خانه > انديشه زمانه > مقالات > جستوجوی خرد ایرانی – ۱۳ | |||
جستوجوی خرد ایرانی – ۱۳منصور کوشانایرانیان که بودند؟ خرد ایرانیان چه بود؟ خاستگاه این خرد کجا بود و چه بود؟ ایرانیان چه گونه از یک جامعهی چند فرهنگی و چند عقیدتی به یک جامعهی تک فرهنگی و تک عقیدتی رسیدند؟ خاستگاه اهورا و اهریمن کجا ست؟ دیوها چه کسانی بودند؟ ایزدهای ایرانی که بودند، چه میخواستند و چه شدند؟ زرتشت که بود، چه میخواست و چه کرد؟ محمد که بود، چه میخواست و چه کرد؟ فراز و فرودهای تمدن ایرانیان کی بود، چه بود و چه شد؟ و ... جستارهایی که از این پس در زیر عنوان جست و جوی خرد ایرانی، منتشر میشود، بر آن است تا در گذر از متنهای کهن ایرانی - آیینی و ادبی - و متنهای معتبر تاریخی، پرسشهای بالا و دهها پرسش دیگر را به چالش بگیرد و نشان بدهد که چرا و چه گونه خردزمینی، تأملپذیر و مستقل ایرانی ضعیف و محو میشود، چه گونه عقیدهی تکخدایی، آسمانی و وابسته جایگزین آن میشود و به دنبال خود نظامهای خودکامه و سرانجام حکومت اسلامی را بر ایران و ایرانی حاکم میکند. شکوفاییِ خرد و فرهنگ ایرانی: چالشهای نو دورهی چهارم را میتوان از آغاز تمدن ساسانیان تا تهاجم عربها نامید. دورانی که به رغم نزدیکی و هماهنگیِ بسیار دین و دولت و تأسیس نخستین حکومت عقیدتی در ایران، فرهنگ و ادبیات و هنر بر اساس پیشینهی پربارش رشد ویژهای میکند و اثرهای بسیاری در شاخههای گوناگونی از دینها و عقیدهها در زیر سلطهی موبدان سربرمیآورد. چنان که به جز مهریان (میتراییان)، اندرواییان، زروانیان، زرتشتیان و یهودیان که پیشینهاشان به عصر پیش از هخامنشیان میرسد، از یک سو شاخههای مزدیسنی گسترش مییابند و آیینهای بودایی، برهمنی و مسیحی، و از سوی دیگر عقیدههای نوینی چون مانوی و مزدکی شکل میگیرند و روز به روز بر تعداد پیروانشان افزوده میشود. در دورهی اشکانیان، هم به دلیل خوی ایلیِ پارتها و هم به دلیل جنگها و ناامنیهای مداوم چندان توجهی به خرد و ادبیات ایرانی نمیشود. اگر هم شده، اثری از آن نمانده است. در عهد ساسانیان آرام آرام حاکمیت دین و دولت یکی میشود و سرانجام موبدهای زرتشتی تداوم حیات و فعالیت هر گونه دگراندیشی و نوگرایی را برنمیتابند. آنها ابتدا ادبیات دینی و ادبیات نادینی یا نازرتشتیِ دورهی هخامنشیان و اشکانیان، همچون اثرهای میتراییان و زروانیان را، و بعد ادبیات دیگراندیش دورهی خود مانند متنهای مانویان و مزدکیان را، ناگزیر به زیرزمینی شدن میکنند. امری که سبب نابود شدن تعداد زیادی از متنهای گذشته و اکنون زمان ساسانیان میشود و تنها بخش کوچکی از آن که دور از حیطهی قدرت موبدان زرتشتی است تداوم مییابد. به جز بخشهای کهن سرودهای پنجگانهی گاهان، یسنه و یشتها یا کل اوستا که از متنهای آیینی و دینیاند، متنهایی چون خداینامه، کلیله و دمنه، درخت آسوریک، ویس و رامین، کارنامهی اردشیر پاپکان، زند و پازند، یادگار زریران و ... از دورهی شاهنشاهیِ ساسانیان بازمیماند که همراه با متنهایی مانند بندهش، دینکرد، گزیدههای زادسپرم، گزارش گمانشکن، چند اثر مانی حَیّا به ویژه کِفَالایا و شاپورگان او و نامهی تنسر نوشتهی روزبه دادویه در دورههای بعد، ترجمه، تدوین، بازآفرینی و روایت میشوند و خرد و فرهنگ این دوره و دورههای پیش، به ویژه ساختار آیینهای ایرانی را بیان میکنند. از میان متنها، نامهی تنسر که به ظاهر به فرمان اردشیر پاپکان و به دست تنسر نوشته شده از اهمیت ویژهای برخوردار است. نخست به این دلیل که تنها متن بازمانده نادینی است که به صورت نامهای برای نود تن از پادشاهان دوره ساسانی زیر سلطهی اردشیر نوشته میشود و از ویژگیهای شاهنشاهیِ ساسانی آگاهیهای جالبی به خواننده میدهد. این متن که به وسیلهی روزبه پسر دادویه(عبداله ابن مقفع)، در نیمهی یکم سدهی دوم هجری از پهلوی به عربی ترجمه میشود، (صرف نظر از این که تنسر چه کسی بوده است) یکی از سندهای معتبری است که از این دوره بازمانده است.متن نامهی تنسر که مجموعهی پاسخهای اردشیر یکم ساسانی به پرسشهای پادشاه تبرستان، گشنسپداد (داذ) نوشته شده است، قانونهای حاکم در شاهنشاهیِ ساسانی را شرح میدهد که بعدها مورد نظر همهی پادشاهان ساسانی نیز قرار میگیرد و منبع بسیاری از روایتهایی تاریخی میشود. چنان که علی بن حسن مسعودی در مروج الذهب و التنبیه و الاشراف، بوریحان بیرونی در تحقیق ماالهند، ابن بلخی در فارسنامه از آن یاد میکنند و حسن بن اسفندیار طبری در سدهی ششم هجری آن را از عربی به فارسی برمیگرداند و در تاریخ طبرستان خود منتشر میکند.اگر چه عدهای از باستانشناسان ایرانشناس بر این باورند که نامه تنسر در دورهی خسرو انوشهروان نوشته شده است، اما این موضوع هیچ تغییری در محتوای اثر و سندیت آن نمیدهد. حتا اگر این ظن نیز وجود داشته باشد که هیچ متن پهلوی از آن وجود نداشته است و کل نامه، اندیشه و تخیل روزبه است. امری که با توجه به وطندوستی و فرهیختهگیِ روزبه، سندی است از مجموعهی تلاشهای او برای شناساندن فرهنگ و خرد ایرانی به عربهای ناآگاه از فرهنگ و تمدن ایرانی. چنان که ترجمهی کلیله و دمنه نیز به عربی، از او حاکی از همین نگرش است. اثری که به دلیل اعتبار، غنای بسیار و زیبایی نثر و برتریاش بر قرآن، حکم زندیک بودن و نهایت مرگ برای او میآورد. اعتبار نامهی تنسر، رازگشایی وضعیت ساسانیان نامهی تنسر که مجموعهی قانونهای حاکم بر جامعهی ساسانی و بیشتر دوران پایانیِ آن را دربرمیگیرد، نخستین متنی است که به صراحت از طبقههای گوناگون اجتماعی گزارش مستقیمی میدهد: «دیگر آن چه نبشتی شهنشاه از مردم مکاسب و مروت میطلبد، بداند که مردم در دین چهار اعضایند (طبقهاند)؛ و در بسیاری جای در کتب دین بیجدال و تأویل و خلاف و اقاویل مکتوب و مبین است که دیگر باره بر اصناف است: حکام و عباد و زهاد و سدنه و معلمان، عضو دوم مقاتل یعنی مردان کارزار و ایشان بر دو قسمند: سواره و پیاده، بعد از آن به مراتب و اعمال متفاوت، عضو سوم کتاب رسایل، کتاب اقضیه و سجلات و شروط و کتاب سیر، و اطبا و شعرا و منجمان داخل طبقات ایشان، و عضو چهارم را مهنه خوانند، و ایشان برزیگران و راعیان و تجار و سایر محترفهاند، و آدمیزاده بر این چهار عضو در روزگار صلاح باشد مادام، البته یکی با یکی نقل نکنند الا آن که در جبلت یکی از ما اهلیتی شایع یابند، آن را بر شهنشاه عرض کنند، بعد تجربت موبدان و هرابده و طول مشاهدان تا اگر مستحق دانند به غیر طایفه الحاق فرمایند لیکن چون مردم در روزگار فساد و سلطانی که صلاح عالم را ضابط نبود افتادند به چیزهایی طمع بستند که حق ایشان نبود، آداب ضایع کردند و سنت فرو گذاشته و رأی رها کرده ...»1 بیشترین منبعهای دست اول پژوهشگران ایرانی و خارجی در مورد تاریخ، فرهنگ، به ویژه آیینها و استورههای ایران از دوران سومین دودمان شاهنشاهیِ ایرانیان است. تمدن ساسانیان، به رغم این که در سالهای پایانی به خاطر استبداد موبدان رو به فروپاشی میرود، فرصتی است برای بازآفرینیِ آیینهای کهن، تبلور فرهنگ ایرانی و ظهور و تثبیت اندیشههای متفاوت. انگاری که اگر پاپک، پسر هیربد ساسان، استاد معرفت معبد آناهیتا، در شورشش علیه اردوان پنجم (اشک بیست و یکم، ۲۱۳– ۲۲۶میلادی) شکست میخورد و نمیتوانست پادشاه خودمختار پارس شود، تاریخ ایران، همچنان در پوشش تاخت و تازهای داخلی و نبردهای سهمگین اشکانیان با بیگانگان میماند و بارقهای از آن ثبیت و ماندگار نمیگشت. در واقع پس از پادشاهیِ پاپک و به دنبال یک سری کشمکشها و جنگهای داخلی است که سرانجام آخرین پادشاه اشکانی در نبردی کشته میشود و اردشیر (۲۲۶– ۲۴۱میلادی)، به عنوان وارث پادشاهی پاپک، فاتح تاج و تخت تیسفون میگردد.اردشیر، بنیانگذار شاهنشاهیِ ساسانیان، به احترام پدربزرگش ساسان، نام، بنیاد و اساس پادشاهی خود را بر مبنای معرفت ساسان، هیربد بزرگ معبد اَناهیتا میگذارد. به روایت دیگر، شاهنشاهیِ ساسانیان، نخستین حکومت عقیدتیِ ایران است که در طول ۴۱۶سال پادشاهی خود، پس از سدهای به یکی از نخستین حکومتهای خودکامهی دینی تبدیل میشود و با برقراریِ قانونهای عقیدتیِ بهدینی و تشکیل و تعیین طبقههای اجتماعی (درباریان، موبدان، لشکریان، دبیران، کشاورزان، پیشهوران)، زمینههای اعتراض، شورش و به وجود آمدن آیینهای اصلاحی و نو را فراهم میکند. در تاریخ شاهنشاهیِ هشتصد سالهی پیش از ساسانیان، یعنی از آغاز شاهنشاهیِ هخامنشیان تا پایان دورهی اشکانیان، هیچ کجا نشانی از ظهور پیامبر یا آیین نوینی نیست. اعتراض و شورش و نهایت جنگهای داخلی اگر هست، به ویژه در میان قبیلهها، سیاسی - حکومتی است و نه سیاسی - عقیدتی. هر قبیله یا سرزمینی باورهای خود را دنبال میکند و تا پیش از رسمی شدن دین زرتشتی در شاهنشاهیِ ساسانیان، آزادیِ اندیشه و بیان برای شهروندان وجود دارد و متنهایی از جدال و مخالفت میان اعتقادهای آیینی در دست نیست. این واقعیت به ویژه از طریق متنهای یسنه و یشتها بیشتر دیده میشود. وجود و حضور فعال ایزدهای گوناگون، اعم از اهورایی یا اهریمنی در این متنها که رویکرد تاریخی آنها به دوران پیش از هخامنشیان، و عصر پیشدادیان بازمیگردد، سند معتبری است بر تداوم حضور آیینهای گوناگون در دو شاهنشاهیِ هخامنشیان و اشکانیان. حتا بر اساس همین متنهای بازماندهی اوستایی و پهلوی نیز میتوان دریافت که همزیستیِ آیینها و عبادتهای دینی تا چند اندازه ممکن بوده است. با این که ظهور و اعلام رسالت سپیتمان زرتشت و دعوت او، جنگهای ارجاسپشاه (در دفاع از آیینهای کهن و موجود و مخالفت با بهدینی زرتشت) و گشتاسپشاه (در دفاع از بهدینی و مخالفت با ایزدهای کهن) را برای احیا و گسترش آیین بهدینی و مخالفت با آیینهای دیگر، گِرِهمَها، کویها، کَرَپانها، اوسیخشها، نهایت دروجها و دیوها، به وجود میآورد، اما باز این روایتها بازتاب عینی عمیقی در دوران هخامنشیان و اشکانیان نمییابند و همچنان در ریخت افسانه و استوره باقی میمانند. تداوم خرد و فرهنگ تأمل و مدارا به بیان دیگر فرهنگ و خرد کهن ایرانزمین از دوران اسکان و سلطهی مادها، پارسها، پارتها و سکاها بر ایران زمین تا پیش از ظهور زرتشت به عنوان ییامبری که آیینها و عقیدههای دیگران را برنمیتابد، اندیشه و آیین خود را برتر از اندیشه و آیین دیگران میداند و آن را آشکارا بهدین مینامد، قومهای ساکن ایرانزمین مشکل حاد عقیدتی به خاطر نیایشها و رسمهای خود ندارند و با وجود گوناگونیِ اعتقادها هم دیگر را میپذیرند یا دست کم به انکار عقیدهی یک دیگر برنمیخیزند. این واقعیت تاریخی هم از طریق همزمانیِ نمادهای گوناگون به دست میآید، هم از موقعیت شاهنشاهیهای پیش از ساسانیان و هم از خوانش متنهای استورهای و آیینی و دینی. در هر سه زمینه، نشانههای حضور آیینها و منسکهای گوناگون، اعم از آن چه پیش و بعد از زرتشت وجود داشته است و کم کم چهرهی اهورایی و چهره اهریمنیِ ثابت مییابد، دیده میشود. با توجه به دادههای تاریخی، اعم از متنی یا پیکری، تا پیش از تأسیس شاهنشاهی ساسانیان، حتا به رغم ظهور سپیتمان زرتشت و انکار باورمندان به ایزدها و آیینهای دیگر در ۵۰۰- ۶۰۰سال پیش از پادشاهی کورش، فرهنگ ایران هنوز هم بر محور خرد آزادمنشانهی تأمل و مدارا تداوم مییابد. خاستگاه این واقعیت را وجود متنهایی نشان میدهند که در آنها آیینهای مهری و زروانی روایت میشود و وجود مهر را به عنوان ایزد نخستین (نور، آتش، خورشید)، وجود زروان را به عنوان ایزد زمان، سپهر بیکران (نور)، وجود اندروای را به عنوان ایزد فضا (هوا، باد) و وجود اَناهیتا را به عنوان ایزد آب، معرفی میکنند. در شاهنشاهی ساسانیان، پس از پادشاهی شاپور اول (۲۴۱ – ۲۷۱میلادی)، پسر اردشیر، نظام عقیدتی، به خواست و توطئهی کرتیر، به صورت اهرمی برای سرکوب مخالفان، نازرتشتیها و به ویژه مانویها بروز عینی مییابد. شاپور که تاج خود را از مانی (۲۱۵– ۱۷۶میلادی) حکیم دربارش دریافت میکند و کتابش شاپورگان را میپذیرد، ابتدا اجازه میدهد مانی اندیشههایش را در سراسر ایران منتشر کند. اما همین که مانی محبوبیت مییابد و پیروان بسیارش در هند، مصر و تا مرزهای امپراتوری روم گسترش بیشتری مییابند، کرتیر و موبدان دیگر که منفعتها و موقعیت خود را در خطر میبینند، او را برنمیتابند. آن قدر بر علیه او دسیسهچینی میکنند تا سرانجام شاپور تابع نظر آنها میشود. در تداوم این تابعیت کرتیر و همراهانش تلاش میکنند با توطئههای خود شاپور را وادار به محکوم کردن مانی کنند. اما شاپور که هنوز بیش از باور به بهدینی یا ثنویت آیین زرتشت، به مهر و اَناهیتا میاندیشد و تعالیِ خرد و فرهنگ ایران، و سکهها و شکل تاجهایش نشان میدهند که دوستدار آنها است، نمیتواند در برابر فشار درباریانش مقاومت کند و همچون پادشاهان دودمانهای پیش از خود، تنها به باروریِ خرد و فرهنگ ایرانزمین بیندیشد. ادامه دارد پینوشت فصل شکوفایی خرد و فرهنگ ایرانی و چالشهای نو: ۱ - تاریخ تبرستان، جلد یکم، اردشیر برزگر، چاپ یکم ۱۳۲۹، ص ۹۸ بخشهای پیشین • زمینههای رشد خرد و فرهنگ ایرانی، بخش دوازدهم • زمینههای رشد خرد و فرهنگ ایرانی، بخش یازدهم • زمینههای رشد خرد و فرهنگ ایرانی، بخش دهم • زمینههای رشد خرد و فرهنگ ایرانی، بخش نهم |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
با سلام و تشکر از آقای منصور کوشان و سردبیر و همکاران رادیو زمانه بابت انتشار مقاله های آموزنده ی جست و جوی خرد ایرانی.
-- میترا ، Aug 31, 2010خواهشی دارم که امیدوارم هم برای آقای کوشان و هم برای رادیو زمانه ممکن باشد.
خواهش می کنم فاصله زمانی انتشار مقاله های جست و جوی خرد ایرانی را کوتاه تر کنید. اگر نمی توانید هر روز منتشر کنید دست کم یک روز در میان باشد. با هفته ای دو مقاله، گاهی مجبور می شویم باز مقاله های قبلی را نگاه کنید و این کمی وقت گیر است.
با احترام و تشکر بسیار
میترا