خانه > گوی سیاست > ایران > بنی صدر: ۲۲ بهمن، مردم حرفشان را زدند | |||
بنی صدر: ۲۲ بهمن، مردم حرفشان را زدندحسین علویalavi@radiozamaneh.comحضور جنبش سبز در روز ۲۲ بهمن و نقاط قوت و ضعف آن، در این روزها از زوایای مختلفی مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. بسیاری این حضور را موفقیتی در ادامه موفقیتهای قبلی جنبش سبز میدانند، اما بسیاری نیز بر این نظر هستند که این حضور آنگونه که انتظار میرفت، موفق از کار درنیامد. ابوالحسن بنیصدر، اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران از کسانی بود که طالب حضور حداکثر ممکن این جنبش در روز ۲۲ بهمن بود. در گفتوگویی ابتدا ارزیابی او را میپرسم و اینکه آیا این حضور، موفق بود؟
به نظر من یک پیروزی بسیار بزرگ به همراه دو شکست بود؛ پیروزی بزرگ برای مردم ایران بود. دوشکست: اول برای رژیم و بعد برای طرز فکری بود که میخواهد در محدودهی رژیم عمل کند. چون این استراتژی و این فکر در سر اوست، تاکتیکی هم که انتخاب کرده بود، متناسب با این طرز فکرش بود. یعنی از مردم خواست که به میدان آزادی بروند. اشتباه در کجا بود؟ و تاکتیک درست از نظر شما چه باید میبود؟ اشتباه اینجا بود که رژیم یک ماه کار کرده بود و میدان آزادی را کاملا در کنترل داشت و هرکسی که به آنجا میرفت، به دام میافتاد. شعار که نمیتوانست بدهد هیچ، باید ساکت میماند تا رژیم از او به عنوان سیاهی لشکر سوءاستفاده کند. خوشبختانه مردم ایران هشیار بودند و بسیاری از آنان به این میدان نرفتند. آنهای هم که رفتند دیدند تله است، به دام نیفتادند و آمدند بیرون. به طوری که دو سند نشان میدهد، این رژیم واقعا ورشکسته است؛ یکی عکس هواییای که گوگل از میدان آزادی گرفته است و با محاسبات کامپیوتری میگوید که ۵۰هزار نفر پای صحبت آقای احمدینژاد بودهاند. دیگری فیلمی است که از نحوهی حضور مردم در آن میدان گرفته شده است. در این فیلم مشخص است که بخش بسیار بزرگی از میدان خالی است. جلوی تریبون افراد حکومتی ایستادهاند. بقیهی مردم را هم که به آنجا بردهاند، به حرفهای آقای احمدینژاد گوش نمیدهند. عدهای در هوای پیکنیک هستند، بچهها فوتبال بازی میکنند، فردی در حال فروختن سیدی است و… آقای بنیصدر، این که حکومت آنطور که ادعا میکند، نتوانسته جمعیت بسیار بزرگی را در حمایت از سیاست حاکم جلب کند، به جای خود؛ ولی اگر برمبنای نظر شما به جای فراخوان رفتن به میدان آزادی، نقطهی دیگری را مشخص میکردند که جنبش سبز در آنجا گردهم بیاید، در آنجا هم نیروهای امنیتی میتوانستند اجازهی جمع شدن به مردم ندهند. همینطور است که میگویید. اولا من خودداری میکنم از این که از بیرون پیشنهاد بدهم که مردم کجا جمع بشوند. اینها مسایلی است که مردم در محل بهتر میتوانند تحلیل کنند و ببیند بهترین شیوه کدام است.
اما به طور عمومی شهر تهران متعلق به تمام مردم است. مردم میتوانستند در تمام سطح شهر بیرون بیایند و به دنیا بگویند که چه میخواهند. این حالت برای رژیم قابل کنترل نبود و نمیتوانست کاری از پیش ببرد و وضعیت ایران هم کاملا به مردم دنیا نموده میشد. اما علیرغم این که روش به کار رفته غلط بود، خود مردم آن را تصحیح کردند. این که از دو شکست نام بردم، یک روزنامهنگار ایرانی در مقالهی مفصلی در لیبراسیون این نظر را تایید کرده و روزنامهی لوموند هم تقریبا همین مطلب را بازگو کرده بود. یعنی شما معتقدید که رهبران جنبش در داخل در انعطاف با امکانات و قابلیتها جنبش سبز را هدایت کنند که کجا جمع شوند و چه تاکتیکهایی را به کار ببرند… مهمتر از این تاکتیکها، استراتژی و هدفی است که برگزیدهاند. اگر بخواهید در چهارچوب رژیم بمانید، روشی بهتر از این که اینها برگزیدند و ناکام شدند نمیتوانید برگزینید. باید از مردم خواست بگویند چه را میخواهند و چه را نمیخواهند. همانطور که در ۲۲ بهمن ۵۷ این کار را کردند. امروز هم همین را باید از مردم خواست. یعنی همین که خودشان می گویند که ولایت فقیه را نمیخواهیم و ولایت و حاکمیت جمهور مردم را میخواهیم. در این حالت روشها متناسب با این هدف پیش میرود. دیگر انسان زندانی محدودهی رژیم نمیماند و در بیرون از آن محدوده، ابتکارات فراوانی میتواند به خرج بدهد. برخی بر این نظرند که علت این که در آن روز تاکتیک درستی نتوانسته در نظر گرفته شود، این است که اساساً استراتژی و چشمانداز اشکال دارد و جنبش رهبری سیاسیای به آن معنا ندارد که بتواند برنامهریزی و سازماندهی کند. یعنی تاکتیک غلط را ناشی از همان استراتژی نادرست میدانند. احسنت، درک درستی است.
اما شما مطرح میکنید در همین وضعیت کنونی میتوانستند تاکتیکهای درستتری بهکار بگیرند. گفتم چون طرز فکر و استراتژیشان غلط بوده، روشی غیر از این نمیتوانست به ذهنشان برسد که: به میدان آزادی بروید، شعارهای ساختارشکن ندهید، در میدان آزادی آرام باشید و… استفاده (حکومت) از حضور مردم در میدان آزادی، نه این که خواست کسانی که این تاکتیک را برگزیده بودند باشد، بلکه طرف مقابل این استفاده را برد. اما مساله این است که استفاده از چنین روشهایی ناشی از آن طرز فکر است. آن طرز فکر باید تغییر کند تا روشها بتوانند تغییر کنند. این که عدهای معتقدند رهبری سیاسی وجود ندارد، رهبری سیاسی آدم بیهویت که نیست. آدمی است با یک هویت سیاسی؛ یعنی دارای هدف و روشهای متناسب با آن هدف. آنهایی که کمبود رهبری سیاسی در جنبش را طرح میکنند، الزاما نقش این رهبری را در فراتر بردن و رادیکال تر کردن شعارها و خواستههای جنبش نمیبینند، بلکه معتقدند در چهارچوب همان خواستههای معین، رهبری سیاسی کافی وجود ندارد. اما شما معتقدید که نباید از مردم خواست در چهارچوب نظام حرکت کنند و شعار ساختارشکن ندهند. از سوی دیگر این انتقاد مطرح میشود که جنبش سبز از خواست اولیهی خود منحرف شده و فراتر رفته است و اکنون مجموعهای از خواستهای بسیار متنوع که بعضا بسیار رادیکال هستند و بعضا خیر، طرح میشود. این انتقاد، اشکال اساسی جنبش را در این میبیند که نه تنها رهبری مشخص، بلکه برنامهی مشخصی هم ندارد. آیا شما معتقدید بالاتر رفتن سطح مطالبات و رادیکال تر شدن شعارها درست است؟ با توجه به این که شعار اولیهی جنبش، اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری و تقلب گسترده در آن بود؟ این مطالب یک دست نیست، متناقض است. به لحاظ این که هدف اول که میگویید انتخابات بود، اگر انجام شدنی بود، جنبش همان زمان به نتیجه میرسید و همانند اوکراین انتخابات ابطال و انتخابات دیگری برگزار میشد. اما اینطور نشد و جامعه چون دید در آن محدوده، حتی آن هدف هم برآوردنی نیست، از آن مرحله عبور کرد. این جامعه است که عبور کرده و جنبش را تا امروز ادامه داده است. دوم این که رهبری چیزی جدا از برنامه و هدف نیست. این مجموعه یک رهبری را تشکیل میدهد. نه این که آدمهایی هستند که اسمشان رهبر است، یک برنامهی جداگانه و همینطور روشی جداگانه هم وجود دارد. رهبری مجموعهای است از انسانها که از جامعه سخنگویی میکنند، در این سخنگویی، هدف جامعه را اظهار میکنند و روشهایی را به جامعه پیشنهاد میکنند. جامعه هم یا این روشها را میپذیرد یا خود آنها را تصحیح میکند و بهکار میبرد.
توضیح همین مساله به جامعه و استدلال سیاسی که جنبش سبز بتواند به نتیجهای که مد نظر شما است برسد، نیازمند امکان است؛ امکان گفتوگو بین رهبران و خود جنبش. ولی در حال حاضر چنین امکانی وجود ندارد. شما فکر میکنید اگر رهبران از نظر سیاسی، شعاری فراتر از انتخابات را برگزینند، در شرایط سرکوب فعلی، امکانات و چهارچوبهای تشکیلاتیای که بتوانند آن را پیش ببرند وجود دارد؟ این که امکانات وجود ندارد، حرف نادرستی است. آنچه در ۲۲ بهمن در تهران و سایر شهرهای ایران گذشته، دنیا بلافاصله از آن باخبر شده است. دوم این که… منظور فقط اطلاعرسانی نیست، منظور گفتمان سازی و سازماندهی است. به آن هم خواهیم پرداخت. دوم این که تغییر خود آدمها مقدم است. چون سازمان رابطهای است بین انسانهایی دارای هدف مشترک به روش مشترک. اگر این انسانها تغییر لازم را نکنند، ارتباط لازم را نمیتوانند بهوجود بیاورند، هدف مشترک ندارند، روش مشترک هم ندارند. پس مساله تغییری است که در این آدمها باید رخ بدهد در شرایطی که مجال ایجاد یک گفتمان روشن وجود ندارد، چه تضمینی وجود دارد که مجموعهی جنبش سبز حول برنامهی واحدی گرد بیاید؟ الان جنبش سبز بسیار متنوع است و خواستهای متفاوتی را مطرح میکند. خُب مطرح کنند؛ کثرتگرایی دمکراسی است. شما چرا نگران کثرتگرایی هستید؟ مساله نگرانی از کثرتگرایی نیست. اتفاقا این نقطهقوت جنبش سبز است. ولی آیا کل این جنبش گسترده را میتوان حول یک هدف واحد مرحله ای، خواستی مانند این که در چهارچوب این نظام نمیتوان کاری کرد و باید از آن فراتر رفت، سازمان داد؟ این کار شدنی است. چرا که خود مردم در حرکتی که دارند میکنند، به طرف چنین شعاری رفتهاند. منظور در مرحلهی کنونی است. در همین مرحلهی کنونی این اتفاق افتاده است. در ۲۲ بهمن مردم شعارهایی مانند رفراندم، جمهوری، مرگ بر اصل ولایت فقیه و… میدادند. پس این شدنی است. دوم این که وقتی گرایشهای مختلف پذیرفتند که از حقوق آدمیان، یکی حق اختلاف با نظر دیگری است و دیگری حق اشتراک و اتحاد است و رابطه را با رعایت این دو حق تنظیم کردند، سازماندهی جنبش عمومی ممکن میشود. اما اگر شما اشتراک را از دست دادید، چون دیگر اشتراکی وجود ندارد ، حق اختلاف وضعیتی پیدا میکند که جامعه را نسبت به تحول نگران میکند که اگر تحول شد نتیجهاش چه میشود؟ آیا میتوان از صحبت شما نتیجه گرفت که آنچه در ۲۲ بهمن تجربه شد، مسیر درست جنبش سبز را نشان میداد و اصل مسیر اشتباه نبوده، بلکه تجربهای بوده بر دیگر تجارب و فقط باید نقاط ضعف آن را برطرف کرد؟ احسنت، همینطور است. نقاط ضعفاش هم این است که هدفها و روشها را باید تصحیح کرد. با این همه جامعه ایران به دنیا گفت که حضور دارد. نمیتوان گفت که در ۲۲ بهمن جامعه حرفاش را نزده است. در شهرهای بزرگ ایران، مردم ایران حرفشان را زدهاند و به دنیا گفتهاند چه میخواهند و این پیروزی بزرگ آنها است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
جای تاسف است که شما یک یک ورشکسته سیاسی را مجددا از قبر دراورده اید. اخر فکر می کنید که این اقای بنی صدر چه حرف تازه ای در چنته دارد؟ حرف های ایشان تکرار و غرغره همان حرف های قدیمی ایشان است. که بله من بهتر از همه می فهمم. بقیه عقلشان نمی رسد. شما فقط این جمله در نظر بگیرید: "اما به طور عمومی شهر تهران متعلق به تمامی مردم است. مردم می توانستند در تمام سطح شهر بیرون بیایند و به دنیا بگویند که چه می خواهند." اخر به خدا اگر ادم یک کم توجه داشته باشد و شرایط ایران را بداند که اگر امدی توی خیابان داد بزنی می زنند دهانت را خرد می کنند در این صورت این حرف های بی سروته را سر هم نمی کند. البته این قانون شامل ادم های معمولی می شود. نه شامل نابغه ای مثل اقای بنی صدر.
بعد ادامه می دهند "چون طرز فکر و استراتزیشان غلط بوده، روشی غیر از این نمی توانست به ذهنشان برسد." جناب بنی صدر نزدیک سی سال است در پاریس به ملت ایران دستور می دهند "حالا شما ان جا مقاومت کنید، تا من این جا استراحت کنم" و حالا هم در ادامه همان من محوری های تاریخی دارند نسخه می پیچند که "چون طرز فکرشان غلط است." یعنی اول این خلایق بیایند از بنده "طرز فکر کردن" را یاد بگیرند و بعد بروند ان کارها را بکنند تا اوضاعشان درست بشود.
-- خسرو کسرایی ، Feb 15, 2010واقعا یک مصاحبه روشن گرانه و جالب بود. هم واقع بینانه بود و هم کوتاه و گویا، مستدل و منطقی. از آقای بنی صدر و هم مصاحبه گر محترم باید تقدیر کرد. جنبش سبز برای پیروزی نیاز به این گونه بحثهای دقیق و روشن و منطقی دارد. ای کاش این دوستان جرسی نیز به جای سانسور آقای بنی صدر با او می نشستند و از این ذهن ریاضی وار و روشن بین برای کمک به مردم در جنبش استفاده می کردند
-- حسینی ، Feb 15, 2010"22 بهمن، مردم حرفشان را زدند"
-- آرش ، Feb 15, 2010آن افرادی که جمهوری اسلامی را خلق کردند بهتر است دیگر , آنهم از خارح، حرف نزنند
"۵۰ هزار بیشتر نتوانسته است جمع کند."؟!!!!!!
-- عادل از مونترال ، Feb 15, 2010آقايان عزيز با توهم که نميشه پيروز شد. توی همون عکس گوگل کل خيابون آزادی و حتی انقلاب پر از آدمه.
به نظر من هم 1ميليون 2ميليون آدم جمع کردن انقدر هم پيروزی عظيمی نيست کما اين که سبزها روز 25 خرداد بدون تدارکات جدی اين کار رو کردند، اما نبايد هم خودمون رو گول بزنيم که 50 هزار نفر بودن.
اقای بنی صدر طبق معمول به افاضه فضل مبادرت کرده اند که "این که از دو شکست نام بردم. یک روزنامه نگار ایرانی در مقاله مفصلی در لیبراسیون این نظر را تایید کرده و روزنامه لوموند هم تقریبا همین مطلب را بازگو کرده است." این همان ادامه همان روش "من محوری" های اقای بنی صدر از دوران ماقبل انقلاب است. در این جا اقای بنی صدر نمی فرمایند که مطلب های این دو روزنامه با حرف های من مشابه است. بلکه چنین می فرمایند که روزنامه لیبراسیون این نظر (البته مال اقای بنی صدر) را "تایید کرده" و و روزنامه لوموند همین مطلب را "بازگو" کرده است. سوال این است که قبل از لوموند این حرف را کی "گفته" که روزنامه لوموند ان را "بازگو" کرده است؟ فقط کم مانده که اقای بنی صدر شعار بدهند که "روزنامه لوموند حرف من را "بازگو" کرده حالا داره باهاش پز می ده."
در همین مصاحبه اقای بنی صدر می فرمایند مردم ایران می گویند " ما ولایت و حاکمیت جمهور مردم را می خواهیم". شما فیلم تمامی تظاهرات هشت ماه گذشته را توی یوتیوب بگردید و اگر فقط یک جا دیدید ان ملت این چنین شعاری دادند، من تمامی حرف هایم را پس می گیرم. اقای بنی صدر، مردم ایران شعار های زیادی داده اند ولی نه شعاری که ان واژه های "ولایت و حاکمیت جمهور مردم" در ان بکار رفته باشد! بالاخره یک عده ای هستند که می دانند که این حرف شما چه معنی می دهد و از کجا اب می خورد. همینطوری نیست که شما حالا بتوانید حرف های خودتان را مفت مفت توی دهن یک ملت بگذارید. خوب شما وقتی که ایران تشریف اوردید سال 57 همراه اقای قطب زاده و دیگران بودید. بعد از 22 بهمن هم در تلویزیون دولتی اقای قطب زاده وقت مفت در اختیارتان بود و شما هم هر چه دلتان خواست گفتید و از این راه هم مشهور شدید بدون ان که فرصتی در اختیار کس دیگری بگذارند تا جواب حرف های شما را بدهد. خوب در ان دوران تلویزیون قطب زاده مفتکی در اختیارتان بود و خیابان بحث را هم برای شما یک طرفه اعلام کرده بودند. ولی درست نیست که فکر کنید این داستان تا ابد ادامه دارد. ان موقع شما جوانتر بودید، ولی در سنی که فعلا شما تشریف دارید حداقل حالا یک کم استدلال های درستتر ارائه بدهید.
-- ایمان امانتی ، Feb 15, 2010استدلال آقای بنی صدر صحیح است. ایرانیان این نظام را نمیخواهند مسئله احمدی نژاد نیست این ساختار است که بحرات آفرین است و ایران نیاز به یک ساختار دیگر یعنی دمکراتیک دارد.
-- مهران ، Feb 15, 2010آیا آن عده که در خیابان انقلاب بودند نمیتوانستند به میدان آزادی بروند؟
-- عباس ، Feb 15, 2010چرا نرفتند؟ چرا میدان آزادی خلوت بود در حالی که بقیه خیابانها شلوغ؟
آقای ایمان امانتی میگویند:" بنی صدر می فرمایند مردم ایران می گویند " ما ولایت و حاکمیت جمهور مردم را می خواهیم". شما فیلم تمامی تظاهرات هشت ماه گذشته را توی یوتیوب بگردید و اگر فقط یک جا دیدید ان ملت این چنین شعاری دادند، من تمامی حرف هایم را پس می گیرم"
دوست عزیز که عینک نفرت به چشم زده ای و به نقد انقلاب نشسته اید. سی سال است که این همه بلا سر ملت و احتمالا خود شما آمده ولی هنوز حاضر نیستی که از برج نفرت خود خارج شوی و به نقد کسی بنشینی که اول کسی بود که در اوج قدرت خمینی در برابر او ایستاد و به قدرت نه گفت و آنهمه برای وفاداری اش به آزادیها بود. به حق میتوانی که او را بخاطر اشتباهاتی که کرد زیر تازیانه انتقاد بگیری ولی نمیتوانی با زبان تمسخر و تبختر و نفرت این عمل تاریخی را نفی کنی که گل بر خورشید مالیدن است.
-- البرز ، Feb 15, 2010شما در این سی ساله جز نفرت بر نفرت افزودن چه چیز دیگزی آموخته اید؟
اگر ذره ای در شما صداقت مانده باشد آنگاه میفهمید که شعار استقلال آزادی جمهوری ایرانی همان حاکمیت جمهور مردم است. شما لطف کنید بگویید که اگر معنی این شعار استقرار حاکمیت مردم نیست، پس چیست؟ البته چیزی جز این نمیتواند باشد، بنا براین لطف کنید و حرفهای خود را پس بگیرید. اگر پس نگیرید من مجبور میشوم که داستانی از لطیفه های ملا را برایتان تعریف کنم. بنا براین پیشنهاد میکنم تا دیر نشده اینکار را انجام دهید. منتظرم
نفی نظام در این شرایط که تعداد زیادی از مردم نسبت به جتبش بی اطلاع یا بی تفاوت اند، منجر به سرکوب جنبش می شود.
-- محسن ، Feb 15, 2010اقای مهران: با احترام خدمت شما باید عرض کنم که حرف شما من را یاد داستان موش و گربه عبید زاکانی می اندازد. ممکن است بفرمایید چی کسی قرار است ان زنگونه را گردن گربه بیندازد؟ اقای بنی صدر که ظرف 45 سال گذشته نزدیک 42 سالش در کنار رودخانه سن بوده اند، اندر باب زنگوله به گردن گربه انداختن خیلی تئوری دارند، ولی گمان نکنم که شخصا علاقه داشته باشند خودشان زنگوله را گردن اقا گربه بیندازند.
دفعه قبل هم بعد از ان که اقا گربه خودش با هواپیمای شهباز از ایران رفت، اقای بنی صدر با هواپیمای ارفرانس به خاک وطن قدم رنجه فرمودند. ایشان صحبت زیاد می فرمایند. انوقت ها هم مدت ها بعد از رفتن اقا گربه و البته به همت برادر قطب زاده، ایشان خیلی درفشانی کردند و اندر هر بابی که شما به فکرتان برسد تئوری ها تازه تازه ارائه دادند. گمان نکنم که این حرف هایشان حالا هم خیلی جدی باشد.
-- ایمان امانتی ، Feb 15, 2010نمی دانم این فقط یک حس خاص نزد من است یا اینکه حقیقتی هم ورای آن می شود جستجو کرد که آدم وقتی با دقت به کامنتهایی مثل همین کامنتگزارانی موسوم به ایمان امانتی و خسرو کسرایی و ...توجه می کند می یابد که این کارها بخشی از همان مسئولیتهای ارتش ساببری ولی فقیه است که پول گرفته است تا یکسری جملات بی عمق و بی در و پیکر که فقط از یک ذهن آشفته و رانت خوار برمی اید منتشر کند و به قول معروف عرض خوب برد و زحمت برای بقیه انسانها. من که شخصا وقتی این نوع متنها را می خوانم حس بدی پیدا می کنم زیرا می بینم نویسندگان چنین متنهایی فرض را بر این گذاشته اند که خوانندگانشان دارای عقل و شعور کافی نیستند که فرق یک متن معنادار و عقلانی و اخلاقی را از یک متن پراز ناسزا و کم عمق و تهی مایه تشخیص دهند. امیدوارم این هموطنان دست کم به خودشان و دیگر ایرانیان حرمت بگذارند و دست از این کارهای بچه گانه در فضای مجازی بردارند. خوب است اینها که مدعی اصولگرایی اند حداقل به یکی از اصلهای اخلاقی و دینی که رعایت ادب در سخن گفتن و منطق است پایبند باشند.
-- حسینی ، Feb 16, 2010پیامبر بزرگ ایرانی زرتشت زمانی گفته است: ایرانیان مردمانی اند که نیک می اندیشند، نیکو سخن می گویند و نیک رفتار می کنند! و البته خداوند هادی همگان است
ماشالله رادیو زمانه تقی به توقی میخوره با بنی صدر مصاحبه میکنه. دیگه آدم نبود؟
-- نازنین ، Feb 16, 2010با سلام بر شما و درود به روان پاک شهدای راه استقلال و آزادی ایران.کینه و غضب انسان را کر و کور میکند لذا پرخاش و توهین به دیگری را حق خود میداند چنین شخصی غافل است که با توهین به دیگری این به کرامت خود است که خدشه وارد میکند . آقای بنی صدر کجا گفت لوموند و لیبراسیون حرف مرا زدند و یا نوشتند فقط میگوید این دو روزنامه این نظر را یعنی دو شکست راتائید کرده اند .آقای امانتی هم ظاهرا یا در دوران بعد از انقلاب در ایران نبوده و یا معنی بحث آزاد را نمیداند و یا .... مرحوم قطب زاده در رادیو و تلویزیون فقط یک بار از بحث آزاد آقای بنی صدر با بابک زهرایی برنامه گذاشت تمامی این بحث ها و سخنرانی های آقای بنی صدر در دانشگاه ها بود. حالا هم ایشان نه ادعای رهبری دارند و نه قصد آنرا( بارها در مصاحبه ها گفته اند) اگر شما به آزادی اعتقاد دارید چرا از اظهار نظر ایشان نگران و بر آشفته اید . این بر آشفتگی از فکر استبدادی شما بر نمی آید ؟ آن وقت آقای بنی صدر خود محور است؟شما مطمئنید که ایشان در خارج در حال استراحتند؟ شما فکر نمیکنید که سی سال پیش از این همان وقت که وجود زندانهای گوناگون و شکنجه در زندان ها را افشا کرد چشمان و گوشهای خود راباز کرده بودیم حالا این حال و روز را نداشتیم . سزای آن مقاومت و از خود گذشتگی این است؟ اگر خود محور بود و قدرت طلب ،چه فرصتی بهتر از این بود که با خمینی کنار بیاید و رئیس جمهور بماند و اسب قدرت را بتازد و بعد هم احتمالا جای خمینی را بگیرد. فکر میکنید اگر با خمینی کنار می آمد و همانطور که اوازش خواسته بود، احزاب و سازمانهای و گرو ه ها را نفی و سرکوب میکرد بهشتی و رفسنجانی و خامنه ای و.... تاب مقاومت در برابر او را داشتند . آزادی و آزاده گی حکم میکند که انسان آزاد و آزاده در باره حتی دشمن خویش انصاف داشته باشد و حق بگوید ولو به ضرر و یا خلاف عقیده او باشد. آقای بنی صدر آزمایش خود را پس داده و شما و امثال شما نمیتواند چهره او را مخدوش کنید فقط با این کار خود عرض خود میبریدو ... .
-- جمال ، Feb 16, 2010آقای بنی صدر را چه کسانی می کوبند ؟ آنهایی که به زور اعتقاد دارند. بجای ارتباط اندیشه، خود را محور فعال در قضات و حکم صادر کردن می کنند و دیگران را محور فعل پذیر حکم پذیر. سه گروه زورپرست طرفداران جمهوری ولایت فقیه، پهلوی طلبها، سازمان مجاهدین و استالینیست ها، بنا بر عملکردشان در سه دهه گذشته، از برخورد دقیق، مورد به مورد، نقد نظر و نشان دادن نقاط ضعف و قوت نظر، ارجاع به بررسی تاریخی و تحقیقی و متدیک عاجز بوده و با کینه،جبهه سازی های مانیکئیستی(= خیر و شری)، مسموم سازی فضای سیاسی با تهمت و افترا و بداخلاقی، زیر پا نهادن حقوق مادی و معنوی انسان، ساختن فکرهای جمعی جبار از طریق تطبیق ذهنیِ واقعیت با مجاز، کمبود بلوغ عاطفی و احساساتی شدن در گفتگو، جدل کردن، نه تنها خود را تخریب می کنند، بلکه زور پرستی خود را بنمایش می گذارند و از میزان تأثیر گذاری نظر خود می کاهند. آقای بنی صدر پس از اعتماد اولیه به آقای خمینی، در جریان ابتلا متوجه قدرت پرستی او(=خمینی) و اطرافیانش از حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد و پس از اعتراض اولیه، به مقاومت پرداخت. در دوران ریاست جمهوری از گرفتن حقوق پرهیز کرد و در دوران تبعید نیز از گرفتن مزایای مالی دولت فرانسه امتناع می ورزد. پس از صدور حکم هفت بار اعدام بوسیلهٌ قاضی محمدی گیلانی، محل عمل سیاسی را در خارج کشور دانست تا روابط پنهان دستگاههای خمینی و ریگان و چگونگی عملکردشان را افشا کند، که به این کار با افشای اکتبر سورپرایز، ایرانگیت، افشای آمر بودن خامنه ای، رفسنجانی، ولایتی، فلاحیان، محسن رضایی و سفیر وقت ایران در آلمان در ترور رستوران میکونوس و دیگر ترورها در خارج کشور، انتشار خبر جنایت علیه بشریت خمینی در سال ١٣٦٧ و... بخوبی نائل آمده است. در تمام این ٢٨ سال تبعید به کار سیاسی، اقتصادی، فکری و حقوق بشری مشغول بوده است و نقش لکوموتیو اپوزیسیون و دیده بانی اوضاع ایران را داشته است. از کارهای ارزندهٌ ایشان تحقیق در مورد حقوق انسان و تکمیل اعلامیهٌ جهانی حقوق انسان، دقیق کردن مفهوم لائیسیته، تکمیل نظریهٌ مرام آزادی و شناسایی دقیقتر مکانیسم قدرت، تبیین چگونگی آزادی عقل بر اصل موازنه عدمی و محرومیت از این آزادی در ثنویت(=دوآلیسم)، زن و زناشویی، عدالت اجتماعی و ... می باشد که به کارهای ارزندهٌ قبلی افزوده شده است. آقای بنی صدر با نزدیک به ٧٧ در صد آرا، پس از مخالفت آشکار با انقلاب دوم(= گروگانگیری) آقای خمینی و همکارانش، به ریاست جمهوری انتخاب شد. مردم ایران دو ماه پس از گروگانگیری، با رأی دادن به آقای بنی صدر و دیگر کاندیداهای مخالف گروگانگیری( در مجموع ٩٥ در صد) ،مخالفت خود را با این بحران نشان دادند. در زمان کودتای خرداد ١٣٦٠، نظر سنجی نشان داد که نه تنها از محبوبیت او کاسته نشده بود بلکه بیش از نصف ایرانیان طرفدار او بودند. در نظر سنجی ای که چند سال پیش رژیم ولایت فقیه انجام داد و به خارج کشور رسید، آقای بنی صدر بیش از ٦٧ در صدر نظر مثبت ایرانیان بالای ٤٥ سال را دارد.
-- محمدرضاراعی ، Feb 16, 2010زمانی که آقای بنی صدر دنبال اقتصاد و دمکراسی اسلامی بودند عده ای که البته مورد اعتنای ایشان نبودند با توجه به تجربه ی بشریت و علوم اجتماعی ناراستی نظریات ایشان و دوستانشان را گوشزد میکردند کاش بجای سفید نمائی گذشته و ارتباط دادن هر حرکتی با نظریات همیشه صحیح منافع جنش را در نظر بگیریم و در آن جهت گفتگو کنیم
-- بدون نام ، Feb 16, 2010خانم نازنین حرف درست را هر کس بزند باید گوش شنوا داشت رادیو زمانه اتفاقا کاردرستی کرده با اقای بنی صدر مصاحبه کرده است ایشان بردستی جنبش را پیروز میدانند و ضعفها را هم درست انگشت گذاشته اند.فراموش نکنید که اقای بنی صدر در موقعیتی تاریخی قرار دارند شما بپسندید یا نپسندید ایشان منتخب نزدیک به 12 میلیون مردم ایران زا یک جمعیت 35 میلیونی بوده اند که تازه 17 میلیون بیشتر سن رای دادن نداشتند پس ایشا منتخب 12 میلیون از 17 میلیون ایرانی اند از اینرو در دنیا و در میان رسانه های جهان از چنان اعتباری بر خوردارند که حرف ایشان در مورد جنبش شنوایی دارد
هر کاری کنید ایشان از من و شما و اقای امانتی و... بیتشر نمایندگی مردم ایران را دارند!
حالا ایا معلوم است اقای امانتی کنار زاینده رود زندگی میکنند و یا روزخانه می سی سی پی و حالا هر جا زندگی کنند کسی که درخارج است عرق ملی ندارد ؟ ایا ایشان حاضرند این صفت را به هر کس در خارج است منجمله خودشان یدهند؟ که حالا به اقای بنی صدر ایراد میگیرند؟ همان که گفتم واقعیت را نمیتوان کتمان کرد اقای امانتی ایشان منتخب مردمند و شما نیستید پی لطفا حد و وزن مخصوص خود را بدانید!
من همیشه سعی کرده ام از موضع بی طرف به حرف هر کس نگاه کرده خود را از عقده شخص سنجی هارها کنم تا حرف حساب مال هر کس هست را بشنوم و کور کورانه هر حرفی را تنها مثلا وقتی راویش و گوینده اش موسوی و یا خاتمی و هرکس دیگر بود نپذیرم. به حرف اقای بنی صدر هم بر اساس نحتوا نگاه میکنم . و میبینم استدلال بسیار قوی دارند در این مصاحبه.
-- سهیلا ، Feb 16, 2010در ضمن خارجی پرستها بدانند که این افتخار ما ایرانی ها باید باشدکه یک نشریه خارجی حرف یک ایرانی هوشمند را تکرار کندو یا بازگو
ولی من که از جمله اقای بنی صدر این را میفهمم که میخواهند بگویند این تعبیر که مردم شکست نخورده اند امری است که در آن اجماع وجود دارد این حرف کجایش بد است که عده ای انقدر با بغض و کینه به حرف صحیح یک فرد هوشمند ایرانی نگاه میکنند
به هر حال من سپاسگزارم از رادیو زمانه که نقطه نظرات اقای بنی صدر را در اختیار ما شنوندگان قرار میدهند. و از اقای بنی صدر به علت تحلیلی واقع نگرشان مراتب سپاس را دارم
جالب ایت که همه سایتها پر ایت از انتقاد بهه اصلاح طلبان که در رهنمودهایی که بر مردم دادند خطاهای استراتزیک و تاکتیکی فاحشی را مرتکب شدند چه اصلاح طلبان داخل و یا خارج و امثال اقای امانتی یکباره اصلاح طلبان خارج را یادش میرود !!که از کنار تایمز برای مردم رهنمود دادند. تازه اقای بنی صدر برای مردم تعیین تکلیف نکردند بلکه وصف جنبششان را کردند. در ضمن شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه معناش اقای امانتی یعنی ما اینو نمیخواهیم حاکمیت خودمان ملت را میخواهیم درک این امر انقدر برای ما سخت است؟