خانه > گزارش ويژه > ايرانيان > «دگردیسی یک انقلاب، تولد یک جنبش» | |||
«دگردیسی یک انقلاب، تولد یک جنبش»ایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comهشت ماه پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران و شکلگیری جنبش اعتراضی مردم که به جنبش سبز معروف شد، گفتوگو پیرامون آیندهی این جنبش اعتراضی و دمکراسیخواهی و رهبری آن ادامه دارد.
پرسشهای بسیار و گوناگونی در این زمینه مطرح هستند. به باور بسیاری از تحلیلگران، جنبش سبز طی هشت ماه اخیر دستآورد خوبی داشته و توانسته بخش مهمی از نارضایتی نهفته در جامعهی ایران را بازتاب دهد. اما جنبش سبز امروز به کدام سو میرود؟ آیا باید همچنان به روش خشونتپرهیزی خود ادامه دهد؟ استراتژی و تاکتیکهای تازه چه باید باشند؟ مردم ایران چه میخواهند و چه باید کرد؟ «انجمن گفتوگو و دمکراسی در پاریس» پیرامون این پرسشها و اظهار نظرها، نشستی را در دانشگاه سندونی پاریس، با عنوان «انقلاب بهمن و جنبش سبز، تفاوت شگرف باورها و راهکارها» برگزار کرد. در این نشست خانم ماری لادیه− فولادی، پژوهشگر مرکز تحقیقات علمی فرانسه، مقایسهای تحقیقی را تحت عنوان «از جنبش انقلابی ۵۷ تا جنبش اعتراضی ۸۸» مطرح کرد. همچنین آقای رضا تقیزاده، استاد دانشگاه گلاسکو و تحلیلگر مسائل سیاسی در انگلستان، با موضوع «دگردیسی یک انقلاب، تولد یک جنبش»، تفاوت و تشابه هدفها در فاصلهی دو نسل را مورد بررسی قرار داد که با گفتوگو اظهارنظرهای حاضران همراه شد. پس از پایان این نشست، نخست از پروفسور ایرج سبحانی، پزشک متخصص و استاد دانشگاه در پاریس که اداره کنندهی نشست بودند، میپرسم: به نظر شما، چه نکتهای در اظهارات دو سخنران بیشتر مورد توجه قرار گرفت؟
آقای تقیزاد، از منظر سیاسی، دو دورهی تاریخی انقلاب ۵۷ و دوران کنونی را با هم مقایسه کردند و نقطهنظرات خود را در خصوص نقاط اشتراک دو جنبش و به خصوص اشتباهاتی که قبلا شده و این دور نیز در شرف تکرار هستند، بیان کردند. خانم فولادی نیز به عنوان یک محقق جامعهشناس، بیشتر ریشههای تاریخی دو جنبش را با هم مقایسه کردند و از دید جامعهشناختی به بررسی مساله پرداختند. در گفتوگویی با خانم فولادی، نخست از ایشان پرسیدم: شما در سخنان خود به مقایسهی دو دورهی تاریخی انقلاب ۵۷ و جنبش کنونی در ایران پرداختید. این دو رویداد تا چه اندازه میتوانند با هم مقایسه شوند؟ این دو دوره از بابت راهکارهای مبارزاتیای که در انقلاب بهمن ۵۷ و جنبش اعتراضی سال ۸۸ به کار گرفته شده، با هم قابل مقایسهاند. برخی راهکارها شبیه به هم و برخی دیگر کاملا متفاوت هستند. یکی از نکاتی که این دو جنبش را کاملا از هم تفکیک میکند، این است که هرچند در سال ۵۷ مردم از یک اختناق سیاسی رنج میکشیدند، منتها چون سازمانها و گروهها سیاسی وجود داشتند و میتوانستند به نحوی راهبردهای سیاسی را مطرح کنند و به میان مردم ببرند، در آن زمان جنبش خیلی سریعتر توانست متشکل شود. برعکس در سال ۸۸، از آنجایی که اختناق در این ۳۰ سال بسیار زیاد بوده و تشکیل هرگونه حزب و گروه سیاسی در ایران ممنوع بوده است و به خصوص ایرانیان خارج از کشور نیز کاملا پراکنده هستند، جنبش هنوز هم در حالت اعتراضی بهسر میبرد و نمیتواند خود را به آن صورت متشکل و منسجم کند. نگاهتان به عنوان یک پژوهشگر به آیندهی این جنبش چیست؟ جنبشی که امروز به این شکل به وجود آمده است، زیاد دور از انتظار نبود. این جنبش به اشکال مختلف به خصوص از سال ۲۰۰۵ و همزمان با آغاز ریاست جمهوری احمدینژاد، خود را نشان داده است و مهمترین شکل بروز آن جنبشهای زنان و دانشجویان بودهاند. در این بستر بود که انتخابات به جوشش درآمد و هشت ماه دورهی اعتراضی ادامه پیدا میکند.
رژیم سیاسی ایران در حال حاضر، به هیچ وجه حاضر به عقبنشینی نیست و آماده است انواع و اقسام ابزار ارعاب و سرکوب را بهکار ببرد که این جنبش را به عقب بنشاند. به نظر من، ممکن است به خاطر سرکوبها و دستگیریهایی که صورت میگیرد، برای مدتی یک آرامش نسبی برقرار شود. اما جنبشی که بعداً از درون این جنبش بیرون خواهد آمد، بسیار رادیکالتر خواهد بود و به احتمال قوی کل نظام را زیر سؤال میبرد. نکتهی دیگری که در سخنان خود به آن اشاره کردید، این بود که انقلاب ۵۷ یک رهبری هم از خارج از ایران داشت. اما الان برعکس آلترناتیوی که در خارج هست، بیشتر از داخل ایران تاثیر میگیرد؛ حتی سرودها و شعارها. بله دقیقا؛ در انقلاب ۵۷ سازمانها و گروههای مختلف حتی اگر رهبرانشان در زندان و یا در خارج از کشور بودند، توانستند با توافق روی حداقلها جنبش را رهبری کنند. اما در حال حاضر آقایان کروبی و موسوی رهبرانی هستند که بر حسب اتفاق نقش رهبری را ایفا میکنند. در سخنزانیتان اصطلاح «توفیق اجباری» را در مورد آنان بهکار بردید. بله این دو با توفیق اجباری الان رهبری را به دست گرفتهاند. اما این جنبش آنقدر قوی، پرانرژی و متأثر از انقلاب ۱۳۵۷ است که حتی به ایرانیان خارج از کشور نیرو داده است. به شکرانهی جنبش در ایران است که ایرانیان خارج از کشور تازه دارند علاقهمند میشوند و انجام یک سری از فعالیتها را شروع کردهاند که بتوانند به این جنبش کمک کنند. در حال حاضر ایرانیان خارج از کشور دارند از ایرانیان داخل کشور درس میگیرند. البته شاید به خاطر فضای آزادی که در کشورهای غربی وجود دارد، آنان نیز بتوانند سریعتر خود را متشکل کنند و نظراتشان را منسجم کنند که بتوانند حداقل یک سری راهکارها و آلترناتیوها را به داخل منتقل کنند. این مساله را مثبت میدانید یا منفی؟ فکر میکنم بسیار مثبت است. به خاطر این که ما در عصر جهانی شدن به سر میبریم. تمام تشکلها، تمام جنبشهای مدنی، جنبشهای اعتراضی و سیاسی بر روی هم تاثیر دارند و آنچه ایرانیان خارج از کشور، به خصوص در کشورهای دمکراتیک غربی آموختهاند، میتواند برای ایرانیان داخل کشور نیز بسیار مفید و سازنده باشد که هنوز دمکراسی را تجربه نکردهاند. آقای رضا تقیزاده، سخنران دیگر این نشست در ارتباط با موضوع سخنرانی خود «دگردیسی یک انقلاب، تولد یک جنبش و تشابه هدفها» اینگونه توضیح میدهد: نظر من این است که تحولات اجتماعی با همدیگر مرتبط هستند. آنچه امروز در ایران و خارج از ایران در ارتباط با مسائل سیاسی ایران اتفاق میافتد، بدون ارتباط با تحولات ۳۰ سال پیش نیست. گرچه همهی این تحولات همسو و در یک خط نیستند، ولی به هرحال از همدیگر تاثیر گرفتهاند و جنبش سبز یا نتیجهی آن چیزی است که در انقلاب ۵۷ به عنوان تغییر پیش آمده است و یا نتیجهی در تضاد قرار گرفتن با اهداف حرکتی است که در سال ۵۷ در ایران شکل گرفته است.
فکر میکنید، درسهای انقلاب ۵۷ میتوانند زنگ خطری برای جنبش کنونی باشند؟ هم زنگ خطری برای جنبش برای این که باید از هر تجربهای در تحولات اجتماعی استفاده شود. البته کسانی که الان حاکم هستند و ابزارهای حکومت را در اختیار دارند، شاید از این تجربه استفادهی بیشتری میبرند تا مردمی که در خیابان خواستار آزادی هستند. اگر برخورداری از تجارب گذشته به صورت مساوی هم صورت بگیرد، مردم میتوانند به سرعت دست بالاتری در تحقق اهداف و خواستههای خود پیدا کنند. مهم این است مردم در مسیری که قرار گرفتهاند، اولین پیروزهای چشمگیر را بهدست بیاورند و از راه تحصیل این پیروزیها، آنچه به عنوان جنبش آنها را به هم پیوند داده است، قدرتی بیش از پیش پیدا کند. در ارتباط با سؤالاتی که برخی از حاضرین مطرح میکردند و معتقد بودند جنبش رهبری ندارد، شما عنوان کردید که جنبش رهبران تاکتیکی دارد. ممکن است در این مورد توضیح بیشتری بدهید؟ به هرحال عدهای از مردم در داخل و خارج از ایران، به چهرههای شناختهشدهتر جنبش، به عنوان هدفهای موضعی فکر میکنند. خواستههای مردم شبیه هم نیستند. برخی اصلاحطلباند و برخی دیگر افراطیتر. ولی در مورد رهبران جنبش در بعضی از موارد و پیرامون برخی از شخصیتها، به توافقهای ابتدایی رسیدهاند. اما یقیناً نظر نهایی مردم با همدیگر تفاوت دارد. بعضیها اعتقاد دارند با وجود برخی از این رهبران شاید بتوان قدمهای اولیه را آسانتر برداشت. شما وجود رهبران کنونی را زیانی به حال جنبش آزادیخواهی مردم ایران میدانید؟ هنوز زود است که بتوانیم بگوییم آیا وجود رهبران فعلی به جنبش آزادیخواهی مردم زیان میرسانند یا این که به آن کمک میکنند. به هرحال در روز ۲۲ بهمن، از نظر من، تصمیم تاکتیکی خیلی خوبی گرفته نشد. شاید مردم برای انعکاس قدرت خود و برای نشان دادن حضورشان در صحنه، باید در مسیرهایی متفاوت با طرفداران رژیم حرکت میکردند. از نظر من، این یک اشتباه تاکتیکی بود. فکر میکنید بعد از این اشتباه تاکتیکی جنبش درجا بزند؟ به هیچوجه؛ جنبشهای اجتماعی، جنبشهایی پیوسته و پویا هستند و گاهی بخشی از رشد خود را شاید زیر پوست شهر ادامه بدهند و گاهی هم ظاهر شوند و نمود خود را روی پوست شهر نشان بدهند. به هیچوجه چنین اشتباهی موجب مرگ جنبش نخواهد شد. ولی قدرت بیشتر آن در دست پیدا کردن به پیروزیهای بیشتر است. به نظر شما، برای پیشرفت این جنبش و کلا جنبش دمکراسیخواهی در ایران چه باید کرد؟ پذیرفتن سهم بیشتر در جنبش؛ چه مردمی که در داخل ایران هستند و چه کسانی که در خارج از ایران به سر میبرند. هرقدر هزینههای دست پیدا کردن به اهداف، بین مردم بیشتر تقسیم شود و هر کس سهمی بر عهده بگیرد، این سهمهای کوچک ارزشهای بزرگتری را ایجاد خواهد کرد.
اگر این جنبش را فقط در دست جوانها قرار بدهیم، یا در گرو فعالیت زنان یا شهرنشینها و بالای شهریها و یا پایینشهریها بماند، وقتی هزینهها بین گروه محدودتری سرشکن میشود، هزینهی تحمیل شده به هر فرد سنگینتر میشود. در حالی که وقتی مردم پیوند بیشتری به هم پیدا کنند و سهم بیشتری را داوطلبانه قبول کنند، یقیناً سرشکن شدن هزینهها، میزان هزینههای فردی را پایین میآورد و مشارکت بیشتر را ایجاب میکند. باید احساس مسئولیت شخصی بکنیم و در مقابل هدفهایی که با آن در تضاد قرار داریم، در میان خودمان هماهنگی بیشتری داشته باشیم. شما گفتید که هیچ ملتی نیست که بتواند ۳۰ سال یک دیکتاتوری را تحمل کند. جایگاه امروز حکومت ایران کجاست؟ در هیچ کجای دنیا شما دوام حاکمیتی را که آزادیهای مردم را سلب و حقوق مردم را به نام خدا در اختیار گرفته است، بعد از ۳۰ سال مطلوب نمیبینید. حتی در دمکراسیها هم مردم بعد از تداوم حکومت یک رهبر که خود انتخاب کردهاند، نیاز به تغییر را جدی میگیرند. در تمام فعالیتهای انتخاباتی جوامع آزاد شعار تغییر را میبینید. نه؛ مردم آزادی میخواهند. آزادی برای انتخاب و اگر پدران و مادران آنها ۳۰ سال پیش انقلاب کردند، این حق برای نسل فعلی هست که در مورد قبول یا رد این انتخاب اظهارنظر و ابراز رأی کنند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|