خانه > گوی سیاست > برنامه هستهای جمهوری اسلامی > «تحریم اقتصادی میتواند مقدمهساز جنگ شود» | |||
«تحریم اقتصادی میتواند مقدمهساز جنگ شود»حسین علویalavi@radiozamaneh.comبه نظر میرسد تنشهای سیاسی جدیدی در منطقه در حال شکل گرفتن است. همزمان با تندتر شدن مواضع غرب در قبال مناقشه هستهای ایران، نخستوزیر اسراییل آشکارا از ضرورت تحریم نفت صادراتی ایران و عدم فروش بنزین به منظور مقابله با برنامهی هستهای ایران صحبت کرده و محمود احمدینژاد نیز در جنگ لفظی میان اسراییل و حزبالله لبنان، گفته است: «این بار باید کار اسراییل را یکسره کرد». مواضع جدید عربستان سعودی در قبال ایران نیز عنصر دیگری از این تنش است.
اولین پرسش این است که زمینهی اصلی تنشهای تازه در منطقه چیست؟ دکتر منصور فرهنگ، کارشناس روابط بین الملل و نماینده پیشین ایران در سازمان ملل متحد در این باره میگوید: زمینهی اصلی این تنشها این است که آمریکاییها به این نتیجه رسیدهاند که برای پیشبرد تحریمهای بیشتر علیه ایران، نیاز به همکاری کشورهای عربی دارند. نه تنها این که آنها در این تحریم شرکت کنند، بلکه با توجه به این که شرکتهای بسیاری در کویت، امارات متحدهی عربی، دبی، ترکیه و شاید حتی در اردن تشکیل میشوند که اجناسی را از کشورهای غربی وارد و بعد به ایران صادر میکنند، به همکاری بیشتر این کشورها در این زمینه نیاز دارند. البته این همکاری از نظر سیاسی نیز اهمیت دارد. عکسالعمل ایران طبق معمول این است که جنگی لفظی علیه اسراییل را شروع کند که همیشه در میان تودههای عرب جذابیت دارد. چون دولتهای خودشان در برابر اسراییل و آمریکا هیچ جسارتی از خود نشان نمیدهند، وقتی احمدینژاد با این زبان تند به اسراییل حمله میکند و تهدید میکند، از نظر احساسی رضایتی در دنیای عرب ایجاد میکند. این رضایت و حمایت از ایران میتواند روی دولتهای عرب تاثیری بگذارد که با آمریکا همکاری نکنند و یا همکاریشان به اندازهی کافی نباشد که روی ایران مؤثر باشد. من فکر میکنم، زمینهاش دقیقاً روی این امر است. از سوی دیگر، اسراییل و آمریکا سعی میکنند خطر ایران را برای منطقه و کشورهای عربی بزرگ جلوه بدهند و با بزرگ جلوه دادن این خطر، حداقل در کوتاهمدت مسالهی فلسطین را که مشکل بزرگ دولتهای عرب در رابطه با افکار عمومی خودشان است کنار بزنند، آن را به حاشیه برانند و ایران را در مرکز ثقل این تنشها در منطقه قرار بدهند.
به این ترتیب، یکی از زمینههای تنشهای تازه برنامهی سیاسی جدید آمریکا و غرب در مقابله با پروژهی هستهای ایران است. سعودالفیصل، وزیر خارجهی عربستان هم در دیدار با خانم کلینتون، از ضرورت راهحلهای فوری برای مقابله با برنامهی اتمی ایران صحبت کرد و این که تحریمها به روال معمول خود، ممکن است کند و غیرکافی باشد. آیا این به آن معناست که ممکن است عربستان هم به تحریم نفت صادراتی ایران نظر داشته باشد؟ عربستان دو نکته را مطرح کرد؛ یکی این که مسالهی ایران امری فوری است. در حالی که تحریمها حتی اگر نتیجهبخش باشند، در درازمدت است. نکتهی دیگر طرح مسالهی فلسطین بود. بدون چون و چرا، تمامی دولتهای عرب در مذاکرات خصوصیشان (این را بارها در تحلیلهای رسانههای آمریکایی میخوانیم) با مقامات آمریکایی، اولین مسالهای را که مطرح میکنند این است که ادامهی وضع کنونی در فلسطین و ادامهی شهرک سازی در کرانههای غربی، آنها را طوری در برابر افکار عمومی خودشان قرار میدهد که از اعتبار سیاسی و از مشروعیتشان میکاهد. ضمن این که در برابر رسانههای عمومی جهانی، روی این موضوع تاکید نمیکنند. بنابراین کشورهای عربی از یک سو مسالهی ایران را میپذیرند و نگرانی خود را اعلام میکنند و لی از سوی دیگر، نگرانی بیشتر خود را در رابطه با مسالهی اسراییل و فلسطین طرح میکنند. آمریکاییها سعی میکنند تا آنجا که امکان دارد، مسالهی دوم را نادیده بگیرند و تاکید را روی این بگذارند که عربستان یا کویت یا اردن یا مصر از برنامهی هستهای ایران نگرانند. این که خانم کلینتون میگوید اگر ایران هم به بمب هستهای دست پیدا کند، میتواند رقابت تسلیحات هستهای در منطقه ایجاد کند، درست است، ولی نکتهی ناگفته در صحبتهای خانم کلینتون این است که اسراییل میتواند انحصار داشتن بمب اتمی در منطقه را داشته باشد و خود این مساله برای کشورهای عربی که اسراییل را کشوری توسعهطلب میدانند، امر بسیار نگران کنندهای است. از سوی دیگر جنگ لفظی میان ایران و اسراییل را میتوان از دو زاویه مورد توجه قرار داد؛ یکی از زاویهی اعتبار یا صحت ادعاهای طرفین و دیگری از زاوایهی تواناییهای آنها در عملی کردن این تهدیدها. بسیاری از حرفهایی که ایران و یا دولتهای عربی در ارتباط با اسراییل میزنند، واقعیاتی است که تمام مردم منطقه میدانند. در مورد توسعهطلبی اسراییل و به طور کلی این که اسراییل آمادهی هیچ نوع صلحی با مردم فلسطین، به این معنا که به آنها استقلال بدهد، نیست. این که اسراییل به هیچ وجه آمادگی صلح با سوریه را به این معنا که بخواهد از تپههای جولان بیرون بیاید ندارد. بنابراین این تنش و تقابل ادامه دارد و حفظ و مهار این تنشها است که آمریکا و اسراییل به دنبال آن هستند. ولی وقتی به زاویهی دوم میرسیم، موازنهی قدرت به ضرر ایران است و اگر چنانچه در سراسر تاریخ دیدهایم، این جنگهای لفظی به خشونت و جنگ واقعی تبدیل شود، هزینهی این خشونت احتمالی را مردم ایران خواهند پرداخت. بنابراین حتی اگر در ادعاهای احمدینژاد راجع به اسراییل و یا برنامههای آمریکاییها واقعیتی نهفته باشد، پیامدهای عملیاش برای جامعهی ایران میتواند فاجعهبار باشد. یعنی هیچ ارتباطی بین ادعاهای آقای احمدینژاد و تواناییهای ایران وجود ندارد. به موازنهی قدرت در منطقه و این که در شرایط کنونی این موازنه به ضرر ایران است اشاره کردید؛ در گذشته هم سفر مقامات آمریکایی به منطقه و تشویق عربستان و سایر کشورها برای همراهی با سیاست آمریکا در قبال برنامهی اتمی ایران، مطرح بوده است. چه تفاوتی در این مرحله و اکنون، میان آنچه بر سر مناقشهی هستهای ایران دارد اتفاق میافتد وجود دارد؟ آیا ممکن است به سرعت به یک تنش گسترده و خشونت در منطقه تبدیل شود؟ این خطر همیشه هست. یک برنامهی هستهای در ایران وجود دارد که ایران به طور روشن، علاقهمند به کسب توانایی برای ساختن سلاح هستهای است. این که آیا وقتی این توانایی را کسب کرد، تبدیل به عمل میشود یا نه، سؤالی است که آینده میتواند پاسخ بدهد. ولی حداقل فرض دنیای غرب و فرض اکثریت بزرگ کارشناسان این است که ایران چنین نیتی را دارد. بنابراین واکنش آمریکا و دنیای غرب، از یک سو بیتفاوتی و بیاعتنایی به برنامهی ایران است و از سوی دیگر این که اعلام کنند، این مساله برای ما غیرقابل قبول است و ما آمادهی جنگ و یا حملهی نظامی به ایران هستیم. تحریم اقتصادی حد وسطی میان بیتفاوتی، بیاعتنایی و جنگ است. خطر بزرگ تحریم اقتصادی این نیست که چه بلایی سر اقتصاد ایران میآورد که تردیدی در آن نیست؛ تحریم اقتصادی برای تودههای مردم بیکاری و تورم ایجاد میکند و طبیعی است هرچقدر امکانات مادی مردم کمتر باشد، رنجشان از تورم و بالا رفتن قیمتها و افزایش بیکاری بیشتر است. ولی الزاماً این نوع تحریمها رژیم را به زانو درنمیآورد و بهترین نمونهاش هم رژیم صدام حسین بود. اما وقتی این تحریمها ادامه پیدا میکند و به نتیجهی دلخواه نمیرسد، ممکن است زمانی برسد که کار به خشونت بیانجامد. یعنی آن حد وسطی که بین بیاعتنایی یا بیتفاوتی و جنگ بوده، نقش خود را از دست میدهد و هرچه زمان جلوتر برود و این موضوع برای کسانی که نگران برنامهی هستهای ایران هستند جدیتر بشود، امکان درگیری نظامی و جنگ تشدید میشود. این خطر وجود دارد؛ نه به این معنا که از امروز آمریکا نقشه کشیده به ایران حمله کند، ولی این تقابل میتواند به جایی کشیده شود که خشونت اجتنابناپذیر بشود. خطر تقابل دقیقا در این است؛ و اگر هم مشکلاتی برای اقتصاد ایران در این وسط پیش بیاید، این مشکلات به خودی خود در برابر خطر احتمالی آینده که جنگ باشد، از اهمیت کمتری برخوردار است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آقای فرهنگ همیشه با بی طرفی و وسعت نظر به مسئله ی ایران و امریکا و دیگر کشورهای درگیری در خاورمیانه مینگرد. واقعا دستتان درد نکند برای این مصاحبه. بسیار روشن کننده بود.
-- آذر ، Feb 21, 2010Excellent, It was so realist. Thanks!!!
-- amin ، Feb 22, 2010