خانه > حقوق انسانی ما > جامعه مدنی > دوگانه تحریم - دیالوگ | |||
دوگانه تحریم - دیالوگشادی صدریک گزارش به مردم1 هفته گذشته در عرض دو روز چندین دیدار و ملاقات فشرده در بروکسل، مقر پارلمان و کمیسیون اروپا داشتم. درست همان دو روزی که شورای وزیران خارجه اتحادیه اروپا در جریان بود و فضای خیابانهای بروکسل متاثر از حضور پلیس و مقررات منع عبور ماشینها و حتی عابران. در این دو روز، با بسیاری از سفرای کشورهای اروپایی، سیاستگذاران در نهادهای مختلف اتحادیه اروپا و نمایندگان پارلمان اروپا ملاقات کردم و موضوع تمام ملاقاتها که از مدتها پیش و به طور بسیار فشرده تنظیم شده بود، وضعیت حقوق بشر در ایران بود و اینکه چه میشود کرد، چه باید کرد و چه اقداماتی برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران موثر است و چه اقداماتی نیست. آنچه میخوانید گزارش کوتاهی است از خلاصه ۷ جلسه و ملاقات رسمی که تنها یکی از آنها، جلسه در مقر پارلمان اروپا علنی بود.
موضوع بحثهای من درباره برنامههای «عدالت برای ایران» (Justice for Iran)، سازمان تازهای که در حال تاسیسش هستیم و هدف اصلیاش مبارزه با «معافیت از مجازات» (impunity) و تلاش برای پاسخگو کردن عاملان و آمران نقض حقوق بشر در ایران (accountability) است بود و آنها نیز از مذاکراتی که درون اتحادیه در جریان است درباره اتخاذ استراتژیهای تازه برای تاثیرگذاری بر دولت ایران در رعایت تعهدات داخلی و بین المللی خود در مورد حقوق شهروندان صحبت میکردند. هسته اصلی بحث من با سیاستگذاران اتحادیه اروپا این بود: در شرایطی که ایران، عضو دیوان بین المللی کیفری نیست تا بشود که مرتکبان نقض فاحش و گسترده حقوق بشر را به دادگاه کیفری بین المللی کشاند، در شرایطی که جمهوری اسلامی تقریبا به هیچیک از کنوانسیونهای پایه حقوق بشری نپیوسته* و نظام سازمان ملل آنقدر ناکاراست که جز بیانیه و قطعنامههای فاقد ضمانت اجرا، تاکنون هیچ اقدام موثری برای بهبود وضیعت حقوق بشر در ایران به طور کلی و به طور خاص علیه مصونیت و برای پاسخگویی، نتوانسته انجام دهد، چه میتوان کرد؟ با گذشت بیش از یک سال و نیم از حوادث پس از انتخابات، نه کسی فیالمثل برای قتلهای روز ۲۵خرداد احضار شده، مورد بازجویی و محاکمه قرار گرفته و نه مسئولان آن وقایع، پاسخگو بودهاند؛ ایضا برای نقض وسیع حقوق بشر پیش از انتخابات و در موارد متعددی مانند اعدامهای دهه ۶۰، قتل عام روستای قارنا2، نقض مستمر حقوق بهاییان، آزار و اذیت مستمر زنان و... پیشنهاد اصلی من هم برقراری تحریمهای حقوق بشری علیه افرادی بود که در نقض فاحش حقوق بشر در ایران دست داشتهاند؛ تحریمهایی مانند ممنوعیت سفر به کشورهای اروپایی و همینطور بلوکه کردن دارایی ها و حسابهای بانکی این اشخاص در خارج از ایران. اتحادیه اروپا هم اکنون چنین تحریمهایی را در مورد ناقضان حقوق بشر در زیمباوه و برمه اتخاذ کرده است اما در مورد ایران، هنوز دولتهای عضو، با اینکه در زبان، بسیار در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی میکنند اما به نتیجه واحدی نرسیدهاند. بعد از دو روز ملاقات و گفتوگو با مقامات مختلف اروپایی و صحبت پیرامون تحریمهای حقوق بشری علیه ناقضان حقوق بشر در ایران، در نهایت به این نتیجه رسیدم که اگرچه این تحریمها، به عنوان یک راه حل برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران، به خصوص بعد از اینکه دولت آمریکا ۸ نفر از کسانی را که در نقض حقوق مردم نقش جدی داشتند در فهرست تحریم قرار داد3 ، در سطح اتحادیه اروپا مورد بحث است اما به دلایل زیر، هنوز روی آن توافقی حاصل نشده است: در حالی که وضعیت حقوق بشر در تمامی زمینهها در ایران روز به روز بدتر میشود، دولت ایران، به شکل غیر منتظرهای به تازگی به اتحادیه اروپا اعلام کرده که آمادگی دارد مجددا دیالوگ حقوق بشر با اتحادیه اروپا را آغاز کند. این گفتوگوها که چهار دور در سالهای ۲۰۰۲تا ۲۰۰۴انجام شد، در سال ۲۰۰۴توسط دولت ایران متوقف شد.4 حالا جمهوری اسلامی اعلام کرده که درهای خود را برای دیالوگ حقوق بشری با اتحادیه اروپا باز میکند و به این ترتیب، دولتهای اروپایی، تقریبا غافلگیر شدهاند. برخی از آنها علاقه بسیاری به راه افتادن دوباره دیالوگ حقوق بشری با ایران دارند و برخی دیگر بر این باورند که بعید است جمهوری اسلامی شروط این دیالوگ را که در مجموعه قوانین اتحادیه اروپا آمده است، از جمله شرکت سازمانهای غیر دولتی مستقل و استادان دانشگاه، بپذیرد. در عین حال، بسیار میترسند که اگر به سمت ضمانت اجراهای شدیدتر در مورد حقوق بشر بروند، و فیالمثل اگر فهرستی از افراد ناقض حقوق بشر را به اروپا ممنوع الورود کنند یا داراییهایشان را بلوکه کنند، دولت ایران اعلام کند که دیگر حاضر به گفتوگو نیست. برخی از آنها سعی داشتند ثابت کنند چون ایران در سال ۲۰۰۴ دیالوگ حقوق بشر را به دلیل رای مثبت کشورهای اروپایی به قطعنامه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران قطع کرد، بهتر است وارد فاز برخورد سخت با ایران نشویم و البته علاقه مفرط بعضی کشورها به گفتوگو برای نشان دادن اینکه دارند کاری میکنند و منافع اقتصادی برخی دیگر در رابطه با ایران هم سهم بسیاری در این میان بازی میکند. اروپاییها بسیار به خود میبالند که مثلا از رهگذر گفتوگوهای غیر رسمی فعلیشان بر سر پروندههای مشخص، مثل سکینه محمدی یا برخی از زندانیان سیاسی، توانستهاند برحکومت ایران تاثیر بگذارند و اگر بخواهند علیه ناقضان حقوق بشر تحریمی وضع کنند، دیگر نخواهند توانست روی وضعیت این گونه افراد تاثیری بگذارند. بسیاری از آنها صریحا میگفتند که وضعیت ما با آمریکا از این حیث متفاوت است که ما در تهران سفارتخانه داریم و نمیخواهیم مقامات ایرانی در مذاکره در مورد حقوق بشر را به روی سفرای ما ببندند. به طور خلاصه، عقیده عمومی در اتحادیه این است که در واقع تضادی میان دیالوگ و تحریم وجود دارد که انتخاب یکی، به معنای نفی دیگری است و سئوال این است که کدام میتوانند موثر تر باشند. و اما پاسخهای من به آنها و دلایل تردیدم درباره موثر بودن گفتوگوهای غیر رسمی جاری و فعلی اتحادیه اروپا با ایران در زمینه حقوق بشر و نیز برقراری دوباره دیالوگ حقوق بشر ایران-اروپا: ۱. ضمن اینکه شخصا، گفتوگو در زمینه حقوق بشر را در هر سطحی مهم میدانم و با آن موافقم اما به نظرم در حال حاضر اروپاییها باید از خودشان بپرسند چرا جمهوری اسلامی که ۶ سال پیش، در سال ۱۳۸۳، زمانی که هنوز حتی احمدی نژاد در قوه مجریه و لاریجانی در قوه قضاییه بر سر کار نیامده بودند، دیالوگ حقوق بشر را قطع میکند و حالا، بعد از اینکه در یک سال و نیم گذشته بارها در مجامع بین المللی به دلیل وخامت وضعیت حقوق بشر مورد مواخذه قرار گرفته، و در حالی که هیچ علامتی در داخل ایران مبنی بر تغییر رفتار حکومت به سمت رعایت حقوق بشر به چشم نمیخورد، یکباره سفیر بلژیک، رییس فعلی دوره ای اتحادیه اروپا را در تهران احضار میکند که بگوید میخواهد دیالوگ حقوق بشری را آغاز کند؟! آیا این ابراز تمایل برای این نیست که جمهوری اسلامی میخواهد مشروعیت ازدست رفته خود در عرصه بین المللی در زمینه حقوق بشر را بازسازی کند؟ یا اینکه نگران اقدامات جدی تر جامعه جهانی و به خصوص اروپاییهاست و میخواهد از آنها پیشگیری کرده و وقت تلف کند؟ ۲. یکی از شروط اساسی که در ضوابط مربوط به دیالوگ حقوق بشر بین اتحادیه اروپا و هر کشور دیگری آمده است، لزوم مشارکت سازمانهای غیر دولتی و دانشگاهیان است. همانطور که در جلسات مختلف گفتم، به نظرم اروپاییها باید از خودشان بپرسند که در شرایطی که بر اثر سرکوب دولتی، تقریبا چیزی از سازمانهای مستقل جامعه مدنی باقی نمانده و اگرچه جامعه مدنی حقوق بشری در ایران فعال است اما نه در قالب سازمانهای غیر دولتی و تشکلهای علنی، و همین وضعیت در مورد دانشگاهیان مستقل نیز صدق میکند، نماینده کدام سازمانهای غیر دولتی یا کدامیک از اساتید دانشگاه قرار است بر سر میز دیالوگ حقوق بشر بنشینند و با کدام احساس امنیتی در حضور مقامات قوه قضاییه، وزارت خارجه، وزارت کشور، نیروی انتظامی و نمایندگان مجلس، درباره وضعیت حقوق بشر صحبت کنند؟! آیا حتی تصور چنین امری ممکن است؟ همه میدانیم که اگر دوباره دیالوگ حقوق بشر برگزار شود، نمایندگان سازمانهای نزدیک به دولت و یا وابسته به حاکمیت که تنها به ظاهر غیر دولتی هستند، دست چین خواهند شد؛ کما اینکه در دور قبلی گفتوگوهای حقوق بشری نیز خبری از سازمانهای مستقل یا حتی دانشگاهیان مستقل نبود و تنها سازمانهای نزدیک به دولت توانستند در مذاکرات حضور یابند. ۳. نکته دیگری که من به عنوان یک مساله اساسی که پیش از تصمیمگیری به از سر گیری دیالوگ باید به آن توجه کنند به آن اشاره کردم این بود که بدون ارزیابی از میزان موثر بودن دور اول گفتوگوها نمیتوان وارد دور جدیدی شد. از نظر من، هرچند دور اول گفتوگوها باعث شد جمهوری اسلامی تحت فشار اتحادیه اروپا و به طور موقت، اجرای حکم سنگسار و اعدام نوجوانان را متوقف کند، اما در عمل هیچ تغییر پایداری در قوانین و سیاستها ایجاد نکرد. با تغییر دولت و قدرت یافتن بنیادگرایان در قوه قضاییه، پس از یک دوره کوتاه، هم اجرای حکم سنگسار دوباره شروع شد و هم اعدام نوجوانان. برای من، اینکه حتی یک نفر از سنگسار نجات یابد، یک زندانی سیاسی از زندان آزاد شود و یک نوجوان اعدام نشود بسیار مهم است، اما مسئولیت ما دربرابر بقیه محکومان به سنگسار، صدها زندانیان سیاسی دیگر و نوجوانان محکوم به اعدام چه میشود؟ پاسخ اتحادیه اروپا اگر بدون هیچ پیش شرطی به دیالوگ حقوق بشر با ایران وارد شود، به این سئوال چه خواهد بود؟ این اتحادیه چه استراتژی برای ایجاد تغییرات سیستماتیک و پایدار در وضعیت حقوق بشر در ایران دارد که بتواند به نجات نه یکی دو نفر شناخته شده بلکه بسیاری از قربانیان که حتی نامهایشان را نمیدانیم کمک کند؟ ۴. در میانه دیدارهای من، مدام این سئوال مطرح میشد که چگونه میتوان با ناقضان حقوق بشر مذاکره کرد و در همان حال آنها را مجازات کرد؟ دو گانه سازی میان دیالوگ و تحریم در زمینه حقوق بشر، در حالی در اتحادیه اروپا صورت میگیرد که همین اتحادیه، در مورد پرونده هستهای ایران، ضمن اینکه همواره اعلام کرده آماده دیالوگ است، تحریمهای حتی شدیدتری از تحریمهای پیشنهادی شورای امنیت وضع کرده است. مقایسه سیاستهای اروپایی در زمینه انرژی هستهای و حقوق بشر، همواره از این حکایت دارد که علیرغم شعارها، بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران، هنوز از اولویتی موازی با مساله هستهای برای اروپاییها برخوردار نیست. ۱. از نظر من مصونیت و معافیت از تعقیب کیفری و مجازات، نه تنها هسته اصلی تداوم نقض حقوق بشر نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهاست، بلکه یکی از عوامل با تاخیر انداختن روند دستیابی به دموکراسی است. به همین دلیل، مبارزه با مصونیت، نه تنها معطوف به گذشته که مبارزهای برای آینده است. تا زمانی که ناقضان حقوق بشر در سایه میمانند و احساس امنیت میکنند، همچنان به نقض حقوق بشر ادامه میدهند بدون اینکه ترسی از عقوبت کار خود داشته باشند. در شرایطی که دستگاه قضایی ایران نه تنها فاقد استقلال برای تعقیب کیفری ناقضان حقوق بشر است بلکه خود، به خصوص از طریق دادسرا و دادگاه انقلاب، یکی از ناقضان حقوق بشر به شمار میرود، باید به دنبال استراتژیهای موثری در مبارزه علیه مصونیت در عرصه بین المللی گشت. استراتژی naming and shaming که از سوی بسیاری از مدافعان حقوق بشر پیشنهاد میشود بر این اصل استوار است که شناسایی و معرفی ناقضان حقوق بشر، قدم اولی است که باعث میشود آنها، در مقابل خانواده، اطرافیان و جامعه شرمزده شوند و نه تنها خود آنها، که همتایانشان، ولو هنوز اسمشان علنی نشده باشد، احساس خطر و ناامنی کنند؛ به خصوص اگر این «نامیدن»، به همراه ضمانت اجرا یا مجازاتهایی نیز باشد. این درست عکس استراتژی است که جمهوری اسلامی برای سرکوب و ایجاد ترس میان فعالان مدنی استفاده میکند: با محکوم کردن هر فعال مدنی به حبس طویل المدت، تعداد بسیار زیادتری از فعالان را در خارج از زندان، با احساس ترس و ناامنی از دچار شدن به سرنوشتی همانند همتایشان در زندان، خنثی و منفعل میکند.همین امر صدق میکند درباره سرکوب اعتراضات مردمی با ایجاد حس ترس از راه اعدام یک فعال سیاسی. درست به همین دلیل من از اتخاذ تدابیر شدید بین المللی علیه کسانی که در نقض حقوق مردم دست دارند دفاع میکنم: بردن نامهای حتی ده نفر، ممنوع الورود کردنشان به تعداد هرچه بیشتری از کشورها، بلوکه کردن دارایی های آنها و...باعث میشود که تعداد بسیار بیشتری از ناقضان حقوق بشر احساس ترس و ناامنی را تجربه کنند و به این نتیجه برسند که تداوم نقض حقوق بشر دیر یا زود، بی مجازات باقی نخواهد ماند. ۲. تحریمهای اروپایی در مورد حقوق بشر موثر خواهد بود زیرا تعداد قابل توجهی از ناقضان حقوق بشر، شخصا، به واسطه فرزندان یا شرکتهای تجاری که در آن سهم دارند، با کشورهای اروپایی و البته کشور کانادا که خارج از اتحادیه اروپاست، ارتباط مستمر دارند. فرزندان این افراد به راحتی ویزا میگیرند و در کشورهای غربی درس میخوانند، شرکتهای واردات و صادرات آنها در سطح اتحادیه فعال است و پولهایی که با رانتهای دولتی به دست آوردهاند در بانکهای اروپایی ذخیره شده است. در عین حال، بسیاری از آنها در سطوح سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دولتی با اتحادیه اروپا و همینطور نهادهای مربوط به سازمان ملل در ارتباطند و به عنوان اعضای نمایندگی دولت ایران در نمایشگاهها، کنفرانسها و اجلاسها حضور مییابند. دلایل شخصی مانند دیدار فرزندان و نیز معالجه و استفاده از امکانات پزشکی غربیها نیز بخش دیگری از روابط آنها را با این کشورها تشکیل میدهد که در صورت ممنوعیت ورود، از آن محروم خواهند شد. ۳. دولتهای اروپایی با وضع تحریمهای شخصی علیه ناقضان حقوق بشر، نه تنها با مصونیت و معافیت آنها از مجازات، مقابله و برای پاسخگویی که امروزه یک اصل پذیرفته شده در حقوق بین الملل است تلاش میکنند بلکه در دل قربانیان نقض حقوق بشر و خانوادههای آنها و همینطور کسانی که امروز در ایران برای دموکراسی و آزادی مبارزه میکنند این امید را به وجود میآورند که رنج آنها، به رسمیت شناخته و دیده شده است. این به این معناست که دنیا در برابر دردی که ناقضان حقوق بشر باعث و بانی آن هستند، بیتفاوت نیست و در حال دیدهبانی اعمال و رفتار آنان است. در مجموع، تحریمها علیه ناقضان حقوق بشر، از دو طریق به پیشبرد مبارزه برای دموکراسی و آزادی کمک میکند، اول اینکه نقض حقوق شهروندان را محدودتر و ضعیفتر میکند یا حداقل جلو شدیدتر شدنش را میگیرد و به این معنا، بازدارنده است و دوم اینکه پیغام مستقیم و پرقدرت همبستگی را به سوی تک تک کسانی میفرستد که در دشوارترین شرایط سعی میکنند امید خود را به تغییر از دست ندهند. آیا کشورهای مدعی طرفداری از حقوق بشر، راهی را که درباره ناقضان حقوق بشر در رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی پیمودند، در مورد ناقضان ایرانی حقوق بشر نیز خواهند پیمود؟ آینده پاسخ این سئوال را خواهد داد اما برای اینکه بر آینده تاثیر بگذاریم، همین امروز باید شروع کنیم و من امیدوارم گفتوگوهایم با مقامات اتحادیه اروپا، بخشی از شروع یا ادامه این راه بوده باشد. به قول سعدی: به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل شادی صدر ۹ آبان ۱۳۸۹- ۳۱ اکتبر ۲۰۱۰، لندن پانوشتها: ۱.با اینکه در مذاکراتی که شرح آن میرود، من نماینده کسی نبودم، و تنها افکار و نظرات خودم را بیان میکردم، اما این گزارش را نوشتهام با اعتقاد به اینکه هر لابی پشت درهای بسته، باید تا حد امکان شفافسازی شود تا افکار عمومی امکان قضاوت درباره آن و نقد و بررسی آن را پیدا کنند. ۲.در ۱۱ شهریور ۵۸، نیروهای سپاه پاسداران که تحت امر ملاحسنی فعالیت میکردند، به بهانه پشتیبانی کردها از نیروهای حزب دموکرات کردستان، به روستایی به نام قارنا در نزدیکی نقده حمله کردند و ساکنان آن روستا را، حتی بچه های چند ساله را قتل عام کردند. در عرض سه ساعت بنا به آمار رسمی، نزدیک به ۵۰نفر به قتل رسیدند. این اولین قتل عام روستاهای کردنشین بود اما آخرین آنها نبود. گزارش مفصل این قتل عام در همان زمان در روزنامه های کیهان و اطلاعات منتشر شد و نماینده دولت موقت گزارش تحقیق خود را در زمینه مسببان این واقعه به آیت الله خمینی اعلام کرد اما هیچگاه عاملان و آمران این قتل عام محاکمه و مجازات نشدند. برای اطلاعات بیشتر پیرامون این موضوع به نشانیهای زیر مراجعه کنید: اینجا کلیک کنید اینجا کلیک کنید ۳.در آخرین مصوبه دولت آمریکا در مورد تحریمها، ۸نفر از مقامات جمهوری اسلامی به دلیل نقض حقوق شهروندان، از ورود به آمریکا منع شدهاند و تمامی منافعشان بلوکه خواهد شد. این افراد عبارتند از: محمدعلی جعفری، صادق محصولی، حسین طائب، غلامحسین محسنی اژهای، سعید مرتضوی، حیدر مصلحی، مصطفی محمد نجار و احمدرضا رادان. متن این بخش از تحریمها را در اینجا بخوانید: ۴.برای اطلاعات بیشتر درباره این دیالوگ به نشانیهای زیر مراجعه کنید: اینجا کلیک کنید |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آقای گنجی عزیز همین اظهار نظرهای احساساتی و هیجانی که میخواهند شما را به سکوت وادارند دلیل خوبی است که باید ادامه دهید . چرا که اگر شما خلاف واقع میگفتید جنبش سبز و موسوی نباید نگران میشدند چون در ان صورت آبروی شما میرفت . اما چرا از سخن شما هراس وجود دارد ؟ چون مسائلی پنهانی وجود دارد که بر مردم روشن نیست و جنبش سبز موسوی از ان بهره زیاد می برد . اصولا هنر موسوی در کلی گویی و وارد نشدن به مسائل جامعه و کشور است . به همین دلیل هر کس از ظن خود شد یار من از توده ای و فدایی تا سکولار و لا مذهب و ضد مذهب ، از احزاب چپ اروپا تا امریکا و اسرائیل همه سخنان او را پوشش میدهند . او این شیوه را از امام خودش آموخته . با هیچ رسانه غربی مصاحبه نمیکند . به هیچ سوالی جواب نمی دهد . به تظاهرات نمیرود ، به خانه عبدلله نوری هم نرفت . این که میگوید جنبش سبز خودی غیر خودی ندارد هم برای استفاده از حد اکثر نیروها پشت سر خودش هست . یعنی او همه باهم برای خودش را میخواهد . اما هیچ تضمینی به هیچ کسی حتا نهضت آزادی نمیدهد که اگر او افسار حکومت را در دست گرفت باز نهضت آزادی باید برود در خانه او و محتشمی پور( پدر خوانده حزب الله و مبتکر ابطال انتخابات به جای رسیدگی به شکایات ) حق طبیعی اش را گدایی کند یا همه احزاب آزاد خواهند بود فعالیت کنند و در قدرت سهیم !
-- beh ganji bepeyvandid ، Nov 2, 2010هیچ تضمینی وجود ندارد که اگر او موفق شود :
-انتخابات آزاد برای همه ( نه فقط اصول گرایان و خط امامی ها و اصلاح طلبان و ارزشی ها ) وجود خواهد داشت یا نه .
-آزادی اظهار نظر برای همه ( مثلا خود جناب عالی، یا لیبرال ها ، یا سلطنت طلبان یا ملیون ،....) وجود خواهد داشت یا نه .
-رابطه با امریکا و غرب به جای روسیه و چین به نفع منافع ملی ایران بر قرار خواهد شد یا نه ؟
-از ماجراجویی سیاسی و خصومت کور با امریکا و غرب دست برداشته خواهد شد یا نه ؟
-از غنی سازی اورانیوم و تحریک اعراب ، پاکستانی ها ، افغانی ها ، .... دست برداشته خواهد شد یا نه ؟
-از قیم مردم فلسطین بودن و دخالت در اختلافات اعراب و اسرائیل به منزله صدر سیاست خارجی کشور عدول خواهد شد یا نه ؟
-از دخالت مذهب در دولت کاسته خواهد شد یا نه ؟
با نگاهی به سخنان موسوی و همراهان فراماسونری روسیه او به خوبی وا ضح است که جواب به تمام سوالات فوق " نه " است .
اما اینکه فرمودید چریک های فدایی به ۴ اعدام انقلابی در سازمانشان اعتراف کردند و آنها را ستودید باید بگویم که این امر خوب است ولی کافی نیست . شما اینها را هم باید مثل موسوی و جنبش سبز نقد کنی !
اولا فقط به ۴ ترور اعتراف کرده اند ، آیا تحقیق و بر رسی شده که چرا ان ترور ها اتفاق افتادند ؟ چه ساز و کار و عقیده ای در این سازمان ها حاکم است که اعضای خود را میکشند ، اگر به قدرت برسند با مردم چه میکنند ؟ چه تضمینی وجود دارد که دوباره این کار را نکنند ؟ آیا تمام کشتار های استالین و لنین و چه گوارا به دلیل اعتقاد به همین آیین مارکسیستی لنینیستی روسی نبود ؟ آیا اگر ج ا الان از کشتار ۶۷ یا ۵۷ تا ۶۷ عذر خواهی کند کار تمام است ؟ آیا آدم عاقل نخواهد پرسید که سیستم و ایدیولوژی و مذهب سیاسی شماست که موجب این کشتار ها میشود نه چند تا آدم .
سازمانهای مثل فدائیان و مجاهدین و حزب توده تاثیر شگرفی بر به خشونت کشاندن رژیم شاه و رژیم ج ا داشتند . اینکه گتره ای بگویم شاه دیکتاتور بود و جنایت کار ناشی از کوتاه نگری سیاسی و عدم دانش و آگاهی ما دارد .
حزب توده آدم میفرستد که شاه را ترور کند . یک شاعر آزاده را ترور میکند که گردن شاه بیفتد . یک معلم ساده را میفرستد در رودخانه ارس و او شنا بلد نیست غرق میشود و به گردن شاه می اندازد و فدایی و مجاهد هم ........
لطفا با همین دقت تمامی احزاب را بر رسی کنید . شما به ایت الله خمینی ، ایت الله منتظری ، رفسنجانی ، اصلاح طلبان و سبز موسوی ، بنی صدر و بازرگان خوب پرداختید اما از بررسی مارکسیست های روسی طفره میروید . صداقت شما اگر به اینها و عملکرد آنها با همین تیز بینی نپردازید مورد سوال واقع میشود . لطفا ادامه دهید .
خانم صدر، طبق گفته خودتان اروپائیان علاوه بر انچه که سازمان ملل در ابطه با تحریم ایران قطعنامه صادر کرده است،تحریمهای خصمانه دیگری را هم در امریکا و اروپا و حتا در دیگر ناط کره زمین برای رسیدن به اهداف استعاری خود به مرحله اجرا در اورده اند و این نقض اشکار حقوق بشر است.اگر این تحریم ها مسؤلین و وابسته گان انان را زیر فشار می گذاشت،اشکالی نداشت.ولی هر احمقی میداند که فشار فقط روی مردم است.٢-دوّل اروپائی و امریکا به صراحت گفته اند که خواهان سرنگونی دولت ج.ا.ا. هستند،ایا این سیاست خود نقض حقوق مردم ایران نیست که این دوّل مدافع حقوق بشر انرا دنبال می کنند؟٣-همکاری نزدیک و برادرانه با رانتخواران و پنهان کاری در امور بانکی و حساب پس انداز دزدان بیت المال چه معی و مفهومی در اساسنامه حقوق بشر غربی دارد؟من نمی گویم که انان حساب ارزی مفتخوران ج.ا.ا. را مسدود کنند.بلکه تقاضا و استدعا دارم نام صاحبان حساب و میزان ارز پس انداز شده را در نشریات درج نمایند.مطمعن باشید مردم ایران به حساب این دزدان و راهنمایان پل سراط را شخصا خواهند رسید.لذا برای اعمال حقوق انسانی ما ضرورت دارد که ابتدا دوّل غربی انرا به رسمیت بشناسند.البته نه در حرف و کاغذ،بلکه بطور عملی
-- بدون نام ، Nov 4, 2010