Nov 2007


اين‌سو و آن‌سوی متن (8)، «سيگار می کشی؟»، فارس باقری
خاک آلوده و صادقانه

فارس باقری در این داستان نهایت ایجاز را با استقراء ریاضی در هم بافته و داستانی از سرزمین نیستی نوشته است که در آن زندگی موج می‌زند؛ بله، زندگی، سادگی، رفاقت، همدلی، و آرامش به جنگ نیشخند می‌زند، باشد که بشر دیگر روی جنگ نبیند.



اين‌سو و آن‌سوی متن (7)، «در مه»، امير مهاجر
داستانی با طعم غربت

در تبعید یا مهاجرت، این زندگی معمولی آدم‌هاست با تمام عشق‌هاشان، پیوند‌هاشان، شوخی‌هاشان، خوردن‌ها و نوشیدن‌هاشان، همه و همه‌ چیز رو به زوال است، رو به تباهی است، کسی هم نمی‌تواند کاری براش بکند، انتخابی است که کرده‌اند، یا انتخاب شده‌اند که اینگونه تمام شوند.



بیماری خودزنی

ايجاد فضايی آزاد برای شنيدن صداها مگر غير از آزادی بيان است؟ من می‌خواهم ديوار سانسور شکسته شود. من می‌خواهم آزادی بيان در کشورم نهادينه شود. من می‌خواهم بستری برای ديالوگ داشته باشيم. من می‌خواهم کاری کنيم که احزاب اجازه‌ی فعاليت داشته باشند. اين شيوه‌ای است که ما برای مبارزه برگزيده‌ايم. من با خواندن مطلب فولکس کرانت به اين پرسش رسيده‌ام که نويسنده‌اش چه چيزی می‌خواهد به من بگويد؟ آيا برای شيوه‌ی مبارزه‌مان بايد از نويسنده‌ی آن مطلب و شاهدان مثالی‌اش اجازه بگيريم؟



اين‌سو و آن‌سوی متن (6)، «تيغه»، گیتی رجب‌زاده
دشواری ساختن و پرداختن

پر کردن فاصله بین دو نقطه در رمان و داستان مدرن، یکی از مهارت‌هاست که نویسنده باید روی آن قلمش را ورز بدهد. در رمان و داستان قرن نوزدهمی این فاصله‌ها از طریق روایت خطی پر می‌شد، اما در ساختار داستان مدرن، فاصله را با مهارت دیگری می‌توان پر کرد.
می‌توان داستان را از آخر تعریف کرد، یعنی از نقطه‌ی x یا y که در حرکت بعدی به "z" برسد.



اين‌سو و آن‌سوی متن (5)، «صيد قزل آلا»، شيوا رمضانی
در حافظه‌ی ادبیات دراماتیک

آدم مسخ می‌شود، یکی مثل کارگر فیلم عصر جدید، یکی مثل گره‌گوار سامسا، یکی مثل همین مرد داستان "صيد قزل آلا" که ماهی شده، و تا جایی این مسخ شدگی یا بیماری را طی می‌کند، که کار به مسخ دیگری بینجامد.