تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

آزمون خانم عبادی

نادر فکوهی

خبر تشکیل شورای ملی صلح و به موازات آن «پاسخ مثبت» ایران به بسته پیشنهادی اروپا، و در ادامه سخنرانی اخیر خانم عبادی و نیز نگارش مقاله «بسیار مهم» علی اکبر ولایتی در باب دیپلماسی صلح‌باور ایران، جملگی فضایی را رقم زده است که جامعه‌ی نگران از احتمال وقوع جنگ را کمی دلگرم کرده است.

اما بی‌پرده باید گفت که در میان این اخبار، آن‌چه بیش از همه دلگرم‌کننده بود، همان مذاکره جلیلی با سولانا و البته مقاله ولایتی بود. در واقع حرکت‌های اجتماعی و غیرحکومتی فعالان و صلح‌دوستان در رتبه‌ای کمتر نشسته‌اند و باید پذیرفت که اگرچه شورای ملی صلح تشکیل شده و شیرین عبادی توجه دوچندانی به مقوله جنگ نشان داده، اما این همه در فقدان تصمیمات جدید صاحبان قدرت، ناچیز به نظر می‌رسد.

همین ناهمسنگی در کنش‌های دولتی و غیردولتی است که به این پرسش دامن می زند که آیا با تشکیل گروه، شورا، انجمن، حلقه و ... با محوریت و موضوعیت «صلح» می‌توان جلوی وقوع «جنگ» را گرفت؟

پاسخ را باید به شواهد و مستندات مشابه تاریخی در همین اواخر قرنی که گذشت، سپرد:

در زمان وقوع جنگ ویتنام، دانشجویان، مردمان و فعالان مستقل اروپا و آمریکا با راه‌اندازی جنبشی عظیم که بعدها به جنبش می ۶۸ معروف شد، تقریباً بزرگ‌ترین کمپین سیاسی\بشردوستانه ضد جنگ در تاریخ جهان را سامان دادند.

اما جنگ ویتنام تا چهار سال بعد از سرکوب این جنبش ادامه یافت و تنها زمانی جنگ خاتمه یافت که جانسون «تصمیم» به پایان آن گرفت. (هر چند که مقاومت هوشی مین و البته فرسایشی شدن جنگ در تصمیم او نقش اصلی را داشت.)

در جنگ دوم خلیج فارس نیز تقریباً تمامی شهرهای بزرگ اروپا، آمریکا، کانادا، استرالیا، هند و ... شاهد برپایی راهپیمایی‌های میلیونی در مخالفت با جنگ در عراق بودند (جالب آن‌که در ایران اما هرگز در مخالفت با جنگ‌های افغانستان و عراق تجمعی حتی در حد تجمع یک دانشکده برگزار نشده است) و هر دو کشور مذکور کماکان در گیر و دار جنگی فرساینده و خون‌بار هستند.

در مورد موضوع ایران اما وضعیت کمی رقت‌بارتر هم می‌شود. چرا که با وجود حضور برنده صلح نوبل در ایران، هنوز هیچ کتابی درباره صلح در ایران منتشر نشده است و اگر روزی کسی بخواهد درباره صلح - البته به صورت تئوریک - مطالعه کند، کماکان، پس از ۳۰ سال مجبور خواهد بود به مقدمه‌ای کوتاه از کانت که عزت‌الله فولادوند به فارسی برگردانده، مراجعه کند؛ و لا غیر. همان طور که تا زمان بالا گرفتن منازعات کلامی/نظامی ایران و اسراییل و آمریکا، هرگز صدایی درباره صلح از سوی کسی شنیده نشده بود.

خانم عبادی نیز بیش از آن‌که به این مقوله با اولویت «ویژه» بنگرند، در گیر و دار مقولات دیگری بودند که در جای خود، واجد ارزش‌های بسیارند؛ اما تمامی‌شان در قبال احتمال جنگ، بی‌ارزش جلوه می کنند: کمپین یک میلیون امضا، حمایت از حقوق کودکان و ...

این گزاره‌ها واجد چند پرسش و نکته‌اند:

اول این‌که ایران با وجود دارا بودن برنده جایزه صلح نوبل و از سر گذراندن جنگی فجیع در ۳۰ سال گذشته و دارا بودن همسایگانی جنگ‌خیز، فاقد هر نوع فرهنگ «صلح‌باور» است.

دوم این‌که به وضوح مشهود است که در چند سال اخیر که همواره وقوع جنگ به عنوان یک احتمال وجود داشته، هرگز تلاشی از سوی مدافعان حقوق بشر برای ایجاد تشکیلاتی با عنوانی مشخص مثل همین «شورای ملی صلح» صورت نگرفته است.(به تاریخ ایده تشکیل این شورا و راه‌اندازی آن توجه کنید.)

سوم آن‌که تلخ‌ترین واقعیت اما همانا پرسشی که که بن‌مایه این نوشتار است: با فرض وجود فرهنگ مبتنی بر صلح‌طلبی، فعالیت شبانه‌روزی برنده صلح نوبل، دارا بودن تشکیلات دیرپا و غنی برای دفاع از صلح و مثلاً انتشار هزاران کتاب و مقاله در این باره، آیا کسی باور دارد که بدون دخالت و تصمیم حکومتیان، جنگی رخ ندهد یا صلحی پا بگیرد؟

آیا می توان عواملی از جمله منافع گروه‌های مافیایی فروش سلاح، تحولات جهانی قیمت نفت و سودهای مترتب بر آن، لجام‌گسیختگی افکار حاکمان خودکامه، تعصبات کور قومی و ... را در وقوع جنگ نادیده گرفت؟ آیا صرفاً با راهپیمایی، مصاحبه با کانال‌های تلویزیونی بین‌المللی، شرکت در کنفرانس‌های منطقه‌ای و جهانی، جمع‌آوری امضا، تشکیل حلقه انسانی و ... می‌توان جنگی را خاتمه داد یا از وقوع اش جلوگیری کرد؟

شاید عده‌ای و از همه مهم‌تر ایده‌پرداز راه‌اندازی شورای ملی صلح در پاسخ به این سؤالات بگویند «آری؛ می‌شود!»

نویسنده نیز امیدوار به شنیدن همین پاسخ است تا در واکنش، آن را آزمون واقعی و به یک معنا فیصله‌بخش برای خانم عبادی، شورای ملی صلح و دیگر کمپین و جمعیت‌ها و گروه های مشابه بداند.

شک نباید کرد که هر آن کس که دغدغه صلح دارد، آرزومند است که برای یک بار هم که شده گزاره‌ای در نقض شواهد تاریخی رخ نماید.

Share/Save/Bookmark

در همین رابطه:
آغاز‌ به‌کار «شورای ملی صلح» در ایران
انتشار نامه علی‌اکبر ولایتی در مطبوعات اروپایی
هشدار عبادی به غرب در مورد حمله به ایران
گقت و گو با احمد سلامتیان درباره نامه ولایتی به مطبوعات اروپایی
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

با توجه باینکه در ایران احزاب سیاسی از طرف حکومت مغضوبند و امکان ایجاد احزاب مستقل وجود ندارد توجه به تشکلهای مردمی یکی از اشکالی ست که به حکومت گران فشار زیادی را وارد خواهد کرد حتی اگر این تشکلها بوسیله ی خود حکومت درست شده باشند مانند خانه ی کارگر یا انجمن اسلامی دانشگاهها که در سالهای ابتدائی تشکیلشان حکومتی و پیرو حکومت بودند ولی به دلیل مردمی بودن از پتانسیل قابل قبولی برخوردار شدند لذا تشکل گرائی حتی تشکلهای ناچیز در آینده نقش تعیین کننده ای پیدا خواهند کرد نویسنده مطلب فوق هنوز چشم امیدش به تاثیر رژیم است لذا از نیروی مردم توان ارزیابی ندارد اهمیت شورای ملی صلح در آینده ای نزدیک یکی از کانون های مهم عدالتخواهی خواهد شد و در پیوند با مبارزان حقوق بشر و زنان به یکی از کانون های مهم مردمی تبدیل میگردد با امید به موفقیت تلاشهای دوستان در شورای ملی صلح

-- Farhad ، Jul 5, 2008

بيش از يك و نيم دهه فعاليت در سازمان‌هاي غير دولتي در ايران عامل ايجاد باورهايي بوده از جمله اين كه فقر تئوري در بسياري از زمينه‌ها وجود دارد . شتاب زدگي و عمل گرايي مانع از تحقيقات ، تفكر عميق و بررسي جوانب و تبعات است . توهم اين كه همه چيز را مي‌دانيم و شرم از پرسيدن و راهنمايي گرفتن اين رفتار حاكم بر جامعه ما در عرصه‌هاي سياسي ، اجتماعي .و...
برنده ايراني جايزه نوبل نيز مستثنا نيست . با نگاهي به تركيب شوراي صلح ايشان ردپاي فيلترينگ را مي‌بينيد و اقشاري از جامعه كه با آنان حذفي برخورد شده است . سال ديگر همين موقع يادتان باشد كه سراغي از اين شورا بگيريد و ببينيد اين جمع در ظاهر همسو چند درصد ريزش داشته است . متاسفانه در جايي زندگي مي كنيم كه بايد از ترس انگ نخوردن بسياري از انتقادها رغا بر زبان نياوريم .

-- بدون نام ، Jul 6, 2008

وقت آن است که از برنده محترم جایزه صلح بپرسیم که چه کرد که شایسته ی این جایزه شد و اکنون چه می کند. سوال من اینست که چنین کسی که در جایگاهی با تواناییهای ویژه ای قرار گرفته چه استفاده ای از آنها کرده است؟ دستاوردهای خانم عبادی (چه قبل و چه بعد از جایزه) چه بوده است؟ و یک سوال به طور مشخص اینست که ایشان با در دست گرفتن پرونده های بسیار سیاسی آیا دستاوردی برای فعالان سیاسی-اجتماعی دربند داشته اند؟ و باز به صورت مشخص تری میپرسم: برای پرونده پزشکی که در همدان کشته شد چه کرده اند؟ آیا مسکوت خواهد ماند؟ وکیل پرونده آیا به این مسکوت ماندن رضایت می دهد؟ پس جایزه برای چه بود؟ امیدوارم مسئولین سایت این نظر را نمایش دهند و کسی را بیابند که به این سوالات جواب دهد.

-- آشنا با خانم عبادی ، Jul 6, 2008

خرده گیری از عبادی، آدم را یاد دور گود نشین ها می اندازد!

البته جای شکرش باقی است که این ملت تنبل یاد گرفته که از اینترنت برای ابراز وجود یا بهتر است بگویم خرده گیری بر دیگران برای اعلام وجود استفاده کند...

اصلاً فرض بگیریم که خانم عبادی هیچ کاری انجام نداده اند، جایزه را هدر داده اند، آنوقت چه؟ آیا این مسئولیتی از گردن شما کم می کند؟ شما برای حقوق بشر در ایران چه کرده اید؟

هر سال چندین جایزه به ایرانیان روشنفکر اعطا می شود، سرنوشت آنها چه می شود؟

من فکر می کنم این خرده گیری ها بر عبادی بهترین دلیل است برای عملگرایی و تاثیرگذاری ایشان بر فضای سیاسی...

به جای گله از دیگران، و ستایش منزه طلبی خود، بهتر است پا به میدان عمل بگذارید، تا دیگران ببینند که شما چند مرده حلاج هستید...

-- ک.م ، Jul 7, 2008

در زمانه ای که نویسندگان اصلاح طلب ما حامی انقلاب های خیالی می شوند.. و مشتاقانه بر طبل جنگ می کوبند ..و از دعوت آدمها به صلح در روابط روزمره هم بیزارند.. و خود فاقد توان پیدا کردن نقطه ای مشترک با هم صنفان خود هستند و از هم فکران خود با اختلافی کوچک دشمن می سازند..
این امید رو به تاریکیست..

-- گلرخ ، Jul 7, 2008

مدت ها بود که مقاله ای این چنین دوپهلو ندیده بودم. در پس زمینه ... این مقاله، اشتیاق برپایی جنگ و لذت بردن از تماشای کشتار مردم، فقط به دلیل اثبات برتری اندیشه های نویسنده این مقاله (که به وضوح خارج از گود تشریف دارند)، بر فعالیتهای صلح طلبانه شخصی دیگر، به چشم می خورد. هر چند که نویسنده می کوشد با ایجاد پوسته ای نقدگرایانه، و در بعضی از سطور صلح طلبانه، خواننده را گمراه و بر اشتیاق روح عصیان گر خود سرپوش گذارد.
یادمان باشد که بازتاب اعمال ما، ابتدا ما را در بر می گیرد. و شاید هرگز کوچکترین آسیبی به دیگران نرساند.
ملامتگو چه دریابد ز راز عاشق و معشوق
نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی

-- امیر ، Jul 7, 2008

من هیچ نقشی در امور سیاسی ندارم و فقط یک شهروند عادی و تنبل هستم. اگر هم قصد تخریب یک صلح طلب را دارم، شما بزرگواری کنید و ببخشید!
من یک شهروندم که از این فرصت اینترنتی استفاده میکنم و سوالی را مطرح میکنم. به جای تخریب بنده، سوال مرا با جواب مستدل تخریب کنید: خانم عبادی تا کنون چه دستاوردهایی داشته اند؟ از موقعیت استثنایی خود چه استفاده ای کرده اند؟ باور کنید این سوالات خیلی مهم هستند. من که یک شهروند ساده ام (نه نویسنده اصلاح طلب یا غیر اصلاح طلب) باید بدانم که در عرصه سیاست ایران به چه کسی اطمینان کنم و چه کسی تاثیر گذار است. لطفا جواب سوالم را بدهید.

-- آشنا با خانم عبادی ، Jul 8, 2008

آقا یا خانم آشنا با خانم عبادی!!
همین جوری که سر از اینجا در آوردید کمی دیگر در همین شبکه جهانی جستجو کنید تا جواب سوالتان را که یک جمله و یک خط و یک صفحه هم نیست و بسیار بیشتر از این حرفهاست بیابید
انقدر راحت طلب نباشید ،شهروند معمولی هم وظایفی دارد یکی از آنها هم این است که اگر در مورد برنده صلح نوبل که از قضا هم زبان هم هست سوالاتی داشت جواب سوالاتش را شخصا جستجو کند

به نظر من هم این دست پیش بینی های نویسنده جز گرفتن انرژی حرکت آدمهایی که برای صلح گام بر می دارند خاصیت دیگری ندارد

مثل اینست که همه کسانی که برای نجات جان هزاران آدم آفریقای از گرسنگی و بیماری و مرگ تلاش می کنند با رجوع به حافظه تاریخی مرگ و میر در آفریقا متوقف شوند

مسلم است که تاریخ جنگ را حاکمان جنگجو می نویسند
چیزی که سخت است کار انسانهای شریفیست که با امید به فرداهای متفاوتی برای بشر مشغول نوشتن تاریخ صلحند و جا به جا کردن قدرت از دست حاکمی جنگجو به دست همان انجمن..شورا ...و یا تشکل صلح طلبانه

-- بدون نام ، Jul 8, 2008

اینجانب علاوه بر اعتراف به شهروند عادی و تنبل بودن با توجه به نظر بالا مجبور هستم به راحت طلبی خود نیز اعتراف کنم! شما میتوانید مرا به چیزهای دیگری هم متهم کنید ولی هنوز جواب مرا نداده اید. منتظر بودم که جوابی بشنوم تا سراغ نقد جدی (نه تخریب البته) فعالیت های صلح طلبانه و سازمانهای صلح طلب ایرانی برویم. لطفا توجه کنید: نقد و نه تخطئه.
با وجود راحت طلبی، اینجانب امروز سراغ خبرها رفتم و این را دیدم: "پرونده قتل زهرا بنی یعقوب مختومه شد."
حتی اگر خانم عبادی وکیل چنین پرونده ای نباشند (که به گمانم بودند) جایگاه ایشان این توان را به ایشان میدهد که در این مورد و موارد بسیار دیگر (که همیشه وکیل ثابت قدم پرونده های اینگونه اند) نقش بزرگ تری داشته باشند.
شاید هم داشته اند، پس لطفا سوال مرا جواب دهید.
به نظر میرسد که نقش خانم عبادی پر رنگ تر از بسیاری فعالان صلح دیگر که مخاطرات را به جان میخرند نیست (و نبوده). میگویم "به نظر میرسد" تا اگر اینگونه نیست شما روشن نمایید. پس جواب سوالم را بدهید ای دوستان عصبانی!

-- آشنا با خانم عبادی ، Jul 10, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)