خانه > عباس معروفی | |
عباس معروفیادبیات مقاومت تبعید و مهاجرت از نگاه هوشنگ وزیریابعاد تبعید و مهاجرت بسیار گسترده است و لازمهاش این است که بهعنوان یک امر جامعهشناسی و یک پدیده تاریخی مورد بررسیهای دقیق قرار گیرد. آنچه مسلم است این است که هیچ تبعیدی و مهاجری سرجای خودش قرار نمیگیرد. برخلاف مثل معروف که میگوید «تبعیدی و مهاجر مثل درخت است که از ریشهاش درآوردهاند و در جای دیگر کاشتهاند، آیا بگیرد آیا نگیرد»، من این تمثيل را برای آدم، واقعی و حقیقی نمیدانم. ادبیات مقاومت تبعید و مهاجرت از نگاه عباس میلانیعباس معروفی: تظاهرات آرام و رفتار مدنی مردم را به خشنترین نوع ممکن سرکوب کردهاند. صدها آدم کشتهاند و حالا وزارت اطلاعات دارد فیلمی دربارهی «ندا آقاسلطان» میسازد. بخشی از هنرپیشگان با میل خود پذیرفتهاند که در فیلم وزارت اطلاعات نقش بازی کنند. اما بخشی دیگر از هنرمندان در شرایطی قرار گرفتهاند، که یا باید نقش را بپذیرند و یا راه فرار پیش گیرند. وزارت اطلاعات و سیاستگذاران فرهنگی نظام همه کاری میکنند تا چهرهی کشتهی مردم را مخدوش کنند. تبعید و مهاجرت از نگاه اسماعیل خوییسالها پیش با طرح موضوعی مسئلهی تبعید و مهاجرت را پیش کشیدم و از چهرههای سرشناس ایران خواستم برای من بنویسند که ابعاد گستردهی تبعید را چه گونه ارزیابی میکنند. مسئلهای که پس از انقلاب دامنگیر بخش قابل توجهی از روشنفکران جامعهی ما شد. سران حکومت جمهوری اسلامی که خود تبعید کشیده و زندان دیده بودند، بلایی سر روشنفکران آوردند که تبعید حالا یکی از قشنگترین سرنوشتهای معترضان و منتقدان است. داستانی از موحد تاری مرادی حرف اضافهموحد تاری مرادی: شاید خیلی دیر شده باشد، اما مینویسم تا بفهمی حرف اضافه چیزی بیشتر از آن است که توی مدرسه یادت دادهاند چیزی بیشتر از: بر، به، از، با، در و ... مینویسم تا یادت بماند حرف اضافه چطور میتواند برای یک آدم معمولی دردسرساز شود. مینویسم توی چندبرگ کاغذ که به قیمت دو بسته وینستون قرمز برایم تمام شده و باید بدون اینکه چیزی را خط بزنم بنویسم، چون دیگر نه وقتی هست و نه بستهی سیگاری. گفتوگو با رضا تیموریان، قهرمان پرورش اندام ورزش، آزادی و جنبش سبزرضا تیموریان قهرمان پرورش اندام که در مسابقات اوپن بدنسازی و فیتنس جهانی در کشور نروژ در اسلو مقام چهارم را کسب کرده و روز ۲۶ سپتامبر در سالن با بازوبند سبز به میدان رفته، حالا در شهر برلین است. رضا تیموریان که در سال ۱۳۷۷ دانشجوی رشتهی کامپیوتر دانشگاه تهران بوده، همزمان با جنبش دانشجویی در ۱۸ تیرماه از دانشگاه اخراج شده و قهرمان مسابقات پرورش اندام تهران و ایران بوده و عضو تیم ملی هم هست. «راستنمایی و راستگویی»مسیح علینژاد، ژورنالیست را در فضای مطبوعات و رسانهها میشناختم؛ روزنامهنگار جوانی که به جانبداری از انصاف و عدالت و انساندوستی و وطنپرستی برخاست و در خیل روزنامهنگارانی که جامعهی ملتهب و منتظر دههی هفتاد شمسی ساخته و عرضه کرده بود، اعتماد برانگیخت. دروغ نمیگفت؛ حتی اگر اشتباه میکرد. از جایی سرمشق و فرمان نمیگرفت. دلش را مینوشت. احساسش را بیان میکرد. تپه ماهوررضا تقوی: معلوم نبود آخرش چی میشود. با ماشین خودم تو خیابان در حال حرکت بودم. گرچه همه جا بههم ریخته بود، اما از میون کوچه پسکوچههای خلوت حرکت میکردم. شهر خلوت میشد، شلوغ میشد. هیچ چیزی مشخص نبود. داشتم میرفتم پیشاش. مدتی بود ازش خبر نداشتم. هرچی بهش تلفن زدم، جواب نداد. سن و سال زیادی ازش نگذشته بود، اما گوشهای نسبتاً سنگینی داشت. معرفی کتاب «ایران و ذات»، نوشتهی ناصر کاخساز رسالتی بر دوش ادبیاتجنبش روشنفکری، به جای این که تداوم منطقی جنبش روشنگری قرن هجده باشد، جانشین آن شد.در جامعههایی که روشنگری را نیازموده بودند و آن را نمیشناختند، جنبش روشنفکری بیریشه و بیزمینهی تاریخی بهوجود آمد. این بود که روشنفکر، در این جامعهها بدون کمترین تجربه از دموکراسی، به صحنهی چالشهای اجتماعی گام نهاد و با پرکردن جای خالی روشنگر، راه را بر جنبش روشنگری بست و مانع تکوین طبیعی آن شد. داستانی کوتاه از ابراهیم اکبری دیزگاه قرآنی با جلد قرمزداستان این هفته «قرانی با جلد قرمز» از ابراهیم اکبری دیزگاه، از مجموعه داستان «خرده روایتهای در باب چشم» است که بهزودی در آلمان منتشر میشود؛ کتابی که نتوانست از وزارت ارشاد در ایران اجازهی انتشار بگیرد. هرچند نویسنده فلسفه خوانده و طلبه است و اهل علم، و از هرزهنویسی و هر نوع جانبداری سیاسی فاصلهها دارد، اما معلوم نیست چرا این داستانهای ارجمند و قوی نتوانسته در ایران مجوز نشر بگیرد. مروری بر هنر و ادبیات ایران پس از دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری تصویرهایی که از سایه آمدهانداین روزها وقتی کار جوانها را بخوانی، درمییابی که همهی تصویرهای سمبلیک و استعارهها از سایه درآمدند و چهره پیدا کردهاند. داستانها و شعرهای این روزها، همه تصویر چالشهای مردم با نیروهای حکومتی است. بار دیگر داریم به اساطیر ایران باز میگردیم. بار دیگر به روشنی، نبرد خیر و شر روایت میشود. اهورا و اهریمن، رو در روی یکدیگر قرار گرفتهاند. جنگ آدمها و دیوها است. ادبیات مقاومت گفتوگو با احمد رافت، روزنامهنگار و نویسندهی کتاب «ایران انقلاب آنلاین» احمد رافت و انقلاب آنلایناحمد رافت، روزنامهنگار مشهور ساکن ایتالیا، در پاسخ این پرسش که: ادبیات مقاومت ایران از دید شما به چه شکلهایی نمود پیدا کرده است؟ گفت: «ادبیات مقاومت را به نظر من باید به دو دسته تقسیم کرد. آن ادبیاتی که در خارج از کشور نوشته میشود، یعنی نویسندگان و شاعران و کسانی که در خارج هستند و آنهایی که در داخل ایران هستند. چون نوع برخوردها فرق میکند و فضاها و آزادیها هم متفاوت هستند.» گفتوگو با احمد رافت را در ادامه بخوانید. ادبیات مقاومت دوشعر از سیمین بهبهانی زنی را میشناسم من..شاعر بزرگمان سیمین بهبهانی، از سالهای معلمیاش که با غم و شادی و دنیای دختران دبیرستانی، الفتی عمیق داشته و در غزلهایی که سروده، همواره انسان و زندگی انسانها محور نگاهش بوده، تا به امروز دمبهدم با نفس مردمان معاصرش اشک ریخته، خندیده و سخن گفته است. قرنها باید بگذرد، عطار و سعدی و مولانا و نظامی بیایند و بروند تا حافظ برآید؛ و آنگاه صائب و جامی و نیما تمام کنند، تا سیمین غزل آغاز کند. ادبیات مقاومت دو شعر از حامد ابراهیمپور «مردهها خواب نمیبینند»حامد ابراهیمپور پیش از این چند دفتر شعر منتشر کرده است. او در شعرهای تازهاش، زمان را لابهلای تاریخ تقطیع میکند. تاریخ را قطعه قطعه توی شعرش میچیند. کلمههای شعری ابراهیمپور از جنس واژگان قصهاند. لای شعرهایش چیزی هم برایت تعریف میکند و در بین سطرهای شعر داستانی جان میگیرد که هولناک است و تو میخوانیاش تا بدانی یک نفر دیگر هم همهچیز را میبیند؛ برادرکشی را بو میکشد و از بوی دروغ بالا میآورد. داستانی از فریال اعترافنویسنده در داستان اعتراف، لایههای ذهنی یک زن خانهدار معمولی را افشا میکند. زنی که هیچکس توی فامیل نمیتواند مثل او فسنجان درست کند. زنی که تمام روز در خانه تنهاست و با ذهنیت خود باید کنار بیاید. داستان کوتاهی از مهدی فرجپور «من شدم یکی»داستان مهدی فرجپور از بیتصویری رنج میبرد. کلیگویی است. در حالی که داستان با روایت جزءبهجزء ساخته میشود؛ با استقراء ریاضی. یعنی کوچکترین نکتهها، ریزترین احساسات و دقیقترین تصاویر. در این داستان از ما دو نفر صحبت میشود و بعد از ما سه نفر و بعد از من یک نفر. گویی این سه نفر هیچ تفاوتی با هم ندارند. هیچ رابطهای با هم ندارند، هیچ دیالوگی با هم ندارند. گویی نویسنده میخواسته یک تئوری صادر کند و در حد یک خبر رادیویی آن را به گوش دیگران برساند. ادبیات مقاومت هنر، راه روییدن خود را میجویدهرچند که رژیمهای دیکتاتوری تمام تلاش خود را بهکار میگیرند تا هنر را سیاسی کنند و در خدمت خود درآورند، اما هنر، تن به بازیهای حقیر نداده و از لای سنگلاخها، راه روییدن خود را میجوید. تاریخ هنر خود را میسازد. هر واقعه و حادثهای، بستری میشود تا هنر بازیهای خود را نمایش دهد. در هر پیچ تاریخ، رویش بیدریغ ترانههاست. بر هر دیواری که در تاریخ ساخته و پرداخته میشود، یک تابلوی نقاشی خود را میآویزد. داستان کوتاهی از الهه علیزاده سیصد شاخه قلب رنگینداستان «سیصد شاخه قلب رنگین»، از الهه علیزاده، با یک نوستالژی آغاز میشود. با یک آرزو شکل میگیرد و با دلهره بهپایان میرسد. داستان با واژگان داستانی نوشته شده. برخلاف نوشتهی بسیاری از جوانان که داستانشان ترکیبی از واژگان شعری و داستانی و مقالهای را یکجا دارد، در این داستان خوشبختانه واژگان آشنا و داستانیاند. ملموسند و نشان میدهد که الهه علیزداه فضاهای داستان را خوب میشناسد. ادبیات مقاومت و بهناگاه قلب میایستد، فکر کردن، بودن...شهرام شیدایی انگار بداند که عمرش کوتاه است، عجله داشت و بهجای نق زدن و گلایه کار میکرد. ساماندهی و سازماندهی میکرد و خودش گوشهای از آن حلقه میایستاد، بیحرف، آرام و چشمهای مهربانش از خوشحالی برق میزد. شهرام شیدایی مرگآگاه بود. گواه من از این مرگآگاهی، شعری است که بهتازگی از لابهلای دستنوشتههایش پیدا شده است. شعری از سالهای قدیم، از همان وقتها که او حلقهای، دیالوگی، شبی، روزی، بساطی راه بیندازد. ادبیات مقاومت ادبیات مقاومت گورستانی نیستادبیات مقاومت گورستانی نیست. مانند ایدئولوژیها هیچ انسانی را به گورستان هدایت نمیکند، بلکه مقاومت میکند تا راه سبز زندگی را به انسانها نشان دهد. ادبیات مقاومت قالب نمیجوید. راه میپوید. بیشتر مواقع خود نمیتواند ادبیات خلاقه باشد. حاشیهای است که بر ادبیات خلاقه و در کنار متن راه نفس میگشاید. ادبیات مقاومت دامنهی گستردهای دارد. از آفرینش داستان و شعر، تا نقد و گزارش و طنز و حتی گسترهاش تا پاسداشت و تحسین هنرها هم میرسد. داستانی از نیما قاسمی «همسایهی غریب»ادبیات و زبان جنگ، زبان و ادبیاتی دیگر است. مجموعهای است از خشونت و گریز و تنهایی و دروغ و نفرت و انتقام و از هم گسیختگی، که در جوار کودکی و زندگی و مهر و ماندن و خانواده و راستی و عشق و سامان گرفتن، باید شانه به شانه نفس بکشد و این خود ادبیاتی بهجا میگذارد که خاطره و حاصلش بر کاغد نویسندگان، ادبیات خلاقهی نسل و نسلهایی را رقم میزند. این یادگاری است از ادبیات نسل پیش. قاعدهی بازی در داستان «همسایهی غریبه»، همان بازی است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|