Dec 2008


این‌سو و آن‌سوی متن
جريان سيال ذهن ۱

جریان سیال ذهن ویژگی‌هایی دارد که این نوع ادبی را از سایر انواع جدا می‌کند. در شیوه‌ی جریان سیال ذهن، شیوه‌های روایت از فرم سنتی خارج شده و دلیل نقل یکی از پایه‌های اصلی آن است. یعنی نویسنده به خواننده القا‌ می‌کند که چرا این داستان را نقل می‌کند، و دلیل نقل در اثر به خواننده نیز منتقل می‌شود و او را متقاعد می‌سازد که داستان بایستی گفته می‌شده است. همچنین نویسنده از دیدگاهی مدرنیستی به مقوله‌ی روایت می‌نگرد که بیشترین نوع، نقل‌ تک‌گویی درونی است که به صورت تک‌گویی مستقیم و تک‌گویی غیر مستقیم، داستان روایت می‌شود.
علاوه بر این‌ها...



این‌سو و آن‌سوی متن
فضای تنگ، و گریز از چنگال سانسور

مسئولان رده بالای جمهوری اسلامی از تهاجم‌ فرهنگی غرب فریادشان به آسمان رفته بود و با اینکه می‌بایست لااقل برای مقابله با این تهاجم فرهنگی و هجوم ماهواره‌ها، و بر اساس عقل سلیم دست به دامن تولید‌کنندگان ادبیات خلاقه وطنی شوند، رسماً و علناً به سرکوب آن‌ها دست آلودند، و حتا برخی از این تولیدکنندگان را به شکل‌های فجیع و توهین‌آمیز به قتل ‌رساندند. نوع قتل‌ها تنها می‌توانست ایجاد رعب و وحشت را به شدت و حدت ابلاغ کند وگرنه یک شاعر یا نویسنده به ضرب یک گلوله، به سادگی از پا درمی‌آید.



این‌سو و آن‌سوی متن
کميت يا کيفيت؟ مسئله اين است

شاید بد نباشد که نویسندگان، وبلاگ‌نویسان و خوانندگان ما به این بحث بپیوندند و جایگاه ادبیات داستانی را در این سی سال مورد بررسی قرار دهند. آیا مسایل سیاسی سایه‌ای سیاه داشته؟ آیا وبلاگ‌نویسی و اینترنت موجب نزول کیفیت شده؟ آیا جای خالی نشریات جدی با سردبیران سخت‌گیر باعث شده که ادبیات داستانی ایران در جا بزند؟ آیا «غم نان اگر بگذارد» ما باز ادبیات داستانی‌ ماندگار خواهیم داشت؟ شما بگویید. این مسئله جدی‌ست.



این‌سو و آن‌سوی متن
ادبيات داستانی ايران متوسط شده؟

من فکر کنم مشکل بر‌می‌گردد به متن. یعنی سینما وابسته است به متن. باور ندارم متن در تمام دنیا ضعیف است. متن در ایران ضعیف است. اين ادبیات ایران است که متوسط شده، و اين روزها مدام متوسط می‌خوانیم. رمان‌ها عمر طولانی ندارند. در فوتبال و کشتی هم همین‌جوريم، در ساختار شهری‌مان هم همین‌جوريم، در اقتصاد و حتا در داشتن یک رییس جمهور هم همین‌جوريم. یعنی کل ماجرا کوتوله شده است... اينها گفت و شنودی بود بين من و کيا بهادری، نويسنده ساکن آلمان.



ايران؛ امکان کلاسیکی برای ادبیات

وقتی از ژيری گروژا، رییس جهانی انجمن بین‌المللی قلم (پن) پرسيدم: ايران برای شما يعنی چی؟ پاسخ داد: «من از این ادبیات الهام بسیار ‌گرفته‌ام. در دوران جدید من از این ادبیات کم‌تر چیزی به دست آوردم و بیش‌تر درگیر مسایل سیاسی آن بودم و با بحران‌های سیاسی‌اش تجربه‌های بیش‌تری داشتم تا ادبیات.
مع‌ ذالک برای من این تحولات، تحولات دراماتیکی بود...»



سفر مرگ مترجم

يک دفتر شعر که مجموعه‌ی ترجمه از شعرهای "مَرگانه" يا "مرگ‌آميز" چند شاعر برجسته جهان است، يک سفر به زوريخ، و درخواست مردن از مؤسسه‌ی مرگ، و همين. خبر اينگونه تنظيم می‌شود: بهزاد رعیت، مترجم مجموعه شعرِ «مرگ مرا خواهد یافت» درگذشت. نه، بهزاد رعيت خودکشی کرد. يا بهتر است بگويم او چاره‌ای نداشت، تصميم گرفته بود در اين دنيا نباشد، و با پای خود به سوی نبودن رفت.