۳۱ سال فکر میکنید مردم به این خودآگاهی عمومی رسیدهاند که تحت تأثیر کاریزما و شخصیت و نفوذ روحانی و معنوی کسی قرار نگیرند و انتخاب آگاهانهتری از گذشته خودشان داشته باشند؟ قطعا جواب مثبت است. البته از مردم که صحبت میکنیم در فضای انقلابی همه یک توده متحدالشکل هستند. به همین منظور تظاهرات در شهرهای کوچک حتی و روستا در این اواخر بود. اینکه جنبش سبز الان در شهرهای بزرگ متمرکز است، بهخاطر آگاهانه بودنش است و نباید از آن هراسی داشت، زیرا به تدریج گسترش پیدا میکند. در شهرهای بزرگ کاریزما دیگر نقشی ندارد و اگر هم داشته باشد نقش حداقلی دارد ولی نباید فراموش کنیم و نباید تحت تأثیر جنبش سبز و موفقیتهای آن این نکته را فراموش کنیم که هنوز هستند در شهرها و روستاهای ایران اقشاری که تحت تأثیر این نوع حرکتهای پوپولیستی که رییس جمهور فعلی دارد و یا کاریزمای یک شخصیت دیگر قرار بگیرند. پس جواب هم منفی است، از نظر مردم شهرهای بزرگ و جوانان و اقشار متوسط و آگاه جامعه، هم مثبت، در میان اقشار پایین و شهرهای کوچک و در روستاها. یعنی در این قبیل جاها هنوز نقش کاریزما کاملا از بین نرفته است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|