خانه > گزارش ويژه > جهان > «پیشنهاد جدید غرب، تهدیدی تازه» | |||
«پیشنهاد جدید غرب، تهدیدی تازه»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comروز گذشته، ۲۸ اکتبر (۶ آبانماه)، بار دیگر پروندهی هستهای ایران به تیتر اول خبرها تبدیل شد. عامل این توجه، گزارش نیویورکتایمز بود که به بستهی پیشنهادی تازهای از جانب غرب به ایران اشاره میکرد. این در حالی است که هفتهی گذشته ایران از تولید ۳۰ کیلوگرم اورانیوم ۲۰درصد غنی شده خبر داد و افکار عمومی در انتظار مذاکرات ایران با کشورهای گروه ۵+۱، چنان که در اظهارات دو طرف آمده است، در نیمهی نوامبر آینده بودند.
بنابراین معنای پیشنهاد تازه چیست؟ آیا اقدام ایران در تولید اورانیوم ۲۰درصد غنیشده، غرب را غافلگیر کرده است؟ یا غربیها در نظر دارند که در مذاکرات احتمالی آینده در ماه نوامبر، با دست پر حضور پیدا کنند؟ هوشنگ امیراحمدی، استاد دانشگاه راتگرس امریکا و مؤسس شورای ایرانیان و امریکاییان، هیچکدام از این دو احتمال را صحیح نمیداند. هوشنگ امیراحمدی: من فکر میکنم هیچکدام از اینها نیست. اولاً معلوم نیست چنین مذاکرهای شکل بگیرد. ما هنوز در ابتداییترین فرم بحث و مذاکره در نوامبر هستیم. بنابراین مسئلهی نوامبر هنوز واقعاً جدی نیست. خانم آشتون درخواست کرده، ولی ایران هنوز به او جواب نداده است. ایران نه فقط جواب نداده که حاضر به مذاکره است، بلکه شرایط جدیدی را غیرواقعبینانه، مطرح کرده که اصلاً نمیگذارد این اتفاق بیافتد. مثلاً گفته اول به ما بگویید که بمبهای اسراییل چه زمانی از بین میرود، تحریمها چه زمانی از میان میرود، چه زمانی امریکا بمبش را از بین میبرد و ... تا ما سر میز مذاکره بنشینیم. بههرحال میخواهم بگویم که مسئلهی مذاکره در نوامبر هنوز قطعی نیست. در گزارش نیویورکتایمز اشاره شده است که رهبران غربی تقریباً مطمئن هستند که ایران این پیشنهاد را نخواهد پذیرفت. اگر پیشنهاد با چنین گرایشی تهیه شده، اساساً چرا باید طرح شود؟ آنهایی که پشت سر دولت اوباما هستند و برای او تصمیم میگیرند، نیروهای بسیار تندی هستند و در واقع طرفدار اسراییل، ضد ایران و ضد غنیسازی ایران هستند. آنها اعتقاد دارند که تحریمها کار نمیکنند. این گزارش را سیآیای و سازمانهای امنیتی دیگر امریکا هم تایید کردهاند که در تحلیل نهایی، تحریمهایی که الان وجود دارند، کارکرد ندارند. بنابراین باید وارد مرحلهی بعدی با ایران شد.
مرحلهی بعدی افزایش این تحریمها و فشار بیشتر است، اما برای اینکه به آن مرحله برسند، باید از یک مسیر بهاصطلاح دیپلماتیک مذاکرهای رد شوند. مانند دفعهی قبل. یعنی اول میآیند یکسری حرکتهای مذاکرهای و دیپلماتیک میکنند و آن حرکتهای دیپلماتیک به نتیجه نمیرسد. آن وقت بستهی جدیدی از تحریمها را علیه ایران روی میز میگذارند که دیگر روسیه و چین هم نتوانند زیاد با آن مخالفت کنند. الان پیشنهاد جدیدی که اروپا و امریکا برای ایران روی میز میگذارند، خیلی تندتر است و پیشنهاداتی که به ایران میشود، خیلی کمتر از آن چیزی است که قبلاً به ایران دادهاند. یک سال پیش در وین، میخواستند که ایران ۱۲۰۰پوند اورانیوم برای ۲۰درصد غنیسازی به خارج بفرستد. الان دارند میگویند ایران باید ۴۴۰۰پوند بفرستد. آنچه الان در اینجا مطرح نیست، این است که ایران این اورانیوم را به کجا میتواند بفرستد. قبلاً ایران قبول کرده بود که اورانیوم خود را به ترکیه بفرستد. الان احتمالاً غرب این را میپذیرد. یعنی تنها چیزی را که غرب ممکن است بپذیرد این است که ایران اورانیوم خود را به ترکیه بفرستد، اما شرایط سنگینتر است. این پرسش پیش میآید در حالیکه ایران اعلام آمادگی برای مذاکرات کرده و امریکا میخواهد موضوع را حل کند، چرا باید پیشنهادات را هر روز سنگینتر کند؟ من از روز اول اعتقاد داشتم- نه فقط اعتقاد، شاید باید بگویم اطلاع دارم- آنهایی روی ایران در پیوند با غنیسازی فشار میآورند، هدفشان غنیسازی نیست. آنها میخواهند که ایران این پیشنهادات را رد کند. مرتب رد کند تا آنها بتوانند مرتب تحریم بگذارند و بعد بگویند تحریمها کار نمیکند و بعد وارد میدان دعوا با ایران بشوند. یعنی اگر فردا جمهوری اسلامی غنیسازی را ۱۰۰درصد هم متوقف کند، اما مشکل خود را با امریکا حفظ کند، بازهم کار بهجایی نمیبرد. مشکل امریکا، مخصوصاً مشکلی را که اسراییل برای امریکا روی میز گذاشته است، فقط جریان غنیسازی نیست. جریان قدرت روزافزون ایران است. این جریان حتی به قدرت قراردادی ایران هم مشکوک است. میگوید که ایران دارد بیش از آنچه لازم است، در منطقه قدرت پیدا میکند. نه اینکه از طریق بمب دارد قدرت پیدا میکند. فقط مسئلهی غنیسازی توانسته نیروهای زیادتری را در دنیا، علیه جمهوری اسلامی سازمان بدهد. یعنی در واقع زمین مشترکی شده است، برای کشورهای مختلفی که روی جمهوری اسلامی فشار بیاورند. چون اگر این نبود، سر اینکه قدرت قراردادی ایران خطرناک است یا دارد اضافه میشود، کسی دور امریکا و اسراییل جمع نمیشد. به همین دلیل هم این مسئلهی بمب و غنیسازی برایشان یک نعمت خدادادی است. آیا در متن همین سیاست نیست که توافق تهران در مورد مبادلهی اورانیوم، بهعبارتی، نادیده گرفته شد؟ دقیقاً. بهشما قول میدهم که اگر فردا جمهوری اسلامی بیاید و بگوید که با این پیشنهاد غرب موافق است، خواهید دید که بلافاصله پشت سرش، بهانههای دیگری میآورند. چرا؟ برای اینکه مشکل ایران با امریکا و اسراییل ورای غنیسازی است. یکسری مسائل اساسیتر و استراتژیکتر بین این سه کشور وجود دارد که این مسائل از همان روز اول انقلاب هم وجود داشت. به این ترتیب، مردم ایران باید منتظر چه وضعیتی باشند؟ آیا اساساً زمینهای برای حل مشکلاتی که میگویید از آغاز انقلاب وجود داشته و برمیگردد به سیاست کلی ایران در منطقه، وجود دارد؟ زمینهاش فقط این است که ایران و امریکا بپذیرند با هم روابط را عادی کنند. امریکا آمادهی این پذیرش هست. نه که دوستانه، بلکه روابط را عادی کنند. در واقع لازم است در یک چهارچوب خیلی وسیعتر، ایران بیاید و بگوید که من میدانم مشکل در غنیسازی نیست، مشکل در جریان استراتژیک بزرگی است که الان ۳۰ سال است بین من و تو جریان دارد، مسئله جایگاه من در این دنیا است، جایگاه تو در اینجاست. آقای خامنهای چند هفته پیش سخنرانی خیلی مهمی کرد که شاید کسی به آن توجه نکرد و نشان داد ایشان است که در رابطهی ایران و امریکا تصمیم میگیرد. ایشان گفت: مشکل ما با امریکا، یک مشکل بنیادی است و بعد این مشکل را تعریف کرد. گفت: این مشکل بنیادی آن است که آنها میخواهند ما را که جمهوری اسلامی باشیم، از بین ببرند و ما هم میخواهیم استکبار جهانی را نابود کنیم. وقتی شما مسئله را اینطور فرموله میکنید، دیگر غنیسازی در آن جایی ندارد. امریکا هم تمام صحبتهای آقای خامنهای یا آقای احمدینژاد و یا رهبران دیگر جمهوری اسلامی را لغت به لغت، کلمه به کلمه ترجمه میکند، مطالعه میکند، از آن نتیجهگیری میکند و بر اساس آن، حرکت بعدیاش را پیش میبرد. شما یک لحظه فکر کنید که این صحبت آقای خامنهای در کاخ سفید ترجمه شده است و در سطح بالای آن کشور دارند میگویند که معنای آن چیست. خب معنای آن این است که یکی از دو طرف بهشکلی از بین برود و امریکا باید در آن چهارچوب فکر کند، نه فقط مسئلهی غنیسازی. پس چشمانداز فقط تنش است یا احتمالاً وضعیتهای خطرناکتری هم میتواند به وجود بیاید؟ مگر اینکه آقای خامنهای روزی به این نتیجه برسد که شاید امریکا قبول کرده با ایران همزیستی کند و این احساس به ایران هم دست بدهد. مگر اینکه این واقعگرایی در ایران شکل بگیرد که امریکا تا ۲۰ سال آینده هنوز هم قدرت بزرگ دنیا خواهد بود و در کشمکش و دعوا چیزی گیر نمیآید. چون هر دو طرف ضرر میکنند. بنابراین این واقعیت و این عملگرایی در هردو طرف عمده شود که بنشینند و با هم صحبت کنند. یکی از مشکلات ایران و امریکا این است که هردو طرف واقعاً نسبت به همدیگر خیالاتی هستند. امریکا فکر میکند اگر تحریم بگذارد و فحش بدهد و تهدید کند، ایران بهزانو درمیآید. از آن طرف هم ایرانیها فکر میکنند که امریکا دارد بهسرعت به دره ریخته میشود و همهچیزش از بین میرود. فکر میکند اگر یکذره بیشتر فشار بیاورند و مقاومت کنند، امریکا نابود میشود و در این مقطع مشخص هم، چون هم در عراق و افغانستان و هم از نظر اقتصادی گرفتاری دارد، هیچ کاری نمیتواند بکند، هیچ غلطی نمیتواند بکند. این هم خیالات است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|