Jul 2007


برنامه چهل و يکم، اين سو و آن سوی متن
کشش، عنصر هزار و يکشبی

يک نويسنده‌ی پرکار به داستايوفسکی گفت: آقای داستايوفسکی، من چند کتاب نوشته‌ام، ولی کسی کتاب‌های مرا نمی‌خرد، چکار کنم؟
داستايوفسکی گفت: شما يک شاهکار بنويسيد همه‌ی کتاب‌هايتان را می‌خرند.



برنامه چهلم، اين سو و آن سوی متن
جواهرالکلام شخصیت

دست نویسنده به وسعت دنیا باز است تا هر چه می‌خواهد بنویسد. اینکه چی بنویسد، هرگز قاعده‌ای رسم نشده، تنها از چی ننوشتن سخن بسیار شنیده‌ایم.



برنامه سی و نهم، اين سو و آن سوی متن
رنگی. نه به سياهی خبر


همیشه یک پای هنر روی زمین قرار دارد؛ مثل گاو نر، مثل سمبول ماه مه، مثل صورت فلکی ثور.
هر اثر هنری و ادبی به ناچار جایی، پایی در واقعیت دارد، وگرنه ایستایی خود را از دست می‌دهد؛ یا به ملکوت اعلی صعود می‌ند، یا با صورت پخش زمین می‌‌شود.



برنامه سی و هشتم، اين سو و آن سوی متن
ماندگاری شخصیت با تم شاد

در معماری شخصیت یادمان باشد که رنگ‌ها را به اندازه برداریم. نه سیاه سیاه، نه سفید و بی‌شور، یادمان باشد رنگ‌ها هر کدام معنایی دارند. گاهی یک نارنجی پخته می‌تواند سیاهی یک فاجعه را قاب بگیرد و در کنار تیرگی اندوه، بُعد تازه‌ای به شخصیت ببخشد.
شخصیت اصلی و یا مهم داستان، با تم شاد، شوخی و شیطنت ماندگارتر خواهد بود تا اینکه به صرف اندوه و کلمات تلخ، و یادآوری درد بخواهیم او را پیش ببریم.



قلم زرين زمانه ۳
قلم زرين زمانه، انتشار همه‌ی داستان‌ها

يک پيشنهاد اين بود که مسابقه را به دو بخش تقسيم کنيم، جوان‌ها و نامدار‌ها. اما سرانجام تدبير چنين شد که کليه‌ی داستان‌های رسيده برای قلم زرين زمانه (بدون نام نويسنده) در سايت زمانه منتشر شود.
اينجا ميدان عمل نويسنده و نظر خواننده و داوران خواهد بود، نه نام‌ها نقش بازی می‌کنند، و نه باندها. «قصه زمانه» صفحه ويژه مسابقه قلم زرين خواهد بود.



برنامه سی و هفتم، اين سو و آن سوی متن
نقش و جايگاه داستان

دکتروف برای اينکه خواننده از ته قلب باور کند که او راست می‌گويد، غول بزرگ روانشناسی قرن يعنی فرويد را به عنوان شاهد کشيده توی رمانش و او را به حرکت در آورده است. اومی‌خواهد بگويد همه چيز اين جهان از آن رمان‌نويس است که بايد از آينه‌ی واقعيت يا تخيل بر روی کاغذش بغلتد. چه فرقی دارد؟ فرويد يا تاته؟



برنامه سی و ششم، اين سو و آن سوی متن
زمان در ادبيات داستانی

زمان در داستان‌ و رمان مدرن حافظه می‌شود، بی‌آنکه نويسنده طول داستان را حذف کند، آن را ناپيدا و پيدا می‌کند.
فقط تکه‌های برجسته‌ی گذشته انتخاب می‌شود که با تکنيک تداعی و هر تکنيکی که نويسنده بخواهد، به شکل پازلی، زمان داستانی را بسازد و به اثر گوشت و خون ببخشد.