خانه > گوی سیاست > ایران > «آگاهی نسل جوان؛ مهمترین دستآورد سال گذشته» | |||
«آگاهی نسل جوان؛ مهمترین دستآورد سال گذشته»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comدر حالی که مهمترین خیزش سیاسی و اجتماعی در طول تاریخ جمهوری اسلامی، در سال گذشته در ایران شکل گرفت، جامعهی ایران بدون هیچ نتیجهی مشخصی و در وضعیتی کاملا نیمهتمام وارد سال جدیدی شد.
به همین علت شاید در نخستین ساعات آغاز سال ۱۳۸۹ در ایران، موقعیت سیاسی کشور، مهمترین سؤالی است که میتوان با صاحبنظران سیاسی مطرح کرد. در این زمینه، سه پرسش را با دو صاحبنظر، از دو دیدگاه نظری و سیاسی مختلف در ایران و در آمریکا در میان گذاشتهام؛ آقای محمد علی عمویی، فعال سیاسی چپ و پرسابقهترین زندانی سیاسی ایران در حال حاضر و همچنین دکتر محمد برقعی، استاد دانشگاه، نویسنده و فعال سیاسی ملی- مذهبی در واشنگتن. در پاسخ به پرسش اول من که آیا آنچه مردم ایران در پایان سال گذشته به دست آوردهاند، متناسب با هزینههایی که پرداختهاند، بوده است یا نه؛ آقای عمویی معتقدند: بله؛ به نظر من، آنچه به دست آمده، جزیی از مطالبات مردم نیست و بسیاری از این مطالبات اصلاً نادیده و ناشنیده گرفته شده است. سرکوب بوده و تلفات نسبتاً گستردهای هم به تظاهر کنندگان تحمیل شده است، اما مهمترین دستآورد آگاهی نسل جوان است. آنچه در سال گذشته، در مقایسه با امروز به دست آمده، در روند عادی جامعهی ایران به این سادگی تسهیل نمیشد.
ما متاسفانه در ایران احزاب سیاسی فراگیر، گسترده و با آزادی عمل نداریم و در نتیجه، کسب آگاهی برای یک نسل جوان به این سادگی دست نمیدهد. در این جنبش و در کف خیابانها بود که انبوه جوانان ما توانستند آگاهیهای بسیار ارزشمندی که به این سادگی تسهیل نمیشد، به دست بیاورند. به نظر من، این دستآورد بسیار بزرگی بود. جوانها توانستند بفهمند که تنها نیستند، بلکه انبوه، نیرومند و پویا هستند. مساله را فقط در آن فشارها، سرکوبها، زندان رفتنها نباید دید. زندان دیر یا زود تمام میشود. سرکوب، شلاق و باتوم درد چند روزهای را تحمیل میکند. البته من واقعاً تاسف میخورم بر کسانی که جانشان را در روند این جنبش از دست دادند. مسلماً جان انسانهای مبارز را با هیچ چیزی نمیشود معاوضه کرد. اما به هرحال هر دستآوردی هزینهای دارد و هیچ جنبشی بدون پرداخت هزینه تسهیل شود. من ارزش بسیار زیادی برای این آگاهی و شناختی که نسبت به شرایط کشور برای نسل جوان به وجود آمده است، قائل هستم. آقای برقعی هم معتقدند آنچه به دست آمده، در مقابل هزینههایی که پرداخت شدهاند، بسیار ارزشمند است: مسائل عمدهی ما در حال حاضر مسائل فرهنگی است و برای این مسائل فرهنگی هزینههای سنگینی تحمیل میشود. الان مرتجعترین بخش مذهبی بر سر کار آمده است و آن باورها، بالاخره باورهای سنگین مذهبی هستند که در جامعه بودهاند و برداشتن آن هزینهی سنگین میخواهد. به نظر من، این هزینه داده میشود، اما دستآوردهای آن بسیار بالا است. بر پایهی چنین تحلیلی، سال آینده را باید چگونه ارزیابی کرد؟ آیا جریان امور به سود مبارزات مدنی و جنبش سبز پیش خواهد رفت؟ آقای محمد علی عمویی معتقدند: بله؛ به رغم همهی دشواریهایی که در زندگی سیاسی- اجتماعی من وجود داشته، هیچوقت این جوانهی امید خشک نشده است. من اعتقاد بر این دارم که روند تحولات اجتماعی جامعهی ایران روز به روز در جهت شکوفایی هرچه بیشتر پیش میرود. با کمال تأسف این شکوفایی، مرتب با فشار و سرکوب بیشتر مواجه میشود. اما هیچ سرکوبی نمیتواند آن خواست و مطالبات برحق مردم را بهکلی نابود کند. وقتی مردمی به آگاهی اجتماعی معینی دست پیدا کردند، این آگاهی نسل به نسل منتقل میشود. اگرچه ترکیب این جنبش خیلی یکدست نیست و افرادی با انگیزههای دیگری جز منافع ملی، منافعی که عمدتاً در چهارچوب آزادی و حقوق دمکراتیک عنوان میشود حضور دارند، اما به رغم این عدم تجانس، بدنهی اساسی این جنبش بدنهای سالم، پویا و زنده است. به اعتقاد من، چون این مطالبات تحقق پیدا نکرده، همچنان نیرویی در جهت تحقق آن حرکت خواهد کرد و این حرکت سال آینده و سالهای آینده تا رسیدن به این مطالبات و خواستهها ادامه خواهد داشت. ارزیابی آقای برقعی از روند امور در سال آینده: در ارتباط با سال آینده، من خیلی با پیام آقای موسوی موافقام. سال آینده واقعا سال مقاومت و پیگیری است. مطالبات جامعه در این زمینه، آنقدر شفاف و روشن است که این تداوم وجود خواهد داشت. مهمترین مسالهای که من مرتب بر آن تاکید دارم، ریزش درون حکومت است. سال آینده نیز ما شاهد ریزش وسیعی در درون حاکمیت خواهیم بود.
پرسش بعدی این است که به این ترتیب، آیا سال دشوارتری پیش رو خواهد بود؟ یا کارها به نسبت آسانتر خواهد شد؟ آقای عمویی: خیر؛ من دشوارتر نمیبینم. همان دشواریهایی که سال گذشته داشتیم، همچنان ادامه خواد داشت. چون تغییری در قوانین و در مجریان قوانین پدیدار نشده است و با توجه به این که مطالبات هم تحقق پیدا نکرده، شرایط همان شرایط است، تغییر چندانی نمیکند. آقای برقعی در این مورد، خیلی با آقای عمویی همعقیده نیستند و فکر میکنند: سال دشوارتری خواهد بود. برای این که نظام هرچه بیشتر زیر فشار قرار میگیرد و بیشتر فشار میآورد. مردم که خواست خودشان را دارند، ولیکن مسألهی حکومت این است که اولاَ بسیار از مردم هراس دارد و دوماً به این فکر است که ریشهکن کند. مهمترین مسأله این است که حکومت میخواهد تمام نیروهای مخالف خود را ریشهکن کند. بنابراین، او در اندیشهی نهایت خشونت خواهد بود. سال آینده، حکومت بسیار خشنتر از سال گذشته عمل میکند. در دنیا سابقه ندارد –من این را با قاطعیت میگویم- در دنیا سابقه ندارد که حکومتی به خاطر پرتاب سنگ، کسی را به اعدام محکوم کند. این دیگر نشانهی درجهی سبوعیت است. یعنی این که این نظام چنان اسیر و بدبخت شده که به این خشونت بیپروا دست میزند. سال آینده هم طبیعتاً این نظام به چنین خشونتهایی دست خواهد زد و راه سختی در پیش است. اما به هرحال مبارزه چنین است. معادلا بینالمللی و روابط ایران با جهان خارج را چقدر در وضعیت آزادیهای سیاسی و نوع برخورد حکومت با مردم دخیل میدانید؟ مسلماً معادلات جهانی بیتاثیر نیست. ولی مشکل در درون ایران از دست این مسائل بیرون است، به راه خشونت افتاده و مجبور است برود. حکومت ایران در سطح جهانی هم بیشتر و بیشتر ضعیف میشود. چنانچه الان در عراق نسبت به آنچه بودند، بسیار ضعیف شدهاند و در افغانستان هم چنین اتفاقی افتاده است. وقتی این اتفاقها میافتد، حکومت در صحنهی بینالمللی ضربهپذیرتر خواهد شد و چون ضربهپذیرتر میشوند، خشونتشان در داخل بیشتر خواهد شد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
در ایران ما ٢ مشکل اساسی وجود دارد و تا این دو مشکل برطرف نشوند،درگیری، زندان،شکنجه و اعدام ادمه خواهند داشت.
-- mansour piry khanghah ، Mar 23, 2010اول اینکه نیروهای غیر مذهبی هنوز خود مانند مذهیون رادیکال و به قول اقای عموئی مترتجع،به مردم سالاری معتقد نیستند.دوم مبارزه با دین و نفی و تمسخر ان به اشکال گوناگون است.
تا زمانی که نیروهای چپی در تمام حرکتهای اجتماعی خود را به اشکال گوناگون در جایگاه رهبری و یا در کنار رهبران غیر چپی قرار می دهند و تلاش در مصادره رهبری جنبشهای اجتماعی دمکراتیک و یا اصلاح طلبی را دارند،مطعن باشید که نتیجه مطلوبی از حرکتهای اجتماعی بدست نخواهد امد.حتی توقع نرمش از نیروهای دولتی متعصب نیز بی مورد است.چون شما دین او و بخش بزرگی از جامعه اش را هدف گرفته اید و می خواهید انرا که همه چیزش است را محو و نابود کنید.لذا شما برنده این جدال نخواهید بود.ضمنا اگر به دلائلی هم موفق به سر نگونی ج.ا.ا. شوید کار خاصی برای مردم ایران نکرده اید.در بهترین شرایط شما رژیمی چون چین و کوبا و غیره را بوجود اورده و خون مردم را بدتر از دولتهای اسلامی گذشته و کنونی به زمین زندان اوین می ریزید.
نصیحت من به ایرانیان مردم دوست این است که به عقاید مذهبی مردم ایران احترام بگذارید و در هر موردی دچار کج فهمی هستند، با احترام و صبوری به انان تذکرات لازم را بدهید و راهنمائی لازم را بنایید.فقط از این طریق می توان مردم را به اصول مردم سالاری و ایجاد جامعه مردم سالار اشنا نمود.
نیروهای چپی و غیر مسلمان حد اکثر ٣٠% از مردم ایران را تشکیل می دهند.لذا دلیلی ندارد که انان به یک جمهوری خلقی و یا صرفا جمهوری، اجبارا تن بدهند.قبول قوائد مردم سالاری توسط ترویج دهندگان ان شرط اول مبارزه برای ایجاد یک جامعه مردم سالار می باشد.موفق باشید
آقای منصور پیری خانقاه، با نظر شما در مورد قدرت طلب بودن و مطلق گرایی (فاشیسم درونی) اغلب نیروهای چپ ایران و جهان موافقم.
این را هم می پذیرم که اگر نظرات مذهبی اکثریت ملت ایران یا هر ملت دیگری در مناقشات سیاسی و اجتماعی نادیده گرفته شود، هیچ رژیمی با هیچ ترفندی (حتی ترویج خوشگذرانی و فساد از نوع آشکار آن مثل دوران پهلوی یا از نوع نیمه-پنهان آن همچون ج.ا) بتواند در این کشور و برای درازمدت باقی بماند.
اما اگر قرار باشد به خاطر رعایت حقوق مادی و معنوی اکثریت مردم کشور (با هر گرایشی که داشته باشند) بقیه، یعنی اقلیتهای مذهبی و فکری و «دیگر اندیش" همچنان در رنج و عذاب باشند، مشکلات کشور نه تنها حل نشده که بغرنج تر نیز خواهد شد.
پرسش دوستانه ای که دارم این است: چرا اینقدر اصرار داریم (بنده، شما یا هر فرد و گروه دیگر) که حتماً یک حکومت و نظام یکپارچه (حتی از نوع دمکراتیک آن) در سراسر کشور برقرار باشد؟
شکر خدا که سرزمین ایران هنوز هم وسیع است و جمعیت آن هم که به نسبت مساحت خیلی اندک. جای سازندگی و آبادانی هم که دارد و حتی منابع کافی و بیش از اندازه برای این کار. (تنها چیزی که ندارد ظاهراً "همت" برای انجام چنین کاری است، یا از آن بدتر، نبودن اجازه برای آن؟) یا شاید هم میل درونی ایرانیان به داشتن یک کشور بزرگ و یکپارچه به هر عنوان و قیمت است که مانع از این کار می شود؟
حتی اگر چنان هم باشد، چرا استان ها و مناطق مجزا (در عین حال به هم پیوسته و از نوع سامانه ای فدراتیو) نداشته باشیم که هر کدام بنا بر سلیقه های فکری و مذهبی گوناگون درست شده و با نظام خاص فرهنگی و اداری و سیاسی و اجتماعی خود در حوزه کوچک یا بزرگ خود هدایت شود به طوری که هر فرد ایرانی بتواند به زیستگاه مورد علاقه خود "کوچ" کرده و در آنجا زندگی کند؟
البته کار آسانی نیست اما ناشدنی هم نیست.
منتهی اشکال کار انحصارگرایان فرصت طلب و همه-چیزخواه در آن است که همیشه برای پاسداری از منافع شخصی یا قومی خود، تاب حکومت های محلی کوچک تر را نیاورده و همیشه به دنبال برپایی امپراطوری های گسترده تحت رهبری "شاه شاهان" یا "رئیس جماهیر" و امثال آن هستند! برای این کار هم هر چیزی از "ملیت و قومیت واحد" گرفته تا ایدئولوژی مذهبی یا کمونیستی و خلقی و خدایی و غیره را بهانه می کنند و اوضاع جهان را به صورتی در می آورند که بشریت در هزاران سال گذشته و پس از پیدایش دولت-شهرهای مقتدر شاهد آن بوده و هست.
در این لحظه شما حتی در کشورهای به اصطلاح دمکراتیک و پیشرفته دنیا نیز از چنان سامانه ای که پیشنهاد کردم برخوردار نیستید و به جز اندکی آزادی های فردی در محدوده خانه و احیاناً تا حدی هم در محل کار و زندگی خود، نمی توانید در سطح گسترده تری از همان آزادی ها بر خوردار باشید با آنکه بسیاری از آنان (همچون آمریکا) زمین و منابع کافی طبیعی و انسانی برای برپایی چنان الگویی را دارند اما این کار را نمی کنند چون ترجیح می دهند از "امپراطوری بزرگ" به هر قیمت که شده (حتی زورگویی و اجحاف و گاه جنایت و نسل کشی چه در داخل و چه در خارج از کشور) پاسداری و نگهداری کنند. و به تنها چیزی هم که اصلاً فکر نمی کنند عمر بسیار کوتاه اغلب چنان امپراطوری هایی در تاریخ است همچون امپراطوری هخامنشی یا ساسانی و حتی دوران خلافت اعراب و ترکان و مغولان و غیره در همین ایران خودمان یا جاهای دیگر! جالب تر آن که حتی این امپراطوری ها را الگوی کار خود قرار داده و خود را با آنان هم هویت می انگارند! (و چرا که نه: هر چه باشد بانیان امپراطوری های امروزی نوادگان بانیان همان امپراطوری های باستانی اند!)
به راستی راه حل چیست، بخصوص که با ازدیاد جمعیت در سراسر جهان، موضوع در حال پیجیده تر شدن هم که هست. درست است که آگاهی نسل جوان در گذار این حوادث خشونت بار و برخوردهای بی رحمانه با ایشان بیشتر شده اما متأسفانه این روندی است تکراری که در جریان آن بیشتر همان جوانان آگاه و بی گناه هستند که از بین می روند در حالیکه حکومت ها حتی اگر تغییر هم کنند به هر حال "حکومت" هستند نه "دولت خدمتگزار" و کاری به جز آزار و ترساندن مردم برای حفظ بقای موجودیت عنیف خود نخواهند داشت. به قول معروف: روز از نو، روزی از نو!
گره هایی که هم اینک این مشکل را به یک گره کور و حتی در سطح جهانی تبدیل کرده آنچنان زیاد است که گاهی تنها راه حل باقی مانده چیزی به نظر نمی رسد جز بریدن طناب در دوسوی گره و به دور انداختن خود گره!
-- foxy ، Mar 23, 2010دوست عزیز foxy من فردی کثرت گرا و مردم دوست هستم و نه تنها مردم مسلمان کشورم را دوست دارم،بلکه بودائیان، مسیحیان،یهودیان وکمونیستهای ویتنام و کوبا و روس و امریکا و اروپا و افریقا و اسرالیائی را هم دوست دارم.
-- mansour piry khanghah ، Mar 25, 2010در کره زمین باید هر فکر و مکتب و دینی ازاد باشد،مشروط بر اینکه قوانین مردم سالاری واقعی را احترام کند.مردم سالاری مورد نظر من از نوع امریکائی، اروپائی و یا از نوع اسلامی و یا کونیستی سو سیالیستی اش نیست که تبعیض و نژادپرستی در راس قوانینشان قرار دارد.
در یک جامعه زنده باید هر فکری ازاد باشد تا از بهترین فکرها جهت ایجاد بهشتی در کره خاکی استفاده گردد.ضمنا می دانم که یک ایده الیست هستم که طبق شرایط موجود به راه خود ادامه می دهم.
جنبش اصلاح طلب به خاطر اشتاهات فاحش نیروهای سکولار و مخصوصا چپیها به انحراف کشیده شد و احتمال از بین رفتن ان نیز زیاد است.لذا وظیفه نیروهای دمکرات مذهبی و غیر مذهبی است که ضمن برخورد با برادران و رفقای کج فکر و فرصت طلب خود،تلاش بر زنده نگاه داشتن جنبش عدالت خواه و اصلاح طلب بنمایند که این نیروی مردمی مثبت به انفعال و یا کج راهه نروند.ضمنا من کره زمین را وطن خود می دانم و مرزها را اصلا به رسمیت نمی شناسم.هیچ ادمی کره زمین را نخریده و یا درست نکرده است که بتواند مدعی مالکیت ان و یا منطقه ای از ان باشد.حد اکثر ادعای افراد می تواند این باشد که در مقابل پرداخت پول به بیت المال قطعه ای را مالک است.
امیدوارم مطالبم در پاسخ به شما کافی باشد.موفق باشید