خانه > گوی سیاست > ایران > سال ۸۹؛ سال افول موقعیت احمدینژاد | |||
سال ۸۹؛ سال افول موقعیت احمدینژادمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comدر ارزیابی تحولات سال آتی و بررسی چشماندازهایی که در صحنهی سیاست ایران محتمل هستند، موقعیت آقای محمود احمدینژاد به عنوان رییس جمهوری که از جنجالیترین انتخابات ایران برآمده است، میتواند مورد توجه خاص قرار بگیرد.
بسیاری از صاحبنظران معتقدند که موقعیت ایشان نزد آقای خامنهای، برخلاف ماههای اولیهی پس از انتخابات که همواره با پشتیبانی و حمایت جدی او روبرو بود، در حال تضعیف است و آقای خامنهای مدتها است که حمایت آشکاری از شخص رییس جمهور ندارد. سخنرانی آقای خامنهای در اولین روز سال نو در شهر مشهد، به این برداشت، قطعیت بیشتری بخشید.
آقای حقیقی معتقدند که آقای احمدینژاد برای حفظ موقعیت خود، در سه زمینه یا با سه گروه مشکل دارد: آقای احمدینژاد با جناحهای اصلاحطلب هم مشکل مشروعیت دارد، هم مشکل کارآمدی. این دو مشکل با نیروهای دانشگاهی خود را بیشتر نشان میدهد. با نیروهای بوروکرات تحصیلکردهای که خیلی به دنبال سیاست نیستند؛ مانند سرمایهداران صنعتی، سرمایهگذاران و کسانی که مسألهشان بیشتر منافع خودشان است نیز مشکل کارآمدی دارد. این گروه در مجموع خود، به طور جدی معتقد است که دولت کنونی دولت کارآمدی نیست و یکی از مصداقهای این ناکارآمدی آن است که نمیتواند از نیروهای متنوعی برای ادارهی کشور استفاده کند. اینها مجموعاً یک زمینه و یک گروه اجتماعی هستند؛ و گروه دوم؟ گروه دوم در درون اصولگرایان هستند که معتقدند ناکارآمدی دولت، مردد بودن، شتابزدگی و توهمی که دارد موجب شده که با دولت مشکل داشته باشند. دولت آقای احمدینژاد الان درصدد آن است که منشور مدیریت جهانی را تهیه کند. در حالی که در ادارهی بسیاری از حوزههای اقتصادی خود با انتقادهای جدی از میان جناحهای اصولگرا روبرو است. چنین شکافی در حال حاضر بین آقای احمدینژاد که به طور جدی دستور داده است، منشور مدیریت جهانی را تدوین کنند و اصولگرایانی که معتقدند فعلا آقای احمدینژاد سرکار است و باید تحملاش کرد، وجود دارد. پس اصولگرایان هم با ایشان مشکل کارآمدی دارند. بله مشکل کارآمدی دارند و در عین حال نمیخواهند آیندهی جمهوری اسلامی و آیندهی جناح خود را در سبد آقای احمدینژاد بگذارند. آنها کمکم دارند مرزبندیهایشان را بیشتر میکنند. علاوه بر این دو گروه – در درون حاکمیت - نهادهای قدرت و نهادهایی که در حوزههای اصلی تصمیمگیرنده هستند هم با احمدینژاد مشکل دارند. نهادهایی مانند نهاد رهبری، سپاه پاسدارن و… هم بعد از حوادثی که اتفاق افتاده و رفتارهای تکروانهی آقای احمدینژاد یا صحبتهای رییس دفتر ایشان، آقای مشایی، با احتیاط برخورد میکنند. این است که در چهار ماه گذشته اولاً هیچ صحبتی در حمایت از دولت از سوی نهاد رهبری انجام نگرفته است. افرادی مانند فرماندهی سپاه پاسداران، آقای جعفری هم دیگر مستقیماً صحبتی در حمایت از آقای احمدینژاد نمیکنند. مسالهی آنها نظام و مقابله با مخالفین است ولی مسالهشان دولت نیست. این نهادها دولت آقای احمدینژاد را یک دولت گذار برای این که اهدافی در جهت یک تحول استراتژیک محقق شوند، دیدهاند. اما احساس امروزشان این است که این دولت دارد خود آنها را تبدیل به پل میکند. چه نشانهای برای این برداشت وجود دارد؟ گفتهی آقای مشایی است که به نظر من خیلی جدی گرفته شد. ایشان گفت: «دعواهای بعد از انتخابات، دعواهای مقامات بالای نظام است و دولت دارد با زرنگی کار خود را انجام میدهد» در حقیقت، هدف دولت این بود که جا خالی بدهد و همهی بحرانها را به دیگر نهادهای قدرت مانند قوهی قضاییه و… منتسب کند. اما آنها هم دارند با این قضیه برخورد میکنند. در مورد مشکل نهادهای قدرت با آقای احمدینژاد و به خصوص در ارتباط با نهاد رهبری، صحبتهای اخیر آقای خامنهای در مشهد، توجه را به همین نکتهای که گفتید، جلب کرده است. آقای خامنهای در رابطه با بهخصوص طرح یارانهها به نکاتی اشاره کردند. آن را شما چگونه ارزیابی میکنید؟ آنچه آقای احمدینژاد در رابطه با مسالهی رفراندوم، قطعا بدون هماهنگی با نهادهای دیگر مطرح کرد، در حقیقت با این هدف بود که آنها را در برابر عمل انجام شده قرار بدهد و میخواهد کلیت قدرت نظام را پشت سر خود بیاورد.
اشارهتان به این است که آقای احمدینژاد مسالهی رفراندوم را در یک برنامهی زندهی تلویزیونی مطرح کردند؟ آقای احمدینژاد از این برخوردها در برنامهی زندهی تلویزیونی زیاد داشته است؛ مانند وزرای زن و … و چون برنامهی زنده است، طبیعی است که بعداً مشکل ایجاد میشود. بهخصوص توهینهایی که به اقتصاددانان و کارشناسان اقتصادی مجلس کرد که در بخشهای دیگر خبری تلویزیون، این قسمت از صحبتهای ایشان را سانسور کردند. نکتهی اساسی این است که آقای احمدینژاد میخواهد کلیت نظام را پشت سر خود بیاورد و خود را شمشیر مُرصع نظام و آخرین تیر ترکش نظام جای بیاندازد. در حالی که به نظر من، الان نهادهای قدرت به این نتیجه رسیدهاند که این دیدگاه اشتباه است و کمکم دارند فاصلهای بین خود و آقای احمدینژاد میاندازد. نهاد رهبری هم همین برخورد را با آقای احمدینژاد دارد؟ اگر دقت کنید، در سخنرانی مشهد و در سه ماه گذشته، از مسالهی انتخابات دفاع شده است و نه از این که مثلاً رییس جمهور فرد شجاعی است یا فرد کارآمدی است. مسالهشان کلیت نظام و کلیت انتخابات بوده است؛ نه خود احمدینژاد. چون احساسشان این است که آقای احمدینژاد بر خلاف ادعایی که کرده، در چالشی که آمده دائماً دارد جاخالی میدهد و در میدان نبرد میخواهد تیرها را حوالهی نهادهای دیگر قدرت، مانند قوهی قضاییه، رهبری و یا نیروهای انتظامی بکند. در اشارهای که آقای خامنهای در سخنرانی مشهد خود به طرح تحول اقتصادی کردند، گفتند که همکاری مجلس با دولت لازم است. چون دولت مجری این طرح است و از طرف دیگر گفتند که دولت هم موظف است که مراحل قانونی طی شده را رعایت کند. این اظهارات در داخل، تقریبا همهجا به عنوان تاکید آقای خامنهای بر حمایت از مواضع مجلس در مقابل آقای احمدینژاد مطرح شده است. ارزیابی شما چیست؟ دقیقاً همینطور است. اولاً به نظر من، نهاد رهبری چندان موافق رفراندوم نیست. تا به حال چنین سنتی در ۳۰ سال گذشته وجود نداشته است. آقای احمدینژاد آمده است باب کند و بنابراین، طرح مسالهی رفراندوم از سوی ایشان، مشکل جدی ایجاد میکند. دوماً باید توجه کرد که ریاست مجلس و بخشی از جناحهایی که بههرحال به نهاد رهبری نزدیکاند، در طرح یارانهها، دیدگاهی مخالف رییس جمهور داشتهاند. آقای حقیقی، رییس کمیسیون اقتصادی مجلس، البته پیش از صحبتهای آقای خامنهای، طرح کرده بود که میشود با تصویب یک قانون داخلی در مجلس، نظر رییس جمهور را در مورد یارانهها تأمین کرد. آیا بعد از صحبتهای آقای خامنهای - آنطور که در داخل بعضاً گفته میشود- باید منتظر باشیم که دیگر رییس جمهور موظف به اجرای طرح مجلس باشد؟ با توجه به قانون و تصویب شورای نگهبان، رییس جمهور موظف به اجرای قانون است؛ جز این که طرح دوفوریتی آورده شود که من بعید میدانم مجلس تصویب کند. در مجموع آقای احمدینژاد در حاشیهای قرار گرفته که باید از سیاستها، دیدگاهها و بلندپروازیهای خود دست بردارد. دولت آقای احمدینژاد مدعی است که باید همهی قدرت را در دست داشته باشد تا بتواند در کارها پیش برود و در عین حال پاسخگو هم نباشد. اگر از این تحلیل شما به این نتیجه برسیم که سال آینده، سال افول موقعیت آقای احمدینژاد خواهد بود، آیا باید منتظر رویداد یا تحول سیاسی خاصی در ایران باشیم. اگر آقای احمدینژاد نگاه خود را عوض نکند و با غیرمنعطف بودن، فکر کند که مثلاً ۲۴میلیون رأی دارد، دولت امام زمان است و آن بلندپروازیهای گذشته را بخواهد ادامه بدهد و مملکت را با مشکلات جدیای روبرو کند، ممکن است مجلس به سمت طرح عدم کفایت ایشان برود.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
یعنی بفرمایید اینک که اوضاع پس از تقلب بچگانه ای که در انتخابات کردند و دستشان هم بدجوری رو شد بیش از اندازه خراب است و چون می دانند حریف مردم نیستند می خواهند خیلی محترمانه این جناب را از سر کار بردارند؟
بعید هم نیست اما در سه دهه گذشته و حتی پیش از آن، این نظام را بیش از هر کس دیگر اسرائیل بانی و پشتیبان بوده و هست و احمدی نژاد نیز اولین رئیس جمهوری است که رسماً یهودی تبار است. بعید است بخواهند نظام و فردی را که به نفع خود ارباب اسرائیل (و نوکرانش آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و غیره) است به همین سادگی ها و با تظاهراتی هر چند گسترده از سوی مردم ایران از سر کار بردارند.
حتی اگر این کار را هم بکنند، آیا تحول بعدی یا حتی تغییر در نظام نتیجه ای کاملاً مثبت و از همه مهم تر، مستقل و ایرانی خواهد داشت یا فقط آب و رنگ پالان عوض خواهد شد؟
-- بی نام ، Mar 23, 2010از اقای احمدی نژاد برای مقابله با جورج بوش و دار و دسته رفسنجانی نهایت استفاده به عمل امده است و سیاست اقای خامنه ای و همفکرانشان هم بسیار درست و موفق بوده است.البته نقش دوّل روسیه و چین و سازمان اطلاعاتی انان هم برای اخوندها مفید بوده است.در این میان ٢ گروه از مردم(الف-طرفداران اقای خامنه ای ب- مردم بیطرف خواهان ازادی و عدالت اجتماعی)سود برده اند و ٣ گروه مخالف(طرفداان اصلاحات - باند رفسنجانی -و اصلاح طلبان سکولار و چپیها)زیان فراوان دیده اند.اما کل جامعه برنده بوده است.چون جو خفقان و ترور و شکنجه شکسته شد و خود دولتیها هم از انجام شکنجه با نصیب شدند که انزجار مردم مسلمان و غیر مسلمان را در پی داشته است.دوم اینکه اکثریت جامعه، حزب و گروه بازی و اهداف تکروانه و دیکتاتورانه انان را در سطل اشغال انداخته اند،بدون اینکه برای حزب و یا گروهی استثناء قائل شوند.سوم اینکه در رابطه با اصول واقعی مردم سالاری به نتایج مثبتی دست یافته اند و پذیرفته اند که رسیدن به یک جامعه مردم سالار صرفا از راه مبارزه مسالمت امیز بدون اگر و اما و بحث و گفتگوی سازنده و احترام به دگر اندیشان در جامعه امکان پذیر است.همچنین همکاری و همراهی با خشونت طلبان و گروههای تروریست و ادم کش را دام استعمار گران جهت برقراری دیکتاتوری جدید می دانند.در این میان درس خوبی هم به نوکران داخلی و خارج نشین استعارگران داده شد و به انان فهمانده شد که مردم ایران دست دوستی روشنفکر نمایان شیاد و ضد ایرانی را هرگز نمی فشرند.
-- mansour piry khanghah ، Mar 25, 2010طبعا اقای خامنه ای اکنون باید به فکر اینده ایران باشند و فردی شایسته را هم برای دوران بحران اقتصادی کنونی جهان و ایران معرفی نمایند و ازادیهای سیاسی مردم را هم به رسمیت شناخته و در برقراری عدالت اجتماعی و مخصوصا عدالت اقتصادی اقدامات اساسی و عاجلانه بفرمایند.در غیر اینصورت نه تنها اقای احمدی نژاد بلکه سرنوشت کل مردم ایران و خود اقای خامنه ای به خطر خواهد افتاد.