خانه > گوی سیاست > ايران و آمريکا > «انزوای جریانهای تندرو، هدف جلب نظر دنیای اسلام» | |||
«انزوای جریانهای تندرو، هدف جلب نظر دنیای اسلام»نیکآهنگ کوثرnikahang@radiozamaneh.comاین روزها در بعضی از شبکههای سراسری تلویزیونی آمریکا سخنان باراک اوباما در پارلمان ترکیه مورد تحلیل و بررسی مجدد قرار میگیرد. گفتمان جدید باراک اوباما برای خیلیها هنوز قابل هضم نیست. با این همه در سالهای پایانی دوران جورج بوش، رییس جمهوری وقت آمریکا وی خواستار پایان یافتن تنش میان آمریکا و جهان اسلام شده بود. اما گویی تلاش بوش به جایی نرسید. ولی سخنان باراک اوباما توانسته تأثیر زیادی بر ساکنان جهان اسلام به خصوص خاورمیانه بگذارد. در همین رابطه با دکتر احمد زیدآبادی، کارشناس و تحلیلگر امور خاورمیانه که در تهران ساکن است گفت و گو کردهام.
آقای زیدآبادی، سخنان باراک اوباما در پارلمان ترکیه با استقبال وسیعی در این کشور و تعداد زیادی از کشورهای جهان اسلام روبهرو شد. آیا نحوهی روبهرو شدن روسای جمهوری آمریکا در گذشته و حال نسبت به مردم در جهان اسلام اینقدر تغییر کرده که سخنان آقای اوباما با چنین استقبالی روبهرو شده است؟ من تفاوتی بین لحن آقای اوباما با آقای بوش نمیبینم. به دلیل اینکه آقای بوش هم همیشه اصرار داشت وارد جنگ با جهان اسلام نیست و به اسلام احترام میگذارد و به مسلمانان و کشورهای اسلامی شدیداً احترام میگذارد. اما واقعیت این بود که به دلیل آن حلقهای که اطراف آقای بوش بودند و به عنوان نیروهای تندرو معروف بودند، کمتر کسی به محتوای سخنان آقای بوش توجه میکرد. برخلاف آقای بوش نسبت به سخنان آقای اوباما توجهی خاصی در سطح رسانهها و در سطح جهانی میشود و این احتمالاً به این دلیل است که وی قبل از اینکه رییس جمهور شود، وعده داده بود که سعی میکند همکاری بیشتر و بهتری را با دنیای اسلام داشته باشد. خصوصاً اینکه بخشی از دنیای اسلام نسبت به سیاستهای آمریکا در عراق و افغانستان و همینطور نوع تعهدی که به اسرائیل داشتند، شدیداً بدبین بود. به هر حال آقای اوباما آمده که وضعیت را بهبود ببخشد و چهرهی آمریکا را در بین بخش زیادی از مسلمانان ارتقا بدهد. بر همین اساس فکر میکنم این سخنان تکرار خواهد شد و تکرار آنها اگر همراه با برخی رفتارهایی که دولت آمریکا میخواهد نسبت به فلسطینیها در پیش بگیرد، همراه باشد، میتواند به تدریج تأثیر بگذارد. گرچه صرف ظهور آقای اوباما در کاخ سفید هم تأثیر روانی بسیار زیادی در بین مسلمانان گذاشته است.
آیا صحبتهایی که آقای باراک اوباما در پارلمان ترکیه و در این چند روز گذشته مطرح کردند باعث نگرانی اسرائیل به خصوص دولت جدید آقای نتانیاهو نمیشود؟ اسرائیل این صحبتها را علیه خودش تلقی نمیکند. به دلیل این که در آنجا آقای اوباما بر امنیت اسرائیل هم بسیار تأکید داشت و این موضع، مورد استقبال دولت نتانیاهو قرار گرفت. اما قاعدتاً دو رویکرد متفاوت وجود دارد. آقای اوباما بر توافقات آناپولیست و آغاز مذاکرات مربوط به وضعیت نهایی برای تشکیل کشور فلسطینی و راه حل دو کشوری برای بحران خاورمیانه تأکید میکند. اما دولت آقای نتانیاهو تا به حال موضع روشنی به ویژه نسبت به راه حل دو دولتی یا دو کشوری نگرفته است. اما وزرایی در کابینهی او از جمله آقای لیبرمن، وزیر خارجه حتا سعی کرده که تعهدات مربوط به کنفرانس آناپولیست را رد کند. قاعدتاً این مناقشهای بین دو طرف پیش میآورد. یعنی گرچه این مناقشه در سطح لفظی باقی خواهد ماند اما در عمل فرصتی هم برای آقای اوباما هست. از این جهت که از طریق نوعی انتقاد از دولت نتانیاهو و یا اعمال فشار بر این دولت برای وفق دادن آن با روند واقعی صلح، وجههی متفاوتی از آمریکا ارایه کند. در واقع به بسیاری از مسلمانان میانهرو نشان بدهد که سیاست آمریکا سیاست حمایت بیقید و شرط از اسرائیل نیست و اگر این دولت نخواهد در روند واقعی صلح حرکت کند بین دو طرف تنشهایی به وجود میآید. بنابراین صرف اینکه چنین تنشهای لفظی احتمالاً شروع شود و جدی شود، در گروهی از افکار عمومی جهان اسلام تأثیر میگذارد. گرچه این خودش چالشی است برای دولت آقای اوباما، اما در عین حال یک فرصت هم برای این دولت و بهبود وجههاش بین مسلمانان است. اگر به سخنان آقای اوباما توجهی بیشتر و دقیقتری بکنیم میبینیم که ایشان گویی دارند با دو جهان اسلام متفاوت صحبت میکنند؛ با جهان اسلام پیشرو و سکولار که ترکیه نمایندهی آن است و جهان اسلام تندرو که بخشی از طالبان در پاکستان و افغانستان به عنوان نمادهای آن شناخته میشوند. میشود تا حدی گفت که تکلیف مردم بخش سکولار جهان اسلام با اوباما مشخص است. اما مردم ساکن بخشهایی که اوباما دارد به آنها به عنوان میزبانان تندروهای اسلامی اشاره میکند، چه نگاهی به سخنان باراک اوباما دارند؟ به هر حال آمریکاییان هیچ وقت نمیتوانند دنیای اسلام را یکپارچه ببییند و نسبت به کل افکار عمومی مسلمانان یک موضع واحد بگیرند. در دنیای اسلام دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. ما مسلمانان سکولار داریم. مسلمانان اسلامگرای معتدل داریم و مسلمانان اسلامگرای تندرو. قاعدتاً همهی دولتهای غربی و حتا دولت آقای بوش و همینطور آقای اوباما بین اینها تفکیک قایل هستند و سعی میکنند با جذب نظر مسلمانان سکولار و میانهرو در میان جریانهای افراطی، نوعی موضع بگیرند و در واقع هدف اصلی منزوی کردن همین افراطیها است. به هر حال هیچ جریانی در دنیای غرب نمیتواند نسبت به جریان تندرو همدلی نشان بدهد از جمله آقای اوباما. اصلاً هدف از جلب نظر دنیای اسلام منزوی کردن همین جریانهای تندرو از سوی دولت آقای اوباما است. بنابراین اینکه این حرفها چه تأثیری بر جریانهای تندرو میگذارد برای آنها مورد توجه نیست. گرچه سعی میکنند با تقویت جناحهای معتدلتر زمینههای گرایش تودههای مردم مسلمان به جریان تندرو را کمتر کنند. در پارلمان ترکیه شاهد این بودیم که باراک اوباما ایران را به عنوان کامل حکومتش یعنی جمهوری اسلامی ایران خطاب کرد و با احترام از مردم ایران یاد کرد. فکر میکنید کل حاکمیت و یا دولت نهم در مدت زمان کمی که تا پایان دورهی خودش دارد از این فرصت استفادهی لازم را خواهد برد و یا باز هم موانعی در درون سیستم ایران وجود دارد که مانع برقراری یک رابطهی منطقی میان ایران و آمریکا شود؟ بله، همانطور که فرمودید آقای اوباما در صحبتهایش از جمهوری اسلامی نام میبرد که گرچه این به لحاظ حقوقی چیز مهمی نیست اما به لحاظ سیاسی به دلیل اینکه در دولتهای قبلی به ویژه دولت آقای بوش برخی از افرادش از «دولت ملاها» یا از «دولت تندروها» و یا عباراتی از این قبیل صحبت میکردند، یک تغییر لحن کاملاً آشکار از نقطه نظر سیاسی محسوب میشود. و به نظر میآید آقای اوباما قصد دارد با به کار بردن این اصطلاح توضیح بدهد که قصدی برای براندازی جمهوری اسلامی ندارد. اما نسبت به رفتار جمهوری اسلامی مشکلی دارد که بارها آن را مطرح کرده است. ظاهراً از نظر آقای اوباما این استعداد در ایران هست که راه همکاری را انتخاب کند و اگر این امکانپذیر نباشد به هر حال به سمت اعمال فشار و انزوا پیش برود. فکر میکنم آنچه آقای اوباما میگوید دیگر خطاب به آقای احمدینژاد نیست چون به هر حال تا انتخابات دو ماه بیشتر باقی نمانده است. در این دوره نه تغییر رفتاری امکانپذیر است و نه تغییر خط مشی. بنابراین خطاب به دولتهای آینده باشد که ممکن است این دولتها لزوماً ادامهی دولت آقای احمدینژاد نباشند. آقای زیدآبادی شما بارها گفتهاید که به حل مشکل میان ایران و آمریکا از طریق دیپلماتیک خیلی امیدوار نیستید دلیل شما چیست؟ اگر دولت ایران بخواهد مشکلات خودش را با آمریکا رفع کند نیاز به تغییر خط مشی عمیق دارد. که این منجر به استحالهی ماهیت نظام میشود و به هر حال اگر وجه ضد آمریکایی نظام از آن گرفته شود تبدیل به یک چیز کاملاً متفاوتی خواهد شد که یک نظام سیاسی جدیدی را ایجاد خواهد کرد. بنابراین مسأله بسیار بغرنج است و به این راحتی نیست و اگر هم یک وقتی بخواهد این مسأله حل شود با تنشهای خیلی جدی و بروز بعضی خطرات امکانپذیر است. آیا این مشکلاتی که از آن صحبت میکنید مشکلات درونی به واسطهی پا گذاشتن روی اعتقاداتی است که سالهای سال تبلیغ شده است؟ بحث مخالفت با آمریکا تبدیل به ایدئولوژی شده که برخی از اجزای اصلی نظام نیروهای حامی خودشان را براساس همین ایدئولوژی بسیج کردهاند. قاعدتاً اگر این شعار ضد آمریکایی از طریق تعامل مثبت با آمریکا کنار گذاشته شود آن نیروها باید کنار بروند و حکومت از بین نیروهای معتدلتر و معقولتر برای خودش پایگاه ایجاد کند که این به معنای تحولات ساختاری در بافت قدرت است. در همین رابطه: • «ایران پیشنهاد ۱+۵ را بررسی میکند» • ایران از رفتار «صادقانه» آمریکا استقبال میکند • ایران از تغییرات در آمریکا استقبال میکند
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|