تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
پاسخی به اکبر گنجی

برای پیش‌برد دموکراسی

بامداد راد

اکبر گنجی، در مقاله‌ای که در خبرنامه‌ی «گویا» منتشر شده، با ارائه‌ی مدارک و اسناد گوناگون این موضوع را مطرح کرده که تمامی شواهد و قراین حداکثر این ادعا را تأیید می‌کنند که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته تقلب به وقوع پیوسته و هیچ مدرکی مبنی بر پیروزی میرحسین موسوی در انتخابات یادشده وجود ندارد.

در این مقاله هم‌چنین بر ادعای وقوع «مهندسی آرا» صحه گذاشته است.

آقای گنجی در سخنرانی خود در مراسم اهدای قلم طلایی آزادی بیان که وی به نماینده‌گی از احمد زیدآبادی در مراسم حاضر شده و جایزه را دریافت کرده، معنای «مهندسی آرا» را شرح می‌دهد و می‌گوید: «ولی‌فقيه و کارگزارانش در انتخابات تقلب نکردند، اساساً رأی مردم را نشمردند تا بخواهند آن را کم يا زياد کنند. آنها، به فرمان ولی‌فقيه، بدون آنکه آرای مردم شمارش شود، لحظه به لحظه آماری ساخته‌گی را اعلام کردند.»

او اشاره می‌کند: «سبز بودن نه محصول مدعا/ باور پيروزی موسوی در انتخابات است و نه بقا/ دوام آن منوط به باور به اين مدعاست. اعلام نتيجه‌ی انتخابات، عامل شتاب‌دهنده‌ی (به تعبير اسملسر) تبديل نارضايتی به اعتراض سياسی بوده است. اين جنبش، معلول علل و دلايل ساختاری و مطالبات تاريخی محقق‌نشده‌ی بسيار است» و در پایان پرسش‌هایی را مطرح می‌کند.

یکم. ابتدا لازم است تأکید شود که نگارنده‌ی این مقاله با ادعای یادشده- مبنی بر وقوع «مهندسی آرا» در انتخابات سال گذشته- موافق است و نتایج انتخابات سال گذشته را یک «مهندسی آرا»ی گسترده می‌داند که به شکل یک «کودتا» به وقوع پیوسته است. متن سخنرانی فرد موسوم به سردار مشفق و سند نسبتاً قابل اعتماد «ساختار فتنه‌ی ۸۸» که از سوی وب‌سایت نوروز- وابسته به جبهه‌ی مشارکت- منتشر شد این ادعا را ثابت می‌کنند که انتخابات سال گذشته در واقع یک «کودتا» با تمام ویژ‌گی‌های آن بوده است.

در انتخابات سال گذشته، هر رأیی که در صندوق‌ها بود، در اتاق تجمیع که هیچ‌کس در آن غیر از عناصر مورد اعتماد کودتاگران حضور نداشت از بین رفت؛ «مهندسی آرا» یعنی در این اتاق، نتایج را «ساختند» و پی‌درپی اعلام کردند. به همین دلیل، «ساخت» آمار تفکیکی صندوق‌ها و حوزه‌ها مدتی طول کشید و به همین دلیل، آمار مشارکت در حوزه‌های بسیاری بیش از صددرصد بود.

دوم. این ادعا که میرحسین موسوی قطعاً پیروز انتخابات سال گذشته بوده است، نیاز به بررسی اسنادی دارد که فعلاً در دسترس نیست. با این حال، به نظر می‌رسد وقتی میرحسین موسوی در ساعات پایانی ۲۲ خرداد- که بوی کودتا از همه‌جا به مشام می‌رسد- کنفرانس مطبوعاتی برگزار می‌کند و خود را برنده‌ی قطعی انتخابات می‌داند و نامه‌ی محرمانه‌ای به رهبر جمهوری اسلامی می‌نویسد، احتمالاً از اسناد و خبرهایی آگاهی داشته که او را به این موضعگیری رسانده و هزینه‌های یک‌ونیم سال بعد را به وی تحمیل کرده است.

بدیهی است یک اشتباه هرچند کوچک در قاموس یک سیاستمدار، ممکن است حیات سیاسی او را به خطر بیاندازد و در نتیجه، کلیه‌ی مواضع سیاستمدار کارکشته‌ای مانند آقای موسوی علاوه بر اینکه با مشاورانش هم‌آهنگ می‌شود، توسط خود او نیز به دقت بررسی می‌شود؛ چه برسد به تصمیمی چنین بزرگ که مسیر زند‌گی سیاسی آقای موسوی را برای همیشه دگرگون می‌کرد. این ادعا منطقی است که این اعلام پیروزی، بی‌برنامه و بی‌سند انجام نشده باشد و مدارک و اسنادی، برای تأیید آن وجود داشته باشد.

سوم. پیش از ورود به بحث درباره‌ی پرسش‌هایی که در پایان مقاله‌ی مورد اشاره مطرح شده، ذکر این نکته لازم است که با توجه به پیشینه‌ی سیاسی اکبر گنجی طرح چنین پرسش‌هایی، به این دلیل که پاسخ‌هایی روشن- دست‌کم برای گنجی- دارند، برای نگارنده جای شگفتی دارد.

اکبر گنجی با پذیرش وجود ۲۷ میلیون رأی برای آقایان موسوی و کروبی و ۱۳ میلیون رأی برای احمدی‌نژاد می‌نویسد: «اين ۲۷ ميليون تن کجا هستند؟ آنها بايد از وضعيت موجود ناراضی باشند که به اين دو رأی داده‌اند، نه به احمدی‌نژاد يا محسن رضايی. چرا نارضايتی اينان، در همان هفته‌ی اول به اعتراض سياسی بدل نشد و فقط در کلان‌شهرها، خصوصاً تهران و مناطق ميانی به بالای آن، شاهد تظاهرات اعتراض‌آميز سياسی بوديم؟ رژيم چگونه توانسته است اعتراض سياسی را سرکوب کند، با اينکه ميليون‌ها ناراضی در سراسر کشور وجود دارد؟ اگر موسوی/ کروبی ۲۷ ميليون رأی آورده باشند، محمود احمدی‌نژاد ۱۳ ميليون رأی به دست آورده است. اين ميزان از رأی را چگونه می‌توان تبيين کرد؟ پاسخ به اين پرسش بسيار مهم است. از کجا معلوم که احمدی‌نژاد ديگری در پستو نباشد و به همين شيوه‌ها هشت سال سوار کار نشود؟ چرا ميليون‌ها تن به چنين فردی رأی می‌دهند؟»

او مطرح می‌کند: «هرگونه تعیین استراتژی منوط به به برآورد موازنه‌ی قواست» و چون مسئله‌ی ما کماکان «رژیم خودکامه‌ی سلطانی است که تن به مطالبات برحق مردم نمی‌دهد برای گذار به دموکراسی، بايد مردم را قدرتمند ساخت»، ادامه می‌دهد: «دموکراسی محصول موازنه‌ی قوا بين دولت و جامعه‌ی مدنی است.»

آقای گنجی در ادامه می‌نویسد: «سخن‌گفتن از گسترش نارضايتی‌ها و عميق‌ترشدن آنها يک چيز است و سخن‌راندن از گسترش اعتراض سياسی و عميق‌تر شدن آن چيزی ديگر. رژيم اعتراضات سياسی را سرکوب کرد، نه نارضايتی را که سرکوب‌پذير نيست. در ماه‌های منتهی به ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، با اين که رژيم شاه مخالفان را سرکوب می‌کرد و تعداد زيادی را در خيابان‌ها کشت، اعتراضات سياسی روزبه‌روز گسترش يافت و عميق‌تر شد اما پس از تظاهرات ۲۵ خرداد ۸۸ در تهران، نه تنها چنان تحولی صورت نگرفت، بلکه فرايند معکوس شد.»

او با نقل بخشی از گفته‌های مهدی کروبی در گفت‌وگو با مجله‌ی «نیویورکر» که کاهش نمایش خیابانی اعتراض سیاسی را تنها به دلیل سرکوب خشن و گسترده می‌داند، می‌گوید کاهش شدید اعتراض سیاسی را نمی‌توان فقط و فقط با متغیر سرکوب توجیه کرد و باید دلایل این موضوع را به دقت جست‌وجو کرد. او می‌نویسد: «اگر رژيم توانايی و اراده‌ی تغيير بيش از ده ميليون رأی را دارد و اين تقلب تأثيرگذار را در چند انتخابات گذشته انجام داده است، چه برنامه‌ای برای پيش‌برد دموکراسی بايد طراحی کرد؟»

فرانسه چند روز درگیر اعتصاب و تظاهرات گسترده بود و اعتراض‌ها در این کشور به مسئله‌ی افزایش سن بازنشستگی است و نه مسئله‌ی بنیادینی نظیر وقوع یک کودتا. این اعتراض‌ها را اتحادیه‌های قدرتمند کارگری مدیریت می‌کنند. شاید در نگاه دقیق‌تر بتوان مسائل دیگری نظیر نارضایتی از عملکرد دولت این کشور و وضعیت اقتصادی مردم- که به دلیل بحران اقتصادی دست‌کم به خوبی گذشته نیست- را نیز به زمینه‌های این اعتراض افزود که موضوع این نوشتار نیست ولی طرح افزایش سن بازنشستگی نقش شتاب‌دهنده را ایفا کرده است.

یک مسئله که در پرسش‌های مقاله‌ی مورد بحث مورد تأکید قرارگرفته این است که چرا نارضایتی به اعتراض سیاسی تبدیل نشده و چگونه اعتراض‌های سیاسی نیم‌بندی که صورت گرفت روند تکاملی نداشت و دوباره به جای «معترض»، «ناراضی» وجود داشت.

نگاه به وضعیت فرانسه که توصیف کوتاهی از آن در سطرهای بالاتر رفت و قیاس آن با وضعیت ایران، پاسخ را نشان می‌دهد. وقتی فرانسه می‌تواند نزدیک به ده روز اعتصاب و تظاهرات را به خود ببیند و پیش‌بینی‌ها حاکی از افزایش اعتراض‌ها در این کشور است، یعنی بسیاری از پیش‌فرض‌های حرکت‌های سیاسی در آن کشور تأمین شده است و دولت آن، چنان پایگاه قدرتمندی در مشروعیت مردمی دارد که حتی با وجود چنین اعتراضاتی سقوط نکرده است. دلیل اینکه وقتی اعتراض‌های ایران پس از پشت‌سرگذاشتن نقطه‌ی اوج ۲۵ خرداد و به ویژه پس از سرکوب خونین ۳۰ خرداد، به قول گنجی «فرایندی معکوس» را طی کرد باید در همان دلایلی جست‌وجو کرد که چنین وضعیتی را در فرانسه پدید آورده‌اند.

فرانسه پیشینه‌ای طولانی در حرکت‌های سیاسی دارد و این حرکت‌ها اگرچه با سرکوب روبه‌رو شده‌اند اما روند رشد خود را طی کرده و در نهایت به مطالبات خود رسیده‌اند و در جامعه ماند‌گار شده‌اند. به همین دلیل- به‌عنوان یکی از چند دلیل- این کشور یکی از بالغ‌ترین کشورها در زمینه‌ی توسعه‌یافته‌گی سیاسی است. ایران، در زمینه‌ی مبارزات سیاسی، تاریخی کمی بیشتر از یک سده دارد و تمامی موارد حرکت‌های سیاسی در آن بدون استثنا با سرکوبی در حد نابودی حرکت مواجه شده است.

همین موضوع باعث جلوگیری از رشد و بارورشدن این حرکات شده است و با وجود آنکه حرکات و مطالبات آن در جامعه ماند‌گار شده است، کمتر اثری از گروه‌های تشکیل‌شده در دوران مختلف زمانی وجود دارد. در ایران، از یک قرن پیش تاکنون برای دستیابی به مطالبات مدنی در حال کوشش هستیم و با اینکه علی‌رغم سرکوب‌های وسیع، توانسته‌ایم به بخشی از مطالبات‌مان دست یابیم، هنوز بخش مهمی از آنها باقی مانده است.

علاوه بر آن، نکته‌ی مهمی چون محل واقع‌شدن ایران و دارابودن منابع نفتی فراوان تأثیر فراوانی در شکل‌گیری فرهنگ سیاسی مردمان می‌گذارد که با توجه به تاریخ پر از ستم و استعمار ایران، یکی از دلایل وجود «ناراضی» به جای «معترض سیاسی» است. مردم ایران، به دنبال این تاریخ غنی از ستم و استعمار و در پی سرکوب‌های وسیعی که در تاریخ با آن روبه‌رو شده‌اند، فرهنگ «دورزدن» را جایگزین فرهنگ «اعتراض» کرده‌اند؛ در یکی از قدیمی‌ترین نمونه‌ها، مردم پس از اعتراض به هجوم مغول به کشور، مانعی به نام مغول را دور زد و به مسیر زندگی خود ادامه داد تا جایی که مغول شبیه ایرانیان شد.

دلیل دیگر را باید در «سازمان‌دهی» جست‌وجو کرد. نگارنده در یکی از وب‌سایت‌ها دو مقاله را با عناوین «در ضرورت سازمان‌دهی» و «سازمان‌دهی؛ چگونه؟» منتشر کرده است که در آن به بررسی لزوم و شیوه‌ی سازمان‌دهی در مقطع فعلی پرداخته است. در فرانسه، مدیریت اعتراض‌ها را اتحادیه‌های قدرتمند کارگری راهبری می‌کنند، در ایران چطور؟ در ایران تمام شیوه‌های سازمان‌دهی، در قالب سندیکاهای کارگری، احزاب، تشکل‌ها، انجمن‌های دانشجویی و سازمان‌های مردم‌نهاد-«اِن‌جی‌او»ها- از بین رفته است و کار به جایی رسیده که پیش از به‌وجودآمدن جنبش سبز، رییس و اعضای هیئت‌مدیره‌ی سندیکای کارگران شرکت واحد- یکی از اصلی‌ترین سندیکاهای کارگری کشور- در زندان به سر می‌بردند و حتی به تاز‌گی دو حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب نیز در آستانه‌ی انحلال قرار دارند.

در بروز یک اعتراض سیاسی، عامل اصلی وجود نارضایتی است، ولی آن‌چه این اعتراض سیاسی را سامان می‌دهد وجود سازمان‌دهی است و در ایران اگر تا پیش از بازداشت‌ها اندکی سازمان‌دهی وجود داشت، با این بازداشت‌ها همه‌گی از بین رفت.

در فرانسه به این دلیل که نارضایتی و درخواست معطل‌مانده وجود ندارد، وقتی به موضوعی اعتراض می‌شود، اعتراض در همان محدوده می‌ماند. در ایران، اعتراض به نتیجه‌ی انتخابات، پس از گذشت مدتی به دلیل اینکه این خواسته نقطه‌ی بازشدن گنجه‌ی خاک‌خورده‌ی مطالبات برزمین‌مانده‌ی یک سده‌ی گذشته بود، هم از نظر سطح و هم از نظر عمق گسترش پیدا کرد و به اعتراض به ساختار حکومت رسید. همین موضوع سبب شد گروهی از مردم که خواسته‌هایی در چهارچوب همین نظام داشتند از پی‌گیری اعتراضات دست بردارند.

دلیل دیگر به توسعه‌ی سیاسی جامعه برمی‌گردد. بدیهی است مطالبات قشر متوسط و بالای جامعه را قشر فرودست دنبال نکند؛ چه- مطابق هرم مازلو- مطالبات دیگری وجود دارد که این قشر هرروزه دنبال آنها می‌دود و مطالباتی نظیر دموکراسی و آزادی و حقوق بشر را در فهرست اولویت‌های ابتدایی خود ندارد. هنگامی این مطالبات به مطالبات اصلی تبدیل می‌شوند که مطالبات دیگری نظیر حقوق ابتدایی زند‌گی- خانه، غذا، کار- تأمین شده باشند.

با این وجود، نگارنده بر این اعتقاد نیست که پایگاه جنبش سبز میان قشر متوسط و بالای جامعه است؛ چه مشاهدات عینی چنین موضوعی را برای نگارنده به اثبات نرسانده و در ضمن، مطالعات آماری دقیق در بررسی این فرضیه وجود ندارد. ضمن اینکه حتی در کشور توسعه‌یافته‌ای نظیر فرانسه نیز، با وجود آنکه مطابق نظرسنجی‌ها درصد بالایی از مردم کشور معتقد به اعتراض و تداوم آن هستند، اما مرکز تظاهرات، پاریس و چند کلان‌شهر دیگر است و همان مراکز هم سرنوشت اعتراض‌ها را معلوم می‌کنند.

در انقلاب ۵۷ نیز، با وجود آنکه تظاهرات در سایر شهرهای بزرگ کشور جریان داشت، این تظاهرات هرگز به گسترد‌گی و بزرگی تظاهرات تهران نشد و سرنوشت انقلاب را تظاهرات تهران تعیین کرد. در مورد اعتراض‌های اخیر نیز چنین موضوعی صادق است؛ تهران نتیجه‌ی اعتراض‌ها را معلوم خواهد کرد و اگر اعتراض‌ها در تهران گسترده و عمیق شود اثرات آن به سایر شهرها نیز خواهد رسید و مردم آن شهرها نیز به تأثیر از تهران اعتراض خواهند کرد. بنابراین این مسئله که چرا در ابتدای جنبش سبز که تظاهرات در تهران به قدرت انجام می‌شد، اثری از اعتراض در پهنه‌ی کشور نبود، جای نگرانی نیست؛ چه، در همان تظاهرات وقتی مدتی از اعتراضات تهران گذشت برخی شهرهای بزرگ نیز به این حرکت پیوستند. اصولاً به نظر می‌رسد حرکت‌های اعتراضی شکلی واگیردار دارند و اگر جایی اعتراضی پدید آید، نواحی دیگر را نیز درگیر خود خواهد کرد.

یک دلیل دیگر کاهش اعتراضات، احساسی‌بودن مبارزات سیاسی در ایران است. وقتی مردم با نتیجه‌ی شگفت‌آور انتخابات روبه‌رو شدند، خشم فراوانی که این دروغ بزرگ با دوباره مطرح‌کردن مطالبات یک‌صد سال گذشته برانگیخت، سبب‌ساز وقوع اعتراض‌های یک هفته‌ی نخست پس از انتخابات شد که پس از ۳۰ خرداد آرام‌تر دنبال شد. این خشم، چنان انرژی‌ای را آزاد کرد که تمام پیش‌فرض‌های وجود سازمان‌دهی و توسعه‌ی سیاسی و غیره و ذلک را بی‌ارزش کرد و دنیا شاهد یک اعتراض مدنی پیشرفته در یکی از کشورهای تحت ستم جهان سوم شد.

نظیر همین واقعه، وقتی کشور در ماه‌های منتهی به انقلاب ۵۷ به سر می‌برد روی داد و این موضوع، با همراهی سازمان‌دهی گسترده‌ توسط سازمان‌های سیاسی پرتعدادی که عمدتاً پس از انقلاب تصفیه شدند و راهبرد و مطالبه‌ی مشخص سبب پیروزی انقلاب شد.

اما با تمام این تفاسیر، نمی‌توان از تأثیر سرکوب گسترده به عنوان اصلی‌ترین عامل کاهش اعتراض‌ها گذشت. سرکوب، چنان وسیع و شوک‌آور و غیرمنتظره بود که باعث کاهش دامنه و عمق اعتراضات شد و بی‌اعتمادی مردم به حاکمیت که با نتابج انتخابات تشدید نیز شده بود، سبب شد حتی اگر حاکمیت سوگند یاد کند سرکوبی در کار نخواهد بود، مردمی برای اعتراض به خیابان‌ها نیایند. طبیعی است مردم جان خود را دوست داشته باشند و همه‌گی به یک میزان ظرفیت هزینه‌دادن در راه اهداف را نداشته باشند، اما با پی‌گیری بند بعد می‌توان برای این موضوع نیز راهی یافت.

چهارم. برای پیش‌برد دموکراسی چه باید کرد؟

وجود چند نکته برای پیشبرد مبارزه برای رسیدن به دموکراسی حیاتی است. یکی از آنها وجود راهبرد و مطالبه‌ی مشخص است که تقریباً معلوم است و آن، حرکت مسالمت‌آمیز در چهارچوب قانون اساسی است. باید تأکید شود که حرکت در چارچوب قانون اساسی به معنای پذیرش تک‌تک اصول قانون اساسی نیست؛ حرکت در چهارچوب قانون اساسی به این معناست که در شرایط فعلی میثاقی برای کمینه‌ی مطالبات جنبش متکثر سبز موجود باشد و مطابق برداشت منشور آقای موسوی از این قانون، برای رسیدن به اهداف دموکراسی، حقوق بشر، آزادی و دیگر مطالبات جنبش سبز، حرکت شود.

باید توجه داشت که افراد بیشتری که یک مطالبه را دنبال می‌کنند احتمال پیروزی بیشتری نسبت به افراد کمتری دارند که بدون توجه به فضای جامعه‌ی ایران- و نه تهران- تعیین مطالبه می‌کنند. در گام نخست باید با تأکید بر مطالباتی نظیر آزادی زندانیان سیاسی، بازشدن فضای جامعه و اجرای بدون تنازل قانون اساسی مطابق تفسیر آزادی‌خواهانه، افراد بیشتری را جذب کرد. در مرحله‌ی بعد می‌بایست این افراد را سازمان‌دهی کرد که در دو نوشته‌ی «در ضرورت سازمان‌دهی» و «سازمان‌دهی؛ چگونه؟» به تفصیل به آنها پرداخته شده است.

پرسش اساسی دیگری که در این بین باقی است این است که از کجا معلوم فردی مانند احمدی‌نژاد در شرایطی که نظام، دیگر به فرایندهای دموکراتیک معتقد نیست دوباره بر کشور حاکم نشود؟ این پرسش را خود اکبر گنجی، آن‌جا که به قدرتمندکردن مردم برای توازن قدرت در جامعه اشاره کرده، پاسخ داده است. نگارنده راه قدرتمندکردن مردم را، گسترش آگاهی‌ها در جامعه، که راهبرد اصلی اعلام‌شده توسط میرحسین موسوی است می‌داند. وقتی مردم کشور بدانند فردی مانند احمدی‌نژاد با تمام عوام‌فریبی‌هایش چه زیان‌های بزرگی به کشور وارد می‌کند، حتی اگر به جای سیب‌زمینی و ساندیس به آنها گوشت و شامپاین داده شود به او رأی نخواهند داد. در این بین معتقدان به جمهوری اسلامی خودبه‌خود و با رفتارهای توجیه‌ناپذیر آن، به تدریج از این حکومت روی‌گردان خواهند شد.

روند اصلاح و پیشرفت دموکراسی در کشوری نظیر ایران- با شرایط استراتژیکی که در بالاتر ذکر آن رفت- به کندی انجام می‌شود و این ادعا پربیراه نیست که ایران و کشورهای خاورمیانه، آخرین کشورهایی هستند که به دموکراسی دست خواهند یافت. با این حال، یک عامل شتاب‌دهنده به زودی شرایط ایران را دگوگون خواهد کرد و آن، آزادسازی قیمت‌هاست. این موضوع، که به احتمال زیاد پدیدآورنده‌ی یک شورش خواهد بود، اگر پیش‌درآمدهای سازمان‌دهی و تعیین راهبرد و هدف پیش از وقوعش محقق نشود، زمینه‌ساز تحولات خطرناکی در کشور خواهد بود که به ویژه مسئله‌ی سازمان‌دهی همراهان جنبش سبز را، برای مدیریت انرژی عظیم ناشی از خشم منفجرشده‌ی ناشی از بحرانی‌شدن وضعیت اقتصادی، ضروری می‌کند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

انچه که اقای گنجی به ان توجه نکرده اند و یا اگاهانه(مطمعنأ) از شرح اش طفره رفته اند،ماهیت سیاسی و اجتماعی سران فاسد جنبش سبز است.وجود افرادی چون رفسنجانی،کروبی و امثال انان که خود ٣٠ سال مانند زالو خون مردم مسلمان و غیره مسلمان را مکیده اند و در کشتن مخالفین شریک جرم هستند،می باشد.اقای کنجی شعور سیاسی مردم را هم دست کم گرفته اند و نفهمیده اند که اکثر ایرانیان اگاه و نا اگاه دولت دیکتاتور خودی را به ولت دست نشانده و یا اجنبی ترجیح می دهند.امریکا و غرب به این نکته اساسی توجه دارند و بدین جهت تلاش کردند از مهره های درون نظام جهت سرنگونی ج.ا.ا استفاده کرده و از مهره فاسدی چون اکبر شاه استفاده کنند.ضمنا اقای گنجی و امریکائیان خوب میدانند که مردم ایران نیاز به ارامش فکری و رونق اقتصادی دارند.لذا با تحریم و حمایت از تحریم مانع از رشد اقتصادی دولت و نهایتأ مردم هستند و بدین سان تلاش در تخریب دولت احمدی نژاد و تحریک مردم می کنند.به نظر من اعتراضات دمکراسی خواهی در ایران زمانی انجام خواهد گرفت که مردم دغدقه نان را نداشته باشند و شکمشان سیر باشد.اگر ان روز فرا رسد مردم ایران بدون کمک اجانب و سرسپردگان انان راهی را خواهد رفت که مردم فرانسه و دیگر اروپائیان میروند.ضمنا در حال حاضر ج.ا.ا. بهترین بستر رشد سیاسی و ازادی خواهی برای مردم است.چون رهبر،رئس جمهور،وزرا،اکثر نمایندگان و طرفداران نظام خودی بوده و تا به امروز تلاششان بر ان است که استقلال سیاسی بدست امده را پاس بدارند.البته در حد فهم سیاسی مسؤلان ج.ا.ا.__ [توصیه من به اقای خامنه ای این است که قاطعانه مانع از رانتخواری و مردم ازاری در کشور شوند و امکان رشد علمی واقتصادی مخالفین نظام و غیر مسلمانان را هم فراهم اورند.ضمنا ایشان باید بدانند که حد اقل نیمی از مردم در ایران بی کار و گرسنه بوده و مخالف سیاستهای تبعیضی در کشور می باشند.لذا ضرورت دارد که تعداد معترضین و افراد ناراضی کاهش چشم گیری داشته باشد.

-- mansour piry khanghah ، Nov 2, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)