خانه > گوی سیاست > ايران و آمريکا > «نزدیکی به اوباما، کمک به اقتصاد روسیه است» | |||
«نزدیکی به اوباما، کمک به اقتصاد روسیه است»نیکآهنگ کوثرnikahang@radiozamaneh.comانتشار خبر ارسال نامهی باراک اوباما به دمیتری مدودف، رییس جمهوری روسیه و افشای محتوای آن از سوی روزنامهی نیویورک تایمز واکنشهای دو طرف را برانگیخت. در گزارش این روزنامه آمده بود که اوباما در نامهای محرمانه به روسیه پیشنهاد کرده است در صورتی که دولت روسیه به آمریکا کمک کند تا برنامههای هستهای ایران متوقف شود، آمریکا برنامهی گسترش سیستم دفاع ضد موشکیاش در اروپای شرقی را کنار خواهد گذاشت. رییس جمهوری آمریکا گزارش این روزنامه را غیر دقیق توصیف کرد. اما نه روسها و نه آمریکاییان خود نامهنگاری را تکذیب نکردهاند، و دمیتری مدودیف در روز سهشنبه نسبت به این نامه با لحنی مثبت صحبت کرده است. در همین رابطه با دکتر علیرضا نامور حقیقی، تحلیلگر مسایل بینالمللی و مدرس دانشگاه تورنتو گفت و گو کردهام.
آقای دکتر حقیقی، ارزیابی شما از نگاه جدید دولت آمریکا به مسألهی سپر موشکی و همچنین ارتباط دادن آن با مسألهی رابطهی هستهای ایران و روسیه چیست و روسیه در این قبال چه برداشتی دارد؟ رویکرد اوباما به چند دلیل برای روسیه بسیار مثبت است. اوباما برخلاف آقای جورج بوش و جریان جمهوریخواه و محافظهکار که نگاهی خصمآلود به روسیه دارند توانسته است با دیدگاهی چند جانبهگرایی نظر روسها را به خودش جلب کند. روسها به خوبی میدانند که با توجه به کاهش قیمت نفت، نزدیک شدن به اوباما و کم کردن تشنج با اوباما به اقتصاد روسیه کمک مثبتی خواهد کرد. در عین حال همانطور که آقای مدودف هم گفته است، برخلاف آقای جورج بوش که مواضع از پیش تعیین شدهای داشته و نمیخواست در مورد آن مواضع به گفت و گو و تبادل نظر بپردازد، آقای اوباما اینگونه نیست و ومدافع گفت و گو است و جاهایی که روسیه بتواند با آن به تفاهمی برسد حاضر است مواضع خودش را تغییر بدهد. این در گفتار فرماندهان نظامی و همکاران آقای اوباما هم مشهود است که به خوبی گوش میکند و در جزییات با آنها بحث میکند. در این میان بازی روسها چگونه خواهد بود و آنها میتوانند چه امتیازهایی برای بازی خودشان داشته باشند؟ روسیه آمادگی این را دارد که از کارتهایش در رابطه با ایران استفاده کند و این استفاده را چه از آمریکا و چه از ایران بگیرد. کارتهای قدرت روسیه در مورد ایران؛ یکی مسألهی فرستادن سیستم دفاعی F300 است که اسرائیل به شدت روی آن حساس است. دیگری هم همکاریهای هستهای در زمینهی تکنولوژی هستهای است که به هر حال کارشناسان روسی کمکهای زیادی به کارشناسان ایرانی کردهاند. و سوم هم مشارکت سنگین در تحریم علیه ایران میباشد. اینها چیزی است که آمریکاییان به دنبال آن هستند. و روسیه هم به خوبی میداند که این کارتها را در اختیار دارد. چیزی که از غرب میخواهد مسأالهی گرجستان، نوع همکاریهای اقتصادی آنها در ارتباط با روسیه، و سرمایهگذاری خارجی در این کشور است. نکتهی سوم هم یک نوع سیاست چند جانبهگرایی است که مسئولیت و سهم بیشتری در امنیت و مشارکت بینالمللی به روسیه داده شود و آمریکاییان روسیه را به عنوان یک قدرت بزرگ به رسمیت بشناسند، نه قدرتی که میخواهند علیهی آن برخورد کنند.
ایران از این ماجرا چه سهم و چه سودی خواهد برد؟ ایران به علت اینکه استراتژی مشخصی ندارد که میخواهد چه کاری انجام دهد و تضاد نگاههایی که در داخل ایران در مورد این قضیه وجود دارد از نظر من با مشکلاتی مواجه است. به این مفهوم که آقای احمدینژاد معتقد است یا ما با آمریکاییان به یک توافق همه جانبه دست پیدا کنیم یا باید با چین و روسیه پیمان امنیتی ببندیم یا عضو پیمان شانگهای شویم. این نگاه در درون استراتژیستهای ایرانی خیلی خریدار ندارد چون آنها خیلی مایل نیستند که پیمان امنیتی ایران با روسیه و چین امضا شود. بخشی از آنها که معتقدند ما باید به صورت مستقل بازی کنیم و بخشی از آنها هم معتقدند که تاریخ چند صد سالهی ایران نشان داده است که حفظ امنیت و رشد ایران در گرو پیوندهای استراتژیک با غرب است. بنابراین باید رابطهمان را با غرب درست کنیم تا اینکه بخواهیم به روسیه باج بدهیم. مضاف بر اینکه روسیه نشان داده است که در مقاطع حیاتی در معاملاتی که انجام میدهد زیر پای ایران را خالی میکند. در چنین موقعیتی ایران باید چه واقعیتهایی را برای ادامهی برنامهی هستهای خودش در نظر بگیرد؟ ایران تا چه اندازه و با چه هزینهای میخواهد مسألهی پروژهی غنی سازی را ادامه بدهد. این سوالی است که در مورد ادامهی جنگ هم مطرح میشد که ایران میخواهد تا چه لحظهای به جنگ خودش با عراق ادامه بدهد. شعارهای اولیه این بود که تا آخرین قطرهی خون، تا آخرین لحظه و تا آخرین نفس. ولی بعداً واقعیتهای بینالمللی نشان داد که این شعار قابل تغییر است شعاری است که به نظر میرسید قابل تغییر نیست. در حقیقت دو ماه بعد از طرح این شعار، قطعنامهی ۵۹۸ از سوی ایران پذیرفته شد. برای اینکه ایران در چنین وضعیتی قرار نگیرد باید یک سبد خواسته مطرح کند. چیزی که الان آمریکاییان حاضر به گوش دادن آن هستند. ایران میتواند سبد خواستههای خودش را مطرح کند و بگوید ما حاضریم در قبال این خواستهها، غنیسازی را به طور موقت تعطیل کنیم تا اعتماد سازی شود. چون طبق قانون، غنیسازی حق ایران است. ولی بیاعتمادی که نسبت به برنامهی هستهای ایران به وجود آمده است واقعیتی است که سیستم بینالمللی نمیخواهد به ایران اجازه بدهد. آیا ایران میتواند بازی را به سمتی ببرد که امتیازات بیشتری بگیرد آنهم در موقعیتی که چندان به نفع خودش نیست؟ ایران باید آمادگی برای انجام معاملهی نقد با نقد را داشته باشد. چیزیهایی که در گذشته به خصوص در دورهی آقای خاتمی به ایران پیشنهاد شده است، بیش از آنکه معامله نقد به نقد باشد چیز زیادی گیر ایران نمیآمد. ولی به نظر من الان ایران در وضعیتی است که میتواند چنین مطالبهای بکند و میتواند از این بابت استفاده ببرد. اگر چنین کاری را انجام بدهد لزومی ندارد که به روسیه باج بدهد، لزومی ندارد که سیستم ۴.۵ میلیارد دلار برای دفاع ضد موشکی به روسیه بپردازد و لزومی ندارد که بسیاری از پروژههای اقتصادی خودش را تعطیل کند. به خاطر اینکه اگر قطعاً این وضعیت ادامه پیدا کند حیطهی حصر اقتصادی ایران افزایش پیدا خواهد کرد و با توجه به کاهش قیمت نفت ممکن است حتا این محاصرهی اقتصادی مربوط به حوزهی نفت هم بشود که چندان برای اقتصاد ایران خبر خوشایندی نخواهد بود. در همین رابطه: • واکنش اوباما به گزارش نیویورک تایمز • نامه اوباما به مدودف درباره سپر موشکی
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|